صفحه 2 از 2 12
نمایش نتایج: از 51 به 84 از 84

موضوع: تصمیم گیری برای ازدواج

4705
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    خخخخ لازم بود خببب

    برات پیام گذاشتم برو بخون
    ممنون عزیزم، چشم الان میخونم.

  2. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    به کسی تا مطمئن نیستیم هرگز نباید اعتماد کرد ولی خوشبین بودن یک مسئله دیگر است تا مطمئن نشدیم نباید به کسی بدبین بشویم و فکر بد بکنیم قبل ازدواج باید چشمها را باز کرد و تا مطمئن نشدیم به کسی نباید اعتماد کرد خودم شخصا با مردم زیادی رابطه دارم به کمتر کسی اعتماد می کنم رازهای درونی به کسی نمی گویم خوش بینی و اعتماد نابه جا دو مقوله جداگانه هستند برای همین می گویم نسبت به ازدواج دید منفی نداشته باشی شما تا تمام مراحل تحقیق نگذرانده اید نباید تابع احساسات عمل کنید حالا نمی دانم منظورم تونستم برسانم یا نه. موفق باشید
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  3. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 53

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    و مطمئنم الان به خاطر همین دل رحمیش هست که این مسئله براش پیش اومده، چون خودش هیچ بدی ایی نداره اصلا به فکرش هم نمیرسه کسی بخواد بهش بد کنه...

    و شما اصلا و ابدا حق ندارید ایشون رو بی ادب خطاب کنین که بیشتر نشون دهنده ی بی ادبی خودتون هست.

    قبلا هم تو تاپیکای دیگه بهتون گفتم این طرز حرف زدن مناسب کسی نیست که میخواد به دیگران مشاوره بده.

    لطفا بیشتر از قبل مواظب حرف زدنتون باشید...چون کاملا رو افراد تاثیر میذاره

    صحبت با حسن نیت و توهین و نصیحت و پرخاش و درخواست همه رو قاطی کردید
    ( خوش به حال خانم یلدا )

    1- امضامو بخونین

    2- اسم این رفتارها دلرحمی یا مهربانی نیست و به نظرم اشتباه ایشون ( و همین طور شما ) همینه که تفاوت ها رو متوجه نیستید

    3- سری دومی هست توهین می کنید . من بهشون گفتم این رفتارتون بی ادبیه که درست هم هست ( همه ما ممکن خیلی رفتارهای زشت از روی بی اطلاعی یا نیاز یا دلیل های دیگر انجام بدیم و طبیعیه ) اعلام کردن و گوشزد کردن رفتار غلط دیگران بی ادبی حساب نمیشه .
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  5. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    صحبت با حسن نیت و توهین و نصیحت و پرخاش و درخواست همه رو قاطی کردید
    ( خوش به حال خانم یلدا )

    1- امضامو بخونین

    2- اسم این رفتارها دلرحمی یا مهربانی نیست و به نظرم اشتباه ایشون ( و همین طور شما ) همینه که تفاوت ها رو متوجه نیستید

    3- سری دومی هست توهین می کنید . من بهشون گفتم این رفتارتون بی ادبیه که درست هم هست ( همه ما ممکن خیلی رفتارهای زشت از روی بی اطلاعی یا نیاز یا دلیل های دیگر انجام بدیم و طبیعیه ) اعلام کردن و گوشزد کردن رفتار غلط دیگران بی ادبی حساب نمیشه .
    بله منم میدونم که اشتباهه این کارش و بهشم گفتم

    ولی طرز حرف زدن شما بیشتر از اینکه هشدار دهنده باشه آزار دهنده هست...

    اتفاقا من میخواستم بخاطر امضاتون ازتون تشکر کنم ووو ولی متاسفانه کاملا برخلاف امضاتون رفتار میکنین...

    بهرحال من از طرف یلدا حرف زدم...

  6. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    به کسی تا مطمئن نیستیم هرگز نباید اعتماد کرد ولی خوشبین بودن یک مسئله دیگر است تا مطمئن نشدیم نباید به کسی بدبین بشویم و فکر بد بکنیم قبل ازدواج باید چشمها را باز کرد و تا مطمئن نشدیم به کسی نباید اعتماد کرد خودم شخصا با مردم زیادی رابطه دارم به کمتر کسی اعتماد می کنم رازهای درونی به کسی نمی گویم خوش بینی و اعتماد نابه جا دو مقوله جداگانه هستند برای همین می گویم نسبت به ازدواج دید منفی نداشته باشی شما تا تمام مراحل تحقیق نگذرانده اید نباید تابع احساسات عمل کنید حالا نمی دانم منظورم تونستم برسانم یا نه. موفق باشید

    ممنون آقا سعید
    حق با شماست
    متوجه منظورتون شدم
    من آدم احساسی هستم
    گاهی تو شرایط عاقلانه تر بودن برام سخت میشه و باعث میشه اشتباه کنم.

  7. بالا | پست 56

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    بله منم میدونم که اشتباهه این کارش و بهشم گفتم



    متاسفانه کاملا برخلاف امضاتون رفتار میکنین...

    بهرحال من از طرف یلدا حرف زدم...

    1- حرفاتون رو قبول ندارم خلافی نمیبینم

    2- خانم یلدا هم توهینی نکردند به من و همچنین من به ایشان
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  8. بالا | پست 57

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    1- حرفاتون رو قبول ندارم خلافی نمیبینم

    2- خانم یلدا هم توهینی نکردند به من و همچنین من به ایشان
    سلام
    آقای محترم هیچ کس با مفهوم و معنا مورد نطر شما مخالف نیست شما وقتی به کسی بگویید بفرما یا بنشین یا بتمرگ هر سه یک معنی می دهند و یک وا قعیت را توضیح می دهند ولی لحن اولی محترمانه است دومی ساده و عادیست و سومی گستاخانه است رزمریم خانم هم از لحن صحبت شما گله کرد نه محتوای آن.
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  9. 2 کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 58

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    آقای محترم هیچ کس با مفهوم و معنا مورد نطر شما مخالف نیست شما وقتی به کسی بگویید بفرما یا بنشین یا بتمرگ هر سه یک معنی می دهند و یک وا قعیت را توضیح می دهند ولی لحن اولی محترمانه است دومی ساده و عادیست و سومی گستاخانه است رزمریم خانم هم از لحن صحبت شما گله کرد نه محتوای آن.
    مثالتان بی ربط است
    به نظرم این بحث به جایی نمیرسه و باعث تشنج میشه
    پس ادامه نمیدم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  11. بالا | پست 59

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    آقای محترم هیچ کس با مفهوم و معنا مورد نطر شما مخالف نیست شما وقتی به کسی بگویید بفرما یا بنشین یا بتمرگ هر سه یک معنی می دهند و یک وا قعیت را توضیح می دهند ولی لحن اولی محترمانه است دومی ساده و عادیست و سومی گستاخانه است رزمریم خانم هم از لحن صحبت شما گله کرد نه محتوای آن.
    مرسی که درک کردید...واقعا هرکسی اینو درک نمیکنه...و البته نرود میخ آهنین در سنگ.

  12. بالا | پست 60

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    1- حرفاتون رو قبول ندارم خلافی نمیبینم

    2- خانم یلدا هم توهینی نکردند به من و همچنین من به ایشان
    امیدوارم یلدا خودش بیاد بگه که ناراحت شد یا نه.

  13. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 61

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    امیدوارم یلدا خودش بیاد بگه که ناراحت شد یا نه.
    چون توهین کردید و معذرت خواهی هم نکردید (خودتون رو به کوچه علی چپ زدید) با شما بحث نمی کنم
    ویرایش توسط آرش67 : 05-22-2017 در ساعت 03:35 AM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  15. بالا | پست 62

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    امیدوارم یلدا خودش بیاد بگه که ناراحت شد یا نه.

    مریم جان نمیخواستم بحث درست بشه
    به همین خاطر گفتم مطرح نشه بهتره

  16. بالا | پست 63

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    دوستان من بازم نیاز به مشورت دارم
    به نظرتون چطوری کلاس این آقا رو کنسل کنم؟
    چون اول دوره گفتم که میتونم و مشکلی نیست، نمیدونستم اینجوری میشه
    ولی حالا نمیدونم چی بگم؟
    لابد باید دروغ بگم
    ولی یه طوری که نه اون ها متوجه بشن و نه اصرار کنن که برم...

  17. بالا | پست 64

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    بهتره حرف از احترام و ادب هم نزنید چون با توجه به فرهنگ خانوادگیتون ( طبق صحبت خودتون ) این رفتار شما کمال بی ادبی هست
    این توهینی که شما کردید من گفتم به دیگران نگید بی ادب چون نشون دهنده ی شخصیت خودتونه

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    چون توهین کردید و معذرت خواهی هم نکردید (خودتون رو به کوچه علی چپ زدید) با شما بحث نمی کنم
    پس من توهینی نکردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    مریم جان نمیخواستم بحث درست بشه
    به همین خاطر گفتم مطرح نشه بهتره
    یلدا جان بهتره ناراحتیت رو ابراز کنی تا دیگران بدونن که چطور برخورد کنن

    حتی اگه قرار بحث بشه

  18. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 65

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    این توهینی که شما کردید من گفتم به دیگران نگید بی ادب چون نشون دهنده ی شخصیت خودتونه



    پس من توهینی نکردم



    یلدا جان بهتره ناراحتیت رو ابراز کنی تا دیگران بدونن که چطور برخورد کنن

    حتی اگه قرار بحث بشه

    مریم جان ممنون از توجهت ولی خودت که میدونی حوصله ی بحث ندارم راستش
    ولی فکر کنم بهتره بگم که این قضیه تموم بشه.

  20. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 66

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    ببینین آقای آرش اول از همه از اینکه میخواستید تو اون شرایط به من کمک کنید ازتون ممنونم
    ولی دوست عزیز وقتی کسی پیشتون تو یه چاه میفته به جای اینکه دستشو بگیرین نباید هلش بدین بیشتر فرو بره
    من واقعا شرایط روحی ام خوب نبود
    در عین حال به هیچ کسی هم از این مشکلاتم چیزی نگفتم
    اومدم اینجا اعتماد کردم و خواستم کمک بگیرم
    میگن سرزنش کردن کسی که اشتباه کرده هم درست نیست ولی ای کاش شما لااقل سرزنش میکردین
    میدونم قصدتون ناراحت کردن من نبوده
    ولی بهتر بود لحن بیان رو بهتر میکردین
    خودتون یه نگاهی به این جمله بندازین:
    بهتره حرف از احترام و ادب هم نزنید چون با توجه به فرهنگ خانوادگیتون ( طبق صحبت خودتون )
    این رفتار شما کمال بی ادبی هست

    خب من چه بی ادبی کردم؟
    گناهم سکوت و خجالتم بود که نذاشت حرف دلم رو بزنم
    اگه بی ادب بودم که انقدر غصه نمیخوردم
    هیچوقت کسی بهم نگفته بی ادب
    من خودم اعتراف کردم که اشتباه از من بوده
    ولی دلم از حرفای شما شکست
    اما باز هم نخواستم بگم و بغضم رو خوردم..
    شرایط روحی و ذهنی ام هم خوب نبود
    تا اینکه مریم بحثش رو باز کرد و دیدم که تموم نمیشه گفتم بهتره من مطرح کنم.

  22. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 67

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    آقای محترم هیچ کس با مفهوم و معنا مورد نطر شما مخالف نیست شما وقتی به کسی بگویید بفرما یا بنشین یا بتمرگ هر سه یک معنی می دهند و یک وا قعیت را توضیح می دهند ولی لحن اولی محترمانه است دومی ساده و عادیست و سومی گستاخانه است رزمریم خانم هم از لحن صحبت شما گله کرد نه محتوای آن.
    ممنون که مطرح کردین آقا سعید
    بله فرمایشتون درست بود
    آقا آرش خواستن به من کمک کنن ولی بیانشون رو تغییر میدادن خیلی بهتر بود.

  24. بالا | پست 68

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    خب من چه بی ادبی کردم؟
    گناهم سکوت و خجالتم بود که نذاشت حرف دلم رو بزنم
    اگه بی ادب بودم که انقدر غصه نمیخوردم
    هیچوقت کسی بهم نگفته بی ادب
    من خودم اعتراف کردم که اشتباه از من بوده
    ولی دلم از حرفای شما شکست
    اما باز هم نخواستم بگم و بغضم رو خوردم..
    شرایط روحی و ذهنی ام هم خوب نبود
    تا اینکه مریم بحثش رو باز کرد و دیدم که تموم نمیشه گفتم بهتره من مطرح کنم.
    قابل توجه شما و خانم مریم


    من حتی شما رو سرزنش هم نکردم نمی دونم چرا این برداشت رو کردید
    و همچنین نگفتم خدایی نکرده دارای شخصیت بی ادبی هستید



    تو پست های قبلیتون شما میگفتین به خاطر احترام و ادب نتونستین چیزی بگین منم گفتم این اسمش احترام و ادب نیست بلکه خود اینکار ...


    اسم این فحش نیست

    گوشزد کردن رفتار اشتباه یک نفر توهین نیست

    برای درک بهتر فرض کنید یک نفر یک اشتباهی میکند و بعدا متوجه اشتباهش می شود ولی به خاطر غرور حاضر به قبول اشتباه و معذرت خواهی نیست حال اگر به اون فرد بگوییم شما در این مورد مغروری حرف درستی است. و توهین حساب نمیشود

    یا

    من میگم پایتخت ایتالیا شهر لندنه و شما به من میگی بیسواد لندن نیست و رم درسته اینجا بیسواد گفتن شما فحش نیست چون مصداق داره

    البته من با شما دشمنی و سر جنگ ندارم و خواستم به شما تذکر بدم که این ایراد بهتون وارده مخصوصا چون به رعایت احترام خیلی توجه می کنید این تضاد رو دارید. و باید حلش کنید.
    شما جند بارتکرار کردین نمیدونم چرا یهویی اینجوری شد و ...
    منم گفتم کار شما به دلیل سادگی و چیزی که به اشتباه اسمشو احترام گذاشتین (و خجالت - اینو نگفتم ) به اینجا رسیده

    قبول دارم حرفم تلخ بود و تند بود و اما اصل حرفم هم اشتباه نبود. و توهینی هم نبود.


    غصه خوردن شما هم نشون از داشتن وجدان و پاک دلیتون داره و باید بدونید همه انسانها به دلایل مختلف اشتباهاتی انجام میدن و این طبیعیه و آدم ها همین طوری ساخته میشن (البته بعضیها هم ساخته نمیشن بلکه خراب میشن )
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  25. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 69

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    دوستان من بازم نیاز به مشورت دارم
    به نظرتون چطوری کلاس این آقا رو کنسل کنم؟
    چون اول دوره گفتم که میتونم و مشکلی نیست، نمیدونستم اینجوری میشه
    ولی حالا نمیدونم چی بگم؟
    لابد باید دروغ بگم
    ولی یه طوری که نه اون ها متوجه بشن و نه اصرار کنن که برم...

    ببخشیدا ولی فک نمیکنید یکم خودتون را دارید ضعیف میگیرید؟

  27. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 70

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    قابل توجه شما و خانم مریم


    من حتی شما رو سرزنش هم نکردم نمی دونم چرا این برداشت رو کردید
    و همچنین نگفتم خدایی نکرده دارای شخصیت بی ادبی هستید



    تو پست های قبلیتون شما میگفتین به خاطر احترام و ادب نتونستین چیزی بگین منم گفتم این اسمش احترام و ادب نیست بلکه خود اینکار ...


    اسم این فحش نیست

    گوشزد کردن رفتار اشتباه یک نفر توهین نیست

    برای درک بهتر فرض کنید یک نفر یک اشتباهی میکند و بعدا متوجه اشتباهش می شود ولی به خاطر غرور حاضر به قبول اشتباه و معذرت خواهی نیست حال اگر به اون فرد بگوییم شما در این مورد مغروری حرف درستی است. و توهین حساب نمیشود

    یا

    من میگم پایتخت ایتالیا شهر لندنه و شما به من میگی بیسواد لندن نیست و رم درسته اینجا بیسواد گفتن شما فحش نیست چون مصداق داره

    البته من با شما دشمنی و سر جنگ ندارم و خواستم به شما تذکر بدم که این ایراد بهتون وارده مخصوصا چون به رعایت احترام خیلی توجه می کنید این تضاد رو دارید. و باید حلش کنید.
    شما جند بارتکرار کردین نمیدونم چرا یهویی اینجوری شد و ...
    منم گفتم کار شما به دلیل سادگی و چیزی که به اشتباه اسمشو احترام گذاشتین (و خجالت - اینو نگفتم ) به اینجا رسیده

    قبول دارم حرفم تلخ بود و تند بود و اما اصل حرفم هم اشتباه نبود. و توهینی هم نبود.


    غصه خوردن شما هم نشون از داشتن وجدان و پاک دلیتون داره و باید بدونید همه انسانها به دلایل مختلف اشتباهاتی انجام میدن و این طبیعیه و آدم ها همین طوری ساخته میشن (البته بعضیها هم ساخته نمیشن بلکه خراب میشن )

    ممنون آقای آرش
    منظورتون رو متوجه شدم
    من گاهی انقدر به احترام گذاشتن بقیه فکر می کنم که آرامش خودم کم میشه و به مشکل برمیخورم
    دیروزم که حالم خوب نبود دیگه فکر کردم منظورتون این بوده که من بی ادب بودم
    برای همین ناراحت شدم.
    ممنون از شفاف سازیتون.

  29. بالا | پست 71

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    ببخشیدا ولی فک نمیکنید یکم خودتون را دارید ضعیف میگیرید؟

    خواهش می کنم
    چرا دقیقا
    هیچوقت اینجوری نشده بودم
    بخوام یه تصمیم کوچیک بگیرم میتسم درست نباشه!
    واسه همین اینجا مطرح کردم که مطمئن بشم!
    نمیدونم چرا این حالی شدم..!

    مدتیه فشار زیادی روی من هست
    پدرمادرم تو یه مدت کوتاه هر دو عمل شدن
    کلاس و کارای خودم زیاد شدن
    مهمون و کارای خونه و چند روز نبودن مادرم تو خونه و بعد هم مریضی خودم خیلی اذیتم کرد
    بعد هم داشتم خوب میشدم که اینجوری حالم گرفته شد
    حاضر بودم سخت ترین کارارو انجام بدم ولی همچین شرایطی رو تجربه نمیکردم.
    برام سخته کنار اومدن با این مسائل.
    به قول اون آقاهه شاید من خیلی محتاطم ولی این چند روز به اندازه ی یک عمر اشتباه کردم
    سخته برام خودمو ببخشم.

  30. بالا | پست 72

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    سلام ورزش کن

  31. 2 کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 73

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    خواهش می کنم
    چرا دقیقا
    هیچوقت اینجوری نشده بودم
    بخوام یه تصمیم کوچیک بگیرم میتسم درست نباشه!
    واسه همین اینجا مطرح کردم که مطمئن بشم!
    نمیدونم چرا این حالی شدم..!

    مدتیه فشار زیادی روی من هست
    پدرمادرم تو یه مدت کوتاه هر دو عمل شدن
    کلاس و کارای خودم زیاد شدن
    مهمون و کارای خونه و چند روز نبودن مادرم تو خونه و بعد هم مریضی خودم خیلی اذیتم کرد
    بعد هم داشتم خوب میشدم که اینجوری حالم گرفته شد
    حاضر بودم سخت ترین کارارو انجام بدم ولی همچین شرایطی رو تجربه نمیکردم.
    برام سخته کنار اومدن با این مسائل.
    به قول اون آقاهه شاید من خیلی محتاطم ولی این چند روز به اندازه ی یک عمر اشتباه کردم
    سخته برام خودمو ببخشم.


    سلام
    متاسفانه ما ایرانی ها آنقدر دخترها رو محدود میکنیم و برایشان تعیین تکلیف میکنیم که از سایه شون میترسند و به محض ایجاد کوچکترین ناراحتی روحیه رو می بازند.
    باید قوی باشید چیزی نشده.پدر و مادر شما عمل شدند و به زودی سلامتی رو بدست میارن.
    اون آقا هم چهارکلمه صحبت کردید تمام شد مردم با همسر دعوا میکنند طلاق میگیرند این شکلی برخورد نمیکنند
    شما فرمی برخورد میکنید انگار آسمان به زمین رسیده
    قوی باشید هیچ اتفاقی نیفتاده خال شما دست خودتون هست اگر بخواهید همه چیز دوباره مثل روز اول و حتی بهتر خواهد شد.

  33. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 74

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16868
    نوشته ها
    356
    تشکـر
    1,100
    تشکر شده 545 بار در 260 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    متاسفانه ما ایرانی ها چون از همون بچگی دختر و پسر جدا از هم بزرگ می شن خیلی چیزا رو در مورد جنس مخالف یاد نمی گیریم
    به همین دلیل وقتی بزرگ میشیم و ارتباط بینمون به وجود میاد، رابطه هامون پر از سوءتفاهم میشه. حداقل به عنوان یه پسر این مساله
    رو بارها دیدم. وقتی یه پسر ایرانی به یه دختر نزدیک میشه، دختر بیچاره هرکاری کنه این پسره دچار سوءتفاهم میشه. یعنی اگه شما
    فقط جواب سلام رو بدین شاید پسره فکر کنه شما هم علاقه دارین! به همین دلیل طبیعیه کار به این جا کشیده. ایشون حرف زده شما هم
    از روی احترام جواب دادی، ایشونم دچار توهم شده که اره شما هم علاقه دارید. الان دیگه برید بهش بگید ازت متنفرم! بازم گوشش بدهکار
    نیست فکر می کنه دارید ناز می کنید. خلاصه همچنین موجودات بدبختی هستیم ما پسرا!
    بهترین کار برخورد مستقیمه. به مستقیم ترین شکل ممکن باید با طرف صحبت کنید. هر جور واکنش دیگه ای باعث میشه طرف هنوز تو توهم
    بمونه. برید از اون کار انصراف بدید و دلیلش رو هم به خودش بگید. بگید نه قصد ازدواج دارید و نه ایشون گزینه مورد نظرتونه

  35. 2 کاربران زیر از Blue Way بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 75

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    متاسفانه ما ایرانی ها آنقدر دخترها رو محدود میکنیم و برایشان تعیین تکلیف میکنیم که از سایه شون میترسند و به محض ایجاد کوچکترین ناراحتی روحیه رو می بازند.
    باید قوی باشید چیزی نشده.پدر و مادر شما عمل شدند و به زودی سلامتی رو بدست میارن.
    اون آقا هم چهارکلمه صحبت کردید تمام شد مردم با همسر دعوا میکنند طلاق میگیرند این شکلی برخورد نمیکنند
    شما فرمی برخورد میکنید انگار آسمان به زمین رسیده
    قوی باشید هیچ اتفاقی نیفتاده خال شما دست خودتون هست اگر بخواهید همه چیز دوباره مثل روز اول و حتی بهتر خواهد شد.

    متشکرم آقا سیاوش
    اتفاقا امروز داشتم به همین حرفا فکر میکردم
    بعد هم که آدم چیزی بگه میگن الان دیگه بزرگ شدی دست خودته!
    من هیچوقت فکرشو نمیکردم اینجوری بشه
    من به خاطر مریضی پدرمادرم استرس کشیدم ناراحت شدم ولی سعی کردم قوی باشم
    حتی چند بار بغضم رو خوردم و اجازه ندادم گریه کنم چون دلم میخواست قوی باشم
    با اینکه این مدت واقعا هم تو خونه و هم کارام خیلی سرم شلوغ بود ولی بازم همه ی سعیم رو کردم که تا حد ممکن به کارام برسم
    انقدر مشغول بودم خونواده ام گفتن از بس استراخت نمیکنی لاغر شدی
    ولی خب پرستاری از بابام
    هر روز و هر شب مهمون داشتن تا چند روز و من خیلی از کارارو انجام میدادم برای پذیراییشون
    خیلی کم شدن استراحتم
    دیر خوابیدن ها و صبح زودبیدار شدن ها
    باز هم به خودم گفتم چند روز دیگه تموم میشه باید بیشتر صبر کنم
    عر هم نمیزدم، گفتم بالاخره پدرمادرم مهمتر از برنامه هام هستن، بعدا جبران میکنم

    ولی از دوسه روز پیش که این ماجرا به این شکل پیش اومد خیلی شوکه شدم
    به خصوص از رفتار دیروزش
    حق با شماست من گاهی خیلی ناراحت باشم یه مقدار زمان نیازه بتونم فکرمو دوباره جمع و جور کنم
    دیگه هم خسته شدم از بس تو خونه نقش بازی میکنم
    از این بغض کردن ها و ناراحتی های پنهونی خسته ام
    بی حوصلگی و بی اشتهایی و کم حرف زدن رو میذارم به حساب گلودرد
    ولی بازم نخواستم به هیچ قیمتی خونواده ام یا کسی دیگه از این ماجرا چیزی بدونه

    سعی می کنم بهتر کنم شرایط رو
    ولی هر بار میرم کاری انجام بدم همه چیز مث فیلم میاد جلو چشمام
    یکی دو روز نماز هم نخوندم
    خیلی احساس گناه کردم که لابد خدا هم از من خوشش نمیاد..!
    این بازی مسخره عین یه سونامی کل افکار و زندگیم رو بهم ریخت.
    باید سعی کنم بلند شم و زندگیمو دوباره شروع کنم.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-23-2017 در ساعت 12:15 PM

  37. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 76

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط Blue Way نمایش پست ها
    متاسفانه ما ایرانی ها چون از همون بچگی دختر و پسر جدا از هم بزرگ می شن خیلی چیزا رو در مورد جنس مخالف یاد نمی گیریم
    به همین دلیل وقتی بزرگ میشیم و ارتباط بینمون به وجود میاد، رابطه هامون پر از سوءتفاهم میشه. حداقل به عنوان یه پسر این مساله
    رو بارها دیدم. وقتی یه پسر ایرانی به یه دختر نزدیک میشه، دختر بیچاره هرکاری کنه این پسره دچار سوءتفاهم میشه. یعنی اگه شما
    فقط جواب سلام رو بدین شاید پسره فکر کنه شما هم علاقه دارین! به همین دلیل طبیعیه کار به این جا کشیده. ایشون حرف زده شما هم
    از روی احترام جواب دادی، ایشونم دچار توهم شده که اره شما هم علاقه دارید. الان دیگه برید بهش بگید ازت متنفرم! بازم گوشش بدهکار
    نیست فکر می کنه دارید ناز می کنید. خلاصه همچنین موجودات بدبختی هستیم ما پسرا!
    بهترین کار برخورد مستقیمه. به مستقیم ترین شکل ممکن باید با طرف صحبت کنید. هر جور واکنش دیگه ای باعث میشه طرف هنوز تو توهم
    بمونه. برید از اون کار انصراف بدید و دلیلش رو هم به خودش بگید. بگید نه قصد ازدواج دارید و نه ایشون گزینه مورد نظرتونه

    متشکرم
    واقعا به نکته ی خوبی اشاره کردین
    مثلا میگفت قربونت برم من گفتم خدا نکنه
    بعد دیدم گفت یعنی دوسم داشتی اینجوری گفتی!؟
    من واقعا زبونم بند اومده بود
    در حالی که من نه دوسش داشتم و نه هم دوس داشتم اینجوری بهم پیام بده
    ولی اون عکسشو برداشت کرده بود
    اگه هم دوسش داشتم نباید به خودش اجازه میداد بدون هیچ تعهدی اینجوری باهام حرف بزنه

    یا مثلا گفتم من روم نمیشه دیگه بیام کلاس
    گفت از چی خجالت میکشی
    گفتم از مسائلی که پیش اومده
    دیدم گفت خانم فلانی همه چیز رو فراموش کنید فکر کنید کسی با این اسم ندیدین و نمیشناسین

    بعد چند دیقه دیدم پیام داد گفت حال کردی چجوری حالتو گرفتم!!!!!!! مرگ من بگو گریه کردی!؟
    بعد هی قسم داد
    یعنی خدا منو بکشه که به خاطر همچین آدمی گریه میکردم
    اگه خیلی زیاد هم کسی رو دوست داشته باشم اینجوری کنه میگم برو به جهنم جای گریه کردن
    همیشه هم احساسی نیستم ولی این بار رو خراب کردم
    بعدش من گفتم چرا اینکارو کردین
    گفت آخه خیلی لوسی!
    بعد گفت چون دوستت دارم دلم میخواد اذیتت کنم!

    خب من دوستش نداشتم اگه هم داشتم اصلا تو چند روز نمیشه کسی رو خوب شناخت
    هیچوقتم از این روابط خارج از خونواده خوشم نمیاد
    اگه هم دوستش داشتم جواب نمیدادم که متوجه بشه
    ولی به قول شما سوع تفاهم و سکوت کردن من کار رو به اینجا کشوند

    من درسته دختر احساسی هستم ولی همیشه سعی کردم اجازه ندم کسی وارد حریمم بشه
    نمیدونم چرا این بار اینجوری شد.
    از دست خودم خیلی ناراحتم
    چرا انقدر ملاحظه اش رو کردم
    چرا باورم نمیشد کار به اینجا بکشه
    چرا باید وقتی پیام غیر رسمی میداد یا من رو به سم کوچیک صدا میکرد من چیزی نمیگفتم بهش؟
    آیا این بی احترامیه؟
    پس اون چرا به من بی احترامی کرد؟
    چرا به هر دلیلی من حرف دلمو نتونستم بیان کنم؟
    چرا باید فکر کنم من اگه نظر واقعیمو بگم بقیه ناراحت میشن یا زشته میشه!
    پس خودم باید قربانی میشدم که شدم
    صمیمی حرف زدن با یه دختر بدون تعهد خودش یه نوع بی احترامیه
    برداشت کردن اشتباه بدون دونستن نظر من اشتباه بود
    نمیدونم چرا همه چی رو از طرف خودش حساب کرده بود
    حتی وقتی بهم گفت روز اول منو دیدی حس کردم دوستم داشتی
    خیلی بهم برخورد
    اون برخوردهای محترمانه و مهربونی من رو گذاشته بود به حساب دوست داشتن!

    پسر 18 ساله هم نیست ادم چیزی نگه
    مردی که چند سال متاهله خب اخلاق دخترا و زن ها رو میشناسه تا حدودی.
    اما من بی خبر از همه چی به چای احترام و اینکه اون از من بزرگتره اجازه دادم اینجوری رفتار کنه
    تا جایی که هنوز هیچی معلوم نبود گفت فلان ماه عقد میکنیم!
    اصلا هم اگه قصدش ازدواج بود و دروغ هم تو کارش نبود چرا باید رابطه ی کاری و رسمی رو قاطی این ماحرا میکرد
    درسته من سنم کمتره ولی خب من مدرسش بودم باید بهم احترام میذاشت
    من بین افکار و استرس هام غرق بودم...
    باورم نمیشه واقعا
    هرمچقدر محتاطانه عمل کردم این چند سال این دو روز همه اش رو به باد دادم.
    یادآوری اینکه من چرا گاهی خواسته های بقیه رو به خودم ترجیح میدم که بعضا باعث میشد کم کاری برای خودم بشه
    و این بار هم اینکارو کردم و سکوت کردم خیلی عذابم میده که برام خیلی گرون تموم شد.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 05-23-2017 در ساعت 12:04 PM

  39. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 77

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    دوستان سلام مجدد
    این مسائلی که تو این تاپیک بیان کردم به نحوی برام همشون تموم شدن
    البته خودم تمومشون کردم و با کمک اول خداوند و بعد دوستان و مشاوران عزیز سایت
    به خصوص مریم جان که من رو شرمنده کردن حسابی و خیلی کمکم کردن

    الان که دوسه هفته است از این جریانا میگذره من حس اعتمادم نسبت به بقیه یعنی جامعه ی پسرا خیلی کم شده
    قبلنا فکر میکردم خیلی ها خوبن، پاکن، محترمن و با ارزش
    ولی با این چیزایی که از این دو نفر دیدم واقعا دیدم خیلی تغییر کرده
    میدونم همه اینجوری نیستن ولی خب این خاطرات بد هنوز تو ذهنمه
    میشه راهنمایی کنید که چیکار کنم که تاثیر بد رفتارهای این دو نفر تو ذهنم نمونه؟
    البته میدونم هم که به هرکسی نباید اعتماد کرد ولی خب حس اعتمادم به بقیه کم شده و میخوام نرمالش کنم.

    خیلی بده واقعا
    پسره مثلا معلمه و یازده سال از من بزرگتر
    پیامک زده دارم بهت وابسته میشم و این احساس زیباییه برام!
    و بیا مطب خواهرم فلان جا هم کار انجام بده و هم سعادتی بشه بازم ببینمت!
    بعد که دیدم داره اینجوری میشه گفتم تمایلی به همچین روابطی ندارم
    برگشت گفت بنده هم اهل این جور روابط نیستم ، خداروشکر آدم کمبودداری هم نیستم و شما برام قابل احترام تر از این نوع تفکری
    بعد منم گفتم من نمیخوام بدون اطلاع خونواده ام با کسی در ارتباط باشم
    برگشت گفت شما خیلی زود قضاوت کردید من میخواستم سر یک فرصت مناسب بهتون بگم که اگه آموزش هاتون برای آقایون هم هست من بیام از آموزشتون استفاده کنم، چون نیاز داشتم!
    ولی ترجیح میدم دیگه بهتون پیام ندم که خودمو در معرض برداشت های اشتباه شما قرار ندم!
    در صورتی که ایشون اشتباه کرد و وارد حریم من شد و ابراز احساس و علاقه کرد بعد گفت اشتباه شما! خیلی بهم برخورد خیلی
    دیگه نخواستم حرف زدنم رو باهاش ادامه بدم وگرنه میگفتم خب وقتی برای آموزش میخواید چرا میگید به من وابسته شدید و پیام های از این دست برای من میفرستید!
    متاسفم برای اون شاگردایی که این آقا تربیتشون میکنه.

    اون یکی هم وقتی من بهش گفتم دیگه کلاس نمیام و از رفتارهای شما خیلی ناراحت شدم و توقع نداشتم و گفتم جواب اون همه احترامی که من برای شما قائل بودم این نبود آقای فلانی
    برگشت گفت خانم محترم (در حالیکه تا روز قبلش با اسم کوچیک و صمیمی من رو صدا میزد!) شما خودت مایل بودی اگه مایل نبودی ابراز میکردی
    بنده هم هیچ قصد بدی نداشتم خواستم حرمت بگیرم کادویی بهتون بدم که شما اینجوری کردید و رفتارتون در حد یه ابتدایی هم نبود!
    در حالیکه من اگه چیزی نگفتم از روی خجالت بود ولی خب اشتباه کردم اگه همون موقع این حرفارو میزدم خیلی بهتر میشد و من اونقدر عذاب نمیکشیدم
    اونقدر شوکه شده بودم که نمیدونستم چی بگم
    در حالیکه اگه زن هم نمیداشت قبلا و برخوردش هم خوب بود من دلم نمیخواست باهاش ازدواج کنم نه الان و نه ده سال دیگه، چون به دلم نمینشنست و خیلی از معیارامو نداشت
    بعد هم فکر نکرد ما که چند روز از آشناییمون اون هم فقط در چارچوب تدریس چرا باید به من کادو بده و من چرا باید از یه غریبه همینجوری کادو قبول کنم!؟
    در حالیکه چندین بار به من پیام های محبت آمیز و دوستت دارم میفرستاد در حالی هم که هنوز از همسر اولش جدا نشده بود

    ضمن اینکه من تا وقتی که از این پیاما میداد اگه به مرگ خودم فکرکرده بود به این فکر نکردم این اقا با این ظاهر و شخصیتش بخواد همچین حرفایی رو به من بزنه.
    از این طرف میگفت مشکلم حل بشه به خونواده ات بگو و فلان ماه عقد میکنیم! بدون اینکه اول هم بگه مشکلش چی بوده!
    من هم وقتی گفتم فعلا برنامه ی ازدواج ندارم گفت تا هر وقت بخوای من صبر میکنم ولی باید بله رو بهم بگی..
    بعد دو روز بعد حرفاش اونجوری عوض شد
    بعد هم که من خداحافظی کردم برگشت گفت خدانگهدارت حلال کن!
    خب یکی نیست بگه اگه واقعا معنی حلال و حروم رو میدونی چجوری به خودت اجازه میدی با یه دختر انقدر صمیمی بشی و بدون اینکه خونواده اش در جریان باشن برنامه ی ازدواج بذاری و انتظار بله گرفتن داشته باشی!؟
    خب آدم که از زیر سنگ نیومده و یا ازدواج هم لباس خریدن که نیست که تو یه روز انتخاب کنی
    بدتر از این ها اصلا اول مطرح هم نکرد که قبلا ازدواج کرده و اصلا بپرسه من با این قضیه مشکلی دارم یا نه
    همه رو پیش خودش یه طرفه حساب کرده بود
    خب ادم که از بی شوهری نمرده بره همینجوری زن یکی بشه که قبلا زن داشته و معلوم هم نیست جداییشون دقیقا به چه خاطر بوده
    حالا شغل و ثروتت هر چی هم که باشه
    همش هم میگفت فقط خودمو خودتو خدا بدونیم نمیخوام کسی بفهمه همه فضولن!
    بعد هم وقتی گفت وقتی حس کردم وقتی اولین بار منو دیدی ازم خوشت اومده بگو آره یا نه!
    من واقعا حس بدی بهم دست داد
    در حالیکه من سر کلاس به خدا شرمم میشد به صورتش زل بزنم و زیاد نگاهش کنم حواسم هم به کار خودم بود
    نمیدونم چرا بعضی ها انقدر ذهنشون منحرفه!
    من واسه ی این سازمان .. هم متاسفم که کسی مثل ایشون کارمند مقام بالاشونه..

    از این موضوع هم خیلی ناراحتم که این آقایون که خودشون اول اشتباه کردن و وارد حریم خصوصی من شدن اون هم بدون اجازه و اینکه عذرخواهی کنن ،بعد چرا باید بعدش بگن ما منظور بدی نداشتیم و شما اشتباه برداشت میکنید یا خودتون مایل بودید اگه نبودید میگفتید!؟ واقعا چرا؟
    گذشته از اینکه با احساس آدم هم بازی میکنن و بهش آسیب میزنن
    خب آدم که سنگ نیست احساس داره
    خدایی جواب احترام و ادب این چیزا نیست
    درسته تموم شدن این مسائل ولی من دیدم به پسرا بد شده یه مقدار.

    ضمن اینکه من هیچوقت شماره ام رو بیرون به کسی ندادم و شماره از کسی قبول نکردم حتی با قسم و اصرار هم
    و یا از خانوم ها هم
    بعد که این جریان ها رو برای مادرم گفتم گفت جالبه تو بیرون به یه خانم مسن که کلی بهت اصرار کرده شماره ای ندادی بعد چجوری اجازه دادی این ها اینجوری باهات حرف بزنن
    درست هم میگفت البته هر وقت یاد این اشتباه خودم میفتم ناراحت میشم و متعجب..

    ببخشید باز هم حرفام طولانی شدن بیشتر جنبه ی درد و دل داشتن ولی میخوام این ذهنیت بی اعتمادی رو از بین ببرم هرچند که میدونم نباید همینطوری به کسی اعتماد کرد
    گاهی وقتا زندگی امتحانای سختی میگیره ولی درسای قشنگی به آدم یاد میده.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 06-14-2017 در ساعت 08:45 PM

  41. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 78

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    سلام
    هر پسری واقعا حیا داشته باشد مطمئنا خواستگاریتان می آید هر کسی که درخواست پنهان نگه داشتن درخواستش می کند بدان مرد زندگی نیست یک مرد واقعی و صادق حتما غیرتمندانه پا جلو می گذارد و رسما خواستگاری می کند خیلی بیشرفی هست که با احساسات یک دختر پاک بازی کنی مردهای واقعی هرگز به خودشون اجازه چنین جسارتهایی نمی دهند
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  43. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 79

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها


    میشه راهنمایی کنید که چیکار کنم که تاثیر بد رفتارهای این دو نفر تو ذهنم نمونه؟

    نفر اولی خراب کاری کرده واسه اینکه ضایع نشه طلب کار شده به قول معروف دست پیشُ گرفته تا پس نیفته!

    نفر دوم اومده بوده خوش گذرونی خط و مرز شما هم روشن نبوده ( به دلیل سادگی و چون انتظارشو نداشتین و تا به حال شبیه این مورد برنخورده بودین ) پس سعی کرده نزدیک بشه شگردش ارتباط کم کم و پله پله بوده و شما هم بی جهت رودربایستی ( = رودرواسی) داشتین. به نظرم حرفاشو جدی نگیرین و با خودتون تحلیل نکنین.چون خیلی وقتا پسرا تو این مواقع سعی می کنن هر حرفی رو بزنن تا دل دخترو بدست بیارن و هر چیزی رو دستمایه نزدیکی و ارتباط قرار میدن.
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  45. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 80

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    هر پسری واقعا حیا داشته باشد مطمئنا خواستگاریتان می آید هر کسی که درخواست پنهان نگه داشتن درخواستش می کند بدان مرد زندگی نیست یک مرد واقعی و صادق حتما غیرتمندانه پا جلو می گذارد و رسما خواستگاری می کند خیلی بیشرفی هست که با احساسات یک دختر پاک بازی کنی مردهای واقعی هرگز به خودشون اجازه چنین جسارتهایی نمی دهند
    سلام آقا سعید
    ممنون از حرفاتون
    بله واقعا من فکر کردم خیلی ها مرد هستن ولی همین باعث شد که بفهمم خیلی ها هم نامردن هستن و مردونگی واقعا کمرنگ شده
    من گول سادگی و صداقتم رو خوردم و سکوت اشتباه
    این مسائل برام تموم شده تا حدود زیادی ولی گاهی حرفش پیش میاد یه یادم میفته اذیتم میکنه و دیدم به جنس مذکر خراب میشه..
    امروز اتفاقی بحثش پیش اومد که مادرم سوال کرد در این باره و همه ی خاطرات اون چند روز برام زنده شد..
    مادرم میگه دیگه هیچوقت شاگرد مرد یا پسر که خصوصی باشه قبول نکن منم گفتم مادر من پاک کردن صورت مسئله کار درستی نیست من هستم که باید یاد بگیرم این مواقع رفتار عاقلانه تری داشته باشم که اینجوری اذیت نشم.
    اون حرفش که بهم گفت این رفتارت در حد یه دبستانی هم نبود خیلی بهم برخورد و هنوز یادمه..!
    منم خواستم بگم رفتار شما هم در حد یه پسر جوون 18 ساله نبود
    اگه ایشون هم 18 سالش بود من انقدر سکوت نمیکردم و اجازه نمیدادم که اینجوری باهام حرف بزنه.
    ولی یاد گرفتم خیلی ها با سن بالا هم میتونن ژست مردونگی بگیرن در حالیکه هیچ بویی از مردونگی نبردن متاسفانه و با این کاراشون دید آدم رو نسبت به این جنس خراب میکنن.
    دیگه کلا از ازدواج و این بحثا هم زده شدم، میخوام تنها باشم.
    واقعا آدم نمیدونه کی خوبه کی بد
    خیلی سخته پسری رو بشناسی تو زمونه ای که خیلی از پسرها وارد رابطه های دوستی شدن
    بلانسبت آقا پسرهای سایت هم خیلی از پسرها جوری گندکاری هاشونو لاپوشونی میکنن که خیلی سخت میشه فهمید چه خبر بوده شاید هم کسی هیچوقت ندونه به جز خدا.
    شاید بهتره آدم مجرد بمونه..!
    ا

  47. بالا | پست 81

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام آقا سعید
    ممنون از حرفاتون
    بله واقعا من فکر کردم خیلی ها مرد هستن ولی همین باعث شد که بفهمم خیلی ها هم نامردن هستن و مردونگی واقعا کمرنگ شده
    من گول سادگی و صداقتم رو خوردم و سکوت اشتباه
    این مسائل برام تموم شده تا حدود زیادی ولی گاهی حرفش پیش میاد یه یادم میفته اذیتم میکنه و دیدم به جنس مذکر خراب میشه..
    امروز اتفاقی بحثش پیش اومد که مادرم سوال کرد در این باره و همه ی خاطرات اون چند روز برام زنده شد..
    مادرم میگه دیگه هیچوقت شاگرد مرد یا پسر که خصوصی باشه قبول نکن منم گفتم مادر من پاک کردن صورت مسئله کار درستی نیست من هستم که باید یاد بگیرم این مواقع رفتار عاقلانه تری داشته باشم که اینجوری اذیت نشم.
    اون حرفش که بهم گفت این رفتارت در حد یه دبستانی هم نبود خیلی بهم برخورد و هنوز یادمه..!
    منم خواستم بگم رفتار شما هم در حد یه پسر جوون 18 ساله نبود
    اگه ایشون هم 18 سالش بود من انقدر سکوت نمیکردم و اجازه نمیدادم که اینجوری باهام حرف بزنه.
    ولی یاد گرفتم خیلی ها با سن بالا هم میتونن ژست مردونگی بگیرن در حالیکه هیچ بویی از مردونگی نبردن متاسفانه و با این کاراشون دید آدم رو نسبت به این جنس خراب میکنن.
    دیگه کلا از ازدواج و این بحثا هم زده شدم، میخوام تنها باشم.
    واقعا آدم نمیدونه کی خوبه کی بد
    خیلی سخته پسری رو بشناسی تو زمونه ای که خیلی از پسرها وارد رابطه های دوستی شدن
    بلانسبت آقا پسرهای سایت هم خیلی از پسرها جوری گندکاری هاشونو لاپوشونی میکنن که خیلی سخت میشه فهمید چه خبر بوده شاید هم کسی هیچوقت ندونه به جز خدا.
    شاید بهتره آدم مجرد بمونه..!
    ا
    سلام
    سلطان وجود آدمی عقل هست احساسات آدم هم باید تحت مدیریت عقل باشد حجب و حیا برای دختر خیلی خوب است ولی در کنار آن دختر باید غرور داشته باشد در اسلام هم تنها جایی توصیه به غرور شده در رفتار زن با نامحرمان هست غرور یک خانم یعنی اینکه نگذارد مردی به راحتی به او نزدیک شود(اینجا منظور از نزدیکی یعنی مرد بتواند احساس صمیمت کند و از دایره و حریم آداب و احترام با شخص غزیبه باید داشته باشد عبور کند) این نکته اولی بود که گفتم دوم اینکه دو یا سه نفر رفتار بدی داشته باشند حکم کلی نیست که همه آقایان همینجوری هستند خیلی از پسران نجیب و خوب هم هستند همانطور که افراد ناباب هم زیاد هستند متاسفانه ریا و تظاهر باعث شده که بعضیها علیرغم ذات ناپاکشون نقاب پاکی و تقوا بزنند و مردم گول ظاهر آنها را میخورد ولی اگر واقعا آدم با هوشیاری عمل کند فریب این افراد هرگز نمیخورد همیشه این افراد فرد تحت فشار احساسی قرار داده چون دختران بیشتر تحت احساسات واقع میشوند از این خصوصیتشان سوءاستفاده می کنند اینجا باید غرور زنانه داشته باشند و دختران نگذارند چنین کسانی به حریم خصوصیشان وارد شوند
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  48. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 82

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    نفر اولی خراب کاری کرده واسه اینکه ضایع نشه طلب کار شده به قول معروف دست پیشُ گرفته تا پس نیفته!

    نفر دوم اومده بوده خوش گذرونی خط و مرز شما هم روشن نبوده ( به دلیل سادگی و چون انتظارشو نداشتین و تا به حال شبیه این مورد برنخورده بودین ) پس سعی کرده نزدیک بشه شگردش ارتباط کم کم و پله پله بوده و شما هم بی جهت رودربایستی ( = رودرواسی) داشتین. به نظرم حرفاشو جدی نگیرین و با خودتون تحلیل نکنین.چون خیلی وقتا پسرا تو این مواقع سعی می کنن هر حرفی رو بزنن تا دل دخترو بدست بیارن و هر چیزی رو دستمایه نزدیکی و ارتباط قرار میدن.
    متشکر از حرفاتون
    بله متاسفانه
    من همون موقع باهاشون قطع ارتباط کردم
    گاهی یاد برخوردای اون ها و اشتباه خودم میفتم اذیت میشم.

  50. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 83

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    سلطان وجود آدمی عقل هست احساسات آدم هم باید تحت مدیریت عقل باشد حجب و حیا برای دختر خیلی خوب است ولی در کنار آن دختر باید غرور داشته باشد در اسلام هم تنها جایی توصیه به غرور شده در رفتار زن با نامحرمان هست غرور یک خانم یعنی اینکه نگذارد مردی به راحتی به او نزدیک شود(اینجا منظور از نزدیکی یعنی مرد بتواند احساس صمیمت کند و از دایره و حریم آداب و احترام با شخص غزیبه باید داشته باشد عبور کند) این نکته اولی بود که گفتم دوم اینکه دو یا سه نفر رفتار بدی داشته باشند حکم کلی نیست که همه آقایان همینجوری هستند خیلی از پسران نجیب و خوب هم هستند همانطور که افراد ناباب هم زیاد هستند متاسفانه ریا و تظاهر باعث شده که بعضیها علیرغم ذات ناپاکشون نقاب پاکی و تقوا بزنند و مردم گول ظاهر آنها را میخورد ولی اگر واقعا آدم با هوشیاری عمل کند فریب این افراد هرگز نمیخورد همیشه این افراد فرد تحت فشار احساسی قرار داده چون دختران بیشتر تحت احساسات واقع میشوند از این خصوصیتشان سوءاستفاده می کنند اینجا باید غرور زنانه داشته باشند و دختران نگذارند چنین کسانی به حریم خصوصیشان وارد شوند
    متشکرم
    بله واقعا حرفاتون متینه
    دلیلی هم نمیشه چون بعضی ها بدی میکنن بگیم همه ی افراد اون جنس خوب نیستن ولی خب آدم دیدش یه مقدار خراب میشه
    من همونطور هم که قبلا اشاره کرده بودم اون موقع شرایط عادی ای نداشتم و خیلی سرم گرم کارام بود
    به تنها چیزی هم که فکر نمیکردم ازدواج بود به خصوص به این شکل هم
    بعد هم که حدس میزدم این آقا متاهل باشه و دوستم هم مدرس آموزشگاه بود و ایشونو دید گفت فکر کنم من این آقا رو قبلا دیدم و همسرشم تو فلان اداره کار میکنه
    منم خیالم راحت شد گفتم بهتر که متاهله نمیدونستم اینجوری پیش میاد
    جلسه ی آخر هم من معذب بودم که برم کلاس یا نه
    ولی چون از قبل گفته بودم میام و دو جلسه هم به خاطر گلودردم کلاس رو نرفته بودم دیگه مجبور شدم برم، با کلی خجالت و ناراحتی
    ولی متاسفانه برخوردش سر کلاس مهر تایید بر رفتارای دیگه اش زد و من دیگه نتونستم جو کلاس رو تحمل کنم
    عجیب اینجا بود که سر کلاس برای اینکه من به اصرار هدیه اش رو قبول کنم و چند بار داد و من پس دادم در حالیکه هدیه اش تو دستم بود و میخواستم بازم پس بدم دستمو گرفت و فشار داد که مانع بشه!
    منم دیگه خیلی عصبانی شدم ولی چون در کلاس رو باز گذاشته بودم و مدیر آموزشگاه هم که آقا هستن اونجا تو سالن بودن نتونستم با صدای بلند حرفی بزنم
    بلند شدم گفتم تمومش میکنین یا برم بیرون، با عصبانیت هم دستمو کشیدم بیرون
    دیگه وقتی دید خیلی جدی ام و عصبانی اصرار نکرد به موبایلم پیامک داد گفت برو گوشیتو بخون
    گفته بود اگه قبول نکنی به مرگ بابام برای همیشه میرم! انگاری من عشق قسم خورده اش بودم!
    منم با بی تفاوتی و ناراحتی پیامشو حذف کردم و رفتم نشستم بعد با اسم کوچیک صدام کرد گفت میرما برای همیشه
    جالب اینجاس بعد که من کلاس رو کنسل کردم با مربی دیگه ادامه ی کلاس رو رفت
    منم سرمو ت************ دادم گفتم هر طور راحتین
    بعد که پیام داد و گلگی کرد که چرا هدیه رو قبول نکردی ،منم گفتم خیلی رفتارتون بد بوده
    دیدم برگشت گفت من چه بی حرمتی بهت کردم مدیونی اگه نگی
    منم گفتم خیلی عجیبه که نمیدونید از شکستن حرمت کلاس و صحبتای خارج از حد رسمیتون تا گرفتن دست من سر کلاس برای قبول کردن هدیه!
    بعد دیدم بازم گفت خب من نمیدونم دقیقا از چی انقدر ناراحت شدی و منظور بدی نداشتم اصلا ولی تویی داری از کاه کوه میسازی و بزرگش میکنی!
    منم گفتم خیلی عجیبه یعنی نمیدونید صمیمی حرف زدن با نامحرم و گرفتن دست نامحرم درست نیست؟!
    بعدش دیدم گفت خب من از کجا بدونم تو بدت میاد! اسکندر سلیمان که نیستم!
    من خیلی تعجب کردم از حرفاش
    دیدم گفت چشم!
    بعد هم گفت حالا بیا اعدامم بکن خوبه!
    بعد گفت شماره ام رو پاک کن و دیگه جوابمو نده خوبه؟
    منم گفتم خوبه و خداحافظی کردم.
    بعد هم به آموزشگاه گفتم که مسئله ای برام پیش اومده و نمیتونم بیام کلاس
    هر چی هم گفتن که مشکل چیه و از چیزی ناراحت شدید گفتم نه چیزی نیست یه مسئله ی شخصی برام پیش اومده و فعلا نمیتونم وقت بذارم برای کلاس.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 06-15-2017 در ساعت 01:21 AM

  52. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 84

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35673
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم گیری برام سخت شده

    بسیار عالی و جامع و کامل گفتید.

صفحه 2 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل در تصمیم گیری برای انتخاب شغل
    توسط سایه هستی در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 05-11-2020, 12:10 PM
  2. تصمیم گیری برای ادامه یا قطع رابطه
    توسط mohammadsharif016 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 12-24-2017, 02:25 PM
  3. تردید در تصمیم ازدواج
    توسط شیوا.م در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-27-2016, 10:03 PM
  4. آیا والدین باید برای ازدواج فرزندان تصمیم بگیرند؟
    توسط saeed021 در انجمن مخالفت خانواده
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 07-01-2015, 11:26 PM
  5. به جای تصمیم کبری، تصمیم صحیح بگیرید!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-14-2014, 07:49 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد