نوشته اصلی توسط
ae85
با سلام
خیلی داستان درازی داره از اون جایی که هیچکس ندارم درکم کنه امدم این جا نظر دیگران بپرسم ممنونم .
در کل این قدر فشار روجی در خانه رو من بود که از خانه امدم بیرون که از اون محیط دور تر باشم و کم تر سمت خانواده برم متاسفانه به مادره پیام دادم جای خوبیم ی بار نگران نشن پیام داده که مشکلات دوش زندگی رو من میزارید مثل پدرتون !!!
اخه په مشکلاتی ؟ پدر من کار میکنه به خاطر شماها مادر من از صبح تا شهر خوابه بیدار میشیه بعد از ظهر میره بیرون تا شب یک غذایی درست میکنه نهایتا و شاید ظرفی بشورن یا چیزی همینم انجام میدن کلی منت میزارن !!!
تو مشکلات هم بی پولی ها تو فکر همش مسافرتن ..... واقعا دیگه بریدم ... دیگه برای این زن مادر من باید چی کار کنیم این جوری صحبت نکنه !!! منو به خد مرگ کشونده کی میخواد بس کنه این زن ....
اخه این چه طرز صحبته اگر ماها نباشیم همین مادر من که برای خودش غذا درست میکنه خونش تمیز میکنه ظرفاشو میشوره حتی من از اونخ خونه چند روزی رفتم خوب مشکلات هم از رو دوشش کم شده .
چه طور به قول خودش تو اون خونه من که پسرم نمیزاره نفس بکشم جاش میرسه میشه مرد خونه جاس نمیرسه میشن زن خونه ؟
همش منت و پر توقعی پدر من میامد مشهد غذا درست میکرد خونه تمیز میکرد حتی من کلی کارهای خونه انجام میدادم مادر من تنهایی میرفت مسافرت بازم مینالید هزاران بار گفتیم پدر من زیاد نمیتونه در امد داشته باشه کم تر ازش توقع داشته باشید اما میگن نه باید کار کنه اخه کار کردن الکیه یا کار کردنش تا چه مقدار میتونه در امد داشته باشه !!!!
به خدا موهام سفید کردن کی میخوان بس کنن ؟؟؟ یکم بدونن منم حیوان نیستم برده نیستم ادمم .............