نمایش نتایج: از 1 به 31 از 31

موضوع: خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

2564
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    از صبح پشت میز محل کارم نشستم. هی اشکام تا استانه ریختن میاد هی من جلوشو میگیریم تا جلو همکارام بد نشه . وای خدایا دارم خفه میشم .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2626
    نوشته ها
    313
    تشکـر
    163
    تشکر شده 106 بار در 74 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    منم همینطور ...دیگه به جایی رسیدم که نای حرف زدنم ندارم...یه ماهه که تو سکوتم. هرکی میبینه میپرسه روضه سکوت گرفتی! حتی بیشتر از یه خطم نمیتونم تایپ کنم.بدنم بی حس , مخم تعطیل...

  3. کاربران زیر از elisa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    آره واقعا منم اصلا حالم خوب نیست بخدا دیگه کم آوردم مشکلاتم داره خفم میکنه از دیروز همش گریه میکنم دیگه بغض داره خفه م میکنه سهم من از این دنیا فقط اشک بوده دلم خیلی گرفته کسی میتونه با حرفاش کمی آرومم کنه
    دارم دق میکنم

  5. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    از صبح پشت میز محل کارم نشستم. هی اشکام تا استانه ریختن میاد هی من جلوشو میگیریم تا جلو همکارام بد نشه . وای خدایا دارم خفه میشم .
    سلام . چرا دوست گلم ؟؟ چیزی شده ؟؟؟

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    اره شده . ولی چی بگم وقتی هیچی عوض نمیشه. نمیدونم چرا زمان متوقف شده و این ساعت کاری لعنتی من تموم نمیشه.

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    منم دارم دق میکنم فریماه . منم روضه سکوت گرفتم الیسا.

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    منم دارم دق میکنم فریماه . منم روضه سکوت گرفتم الیسا.
    خو چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا حرف نمیزنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نمیدونم چرا روزگار با من اینطوری میکنه دوستای گلم جدی میگم دیگه نمیخوام نفس بکشم

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    چون این همه گفتم نتیجه ندااااااااااااااااااااااد . مشاوره نتیجه نداددددددددددددددددددد. درد و دلم اونقدر زیاده که دیگه حس گفتن ندارم

  12. کاربران زیر از shirin1364 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    چون این همه گفتم نتیجه ندااااااااااااااااااااااد . مشاوره نتیجه نداددددددددددددددددددد. درد و دلم اونقدر زیاده که دیگه حس گفتن ندارم
    بگو دوسته گلم ... خودم کمکت میکنم .قول میدم ...
    شما که از قدیمی ها هستید.... خوده شما یادمه منو راهنمایی میکردی ......

    حالا من کمکتون میکنم .... . منتظرم ..

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    1. 1.5 هست نامزد کردم با عشق ازدواج کردم و هنوزم چیزی از دوست داشتنم کم نشده . همسر من ادم خوبی هست در کل . ولی یه مشکل اساسی داره وابستگی بیش از حد به یه پسر عمه ناتنی که به قول خودش دوست دوران بچگیشه.
    2. اون ادم هم پولشو میخوره . هم کار یادش میده و برعلیه من تحریکش میکنه. البته خیلی سیاست داره و خیلی نامحسوس هر بلایی میخواد سرمون میاره . ولی من کم اوردم و داد میزنم و بد و بیراه میگم به همسرم در مورد اون . و همسرم در جواب که من چرا پشت سرش حرف زدم منو تنها میذار ه . با من لج میکنه

  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    v به طور مثال ماه پیش ما یه مهمونی خانوادگی مهم داشتیم که از هفته قبلش من به همسرم گفته بودم حضورش چقدر برایم مهم است. اون آدم تا فهیمد همسر منو برداشت برد شمال. اونوقت من حق ندارم فریاد بزنم. ندااااارم؟؟؟؟؟؟؟؟

    v اون شده هوووووی من. زن دوم همسرم. حسم اینه بهش و همسرم همیشه طرفدارش هست و از نظرش من مشکل دارم .

  16. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    1. 1.5 هست نامزد کردم با عشق ازدواج کردم و هنوزم چیزی از دوست داشتنم کم نشده . همسر من ادم خوبی هست در کل . ولی یه مشکل اساسی داره وابستگی بیش از حد به یه پسر عمه ناتنی که به قول خودش دوست دوران بچگیشه.
    2. اون ادم هم پولشو میخوره . هم کار یادش میده و برعلیه من تحریکش میکنه. البته خیلی سیاست داره و خیلی نامحسوس هر بلایی میخواد سرمون میاره . ولی من کم اوردم و داد میزنم و بد و بیراه میگم به همسرم در مورد اون . و همسرم در جواب که من چرا پشت سرش حرف زدم منو تنها میذار ه . با من لج میکنه
    خوب نگاه کن ... شما نباید اینقد زود جوش میوووردی .اونوقت فکرمیکنه شما بهش حساسی و ازاین نظر حرفاتونو زیاد جدی نمیگیره ... خوب بهتر نیست یه کاری دیگه برای همسرتون پیدا کنید که زیاد طرف این پسرعمه ناتنیش نره .......

  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2626
    نوشته ها
    313
    تشکـر
    163
    تشکر شده 106 بار در 74 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    تو این مواقع بدبیراه بگی بدتر خودتو بد جلوه میدی.باید با ارامش و با مدرک بری جلو ...یه راهی پیدا کن که بتونی به شوهرت ثابت کنی که اون همچی ادمیه خودتم بهش نگو چون الان شوهرت فک میکنه تو الکی حساسی هرچی بگی حرفتو گوش نمیده .یکی دبیگه رو پیدا کن که بهش بگه

  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    v به طور مثال ماه پیش ما یه مهمونی خانوادگی مهم داشتیم که از هفته قبلش من به همسرم گفته بودم حضورش چقدر برایم مهم است. اون آدم تا فهیمد همسر منو برداشت برد شمال. اونوقت من حق ندارم فریاد بزنم. ندااااارم؟؟؟؟؟؟؟؟

    v اون شده هوووووی من. زن دوم همسرم. حسم اینه بهش و همسرم همیشه طرفدارش هست و از نظرش من مشکل دارم .
    خوب شما میدونستی باید چکار کنی ... شما هم از اون جمعی که دعوت کردی میذاشتی بهش زنگ بزنن و بهش بگن که نارحت شدن که گذاشته رفته شمال .... یه جوری باهاش حرف میزدن که همسرتون روش نشه تو چشماشون نگا کنه .....
    باید میذاشتی زنگ بزنن بهش بگن ... شما که مهمون دعوت میکنی ....میذاری میری شمال ....... اینجوری بهش میگفتن که به کاری که کرده بربخوره و منطقش فعال بشه .....

    چندمورد که اینکارو کردید ... یه خورده حس مسولیت میکنه که خانواده مهمتره نه با پسرعمه ناتنیش بره مجردی .........

  19. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    ما تهرانیم اون شهرستان . اینقدر روی مخ همسرم رفت تا بلند شد رفت با ایشون تو شهر اون اقا یه کار شراکتی زد.
    با اینکه نیاز به کار جدید نداشت.
    هفته ای دو بار بلند میشه میره پیشش . اونو صاحب مغازه کرده . همه زندگیشو داره بخاطر اون از دست میده.
    همسر من موقعیت کاریش خوب بود ولی اون کار حسابی نداشت
    همسر من سرمایه مغازه جدید گذاشت ولی اون رسما همه کاره هست و همه چیز قراره شراکتی بشه. همه خانواده همسرم معتقدند که اون ادم زرنگی هست و یه جورایی که خودشم نمیفهمه سرش کلاه میذاره ولی خودش قبول نداره.
    شما نمیتونید عمق فاجعه را درک کنید.

  20. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    کاش همه چی اینقد راحت بود . کاش اینقد منطقی بود . مهمونی برای خانواده من بود.همسرم واسه مهمونی خانوادگیمون ارزش قائل نشد.

  21. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    ما تهرانیم اون شهرستان . اینقدر روی مخ همسرم رفت تا بلند شد رفت با ایشون تو شهر اون اقا یه کار شراکتی زد.
    با اینکه نیاز به کار جدید نداشت.
    هفته ای دو بار بلند میشه میره پیشش . اونو صاحب مغازه کرده . همه زندگیشو داره بخاطر اون از دست میده.
    همسر من موقعیت کاریش خوب بود ولی اون کار حسابی نداشت
    همسر من سرمایه مغازه جدید گذاشت ولی اون رسما همه کاره هست و همه چیز قراره شراکتی بشه. همه خانواده همسرم معتقدند که اون ادم زرنگی هست و یه جورایی که خودشم نمیفهمه سرش کلاه میذاره ولی خودش قبول نداره.
    شما نمیتونید عمق فاجعه را درک کنید.
    میتونیم درک کنیم ... همچین آدم هایی تا سرشون کلاه نره ... یا همه چیشو از دست نده ...... به حرف کسی گوش نمیده ... من اتفاقا اینجوری دیدم ....
    باید یه نفر که ازش حساب میبره ... بره باهاش بشینه حرف بزنه و روشنش کنه که کارهاش اخرش اشتباهه ....

  22. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    مشاوره رفتیم فایده نداشت . پدر ش صحبت کرد فایده نداشت . اون ادم شده بت زندگیش و من میخوام این بتو بشکنم ولی خودم شکسته شدم

  23. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    خیلی سخته ..... خیلی....

    والا چی بگم ...باید متوجه بشه یه جوری ... وگرنه تا سرش به سنگ نخوره ... به حرف کسی گوش نمیده ... البته ببخشید که همچین حرفی میزنم ...ضربالمثله

  24. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    خیلی سخته ..... خیلی....

    والا چی بگم ...باید متوجه بشه یه جوری ... وگرنه تا سرش به سنگ نخوره ... به حرف کسی گوش نمیده ... البته ببخشید که همچین حرفی میزنم ...ضربالمثله
    امین جان همه میگن ولش کن. همین حرف شما رو میزنن. مشاوره - پدرش - خواهرش.ولی من نمیتونم تحمل کنم
    بحث فقط سو استفاده مالیش نیست. اون داره رابطه ما رو خراب میکنه.
    مثلا امروز پیش پسر عمه اش هست. صبح که میرفت عالی بود اخلاقش . نزدیک ظهر زنگ زدم به زور حرف زد . بهانه گیری کرد و گفت فکر کردی حرفات یادم میره . دعوامون شد. اصلا باورم نمیشد اینقدر روش تاثیر داشته باشه.
    میگم کدوم حرفا میگه حرفای چند روز پیشت در مورد پسر عمه ام . میگم صبح که میرفتی حالت خوب بود چرا الان میگی میگه من همینم و بازم دعوامون شد.
    دیدی کسی نمیتونه کمکم کنه

  25. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    خسته شدم .خسته از جنگ . هر وقتم خودمو میزنم به بیخیالی بدتر میشه رفت و امدش رو بیشتر میکنه و و و ........

  26. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    امین جان همه میگن ولش کن. همین حرف شما رو میزنن. مشاوره - پدرش - خواهرش.ولی من نمیتونم تحمل کنم
    بحث فقط سو استفاده مالیش نیست. اون داره رابطه ما رو خراب میکنه.
    مثلا امروز پیش پسر عمه اش هست. صبح که میرفت عالی بود اخلاقش . نزدیک ظهر زنگ زدم به زور حرف زد . بهانه گیری کرد و گفت فکر کردی حرفات یادم میره . دعوامون شد. اصلا باورم نمیشد اینقدر روش تاثیر داشته باشه.
    میگم کدوم حرفا میگه حرفای چند روز پیشت در مورد پسر عمه ام . میگم صبح که میرفتی حالت خوب بود چرا الان میگی میگه من همینم و بازم دعوامون شد.
    دیدی کسی نمیتونه کمکم کنه
    خوب شما یه کاری کن ... کلا وقتی میره طرف پسر عمه ش .. اصلا نه زنگ بزن بهش نه چیز دیگه ایی ..... وقتی اومد مثلا ازش ب پرس .. کار خوب بود .... سوالای اینجوری ... زیاد حساسیت نشون نده ... اینجور هی دیگه رابطه ت با اون سرد تر میشه .... وهی از سرچیزای الکی دعوا به وجود میاد ..........

  27. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    خوب شما یه کاری کن ... کلا وقتی میره طرف پسر عمه ش .. اصلا نه زنگ بزن بهش نه چیز دیگه ایی ..... وقتی اومد مثلا ازش ب پرس .. کار خوب بود .... سوالای اینجوری ... زیاد حساسیت نشون نده ... اینجور هی دیگه رابطه ت با اون سرد تر میشه .... وهی از سرچیزای الکی دعوا به وجود میاد ..........
    امین جان همین کار رو کردم یه مدت . همسرم هم در مورد کار ش بهم میگفت . خوشبختانه ادم مخفی کاری نیست.
    ولی وقتی دید من ظاهرا موافق این رابطه ام . شروع کرد که رفت و امد خانوادگی داشته باشیم. میخوایم بریم عید مسافرت اینا هم باهامون بیان و .........
    من الرژی شدید به اون ادم دارم اینا رو که نمیگید دیگه باید بپذیرم.
    چند وقت یه بارم میگه تو منو از دوستم جدا کردی نمیتونیم خانوادگی جایی بریم.
    در حالی که دوست زیاد داره و میدونه من ادم حساسی نیستم و با بقیه متعادل رفت و امد داریم و هیچ مشکلی تا حالا پیش نیومده
    همسرم در اخر یک راه برام میذاره اونقدر عصبانیم میکنه که هر چی از دهنم در میاد به این رفیق شفیقش بدم و چند روز قهر و بی محلی

  29. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    بخدا من هر کاری به ذهنتون میرسه انجام دادم ولی هنوزم سر خونه اولم .
    همسرم به هیچ وجه نمیخواد پسر عمه اش را توی زندگیش کمرنگ کنه. شاید منو کمرنگ کنه ولی اونو نه. این همه وابستگی واسه چیه.

  30. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    اخر این تایپیک هم همین شد. گفتن و بی فایده بودن.
    بازم مرسی از دوستان که حرفمو گوش دادند. فشار یک ساعت پیش دیگه روم نیست . اگه نمیگفتم شاید امروز سکته میکردم. ساعت کاریمم یواش یواش داره تموم میشه.
    و من پرنده ازاد از قفش ولی بی بال و زخمی

  31. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    عزیزم سلام
    همونطور که خودت گفتی در درجه ی اول باید بفهمیم این وابستگی واسه چیه

  32. کاربران زیر از M@hta بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3885
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 21 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    عوضش من خیلی شادم همه چیز داره طبق چیزی که میخوام پیش میره

  34. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shirin1364 نمایش پست ها
    بخدا من هر کاری به ذهنتون میرسه انجام دادم ولی هنوزم سر خونه اولم .
    همسرم به هیچ وجه نمیخواد پسر عمه اش را توی زندگیش کمرنگ کنه. شاید منو کمرنگ کنه ولی اونو نه. این همه وابستگی واسه چیه.
    خب بابا همسرتون فامیا دوسته سختیه دیگه ... چه میشه کرد؟
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  35. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب بابا همسرتون فامیا دوسته سختیه دیگه ... چه میشه کرد؟
    آخه تا این حد؟!!

  37. کاربران زیر از M@hta بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خیلی دلم گرفته. خیلی غمگینم.

    متاسفانه بعضی از افراد دچار همچین خصلتی هستن که باعث ناراحتی همسرشون میشن ...
    یعنی نمیتونن بین دوست داشتن خانواده خودشون و خانواده همسرشون تعادل برقرار کنن...

    بهترین کار اینه که شما چیزی از احترامتون نسبت به اونا کم نذارید چون این شخصیت خوده شماست ..ولی این احترام نباید به حدی باشه که دیگران از حسن نیت شما سوء استفاده بکنن ...
    و از یاری گرفتن از مشاوره نیز غافل نباشید به هرحال اونا تجربه و اطلاعات زیادی در این مورد میتونن به شما بدن و شمارو در این کار یاری بکنن...

    و با توکل بخداوند امیدوار باشید ، روزی ایشون نگرششون عوض بشه و بخوان که تغییر کنن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  39. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد