نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: خیلی احساس پوچی میکنم

1500
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خیلی احساس پوچی میکنم

    سلام
    من چند وقته خیلییی احساس پوچی میکنم ، بی هدفم نمیدونم چی میخوام احساس تنهایی و افسردگی دارم
    زندگی برام شده یه صفحه سفید ک مثل یه نقطه سباه توشم فقط منم تنها
    میترسم از ایندم میترسم چیزایی که قبلا میخواستم الان نمیخوام هیچ هدفی ندارم سنم خیلی کمه واسه این نا امیدی
    احساس میکنم اضافم بی دلیل گریم میگیره من خسته شدم از این حالت ، دلم یه هدف میخواد . چیزی که براش زندگی کنم
    هیچ ذوقی ندارم برا شروع روزم . خسته شدم احساس میکنم هیچ کسی دوسم نداره همه تحملم میکنن همه تظاهر میکنن دارم دیوونه میشم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4190
    نوشته ها
    224
    تشکـر
    207
    تشکر شده 163 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahol نمایش پست ها
    سلام
    من چند وقته خیلییی احساس پوچی میکنم ، بی هدفم نمیدونم چی میخوام احساس تنهایی و افسردگی دارم
    زندگی برام شده یه صفحه سفید ک مثل یه نقطه سباه توشم فقط منم تنها
    میترسم از ایندم میترسم چیزایی که قبلا میخواستم الان نمیخوام هیچ هدفی ندارم سنم خیلی کمه واسه این نا امیدی
    احساس میکنم اضافم بی دلیل گریم میگیره من خسته شدم از این حالت ، دلم یه هدف میخواد . چیزی که براش زندگی کنم
    هیچ ذوقی ندارم برا شروع روزم . خسته شدم احساس میکنم هیچ کسی دوسم نداره همه تحملم میکنن همه تظاهر میکنن دارم دیوونه میشم

    افسردگی از شکست،نبود ارامش بیرونی و درونی،نبود اسایش،شکست های زندگی،کمالگرایی،مشکلات خانوادگی،ایجاد یک اشتباه در گذشته و ادامه پیدا کردن اشتباهه

    مقایسه کردن خود بادیگران

    من از کلیات زندگیت فهمیدم یک ادم افسرده و پوچی که علاقه ای ب کار و هدفی نداره و اینده براش تاریکه

    میشه از جزییات زندگیت بگی؟ که بدونیم کدوم جز زندگیت باعث این مشکل شده...

    ببین بنظرت کدوم مشکل باعث این روند زندگیت شده؟

    تایپیکایی که مال افسردگی و پوچی اتوماتیک منو یاد زندگیم خودم مینداخت...

    بهترین دوستت اگر خودت باشی،میتونی به خودت کمک کنی ،سخته خیلی سخت ولی راهش را بلد شدیم برای رسیدن ب ارامش نسبی


    غم مرگ برادر مرده را ،برادر مرده میداند.......
    ویرایش توسط amir1370 : 03-23-2018 در ساعت 10:14 AM
    امضای ایشان
    فهمیدم رویاهام خوابن،آرزوها بَر آبَن

    تنها راه
    آرامش این قرص های عصابن
    عشق‌‌ بدون عمل معنایی نداره
    اعتماد بدون اثبات هیچه
    و عذرخواهی بدون اینکه تغییر کنی بی معناست...



    این قافله عمر عجب می گذرد
    دریاب دمی که با طرب می گذرد
    ساقی غم فردای حریفان چه خوری
    پیش آر پیاله را که شب می گذرد
    خیام

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    ....

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir1370 نمایش پست ها
    افسردگی از شکست،نبود ارامش بیرونی و درونی،نبود اسایش،شکست های زندگی،کمالگرایی،مشکلات خانوادگی،ایجاد یک اشتباه در گذشته و ادامه پیدا کردن اشتباهه

    مقایسه کردن خود بادیگران

    من از کلیات زندگیت فهمیدم یک ادم افسرده و پوچی که علاقه ای ب کار و هدفی نداره و اینده براش تاریکه

    میشه از جزییات زندگیت بگی؟ که بدونیم کدوم جز زندگیت باعث این مشکل شده...

    ببین بنظرت کدوم مشکل باعث این روند زندگیت شده؟

    تایپیکایی که مال افسردگی و پوچی اتوماتیک منو یاد زندگیم خودم مینداخت...

    بهترین دوستت اگر خودت باشی،میتونی به خودت کمک کنی ،سخته خیلی سخت ولی راهش را بلد شدیم برای رسیدن ب ارامش نسبی


    غم مرگ برادر مرده را ،برادر مرده میداند.......
    میشه گفت در ظاهر مشکلی تو خانوادم نیست ولی یه مشکلی ک اذیتم میکنه به هیچ وجه درک نمیشم من عاشق عکاسیم عاشق هنرم اما پدرم از هر فرصتی برای مسخره کردنش استفاده میکنه و اصلا فکر نمیکنه من ناراحت میشم بخاطر این مسخره کردناش از چیزی ک دوست داشتم گذشتمو رشته ای ک دوست ندارم رو انتخاب کنم اما هنوزم از علاقم کم نشده بابام با تحقیر چیزی که دوست داشتم علاقه داشتم منو از ذوقش انداخت چون خجالت میکشید بگه دخترم عکاسی میره
    الان اونقدر گیجم که حتی نمیدونم در اینده چی میخوام بشم؟ دلم میخواد موفق باشم اینده شغلی خوبی داشته باشم اما چه شغلی؟ نمیدونم
    زندگیم بنظرم کسل کنندس تکراریه خسته کنندس . صبحا که پا میشم هیچ ذوقی برای شروع روزم ندارم . حتی جدیدا دیگه به خودم نمیرسم اصلا دیگه حتی قیافمم مهم نیس برام منی که تا دیروز همیشه به خودم میرسیدم الان بدون اینکه تو اینه به خودم نگاه کنم میرم بیرون . دلم میخواد ساعتها یه جا بشینمو فقط اهنگ گوش کنم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4190
    نوشته ها
    224
    تشکـر
    207
    تشکر شده 163 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahol نمایش پست ها
    میشه گفت در ظاهر مشکلی تو خانوادم نیست ولی یه مشکلی ک اذیتم میکنه به هیچ وجه درک نمیشم من عاشق عکاسیم عاشق هنرم اما پدرم از هر فرصتی برای مسخره کردنش استفاده میکنه و اصلا فکر نمیکنه من ناراحت میشم بخاطر این مسخره کردناش از چیزی ک دوست داشتم گذشتمو رشته ای ک دوست ندارم رو انتخاب کنم اما هنوزم از علاقم کم نشده بابام با تحقیر چیزی که دوست داشتم علاقه داشتم منو از ذوقش انداخت چون خجالت میکشید بگه دخترم عکاسی میره
    الان اونقدر گیجم که حتی نمیدونم در اینده چی میخوام بشم؟ دلم میخواد موفق باشم اینده شغلی خوبی داشته باشم اما چه شغلی؟ نمیدونم
    زندگیم بنظرم کسل کنندس تکراریه خسته کنندس . صبحا که پا میشم هیچ ذوقی برای شروع روزم ندارم . حتی جدیدا دیگه به خودم نمیرسم اصلا دیگه حتی قیافمم مهم نیس برام منی که تا دیروز همیشه به خودم میرسیدم الان بدون اینکه تو اینه به خودم نگاه کنم میرم بیرون . دلم میخواد ساعتها یه جا بشینمو فقط اهنگ گوش کنم
    اگر بازیگر زندگی خود نباشی،بازیچه آن میشوی

    سلام،شب بشادی،سال نو شما و خانواده مبارک باشه و سالی که به علاقت برسی و پدرت بشه حمایتگر علاقت و مادرت بشه حمایت گر پدرت برای علاقه تو

    شما باید پدرتون را نسبت به عکاسی اگاه کنید،طوری که اینقدر اگاه بشه که خودش بدون صبر به شما بگه برو دنبال علاقت،بجای اینکه بشینی و غصه بخوری و تو اینه ثیافه پیر شدتا ببینی.

    ببین فقط سیاستداشته باش، جایی که حق با تو هست را با اسلحه جلو نرو،تریپ خودکشی و من از خونه میزنم بیرون و با پسرا میرم و معتاد میشم نه،پدرت درسته میگی مسخرم میکنه چون نااگاهه نسبت به رشته ای که دوست داری ولی هیچوقت دوست نداره دخترش این رفتاری ک گفتم را بگه.

    مثلن برو پای اینترنت بعد سایت هایی که از مناظر طبیعی عکس های hdیا 4kbگذاشته یا جئوگرافیک ها براش بزار و قبل اینکه عکس را نشون بدی برو در مورد این عکس و محیطش تحقیق کن ک اگر پدرت پرسید اینجا کجاش براش توضیحم بدی

    سعی کن علاقه های پدرت را بشناسی و بعد علاقه هاش را با عکس نشونش بدی که حال کنه و راه را تا حدودی برات هموار بکنه

    مثلن وقتی میرید سفر یا جای تفریحیی دست بابات را بگیر و برید یک جای قشنگ و بعد بگو بابا بنظرت کدوم زاویه برای عکس بهتره؟ بعد ک عکس را گرفتی بیا جلو مامان و داداش و اجیت بگو ببین چقدر بابا سلیقه عکاسی خوبی داره

    یادت باشه،و تو ذهنت قرار بده،بزرگ بشی کارهایی که کردی پشیمونت نمیکنه ولی کارهایی که نکردی خیلی حسرتشا میخوری.


    فقط به بابات نگو بریم روانشناس یا مشاوره خانواده انوخ فکر میکنه خودش مشکلداره و تازه باهات بد میشه، ب غرور بابات احترام بزار ولی با رفتار خاصت رگ خوابشا بزن...فقط اینجا مبحث دوست پسر دختری نیستا یهو ناز و کم محلی بازی درنیاریاچون خودت میبازی


    فقط رشته عکاسی ، این سه تا اپشن را همزمان داری: علاقه،پشتکار،صبوری؟؟؟


    ببین پدر من هعی گیر میداد چرا همش سرت تو گوشی و چیکار میکنی، نکنه با دختر میچتی گفتم بابا من ی بار دوستداشتن را تست کردم ترکیدم نه بادوستام داخل گروه میحرفم ، اخه نکنه حرفام شوخی هست و یهو زیر خنده میزدم فکر میکرد اره دختر بازیم گل کرده

    اقا ی بساطی داشتیم ، شبا باس ساعت 11میخوابیدیم،شده بود حکومت نظامی...

    خب میدونستم علاقه پدر من شعر و مطالب بزرگان و مسایل روز هست، ی روز گفتم بابا بیا بشین کنار من پای کامپیوتر ببین این شعر مولانا قشنگه؟ اقا براش خوندم کفش برید
    فگفت امیر بازم برام بخون،گفتم بابا بیا خودت پشت سیستم و خودت اشعار را بخون،سرتا درد نیارم ب جایی رسیده ک میاد گوشی من را میگیره، میره داخل کانال سخنان بزرگان و اشعار ناب یک تادوساعت مطالعه میکنه و حال میکنه و خوب متوجه شد ک اگر من دختر باز بودم نمیامدم گوشی را بهش بدم دوساعت متن بخونه


    سیاست مدار شدیم رفت
    ویرایش توسط amir1370 : 03-23-2018 در ساعت 11:42 PM
    امضای ایشان
    فهمیدم رویاهام خوابن،آرزوها بَر آبَن

    تنها راه
    آرامش این قرص های عصابن
    عشق‌‌ بدون عمل معنایی نداره
    اعتماد بدون اثبات هیچه
    و عذرخواهی بدون اینکه تغییر کنی بی معناست...



    این قافله عمر عجب می گذرد
    دریاب دمی که با طرب می گذرد
    ساقی غم فردای حریفان چه خوری
    پیش آر پیاله را که شب می گذرد
    خیام

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    ...

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir1370 نمایش پست ها
    اگر بازیگر زندگی خود نباشی،بازیچه آن میشوی

    سلام،شب بشادی،سال نو شما و خانواده مبارک باشه و سالی که به علاقت برسی و پدرت بشه حمایتگر علاقت و مادرت بشه حمایت گر پدرت برای علاقه تو

    شما باید پدرتون را نسبت به عکاسی اگاه کنید،طوری که اینقدر اگاه بشه که خودش بدون صبر به شما بگه برو دنبال علاقت،بجای اینکه بشینی و غصه بخوری و تو اینه ثیافه پیر شدتا ببینی.

    ببین فقط سیاستداشته باش، جایی که حق با تو هست را با اسلحه جلو نرو،تریپ خودکشی و من از خونه میزنم بیرون و با پسرا میرم و معتاد میشم نه،پدرت درسته میگی مسخرم میکنه چون نااگاهه نسبت به رشته ای که دوست داری ولی هیچوقت دوست نداره دخترش این رفتاری ک گفتم را بگه.

    مثلن برو پای اینترنت بعد سایت هایی که از مناظر طبیعی عکس های hdیا 4kbگذاشته یا جئوگرافیک ها براش بزار و قبل اینکه عکس را نشون بدی برو در مورد این عکس و محیطش تحقیق کن ک اگر پدرت پرسید اینجا کجاش براش توضیحم بدی

    سعی کن علاقه های پدرت را بشناسی و بعد علاقه هاش را با عکس نشونش بدی که حال کنه و راه را تا حدودی برات هموار بکنه

    مثلن وقتی میرید سفر یا جای تفریحیی دست بابات را بگیر و برید یک جای قشنگ و بعد بگو بابا بنظرت کدوم زاویه برای عکس بهتره؟ بعد ک عکس را گرفتی بیا جلو مامان و داداش و اجیت بگو ببین چقدر بابا سلیقه عکاسی خوبی داره

    یادت باشه،و تو ذهنت قرار بده،بزرگ بشی کارهایی که کردی پشیمونت نمیکنه ولی کارهایی که نکردی خیلی حسرتشا میخوری.


    فقط به بابات نگو بریم روانشناس یا مشاوره خانواده انوخ فکر میکنه خودش مشکلداره و تازه باهات بد میشه، ب غرور بابات احترام بزار ولی با رفتار خاصت رگ خوابشا بزن...فقط اینجا مبحث دوست پسر دختری نیستا یهو ناز و کم محلی بازی درنیاریاچون خودت میبازی


    فقط رشته عکاسی ، این سه تا اپشن را همزمان داری: علاقه،پشتکار،صبوری؟؟؟


    ببین پدر من هعی گیر میداد چرا همش سرت تو گوشی و چیکار میکنی، نکنه با دختر میچتی گفتم بابا من ی بار دوستداشتن را تست کردم ترکیدم نه بادوستام داخل گروه میحرفم ، اخه نکنه حرفام شوخی هست و یهو زیر خنده میزدم فکر میکرد اره دختر بازیم گل کرده

    اقا ی بساطی داشتیم ، شبا باس ساعت 11میخوابیدیم،شده بود حکومت نظامی...

    خب میدونستم علاقه پدر من شعر و مطالب بزرگان و مسایل روز هست، ی روز گفتم بابا بیا بشین کنار من پای کامپیوتر ببین این شعر مولانا قشنگه؟ اقا براش خوندم کفش برید
    فگفت امیر بازم برام بخون،گفتم بابا بیا خودت پشت سیستم و خودت اشعار را بخون،سرتا درد نیارم ب جایی رسیده ک میاد گوشی من را میگیره، میره داخل کانال سخنان بزرگان و اشعار ناب یک تادوساعت مطالعه میکنه و حال میکنه و خوب متوجه شد ک اگر من دختر باز بودم نمیامدم گوشی را بهش بدم دوساعت متن بخونه


    سیاست مدار شدیم رفت
    بابام اخرش گف تابستون میفرستمت کلاسش :/
    بابام برا اینکه من نسبت ب عکاسی سرد بشم میره از منظره عکس میگیره میگه ببین منم میتونم دیگ رشته رفتن نمیخواد که منم برا اینکه ناراحت نشه میگم اره خوبه -_-
    فعلا بهشون گفتم باشه بابا باشه مامان هرچی شما بگین اصن میرم اون رشته حالا باید یکم تلاش کنم تا ببینم چی میشه
    مشکل اصلیم اینه بابام از مسخره شدن توسط مردم بدش میاد چون دهن بینه چون نمیخواد دختری ک ی عمر پز درسشو داده اخرش بگه رفته عکاسی مسخرش کنن
    همشم با وعده تابستون میزارمت کلاس گولم میزنه اما خب نمیتونم باور کنم-_-
    مامانمم اولا پشتم بود اما اخرش رف تو تیم بابام:/
    من استعدادشو دارم با دوربین گوشیم همیشه سعی میکنم عکسای خوبی بگیرم ک اکثرا خوب در میاد حالا از این مسعله بگذریم من با این روحیم چیکار کنم اخه؟ حس افسردگی میکنم هرچقدرم تلقین میکنم نه مائده اینطور نی فلان ولی خو وقتی حالتهامو میبینم میفهمم اینطورم ‌.
    به شدت نیاز دارم ب سنی برسم ک بتونم مستقل شم بتونم خودم تصمیم بگیرم اینکه بقیه برام تصمیم بگیرن اینکه چون سنم کمه حرفمو حساب نمیکنن حتی اگه درست باشه اذیتم میکنه
    از صدای بلند متنفر شدم دوباره عاشق تاریکیو اهنگای غمگین شدم حس بدی دارم دوباره عاشق تنهایی شدم
    من تازه کنار اومده بودم با این وضعیتم اینکه نمیتونم به چیزایی که میخوام برسم
    داشتم با رشته تجربی کنار میومدم میگفتم عب نداره ماعی تهش کلاسشو میری دیگه
    چند وقت پیش تو مدرسه اومدن ک از هنرستان حرف بزنن اما بیشتر دبیرستانو کوبیدن و این باعث شد توی دلم خالی بشه و بترسم اگه این رشترو برم و ایندم طوری که میخوام نباشه؟
    من خیلی از ایندم میترسم خیلی اگه چیزی ک میخوام نشم میترسم همه چیط از همه جا بهم فشار میاره تمرکزی ندارم فکرم همش درگیره اصلا نمیفهمم چیکار کنم

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4190
    نوشته ها
    224
    تشکـر
    207
    تشکر شده 163 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahol نمایش پست ها
    بابام اخرش گف تابستون میفرستمت کلاسش :/
    بابام برا اینکه من نسبت ب عکاسی سرد بشم میره از منظره عکس میگیره میگه ببین منم میتونم دیگ رشته رفتن نمیخواد که منم برا اینکه ناراحت نشه میگم اره خوبه -_-
    فعلا بهشون گفتم باشه بابا باشه مامان هرچی شما بگین اصن میرم اون رشته حالا باید یکم تلاش کنم تا ببینم چی میشه
    مشکل اصلیم اینه بابام از مسخره شدن توسط مردم بدش میاد چون دهن بینه چون نمیخواد دختری ک ی عمر پز درسشو داده اخرش بگه رفته عکاسی مسخرش کنن
    همشم با وعده تابستون میزارمت کلاس گولم میزنه اما خب نمیتونم باور کنم-_-
    مامانمم اولا پشتم بود اما اخرش رف تو تیم بابام:/
    من استعدادشو دارم با دوربین گوشیم همیشه سعی میکنم عکسای خوبی بگیرم ک اکثرا خوب در میاد حالا از این مسعله بگذریم من با این روحیم چیکار کنم اخه؟ حس افسردگی میکنم هرچقدرم تلقین میکنم نه مائده اینطور نی فلان ولی خو وقتی حالتهامو میبینم میفهمم اینطورم ‌.
    به شدت نیاز دارم ب سنی برسم ک بتونم مستقل شم بتونم خودم تصمیم بگیرم اینکه بقیه برام تصمیم بگیرن اینکه چون سنم کمه حرفمو حساب نمیکنن حتی اگه درست باشه اذیتم میکنه
    از صدای بلند متنفر شدم دوباره عاشق تاریکیو اهنگای غمگین شدم حس بدی دارم دوباره عاشق تنهایی شدم
    من تازه کنار اومده بودم با این وضعیتم اینکه نمیتونم به چیزایی که میخوام برسم
    داشتم با رشته تجربی کنار میومدم میگفتم عب نداره ماعی تهش کلاسشو میری دیگه
    چند وقت پیش تو مدرسه اومدن ک از هنرستان حرف بزنن اما بیشتر دبیرستانو کوبیدن و این باعث شد توی دلم خالی بشه و بترسم اگه این رشترو برم و ایندم طوری که میخوام نباشه؟
    من خیلی از ایندم میترسم خیلی اگه چیزی ک میخوام نشم میترسم همه چیط از همه جا بهم فشار میاره تمرکزی ندارم فکرم همش درگیره اصلا نمیفهمم چیکار کنم
    حالا جالبه مادر خودم دهن بینه پدرم میگه نه زندگی هر شخصی چه پیشرفت چه شکست مال زندگی خودشه یعنی حریم خصوصی ک نباید کسی دخالت کنه

    ببین مادرا رگ خواب و نقصه ضعف های پدرا را بهتر از ما بچه ها میدونن،از مادرت کمک بگیر که خیلی کمکت میکنه،ببین مائده جان خودتا گول نزن ک من در این رشته موفق میشم و من میترکانم اینا ی مشت حرفای دروغه ک ذهنت باور میکنه ولی زندگی و موقعیت ها باور نمیکنن

    مگه میشه من گرسنه باشم بگم امیر تو میتونی با برگ گیاه خودت را سیر بکنی شاید تا سه بار بتونم ولی من ک گوشت خوارم دفعه چهارم خسته میشم.

    باید بخاطر عکاسی بجنگی،باور کن اگر تو رشته تجربی هم باز ی خفن بشی،باز بابات میاد میگه نه این دختر من نسبت ب فلانی کمتره.

    نگو باید مستقل بشم،که از حقم دفاع کنم باید همین الان دفاع کنی...

    زندانی که تو انفرادی شعر مینویسه ارزش و عزت داره ،نه ادم ازادی که بدون هیچ مشکلی شاعر میشه.

    از ایندت نترس ،از الان باید با کمک مادرت با پدرت ی جورایی مسالمت امیز بجنگی...راه اشتباه را اگر بری به امید اینکه بعدا به راه درست برسی،باور کن تو راه اشتباه خسته و فرسوده و ناامید میشی.

    یادم نمیره رشته من علوم اجتماعی گرایش پژوهشگریه انوخ رشته ما 12واحد عملی داره،بعد برای درس جامعه شناسی روستایی مارو فرستادن ی روستا ب انتخاب خودمون ما رفتیم روستای همت اباد بعد از همه جا عکس گرفتیم حتی سنگ دستشویی،بعد خب باید درمورد روستا هم تحقیق میکردیم و درکنار عکس ها مطالبی هم مینوشتیم،اقا ما حدود 60تا عکس گرفتیم و بردیم پیش استاد با مطالب، استاد داشت عکس ها رو میدید بعد یکی از ایندانشجوهای فضول امد،گفت استاد میشه عکس هار ا بدید مام ببینیم،گفت باشه امد عکس ها را دید،یهو روی عکس سنگ دستشویی زوم کرد و نشون بچه های کلاس داد و حسابی بما خندیدن،بعد خب ما عکس را گرفتیم و ب چند بچه در سخونا گفتیم بیاید کنار ما، نظرتون راجب این عکس چیه؟ گفتن که خب ی سنگ دستشویی ک داخلش خاک و چندتا شاخه هست،گفتم همین گفتن اره.گفتم پس برید بشینید تا بگمتون،مام بنا کردیم بحرفیم جلو دانشجوها
    1.سنگ دستشویی که خاک خورده یعنی کسی از توالت عمومی استفاده نمیکنه
    2.یعنی این دستشویی که کنار پارک که زده شده،نشون میده این پارک کسی ازش استفاده نمیکنه
    3.دستشویی کثیف یعنی شورا شهر به نظافت مکان های عمومی گوش نمیده
    4.دستشویی کثیف یعنی مردم w-cرا داخل خونه های خودشون انجام میدن
    5.دستشویی کثیف یعنی مردم تا حدی ب نظافت مکان های عمومی بی توجه هستن
    6.این دستشویی عمومی ک کثیف شده یعنی مردم نسبت به تمیزی روستاشون تاحدودی ارزش قایل نیستن

    اقا همه کفشون بریده بود بعدم استاد ی نیگا بما کرد، و گفت برو بشین،بچه درس خون دانشگاه نبودم ولی همیشه اینجوری برخورد میکردم،اونجا استاد فهمید درس خوندن و نمرات بالا دلیل بر درک و فهم نیست و حتی بچه درس خون هایی ک خودم صداشون زدم

    خلاصه این مثال را زدم که باید ایجوری برخورد کنی تا پدرت قانع بشه
    ویرایش توسط amir1370 : 03-24-2018 در ساعت 12:35 AM
    امضای ایشان
    فهمیدم رویاهام خوابن،آرزوها بَر آبَن

    تنها راه
    آرامش این قرص های عصابن
    عشق‌‌ بدون عمل معنایی نداره
    اعتماد بدون اثبات هیچه
    و عذرخواهی بدون اینکه تغییر کنی بی معناست...



    این قافله عمر عجب می گذرد
    دریاب دمی که با طرب می گذرد
    ساقی غم فردای حریفان چه خوری
    پیش آر پیاله را که شب می گذرد
    خیام

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir1370 نمایش پست ها
    حالا جالبه مادر خودم دهن بینه پدرم میگه نه زندگی هر شخصی چه پیشرفت چه شکست مال زندگی خودشه یعنی حریم خصوصی ک نباید کسی دخالت کنه

    ببین مادرا رگ خواب و نقصه ضعف های پدرا را بهتر از ما بچه ها میدونن،از مادرت کمک بگیر که خیلی کمکت میکنه،ببین مائده جان خودتا گول نزن ک من در این رشته موفق میشم و من میترکانم اینا ی مشت حرفای دروغه ک ذهنت باور میکنه ولی زندگی و موقعیت ها باور نمیکنن

    مگه میشه من گرسنه باشم بگم امیر تو میتونی با برگ گیاه خودت را سیر بکنی شاید تا سه بار بتونم ولی من ک گوشت خوارم دفعه چهارم خسته میشم.

    باید بخاطر عکاسی بجنگی،باور کن اگر تو رشته تجربی هم باز ی خفن بشی،باز بابات میاد میگه نه این دختر من نسبت ب فلانی کمتره.

    نگو باید مستقل بشم،که از حقم دفاع کنم باید همین الان دفاع کنی...

    زندانی که تو انفرادی شعر مینویسه ارزش و عزت داره ،نه ادم ازادی که بدون هیچ مشکلی شاعر میشه.

    از ایندت نترس ،از الان باید با کمک مادرت با پدرت ی جورایی مسالمت امیز بجنگی...راه اشتباه را اگر بری به امید اینکه بعدا به راه درست برسی،باور کن تو راه اشتباه خسته و فرسوده و ناامید میشی.

    یادم نمیره رشته من علوم اجتماعی گرایش پژوهشگریه انوخ رشته ما 12واحد عملی داره،بعد برای درس جامعه شناسی روستایی مارو فرستادن ی روستا ب انتخاب خودمون ما رفتیم روستای همت اباد بعد از همه جا عکس گرفتیم حتی سنگ دستشویی،بعد خب باید درمورد روستا هم تحقیق میکردیم و درکنار عکس ها مطالبی هم مینوشتیم،اقا ما حدود 60تا عکس گرفتیم و بردیم پیش استاد با مطالب، استاد داشت عکس ها رو میدید بعد یکی از ایندانشجوهای فضول امد،گفت استاد میشه عکس هار ا بدید مام ببینیم،گفت باشه امد عکس ها را دید،یهو روی عکس سنگ دستشویی زوم کرد و نشون بچه های کلاس داد و حسابی بما خندیدن،بعد خب ما عکس را گرفتیم و ب چند بچه در سخونا گفتیم بیاید کنار ما، نظرتون راجب این عکس چیه؟ گفتن که خب ی سنگ دستشویی ک داخلش خاک و چندتا شاخه هست،گفتم همین گفتن اره.گفتم پس برید بشینید تا بگمتون،مام بنا کردیم بحرفیم جلو دانشجوها
    1.سنگ دستشویی که خاک خورده یعنی کسی از توالت عمومی استفاده نمیکنه
    2.یعنی این دستشویی که کنار پارک که زده شده،نشون میده این پارک کسی ازش استفاده نمیکنه
    3.دستشویی کثیف یعنی شورا شهر به نظافت مکان های عمومی گوش نمیده
    4.دستشویی کثیف یعنی مردم w-cرا داخل خونه های خودشون انجام میدن
    5.دستشویی کثیف یعنی مردم تا حدی ب نظافت مکان های عمومی بی توجه هستن
    6.این دستشویی عمومی ک کثیف شده یعنی مردم نسبت به تمیزی روستاشون تاحدودی ارزش قایل نیستن

    اقا همه کفشون بریده بود بعدم استاد ی نیگا بما کرد، و گفت برو بشین،بچه درس خون دانشگاه نبودم ولی همیشه اینجوری برخورد میکردم،اونجا استاد فهمید درس خوندن و نمرات بالا دلیل بر درک و فهم نیست و حتی بچه درس خون هایی ک خودم صداشون زدم

    خلاصه این مثال را زدم که باید ایجوری برخورد کنی تا پدرت قانع بشه
    امیدوارم بتونم مامانم دیگه پشتم نیست کمکم نمیکنه اونم میگه برو تجربی نم اگه بتونم راضیش کنم عالی میشه مرسیی از کمکهاتون♡

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4190
    نوشته ها
    224
    تشکـر
    207
    تشکر شده 163 بار در 110 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    ما اصفونیا میگیم دختر هوو مادرشه

    با کمک ب مادر و اون اعمال سیاست که جاش باید با مادرت الان عوض بشه را انجام بدی

    محبت و کمک ب مادر و تعریف کردن ازش هم فراموش نشه


    ب امید عکاس شدنت و تایپیک بزنی داخل انجمن و از عکس هات بگذاری و کاربرا لذت ببرن

    شبت شیک
    امضای ایشان
    فهمیدم رویاهام خوابن،آرزوها بَر آبَن

    تنها راه
    آرامش این قرص های عصابن
    عشق‌‌ بدون عمل معنایی نداره
    اعتماد بدون اثبات هیچه
    و عذرخواهی بدون اینکه تغییر کنی بی معناست...



    این قافله عمر عجب می گذرد
    دریاب دمی که با طرب می گذرد
    ساقی غم فردای حریفان چه خوری
    پیش آر پیاله را که شب می گذرد
    خیام

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38076
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی احساس پوچی میکنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir1370 نمایش پست ها
    ما اصفونیا میگیم دختر هوو مادرشه

    با کمک ب مادر و اون اعمال سیاست که جاش باید با مادرت الان عوض بشه را انجام بدی

    محبت و کمک ب مادر و تعریف کردن ازش هم فراموش نشه


    ب امید عکاس شدنت و تایپیک بزنی داخل انجمن و از عکس هات بگذاری و کاربرا لذت ببرن

    شبت شیک
    خیلی ممنونم از کمکتون

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پول و یک دعوای دلچسب پولکی!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-16-2017, 03:54 PM
  2. دچار پوچی شدم
    توسط Hameda در انجمن افسردگی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 07-06-2015, 03:18 PM
  3. پولدارا کیان؟
    توسط ملکه اسمان در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 34
    آخرين نوشته: 12-20-2014, 10:21 PM
  4. درباره روانشناسی پول و پولدار شدن!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-26-2013, 01:02 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد