سلام .خسته نباشید.
من یک جوان 17 ساله هستم که آرزو های زیادی دارم اما ذهنیات منفی زیادی هم دارم.مشکلات و عیب های زیادی دارم که مرتب به خودم تذکر میدم که اگر میخوام موفق بشم باید اصلاحشون کنم اما نمیتونم. یکی از بزرگترین مشکلاتم هم اینه که نمیتونم به راحتی تصمیم بگیرم.تصمیم گیری برای من سخت ترین کاره.نمیدونم چیکار باید انجام بدم و فکر میکنم که بیشتر مشکلاتم هم به خاطر همین موضوع هست.
یکی دیگه از مشکلاتم اینه که دوست دارم انسان مفیدی در جامعه باشم اما فکر میکنم اینطور نیستم.من تمام وقتم پر هست و تلاش میکنم اما به نظرم اون چیزی که میخوام نیستم.(این در حالی که خیلی از هم سن و سالان من تلاش من رو ندارند و تقریبا در سطح من هستند.و همیشه هم خوش میگذرونند).
من به رشته های زیادی علاقه داشتم مثل ورزش .نویسندگی.کشاورزی.صنایع شیمی.ادبیات وکلا علاقه هام زیاد بود.اما رشته ی گرافیک رو انتخاب کردم.رشته ام رو هم خیلی دوست دارم و سال سوم هستم اما هنوز گاهی فکر میکنم که نکنه راهم رو اشتباه انتخاب کردم و تصمیمم اشتباه بوده. شاید اگه میرفتم رشته ریاضی و تمام سعی ام رو با وجود اینکه اونقدر ها علاقه بهش ندارم براش صرف میکردم و یک محقق یا دانشمند و.... میشدم بهتر بود یا اگه پزشک میشدم و بیماری های لاعلاج رو درمان میکردم شاید خیلی بهتر بود(با اینکه علاقه چندانی به فیزیک و زیست ندارم)
فکر های زیادی توی سرم میاد و اگر های زیاد دیگه.از طرف دیگه همه ی دوستام و همه اطرافیان بهم میگن بهت نمیخوره گرافیست باشی و بیشتر بهت میخوره ریاضی تجربی یا ادبیات باشی و دوستام هم بهم میگن تو اگه رفته بودی ادبیات موفق تر بودی فقط به خاطر این دوستام این رو میگن چون من گاهی داستان مینویسم و از خواندن شعر لذت میبرم و به خاطر علاقه خانواده ام به ادبیات بیشتر از دوستام از ادبیات سردر میاوردم.اما من خودم قواعد و تاریخ ادبیات رو اونقدرها دوست نداشتم.
الان گاهی با خودم میگم تغییر رشته بدم برم ادبیات بعد میگم نه برم کشاورزی(چون من علاقه ی تقریبا زیادی به گل و گیاه دارم) بعد میگم برم فیلسوفی چیزی بشم یا پلیس یا رزمی کار یا روانشناس(چون من همیشه میتونم به همه کمک کنم البته به غیر از خودم)و.......
و همین ها اذیتم میکنه.
و بیشتر اینکه گاهی فکر میکنم نکنه من گرافیست خوبی نشم و اونی که میخوام نتونم بشم.
نکنه من خلاقیت و استعداد کافی نداشته باشم.این در حالی که خودم قانون راز رو میدونم اما نمیدونم با این افکارم چکار کنم.
من برای آینده خودم در زمینه گرافیک برنامه ریزی در ذهنم دارم اما مشکلم اینه که من هیچ وقت برنامه ریزی درست و حسابی توی زندگی ام نداشته ام یا اگه داشتم هم نتونستم بهش عمل کنم.میترسم این برنامه ریزی برای آیند ه ام در رشته گرافیک درست از آب در نیاد مثل بقیه برنامه ریزی هام.باورتون میشه من یک برنامه هفتگی منظم ندارم و وقتی هم دارم نمیتونم بهش عمل کنم؟؟؟؟
چه برسه به این برنامه که انقدر هم مهمه.....
من تصمیم گرفتم پیش هنر بخونم و بعد رشته ی تصویر سازی که بهش علاقه ی خیلی زیاد دارم در دانشگاه تهران که بهترین دانشگاه هست قبول بشم با رتبه عالی و بعدهم فوق لیسانس انیمیشن بگیرم و وقتی لیسانس تصویرسازی گرفتم شغل ثابت پیدا کنم و همزمان با فوق لیسانس گرفتنم کار کنم.همه ی اینها خیلی عالیه و من واقعا اینها رو میخوام اما واقعا نمیدونم چیکار کنم؟؟؟آیا میتونم؟؟؟؟اون هم با این وضعم؟؟؟؟این در حالیه که خیلی از بچه های کلاسمون تا این حد برای خودشون برنامه نچیندن.اما اگر برنامه ریزی کنند دیگه تغییرش نمیدن.یکی دیگه از مشکلاتم اینه که من وقتی یک برنامه برای خودم میچینم دوستام تا مدت ها بعد از من برنامشون رو انتخاب نکردن اما وقتی اونها برنامشون رو انتخاب میکنند دیگه توش شک نمیکنند و همون رو اجرا میکنند اما من به دلایلی مثلا این خوب نیست این مشکل توش وجود داره اون رو تغییر میدم و تا مدت ها وقتی اونها در حال اجرای نقششون هستند من هنوز در حال تغییر نقشه هام هستم.
نمونه اش همین انتخاب رشته ام بوده که قبلا هم گفتم.
مشکلات و ذهنیات من خیلی زیاده این همه که نوشتم فقط گوشه ای از درگیری های ذهنی من بود.اینها که حل بشه بقیش رو هم بعدا بهتون میگم .با تشکر