نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: خودم خودمو داغون کردم

875
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21862
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    500
    تشکر شده 144 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    خودم خودمو داغون کردم

    من در یه خانواده پر جمعیت و متشنج متولد شدم .خداوند لطف کرد و یک پسر خوب عاشقم شد .با تمام سختی پس از 4 سال مخالفت خانواده ایشان ما با هم ازدواج کردیم .پس از دو سال زندگی متاسفانه ایشون فوت شدن و من مورد بی مهری خانواده خود و همسرم قرار گرفتم.اوایل فوت بر این تصور بودم که من قدرت ساخت زندگی با هر گسی را دارم دلم نمی خواست به خانه پدری برگردم .یکی از دوستان همسرم ادعا کرد که خواهان من است من هم برای جلب نظر تلاش نمودم اما پس از مدتی گفت که مادرش مخالف است.با همه درد دل میکردم می خواستم همه از درد من با خبر باشن .ان موقع از نگاهای دیگران بی خبر بودم .کمی بعد که کاملا بی قرار و مضطرب بودم فهمیم که چه کردم احساس گناه مرا فرا گرفت شروع کردم به حذف و پاک کردن علایقم به حدی که دیگر هیچ چیز برایم جذابیت ندارد و تنها درس خواندن کمی مرا سر ذوق می آورد.من واقعا دوست دارم دوباره زندگی عاشقانه ای داشته باشم.باید چه کنم تا همانند گذشته شوم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21172
    نوشته ها
    125
    تشکـر
    13
    تشکر شده 203 بار در 81 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خودم خودمو داغون کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهسا90 نمایش پست ها
    من در یه خانواده پر جمعیت و متشنج متولد شدم .خداوند لطف کرد و یک پسر خوب عاشقم شد .با تمام سختی پس از 4 سال مخالفت خانواده ایشان ما با هم ازدواج کردیم .پس از دو سال زندگی متاسفانه ایشون فوت شدن و من مورد بی مهری خانواده خود و همسرم قرار گرفتم.اوایل فوت بر این تصور بودم که من قدرت ساخت زندگی با هر گسی را دارم دلم نمی خواست به خانه پدری برگردم .یکی از دوستان همسرم ادعا کرد که خواهان من است من هم برای جلب نظر تلاش نمودم اما پس از مدتی گفت که مادرش مخالف است.با همه درد دل میکردم می خواستم همه از درد من با خبر باشن .ان موقع از نگاهای دیگران بی خبر بودم .کمی بعد که کاملا بی قرار و مضطرب بودم فهمیم که چه کردم احساس گناه مرا فرا گرفت شروع کردم به حذف و پاک کردن علایقم به حدی که دیگر هیچ چیز برایم جذابیت ندارد و تنها درس خواندن کمی مرا سر ذوق می آورد.من واقعا دوست دارم دوباره زندگی عاشقانه ای داشته باشم.باید چه کنم تا همانند گذشته شوم؟
    سلام دوست عزیز
    بنظر میرسد شرایط سختی را گذرانده اید.
    در چنین شرایطی راهکار مناسب ،کمک گرفتن از یک مشاور بود.او به درد دل شما گوش میداد، شما از صحبت کردن با او دچار احساس گناه نمیشدید و مهمتر از همه بهبودی حالتان بود.
    در حال حاضر علایم افسردگی و اضطراب با توجه به نوشته های شما وجود دارد ،در این زمان ممکن است نتوانید فرد مناسبی را برای شروع زندگی جدید انتخاب نمایید و صرفا برای رهایی از شرایط روحی تصمیم به ایجاد رابطه کنید. لذا در وهله اول به یک مشاور یا ترجیحا روانپزشک مراجعه نمایید و در شرایط روحی مناسب تصمیمات مهم زندگیتان را بگیرید چون امکان دارد با شکست مواجه شوید.
    از طریق همین سایت میتوانید جهت مشاوره اقدام نمایید
    موفق باشید
    امضای ایشان
    نیازی نیست انسانها را امتحان کنید کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خودم خودمو داغون کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهسا90 نمایش پست ها
    من در یه خانواده پر جمعیت و متشنج متولد شدم .خداوند لطف کرد و یک پسر خوب عاشقم شد .با تمام سختی پس از 4 سال مخالفت خانواده ایشان ما با هم ازدواج کردیم .پس از دو سال زندگی متاسفانه ایشون فوت شدن و من مورد بی مهری خانواده خود و همسرم قرار گرفتم.اوایل فوت بر این تصور بودم که من قدرت ساخت زندگی با هر گسی را دارم دلم نمی خواست به خانه پدری برگردم .یکی از دوستان همسرم ادعا کرد که خواهان من است من هم برای جلب نظر تلاش نمودم اما پس از مدتی گفت که مادرش مخالف است.با همه درد دل میکردم می خواستم همه از درد من با خبر باشن .ان موقع از نگاهای دیگران بی خبر بودم .کمی بعد که کاملا بی قرار و مضطرب بودم فهمیم که چه کردم احساس گناه مرا فرا گرفت شروع کردم به حذف و پاک کردن علایقم به حدی که دیگر هیچ چیز برایم جذابیت ندارد و تنها درس خواندن کمی مرا سر ذوق می آورد.من واقعا دوست دارم دوباره زندگی عاشقانه ای داشته باشم.باید چه کنم تا همانند گذشته شوم؟
    سلام
    علایقم رو پاک کردم یعنی پیام های رد و بدل شده رو پاک کردین. اگه رابطه تون در حد یه خواستگاری و 4تا پیام محبت بوده مشکلی نیست و احساس گناهی نمیمونه.
    مرگ قابل پیش بینی نیست. برای همه اتفاق می افته. خانواده ها رو توجیه کن.و منتظر خواستگار باش. البته با حمایت خانواده.
    یاد مون باشه اگه بدون حمایت و مشورت خانواده ها کاری انجام شد و به سر انجام نرسه . پشتمون خالی می کنند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انگیزه ای برای تلاش ندارم
    توسط nahal_ در انجمن افسردگی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 04-24-2020, 11:24 AM
  2. فکرم داغونه..
    توسط aida89 در انجمن تیپ های شخصیتی بیمارگونه
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 10-09-2015, 11:03 PM
  3. خانواده شوهرم زندگیمو داغون کردند
    توسط عاطفه235 در انجمن خانواده همسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 07-21-2015, 10:52 PM
  4. اوضاعم داغونه لطفا کمکم کنید
    توسط nazaninp در انجمن مشکلات فرزندان
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 07-13-2014, 12:51 AM
  5. بیکاری همسرم زندگیمونو داغون کرده کمکم کنید
    توسط diman در انجمن سایر مشکلات زن و شوهر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 06-26-2014, 03:03 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد