نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: خسته از زندگی

1292
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16666
    نوشته ها
    128
    تشکـر
    32
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    0

    خسته از زندگی

    با عرض سلام
    من پسری 22 ساله هستم و فعلا دانشجوم .
    مشکلم به عدم اعتماد به نفسم برمیگرده.دلیلش به عوامل مختلفی بستگی داره که در ادامه شرح میدم.
    من کلا چون از بچگی تک فرزند بودم طبعا ناخواسته شخصیتم خجالتی و منزوی و وابسته شکل گرفت.
    پدر و مادرمم هم چون زیاد دوستم داشتند همیشه بهم محبت می کردند و همیشه در انجام کارام پیش قدم می شدند ولی از دلسوزی بیش از حد من الان خیلی از کارام رو نمیتونم مثل بقیه انجام بدم.همیشه به یک حامی و یک پشتیبان نیاز دارم.
    تا قبل از ورود به دانشگاه همه چی عالی بود چون هیچی از زندگی نمیفهمیدم ولی الان چند ساله به شدت افسرده شده ام چون حتی در انجام کارای روزانه عاجزم حتی نمیتونم خودم سیب پوست بکنم چه برسه به کار و فعالیت و پول درآوردن.
    احساس میکنم تو این بیست و دو سال به جز درس خوندن کار مفید دیگه ای نکردم و فقط خوردم و خوابیدمم.
    الان حتی حوصله درس خوندنم ندارمم.حوصله هیچ کاری ندارم.نه کار نه درس خوندن و نه هیچی
    قیافه درست و حسابی هم ندارم و یا بهتر بگم هیچ گونه استعدادی ندارم.گاهی فکر میکنم بیخودی زنده ام.
    رابطه اجتماعیم خیلی ضعیفه.با یه دختر نمیتونم خوب حرف بزنم.کلا تو زندگیم یکی دو تا دوست صمیمی بیشتر نداشتم.
    قیافه الانم با ده سال پیش هیچ فرقی نداره.همه فکر میکنن بچه ام.از حرف مردم خسته ام
    الان فقط میخوام ارامش داشته باشم چون چند ساله رنگ ارامشو ندیدم.خیلی زندگیم خسته کننده ست.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خسته از زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط خسته از زندگی نمایش پست ها
    با عرض سلام
    من پسری 22 ساله هستم و فعلا دانشجوم .
    مشکلم به عدم اعتماد به نفسم برمیگرده.دلیلش به عوامل مختلفی بستگی داره که در ادامه شرح میدم.
    من کلا چون از بچگی تک فرزند بودم طبعا ناخواسته شخصیتم خجالتی و منزوی و وابسته شکل گرفت.
    پدر و مادرمم هم چون زیاد دوستم داشتند همیشه بهم محبت می کردند و همیشه در انجام کارام پیش قدم می شدند ولی از دلسوزی بیش از حد من الان خیلی از کارام رو نمیتونم مثل بقیه انجام بدم.همیشه به یک حامی و یک پشتیبان نیاز دارم.
    تا قبل از ورود به دانشگاه همه چی عالی بود چون هیچی از زندگی نمیفهمیدم ولی الان چند ساله به شدت افسرده شده ام چون حتی در انجام کارای روزانه عاجزم حتی نمیتونم خودم سیب پوست بکنم چه برسه به کار و فعالیت و پول درآوردن.
    احساس میکنم تو این بیست و دو سال به جز درس خوندن کار مفید دیگه ای نکردم و فقط خوردم و خوابیدمم.
    الان حتی حوصله درس خوندنم ندارمم.حوصله هیچ کاری ندارم.نه کار نه درس خوندن و نه هیچی
    قیافه درست و حسابی هم ندارم و یا بهتر بگم هیچ گونه استعدادی ندارم.گاهی فکر میکنم بیخودی زنده ام.
    رابطه اجتماعیم خیلی ضعیفه.با یه دختر نمیتونم خوب حرف بزنم.کلا تو زندگیم یکی دو تا دوست صمیمی بیشتر نداشتم.
    قیافه الانم با ده سال پیش هیچ فرقی نداره.همه فکر میکنن بچه ام.از حرف مردم خسته ام
    الان فقط میخوام ارامش داشته باشم چون چند ساله رنگ ارامشو ندیدم.خیلی زندگیم خسته کننده ست.

    دوست عزیز چیزی که میتونه شمارو از این حالت بیرون بیاره مسافرت کردنه

    در گروه های پیاده روی و یا کوهنوردی ثبت نام کنید و در تورهای مسافرتی برد کوتاه شرکت کنید

    هیچ چیزی مثل مسافرت و دوری از خانواده نمیتونه شخصیت شمارو شکل بده و مستقل کنه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14045
    نوشته ها
    717
    تشکـر
    964
    تشکر شده 1,477 بار در 547 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خسته از زندگی

    سلام.

    دوست عزیز این سر در گمی از نداشتن هدف توو زندگیتون نشات میگیره.

    یه مورد دیگه ای هم که باید حتما انجام بدید تعریف شخصیت خودتون هست.

    زمانی که شما بی هدف زندگی کنید واقعا از همه ی دنیا متنفر میشید چون هیچ برنامه ای ندارید و احساس پوچی میکنید.

    اما اگر یکی از هدف هاتون مثلا رسیدن به لیسانستون و یا حتی مقاطع بالاتر باشه یک هدفی مشخص کردید و

    تمام زندگیتون میشه رسیدن به اون هدفتون.همه ی اتفاقات زندگیتون رو با هدفتون فیکس میکنید.

    اگر در راه رسیدنتون به هدف کمک شماست انجامش میدید و اگر مخالف رسیدن شماست به هدف از برنامه ی زندگیتون حذفش میکنید.

    پس اولین کاری که باید انجام بدید هدف گذاری هست.

    دومین کاری که حتما باید انجام بدید تعریف شخصیت خودتون هست.

    یعنی شخصیت خودتون رو طوری تعریف کنید که هیچ گاه از خط قرمز هاتون دور نشید و اونا رو همیشه رعایت کنید.

    این خط قرمز ها باید با هدفتون سینرژی داشته باشه.

    یعنی باید هم راستا باشن.و در تحقق هم دیگه باشن.

    برای اینکه بتونید یه هدف گذاری سالم و دقیق داشته باشید همونطور که اقا فرخ فرمودند میتونید به یه مسافرت چند روزه برید و انجا تصمیم بگیرید

    برای آینده تون چه مواردی رو لازم دارید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد