سلام
موضوعی هست که خیلی ذهن و روان منو درگیر کرده دیدم اینجا دوستان هستن خاستم مطرح کنم بلکه بهم بگین فکرام درسته یا غلط؟
بنده دختری 24 ساله ترم آخر فوق لیسانس زبان هستم از نظر شخصیتی تیپ استرسی دارم و به مساعل زیاد فکر مینم. موضوع اینه که من حدودا یکسال پیش با آقایی آشنا شدم که قصد ایشون ازدواج بود منم رفته رفته به ایشون علاقمند شدم البته یه رابطه با چارچوب چون آدم معتقدی هستم. علاوه بر اختلافات اعتقادی که داشتیم من تا حدودی با شغل ایشون که آزاد بود مشکل داشتم و مدتی بعد از گذشت رابطه اینو مطرح کردم ولی ایشون به شدت ناراحت شد طوریکه اخیرا گفت هیچ حسی بمن نداره و از همون وقت که اون بحث مطرح شده مهر و احساسش از بین رفته چون شغلشو زیر سوال بردم هرچند قصد من توهین یا بی احترامی نبود بماند که در اوج علاقه ترکم کرد موضوعی که منو اذیت میکنه اینه که ایشون دوماه پیش وام گرفت و ماشینشو عوض کرد با این دلیل که برای با کلاس شدن اینکارو کرده الان رابطه ما قطع شده ولی من همش خود خوری میکنم و عذاب وجدان دارم که بخاطر حرف من زیر بار قسط و هرینه رفته و ممکنه براش مشکل پیش بیاد.من که نگفتم ماشین عوض کن حتی منعش کردم حالا چکار کنم با این استرس؟