نوشته اصلی توسط
heh_heh
سلام
حال و هوای این روزام شبیه آهنگ هایده ست؛ خسته از هرچی که بود، خسته از هرچی که هست... راه میوفتم بی هدف، مثل هرشب مست مست... کی میاد به حرفای من گوش بده، آخه من غریبه هستم با همه...
دید من به زندگی، با همه ی آدمای دور و برم فرق میکنه...
به یکی از دوستام گفتم چرا آدما با هم دشمن میشن؟ به نظرت چرا؟
انقدر خندید... هنوزم گه گاهی منو می بینه میگه دهنت سرویس هروقت یادم میوفته میخندم...
در صورتی که خودم براش جواب پیدا کردم و اصلا هم برام خنده دار نیست...
من باید تغییر کنم؟ آدمای دور و برم رو عوض کنم(البته خیلی سعی کردم آدمایی مثل خودم پیدا کنم ولی هر سری مثل پوتک خورد تو سرم که آدما اینی که هستی رو نمی خوان)
خسته مه... از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست...