سلام ... دو سه سال پیش دوستم از اعتماد من سوء استفاده کرد... از اون موقع هر وقت به کاری که کرده فکر میکنم ازش بدم میاد... ولی نمیتونم رابطه مو باهاش قطع کنم... الان میخوام دیگه ساده لوح نباشم و گول کارها و حرفاشو نخورم... چیکارکنم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام ... دو سه سال پیش دوستم از اعتماد من سوء استفاده کرد... از اون موقع هر وقت به کاری که کرده فکر میکنم ازش بدم میاد... ولی نمیتونم رابطه مو باهاش قطع کنم... الان میخوام دیگه ساده لوح نباشم و گول کارها و حرفاشو نخورم... چیکارکنم؟
در واقع هرگونه ناراحتی که از افراد برای ما پیش می آید برای این است که ما نمی توانیم به خودمان بها بدهیم. چنانچه گفتیم شما بر حسب انتظار و آنچه مورد قبول تان واقع می شود، واکنش دیگران را در قبال خود تعیین می کنید. خیلی ها فکر می کنند که داشتن قاطعیت در روابط یعنی رفتاری نه چندان محبت آمیز، در حالی که رفتار محبت آمیز با دیگران هیچ منافاتی با قاطعیت ندارد. بسیاری از ما یاد نگرفته ایم در مقابل آن چیزهایی که مطابق میلمان نیست یا در توانایی ما نیست یک نه قاطع بگوییم. در حالی که این نه قاطع می تواند از حقوق ما حراست کند و در واقع جلوی سوءاستفاده های اجتماعی از شخصیت ما را بگیرد. دانشمندان علم روانشناسی بر این باور هستند که نه گفتن آموزه ای است که افراد باید در سنین نوجوانی آن را یاد بگیرند.
این توانایی نه گفتن از طریق خانواده ها به جوانان و فرزندان آنها منتقل می شود. آموزه ای که در تمام برهه های زندگی افراد می تواند کمک شایان و موثری برای آنها باشد. ما ایرانی ها به دلیل اینکه تعارف کردن جزء لاینفک زندگی مان شده است و روحیه قهرمانی و کمک به همنوع زیادی را در خودمان پرورش داده ایم، به راحتی نمی توانیم در مقابل خواسته های غیرمعقول دیگران نه بگوییم. این همان مساله ای است که آدم ها را در شرایطی قرار می دهد که هرگز نمی توانند بهای واقعی خودشان را در روابط اجتماعی شان مشخص کنند. برای همین است که باید یاد بگیریم نه بگوییم. قبل از هر چیز، باید بپذیرید که «نه» گفتن حق شماست. اگر بتوانید «نه» گفتن را در شرایط صحیح تمرین کرده و انجام دهید، در مدتی کوتاه متوجه می شوید که به آن بدی که فکر می کنید هم نیست. بقیه کم کم شما را درک می کنند و مقاومت نشان نمی دهند. نگرانی از «نه» شنیدن افراد از طرف ما، در واقع فقط یک نگرانی بی مورد و فرضی است.
سلام بشتر توضیح بدید چه سوءاستفاده ای؟
ببینید اگر از دوستی ناراحت میشید ولی می خواید رابطه رو ادامه بدید
نمیشه همینطوری ادامه داد ادم دلش اروم نمیگیره
باهاش صحبت کنید بگید اوندفه اونکارو انجام دادید من خیلی ناراحت شدم ازتون
همین باعث میشه بدونه ساده لوح نیستین فهمیدید بهتون ضربه زده اما خواستید که ببخشید
سلام. از اعتماد و سادگیم سوء استفاده کرد، سوء استفادش به صورت مجازی بود ینی چت و اینا... بهش گفتم، خودشم فهمید که خیلی ازش ناراحت شدم و عذرخواهی کرد،ولی اعتمادمو بهش از دست دادم، دیگه اصلا بهش اعتماد ندارم، تو زمینه های دیگه هم هس... کلا آدمیه که مثلا وقتی سراغ کسی رو میگیره یا چیزی میگه، نمیدونم داره راست میگه یا حیله شه، میخوام مثل خودش باشم، نه اینجور ساده و زودباور...
فکر نکنم کسی رو پیدا کنی تو زندگیش همچین حماقت هایی نکرده باشه ( اعتماد بیجا یا صمیمیت بیجا و ... )
معمولا بعد از اینکه از کسی ناراحت شدیم بسته به اهمیت رابطه مون با اون آدم سرد میشه و ممکنه به کل قطع بشه
در چنین مواردی برخورد افراد با طرف مقابل فرق می کنه بعضی ها انتقام میگیرند ( گرچه من چنین کاری نمی کنم ولی به نظرم از نظر اخلاقی و تاثیر گذاشتن روی زندگی نه تنها اشکالی نداره بلکه مفید هم هست) بعضیها می ببخشند ( خیلی کم پیش میاد که واقعا ببخشند) و بعضیها هم اینقدر خود خوری می کنند تا بالاخره فراموش کنند گرچه ممکنه رفتار درستی نباشه ( گذشت زمان ، به وجود آمدن مسائل و شرایط جدید در زندگی باعث فراموش کردن میشه )
به نظرم برای فراموش کردن بهتره با آدمای جدید رابطه برقرار کنی
اگه دوست داری بگو چرا هنوز باهاش رابطه داری؟
من مورد سومم، حرفتون درسته کم پیدا میشه کسی که آسیب ندیده باشه، ولی من ناراحتیم دست خودم نیس، بیشتر ازین ناراحتم که چرا اینقدر زودباور بودم که همه حرفها و کاراش رو درس میدونستم، آدمیه که هرکاری خودش بکنه ایرادی نداره همون کار رو شخص دیگه ای انجام بده اون شخص رو تحقیر میکنه... آدمیه که بقیه رو کوچیک میکنه که خودشو بزرگ نشون بده... چه توی مجازی چه توی واقعی... من خیلی اذیت شدم از دستش... ولی نمیتونم رابطه مو باهاش قطع کنم، چون ما چن نفریم که با هم دوستیم، میخوام دوستیمو با بقیه دوستامون ادامه بدم، اینم آدمیه ک اگه صریح قطع ارتباط کنم باهاش، دوستیمو با بقیه دوستام به هم میزنه...
با آدم های جدید ارتباط برقرار کردم ولی بازم یادم نمیره که چه ستمی کرد در حقم، تقصیر خودمم بود که خیلی قبولش داشتم، نمیدونستم که داره چیزیو از خودش نشون میده ک نیست...
به نظرم در این ضمینه ، این مقاله بدرد بخوری هست
مجله زندگی ایده آل: چرا اينقدر زود باور هستیم؟ چرا قبل از قبول حرفی درباره آن خوب فکر نمیکنیم؟ بسیاری از مشکلاتی که امروزه برایمان پیش میآید و با آنها در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم معلول این زودباوریمان است! زودباوری و دهن بینی ثمره کوته خردی و نداشتن توانایی در درک روابط علت و معلولی و نداشتن آشنایی با محیط اجتماعی و تشخیص ندادن دوست از دشمن و راست از دروغ و صحیح از غلط است.
سادهلوحی حماقت نیست و حماقت نادانی نیست. آنگاه که از چیزی سر درنمیآوریم، پیش میآید که تصورهای خطایی درباره آن داشته باشیم. سادهلوحی گاه از یک معصومیت اخلاقی برمیخیزد. انسانهای نیک اخلاق معمولا زودباور و خوشقلب اند که در بسیاری از مواقع این خصلت خوب کار دستشان میدهد.
افراد سطحینگر، بسیار زود باورند و به راحتی میتوان فضای ذهنیشان را اشغال کرد و زمام اندیشهشان را به دست گرفت. این افراد به دلیل اینکه به معضلات هر مسئله توجه ندارند و از تجربه و تحلیل عمیق و همه جانبه مسائل زندگی عاجزند، به سرعت و به سهولت به «یقین» و اطمینان میرسند. به طور اصولی شایسته است که انسانها نسبت به یکدیگر با اعتماد رفتار کنند ولی وجود درجهای از احتیاط نیز در رفتارهای اجتماعی ضرورت دارد زیرا ممکن است گفتار دیگران چه به صورت ارادی و چه به صورت غیرارادی گاهی درست نباشد. اما پذیرش بی چون و چرای گفته دیگران نیز کار صحیحی نیست البته در دوران کودکی، کودک گفتههای افراد بزرگتر را بدون چون و چرا به عنوان واقعیت قبول میکند که در نتیجه اهمیت دارد بزرگترها جز با راستگویی با آنان رفتار نکنند، اگر پذیرش بیقید و شرط گفته دیگران در دوران جوانی و بزرگسالی هم تداوم یابد یا ناشی از مشکلات هوشی و کارکرد پايینتر از طبیعی ذهنی یا ناشی از سادهدلی فرد است که به طور احتمالی در محیط ساده و صمیمی بار آمده است و از رفتار جوامع پیچیده شهری که گاهی نیز منطبق با درستکاری و صداقت کامل نیست بیخبر است.
افراد در تعامل با ديگران نياز به ارزيابي گفتههاي يکديگر دارند و زودباوري در افراد تحت تاثير عوامل گوناگوني چون سن به خصوص در کودکان، نارساييهاي دستگاه عصبي، نداشتن تجربه کافي در ارتباط با ديگران، ميزان هوش افراد در تشخيص درستي يا نادرستي آنچه با آن روبهرو هستند، شکل ميگيرد. کمبود ميزان مطالعه، کاهش سطح آگاهيها درباره موضوعات گوناگون، محدوديتهاي فرهنگي و اجتماعي در محيط زندگي و برقراري ارتباطي محصور با ديگران و نداشتن قدرت نقادي گفتار اطرافيان زمينههاي بروز زودباوري را گسترش ميدهد. افراد تلقينپذير و زودباور عموما با مشکلات عديدهاي درخصوص معاملات بينفردي، مسائل مادي، ازدواج و شغل مواجه هستند لذا به سادگي تحت تاثير امواج اجتماعي و فرهنگي قرار گرفته و به مسيري خلاف احوالات زندگي خود کشيده ميشوند. افراد زودباور با ارتقاي سطح تجربه، مطالعه و مشورت با افراد صاحبنظر و خيرخواه ميتوانند خود را از وجود دامهاي دروغين نجات دهند.
دلایل زودباوری
اولین دلیل زود باوری این است که هنگام رسیدن اطلاعات جدید هرچه را که دریافت میکنیم در بست قبول یا رد ميكنيم زیرا یا در زمان حال نیستیم یا درگیر گذشتهايم یا درگیر گفتوگوهای درونی خود هستيم. به اين دليل اگر بخشی از واقعیت یا بخشی از خبری که به ما میرسد مطابق با واقعیت باشد ما این بخش را به کل اطلاعات و دادههایمان تعمیم میدهیم و کل اطلاعات و گفتار را میپذیریم بدون اینکه به خود زحمت تجسس، تحقیق و کنکاش بدهیم که موضوع چه هست. به همین دليل زود باوری باعث میشود ما از دنیای واقعی دور شویم.
ما درستی یک حرف یا اطلاعات را بر چه اساس میسنجیم؟
غیر از این نیست که آن اطلاعات و گفتار دریافت شده را با باورهای خودمان که در مغزمان درستی آنها به تایید ما رسیده است مقایسه میکنیم و اگر تطبیق داشته باشد میگويیم درست یا نادرست است. حال اگر اطلاعات جدید یا بخشی از آن غلط بود یا غلو شده بود یا بخشی از حقیقت در آن پنهان شده باشد، اگر این اطلاعات جدید را دربست بپذیریم اتفاقی که میافتد این است که آن قضاوتی که در آن لحظه میکنیم و تصمیمی که بر اساس آن قضاوت میگیریم میتواند در سرنوشت ما و اطرافیانمان تاثیر داشته باشد. تصمیمگیری ما میتواند اشتباه باشد و در نتیجه هر عملی هم که بر اساس آن انجام میدهیم، اشتباه خواهد بود.
کمتر جمع و گروهی را مییابید که شایعه بین آنها جایی نداشته باشد. شایعه را به راحتی میتوان در شوخیهای دوستانه جوانان، درددلهای میانسالان و حرفهای پیرمردان و پیرزنان یافت. مردم بدون هیچ شناختی و تنها با تکیه بر شنیدارهای خود، فردی را به اوج رسانده یا به قهقرا میفرستند، روابط خانوادگی را بر هم زده و زوجهای جوان را از هم جدا میکنند، از شخصی یا گروهی بیدلیل تمجید کرده و به شخص یا گروهی دیگر ناسزا میگویند.
منبع
خدایا! چرا من اینقدر ساده ام؟!
قبلا گفتید که اعتمادتون رو بهش از دست دادین اما این حرفتون نشون میده که خیلی هم بی اعتماد نیستین!
اون طور که من از محیطم فهمیدم آدمای معمولی قدرت این رو ندارن که برای سوءاستفاده از دیگران روشهای متفاوتی بکار ببرند( اون هم برای فعالیتی که اهمیت زیادی نداره) همچنین اینکه احتمالا این سوءاستفاده ها تنها برای شما پیش اومده و بقیه دوستاتون در امان بودن
به نظرم دلیل رفتارتون یا عواملی هست که تو مقاله بالا نوشته ( مثل کم بودن تجربه ارتباط با دیگران و ... ) که برای رفعش هم تو خود مقاله اشاره هایی کرده ( مثل ارتقای سطح تجربه ، بدست آوردن قدرت نقد حرفهای دیگران و ... ) همچنین می تونه به دلیل این باشه که شما نقطه ضعفی داری که هر بار از طریق اون فریب می خوری و به خواسته دوستتون تن میدی ( مثلا به هر دلیلی وقتی کسی قربون صدقت بره زیاد به نتیجه حرفاش توجه نمی کنی و اعتماد می کنی )
توضیح بیشتر به نقل از استادی ( محمدرضا شعبانعلی) : ((آدمها دروغ را می گویند و فریب را می خورند.)) فریب خوردن تا حد زیادی به خود ما بر می گرده ( به گوینده ارتباطی نداره ) چیزی تو فرد مقابل احساس می کنیم که به خاطر اون مسائلی رو نادیده می گیریم و دچار خود فریبی میشیم.
مطمئنین که مشکلتون سوءاستفاده ایشون هست و اذیت کردن شما نیست؟
همه سعی کنید توانایی نه گفتن رو در وجود خودتون پرورش بدید .
و اینکه اگر میبینید تو رابطه دوستی اسیب دیدید لازم نیست دوستی رو ادامه بدید بهتره دوستای جدید رو جایگزین کنید.
بهش اعتماد ندارم ولی مثلا وقتی کسی داره حال کسی رو ازتون می پرسه شما از کجا میدونین که قصدش سوء استفادس؟ یا مثلا وقتی تو عالم دوستی بهش اجازه میدین پیامها یا چت هاتونو بخونه از کجا میشه فهمید که میخواد سوءاستفاده کنه ازتون؟ اینم بگم در نظر خودم هیچی توی پیامها یا چت هام نبود ولی اون سوء استفاده کرد... نمیدونم که این کارها رو با بقیه هم کرده یا ن، ولی رابطه ما نزدیک تر از اونا بود به ظاهر... مثلا هر موقع کاری داشت به من میگفت ک کمکش کنم ولی بیرون رفتنا و خوش گذرونی هاش با بقیه دوستامون بود، خداروشکر عمده ارتباط ما الان چت هایی هس ک اونم گاهی هفته ای یباره و شاید ماهی یا چن ماه یبار ببینمش... در کل شاید نقطه ضعفی دارم که بعضی از دوستام فقط وقتی که باهام کار دارن به یادم می افتن... ولی بازم این موضوع به اندازه سوء استفاده این دوستم برام آزاردهنده نبود و نیس... هم از سوء استفادش ناراحتم هم از کارایی که باهام کرد و کلا کارایی که میکنه... میشه سوالتون رو واضحتر بپرسید؟
در مورد پرسیدن حال اگه بدونم اون آدم با نفری که غایبه یه خورده مشکل داره یا اینکه اون آدم حسودیه یا اینکه آدم عیب جو و ایراد گیری هست خوب احتمال میدم دنبال سوژه باشه و در نتیجه رفتار متناسب رو جوری انجام میدم سوژه به دستش ندم
من در برابر این آدما کلا سعی می کنم اطلاعات ندم و مثلا وقتی صحبت درباره یه نفر میشه میگم نمیدونم یا خبر ندارم و همچنین اگه دیدم اون آدم داره ادامه میده و میخواد منو در جریان سوژه هایی که از قبل بدست آورده بزاره جوری که ناراحت نشه نشون میدم که برام اهمیت نداره معمولا این افراد بعد از چند وقت واسه این صحبتا کمتر پیشم میان
مثلا اگه دونفر دیگه از دوستا با هم دعوا کرده باشن یا اینکه یکی از دوستا به دلیلی ناراحتی خاصی داره (مثلا مریضه یا از کار اخراج شده یا شغل خوبی نداره یا تو امتحان نمره ش کم شده یا ... ) و اون آدم ایراد گیر میاد پیشم برای بدست آوردن اطلاعات یا بد گویی هر چی اون آدم منفی باشه من سعی می کنم مثبت باشم و همچنین موضوع رو کم اهمیت جلوه بدم و البته جوری نباشه که با تعصب حرف بزنم
امیدوارم منظورمو رسونده باشم
با توجه به چیزایی که گفتین شاید اون آدم برای دوستی مناسب نباشه و بهتره خیلی روش حساب نکنین و صمیمی نشین
در کل به نظرم بعد از اینکه با آدمای مختلف نشست و برخاست کنی و آدمای بیشتری ببینی و مخصوصا اگه یه دوستی داشته باشی که به قول معروف سرد و گرم چشیده روزگار باشه این مسائل برات کمتر پیش میاد
موضوع دقیقا همینه... جوری برخورد میکنه که ادم نمیدونه با اون شخصی که داره ازش میپرسه دوسته یا نه! طرز برخوردش کلا جوریه که هرکاری رو که خودش بکنه خوبه ولی اگه کسی همون کار رو کرد براش حرف درمیاره و تو روش تحقیرش میکنه... جوری هم برخورد میکنه که همه حق رو بدن بهش! با حرفتون کاملا موافقم نمیتونم قطع ارتباط کنم باهاش ولی ارتباطمو کم کردم... ولی متاسفانه یاد کاراش می افتم اذیت میشم... حس میکنم خیلی ساده بودم که فکر میکردم حرف و عملش یکیه، خیلی ساده بودم که باهاش مث کف دست صادق بودم... خیلی ساده بودم که همیشه و همه جا هواشو داشتم ولی اون بهم نارو زد و دورو بود... ازین حسهاست ک ناراحتم