نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: تردید در انتخاب برای ازدواج

1184
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18148
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question تردید در انتخاب برای ازدواج

    سلام وقتتون بخیر
    من حدود 1 سال با یه آقا پسری دوست بودم بعد یه مدت همش حرف ازدواج میزد، خیلی پسر خوبی بود ولی احساس میکردم کمی با هم فرق داریم و مناسب هم نیستیم برای اینکه وابستگی بیشتری بینمون ایجاد نشه رابطه مو باهاش تموم کردم. خیلی خیلی ازم ناراحت شد، اوایلی که کات کرده بودیم زیاد پیام می داد که دوباره برگردیم ولی من نمیتونستم دوسش داشتم ولی نمیتونستم به عنوان همسر قبولش کنم، میگفتم زمان بگذره فراموشم میکنه حالش بهتر میشه. و اصلا هم نمیتونستم باهاش منطقی حرف بزنم چون خیلی احساساتیه.
    حالا بعد 2سال پیام داده که هنوز من فراموش نکرده هر روز بهم فکر میکنه با هیچکی دیگه نمیتونه باشه این کاری که من باهاش کردم داغونش کرده تبدیل شده به یه آدم سرد بی احساس که با هیچ دختر دیگه ای نمیتونه باشه
    منم خسته شدم از این رفتاراش از این که یهو اینجوری پیام میده عذاب میکشم وقتی این پیاما رو میده احساس میکنم چه غول بدجنسیم که اینجوری باهاش رفتار کردم بعضی وقتا دلم براش می سوزه میگم خب دوستم داره پیشش برگردم ولی میگم اگه برگردم تا آخرش باید باهاش باشم دیگه، یعنی میتونم واقعا! پشیمون نمیشم! چون اگه پشیمون بشم دیگه کار درستی نیس که تنهاش بذارم اما میدونم با این فاصله ای که بینمون افتاده بعد این مدت شاید نتونیم مثه سابق با هم خوب باشیم. خیلی دو دلم خودمم دیگه نمیدونم چی میخوام!
    از خودم بدم میاد، اصن نمیدونم چه کاری درسته چه کاری غلط
    آخه من چی بهش بگم؟ یا اصن جوابش ندم؟
    دارم دیوونه میشم لطفا کمکم کنین
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : خیلی دو دِلم

    نقل قول نوشته اصلی توسط پانیا نمایش پست ها
    سلام وقتتون بخیر
    من حدود 1 سال با یه آقا پسری دوست بودم بعد یه مدت همش حرف ازدواج میزد، خیلی پسر خوبی بود ولی احساس میکردم کمی با هم فرق داریم و مناسب هم نیستیم برای اینکه وابستگی بیشتری بینمون ایجاد نشه رابطه مو باهاش تموم کردم. خیلی خیلی ازم ناراحت شد، اوایلی که کات کرده بودیم زیاد پیام می داد که دوباره برگردیم ولی من نمیتونستم دوسش داشتم ولی نمیتونستم به عنوان همسر قبولش کنم، میگفتم زمان بگذره فراموشم میکنه حالش بهتر میشه. و اصلا هم نمیتونستم باهاش منطقی حرف بزنم چون خیلی احساساتیه.
    حالا بعد 2سال پیام داده که هنوز من فراموش نکرده هر روز بهم فکر میکنه با هیچکی دیگه نمیتونه باشه این کاری که من باهاش کردم داغونش کرده تبدیل شده به یه آدم سرد بی احساس که با هیچ دختر دیگه ای نمیتونه باشه
    منم خسته شدم از این رفتاراش از این که یهو اینجوری پیام میده عذاب میکشم وقتی این پیاما رو میده احساس میکنم چه غول بدجنسیم که اینجوری باهاش رفتار کردم بعضی وقتا دلم براش می سوزه میگم خب دوستم داره پیشش برگردم ولی میگم اگه برگردم تا آخرش باید باهاش باشم دیگه، یعنی میتونم واقعا! پشیمون نمیشم! چون اگه پشیمون بشم دیگه کار درستی نیس که تنهاش بذارم اما میدونم با این فاصله ای که بینمون افتاده بعد این مدت شاید نتونیم مثه سابق با هم خوب باشیم. خیلی دو دلم خودمم دیگه نمیدونم چی میخوام!
    از خودم بدم میاد، اصن نمیدونم چه کاری درسته چه کاری غلط
    آخه من چی بهش بگم؟ یا اصن جوابش ندم؟
    دارم دیوونه میشم لطفا کمکم کنین
    ممنون
    به نظرم بهتره جوابشو ندین و خودتون هم فراموش کنید

    اون آقا باید بتونه خودش مشکلشو حل کنه و از طرف شما کاری برنمیاد

    به نظرم اشتباه است اگر به خاطر چنین عذاب وجدان و احساس ترحمی زندگی آیندتون رو خراب کنید

    سعی کنید از این به بعد چنین وابستگی ای پیش نیاید

    امضامم بخونید
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19479
    نوشته ها
    240
    تشکـر
    266
    تشکر شده 146 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خیلی دو دِلم

    .........
    ویرایش توسط LLVM : 06-25-2017 در ساعت 12:07 AM
    امضای ایشان
    چیست آنچه ما را زنده نگه می دارد؟
    چیست آنچه وا می داردمان به تحمل؟
    امید دوست داشتن یا دوست داشته شدن…

  4. کاربران زیر از LLVM بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : خیلی دو دِلم

    به قول بابا اتی
    مردی که التماس دختری را بکنه مرد نیست

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36714
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی دو دِلم

    با عرض سلام و خسته نباشید...من حدود یک سالو چند ماهی هست با پسری دوست شدم از طریق صفحات مجازی... البته اولش یه دوستی معمولی بود که بعد کم کم بیشتر شد از همون ابتدا گفت ک قصدش ازدواج هست اینم بگم شهری ک زندگی میکنه خیلی دوره همون اول بهش گفتم راه دوره خونوادها موافقت نمیکنن ولی توجه نمیکرد... از طرفی هم سنیم۱۹سالمونه اول دوستمون همش. دعوا و جر بحث بود ولی کم کم عاشق هم شدیم اون امسال میره دانشگاه ولی من پشت کنکور هستم فکرم همش مشغوله این چند مدت خیلی بهم بی توجهی میکنه طوری ک همش من پیام میدم همش من زنگ میزنم جواب پیامامو هم دیر میده خیلی اذیت میشم اخه کسی ک دوسش دارم ازش این رفتارارو توقع ندارم ... قبل این رفتارش باهام درمورد موضوعی ک مربوط به ازدواج بود صحبت کرد داداشش چند مدت بود ک ازدواج کرده بود اونم از شرایط ازدواج و مشکلاتش تا حدی با خبر شده بود..قبل این که درمورد ازدواج داداش صحبت کنه از رفتارش فهمیدم ک خیلی سرد برخورد میکنه. هر چی بهش میگفتم مشکلی پیش اومده میخوای تمومش کنی؟میگفت دوست دارم چرا تمومش کنم؟تا این ک از رفتارش خسته شدم خواستم امتحان کنم ببینم چی میگه گفتم دیگ تمومش کنیم خونوادم موافقت نمیکنن اونم تایید میکرد تا این ک گفت الان واسه عاشق شدن زوده... بغض کردم دیگ بهم زنگ زد گفت که من پول ندارم وضع مالی خوب نیست تا دانشگام تموم بشه تا برم سرکار ۳۰سالم میشه بهم گفت راه دوره احتمال این ک بیام خواستگاری خیلی کمه گف ک ازم کوچک تر نیستی ک جای امیدواری باشه هم سنیم تا ۳۰سالگی خواستگار اتو رد کردی بفکرایندمه و نمیخواد ایندن خراب بشه... همه حرفاش درست بود ولی من چ گناهی کردم خیلی دوسش دارم تا قبل اون با پسری دوست نبودم برام خیلی سخته ک بخوام فراموش کنم اصلن نمیتونم... چرا دوری راه سد را همون شده میگه پول ندارم بهش گفتم پول برام اهمیت نداره فقد خودشو دوس دارم... بهم گفت دیگ به این موضوع ازدواج دیگ فکر نکنم چون اصلن امکان پذیر نیست... ازم خواست ک فمکرامو بکنم ک یا یه دوست معمولی باشیم یا دیگ هیچ ارتباطی نداشته باشیم... الان فقد یه دوست معمولی هستیم برام خیلی سخته به کسی ک عاشقشم نمیرسم اونم بهم گفت ک خیلی دوسم و نمیخواد ایندم خراب بشه...فکرم مشغوله از طرفی کنکوری هستم و روحیم خیلی ضعیف شده بعدم همش فکر میکردم اون اینده منه ولی الان نمیدونم چکار کنم ؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خیلی دو دِلم

    نقل قول نوشته اصلی توسط حسرت77 نمایش پست ها
    با عرض سلام و خسته نباشید...من حدود یک سالو چند ماهی هست با پسری دوست شدم از طریق صفحات مجازی... البته اولش یه دوستی معمولی بود که بعد کم کم بیشتر شد از همون ابتدا گفت ک قصدش ازدواج هست اینم بگم شهری ک زندگی میکنه خیلی دوره همون اول بهش گفتم راه دوره خونوادها موافقت نمیکنن ولی توجه نمیکرد... از طرفی هم سنیم۱۹سالمونه اول دوستمون همش. دعوا و جر بحث بود ولی کم کم عاشق هم شدیم اون امسال میره دانشگاه ولی من پشت کنکور هستم فکرم همش مشغوله این چند مدت خیلی بهم بی توجهی میکنه طوری ک همش من پیام میدم همش من زنگ میزنم جواب پیامامو هم دیر میده خیلی اذیت میشم اخه کسی ک دوسش دارم ازش این رفتارارو توقع ندارم ... قبل این رفتارش باهام درمورد موضوعی ک مربوط به ازدواج بود صحبت کرد داداشش چند مدت بود ک ازدواج کرده بود اونم از شرایط ازدواج و مشکلاتش تا حدی با خبر شده بود..قبل این که درمورد ازدواج داداش صحبت کنه از رفتارش فهمیدم ک خیلی سرد برخورد میکنه. هر چی بهش میگفتم مشکلی پیش اومده میخوای تمومش کنی؟میگفت دوست دارم چرا تمومش کنم؟تا این ک از رفتارش خسته شدم خواستم امتحان کنم ببینم چی میگه گفتم دیگ تمومش کنیم خونوادم موافقت نمیکنن اونم تایید میکرد تا این ک گفت الان واسه عاشق شدن زوده... بغض کردم دیگ بهم زنگ زد گفت که من پول ندارم وضع مالی خوب نیست تا دانشگام تموم بشه تا برم سرکار ۳۰سالم میشه بهم گفت راه دوره احتمال این ک بیام خواستگاری خیلی کمه گف ک ازم کوچک تر نیستی ک جای امیدواری باشه هم سنیم تا ۳۰سالگی خواستگار اتو رد کردی بفکرایندمه و نمیخواد ایندن خراب بشه... همه حرفاش درست بود ولی من چ گناهی کردم خیلی دوسش دارم تا قبل اون با پسری دوست نبودم برام خیلی سخته ک بخوام فراموش کنم اصلن نمیتونم... چرا دوری راه سد را همون شده میگه پول ندارم بهش گفتم پول برام اهمیت نداره فقد خودشو دوس دارم... بهم گفت دیگ به این موضوع ازدواج دیگ فکر نکنم چون اصلن امکان پذیر نیست... ازم خواست ک فمکرامو بکنم ک یا یه دوست معمولی باشیم یا دیگ هیچ ارتباطی نداشته باشیم... الان فقد یه دوست معمولی هستیم برام خیلی سخته به کسی ک عاشقشم نمیرسم اونم بهم گفت ک خیلی دوسم و نمیخواد ایندم خراب بشه...فکرم مشغوله از طرفی کنکوری هستم و روحیم خیلی ضعیف شده بعدم همش فکر میکردم اون اینده منه ولی الان نمیدونم چکار کنم ؟
    چرا تایپیک جدا نزدی من که بت لینک دادم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد