سلام
از زندگی خستم. دوست دارم یه جوری خودمو خلاص کنم ولی میترسم.
اصلا نمیدونم چکار کنم و چرا این احساس درمن بوجود اومده.
زندگی نرمال و رو روالی داریم. نمیدونم شاید خوشی زده زیر دلم ولی به هر دلیل هست واقعا از زندگی خسته ام.
نمیدونم چکار کنم
سلام
از زندگی خستم. دوست دارم یه جوری خودمو خلاص کنم ولی میترسم.
اصلا نمیدونم چکار کنم و چرا این احساس درمن بوجود اومده.
زندگی نرمال و رو روالی داریم. نمیدونم شاید خوشی زده زیر دلم ولی به هر دلیل هست واقعا از زندگی خسته ام.
نمیدونم چکار کنم
تقریبا همه ادم ها توی حداقل یک دوره از زندگیشون اینجوری میشن ..همین احساسی که شمادارین رو پیدا میکنن.
نگران نباشید ..چون میگزرد غمی نیست ...
از چي خسته شدي؟برادر من وقتي ميگي مشكلي نداري پس چرا فكر ميكني بايد خلاص كني خودتونوشته اصلی توسط arash95
يه كاري كن كه تازگي داشته باشه يه هدفي يه برنامه ريزي كه واسش تلاش كني كه زياد هم خوشي زير دلت نزنه .بيخيال دنيا از زندگي لذت ببر درسته زندگي بازي هايي با ادم در مياره كه در توان ماها نيست ولي با خلاص شدن ازش رهايي پيدا ميكني ؟؟نه!
پس بهش فكر نكن خودت رو اذيت نكن
سلام انشاا... که مشکلی نداری،یکم به خودت استراحت بده و یه برنامهای که دوست داری رو بزار با ادمهای که فکرمیکنی حال و روحیت رو عوض میکنه قرار بزار،من خودم خیلی مشکلات دارم یکبارم خواستم خودمو خلاص کنم،اما به نتیجه ای نرسیدم ، یکم به خودت برس
برنامتو عوض کن .
یه سفر یه هفته ای خیلی میتونه خوب باشه .دچار روزمرگی شدی
سلام
دوست عزیز این مشکل بخاطر وضعیت زندگی شمانیست
درنتیجه مشکل ار عقاید و ارزش های شماست
که دچار ضعف شما شده
به عبارتی شما مثل درختی میمونید دائم دارن به پاش کودو آب میریزن ولی بدون نبودن ریشه های پهن و بزرگ قادر به جذب اون مواد نیستید..
این ناامیدی تنها هدفش کشتن شمانیست
بلکه مغز شما در این حالت داره فریاد میزنه که نیاز به هدف داره برای فعالیت
چرا من فکر کنم ؟
به چی فکر کنم ؟
فکر من قرار چ تاثیری داشته باشه ؟
این سوالات رو مرور کنید
قلب و روح در این شرایط به خواب سردی میره که توش پر از کابوس های سیاه
لذا در کنار فعالیت مغزی و دنبال کردن فلسفه و خودشناسی و روانشناسی به شما پیشنهاد قرآن و نماز خوندن و میدم
مخصوصا قرآن
تاثیر شگرفی در درمان افسردگی داره ( که بنده خودم دوره ای که افسردگی داشتم یکی از ابزارم برای مباررزه همین قران بود )
دیدار با اقشار مختلف جامعه به شما در باز ماندن مغزتون کمک میکنه مثلا مذهبیون محافل مذهبی و اخلاقی و هیئت های که در ایام تولد امامان دایر میشه (تاکید میکنم تولد نه شهادت )
اما پیشنهاد اول من مهمتر و تاثیرگذار تر است و پیشنهاد دوم صرفا راهی کاهش مدت درمان شماست (پناه بردن به کتاب های مذهبی )
به دنبال هدف والایی باشید تا زندگی خود را پیرامون آن هدف بسازید.
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
سلام
حتما به یکی از همکاران حاذق در شهر خود رجوع کنید.
سپاس
دکتر
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟