زير لبخند و مسخره بازي پوشوندم بعضي وقتا حالم خيلي بد ميشه و شبا اين احساسات تشديد ميشن نميدونم چيكار كنم غير از تنهايي افسردگي هم ديوونم ميكنه اين مسئله و تفكراتم حتي همه چيوباعث شده به درسمم لطمه بخوره
احساس ميكنم از تك تك آدماي دور و برم نفرت دارم بعضي از كسايي كه قبلا برام مهم بودن ارزش خودشونو با كاراشون آووردن پايين ديگه خسته شدم دلم ميخواد فرار كنم حس ميكنم از همه كس و همه چيز متنفرم خواهش ميكنم كمكم كنيد بيشتر از اين نميتونم ادامه بدم خيلي تنهام و دلم نميخواد درمورد اين چيزا با نزديكام حرف بزنم قبلا فك ميكردم اگه همه چيزو زير ي لبخند قايم كنم همه چيز خود به خود حل بشه اما فقط حالم بدتر شده