نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: افکار تکراری آزاردهده

1009
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8577
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    افکار تکراری آزاردهده

    سلام خسته نباشید
    به شدت به کمکتون نیاز دارم
    تقریبا یه سالی میشه که با اومدن یه فکر و تصور زندگیم نابود شده فکر به اینکه دنیا تموم میشه وقتی این فکر تو ذهنم میاد انگار یه دکمه ی قرمز رو میزنی و لذت رو خاموش میکنی به همین سادگی زندگیم شده جهنم. من 2 سالی هست که افسردگی گرفته بودم ولی این حس خیلی وحشتناکه. من قبلا خیلی دل نازک بودم سریع گریه میکردم وقتی خبر مردن میشنیدم دیگه دوس نداشتم زندگی کنم ولی انگار روحم دوره خودش یه حفاظ کشیده تا دیگه هیچی حس نکنم نه غم نه شادی... اگه جایی باشم که اون فکر نا خوداگاه برا چند لحظه از ذهنم پاک شه احساسم خوبه و خوشحال میم ولی تا اون فکر میاد انگار دنیا تموم شده همه چی متوقف میشه دیگه نمیتونم لذت ببرم
    این حال داره دیوونم میکنه بهم راهه حل بدین خواهش میکنم دکترم رفتم ولی راه حل نداده شما کمکم کنین چیکار کنم به زندگی برگردم
    اصلا راهی هست یا تا ابد اینجوریم؟ کمکم کنین

    اینم بگم 22 سالمه مجردم و دانشجو
    ویرایش توسط marjan12 : 11-15-2014 در ساعت 01:50 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8577
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک میخوام.... فلج شدن زندگی

    اینم بگم که 22 سالمه و دانشجوم

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6486
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    42
    تشکر شده 125 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمک میخوام.... فلج شدن زندگی

    سلام، آروم باشید، کلا در زندگی خیلی ناراحت چیزهایی نباشید که کنترلش دست شما نیست.
    حدود 19 سالم بود که شروع شد، اونموقع نماز میخوندم، مدام فکروفحشهای ناجور نسبت به مقدسات بطور پیوسته (بجز موقع خواب) در ذهنم می اومد، حتی موقع نماز، خیلی ناراحت بودم، یکبار نزد مقدسترین آخوندهای دانشگاه مطرح کردم، کمکی نکرد الا اینکه در سخنرانی قبل نمازجماعت مطرح کرد و باعث شد از این جمعها فاصله بگیرم.
    آخر لیسانس که بودم خودبخود از شدتش کم شد و حدودا 26 سالم بود که از بین رفت. علت شروع و افولش رو نمیدونم، اما حدس میزنم با افسردگی، درگیرشدن زیادی ذهن با مذهب، تنهایی و فعالیت ذهن مرتبط باشه.
    از من میشنوی در مورد تنهایی و مذهب تغییر رویه اساسی بده و یا هرچیزی که ذهنت درگیرش هست.
    ویرایش توسط روح اله : 11-15-2014 در ساعت 02:17 AM

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کمک میخوام.... فلج شدن زندگی

    سلام
    به این لینک مراجعه کنین: http://forum.moshaver.co/f125/25-%D9...279/#post43382
    امضای ایشان



  5. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کمک میخوام.... فلج شدن زندگی

    سلام
    یکم آروم باش من یکی هیچی نفهمیدم از مشکلت
    ببین اولا همه ما از بعضی چیزا میترسیم مثل مردن آدما مادر منم به شدت از دعوا و کتک کاری میترسه چون یه بار جلو چشش عموش و کشتن
    آلان همین موضوع باعث شده از بیرون رفتنم میترسه پس اولین قدم اینکه قضیه رو جدی بگیری
    یه جااز حرفات گفتی که شروع به بی خیالی میکنم و حالم خوب میشه ولی دیگه هیچ لذتی نمیبرم از زندگی
    متاسفانه منم تو یه همچین شرایطی بودم
    واقعا خیلی سخته چون توواسه تحمل دردات میری سمت یه کاری در حالی اون کارم درد غیر قابل تحملی روبهت تحمیل میکنه
    درسته بی خیالی طی کردن یکی از روش های خوب واسه از بین بردن افکار خرابه
    ولی باید اونم کنترل بشه چون بعداز مدتی نسبت به همه بی خیال میشی
    غرق در غرور وخودخواهی خودت و پیدا میکنی
    یکم رو لذتات کار کن بهشون بها بده
    سعی کن کنترل مغز وقلبت دست خودت باشه تا هر وقت تونستی ناراحت بشی و هروقت خواستی خوشحال
    سخته این کار ولی ممکنه
    گاردت و بعضی وقتا بیار پایین بزار اذیتت کنه بزار حس کنی خیلی چیزارو بزار لذت هیجان و ترس و حسش کنی
    و اگراز پسش بر بیای خیلی از نظر شخصیتی به نفعت میشه
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8583
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصورات ناراحت کننده

    با سلام یک خانم 27 ساله کارمند هستم که خیلی افکار بد مزاحمم میشن لطفا برای کنترلش بهم کمک کنید مثلا اینکه تا یه جایی از بدنم درد میگیره به فکر بیماری های بد می افتم یا میگم که الان سکته میکنم و میمیرم یا همش نگران مرگ عزیزانم هستم لطفا کمکم کنید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد