نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: دغدغه های یک خواهر شوهر

1536
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35874
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    8
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    دغدغه های یک خواهر شوهر

    نخندین به سابجکت مشکلم! کمک میخوام ازتون
    خلاصه بگم، 25سالمه، داستان اینه که من یه برادر بزرگتر دارم با فاصله سنی کم (یک سال بزرگتر)،
    من فوق العاده آدم آرومی هستم کاملا درونگرا،اون برون گرا و چرب زبون و شوخ
    این برادر من از بچگی خیلی منو اذیت میکرد، من کاری به کارش ندارم یعنی کلا آدم بی آزاریم، اما نمیدونم چرا اون بیشتر به چشم رقیب بهم نگاه میکنه تا خواهر
    ما باهم بزرگ شدیم خیلی چیزا تغییر کرد ولی درمورد من هنوز مثل پسربچه های 7-8 ساله رفتار میکنه
    یعنی میخواد همه جا منو خراب کنه، تفریحش اینه منو جلو بقیه ضایع کنه، هیچ احترامی قائل نیست، همه چی منو مسخره میکنه، از طرز حرف زدن و خندیدنم تا لباس پوشیدن و ....

    اینم بگم ظاهرا پسر خوش اخلاق ، خوش تیپ، باهوش و درکل جذابیه، ولی با خانواده درجه یکش اصلا رفتار خوبی نداره، عصبی و بی ادب و از خودراضیه
    دوسال اخیر دنبال یه دختر خوب بود برای ازدواج، زیاد خواستگاری رفت ولی اونی که میخواست را پیدا نکرد
    خیلی ناراحت بود ازین بابت

    راستش ته دلم براش سوخت (بالاخره داداشمه)،تصمیم گرفتم بهش یکی از بهترین دوستام که از دبیرستان تا حالا میشناسمش را معرفی کنم
    خلاصه بگم اشنا شدن و همو خواستن
    خانواده دوستم به گفته خودشون به اعتبار شناختی که ده سال از من داشتن راحت به این وصلت رضایت دادن

    من فک میکردم بعد از این داستان برادرم احترامش به من بیشتر میشه و حداقل به خاطر حفظ آبرو جلو نامزدش (که بشه دوست من) هم شده بیشتر مراعاتمو میکنه
    اما برعکس شد،
    تموم مدتی که با خانواده م و نامزدش هستیم داره منو تحقیر میکنه،عین بچه ها سعی میکنه یار کشی کنه و ثابت کنه که دوستم طرف من نیست طرف اونه!
    من اولش سعی میکردم جلو نامزدش آبرو داری کنم و اینطور موقع ها مینداختم تو شوخی و خنده، فقط به خاطر اینکه دوستم رو وارد درگیری های خودم و برادرم نکنم
    اما هرچی گذشت دیدم برادرم بیشتر تو این موضوع پیش میره، جوری که همه ش داره ادای منو جلوی نامزدش درمیاره یا حرفامو مسخره میکنه یا ظاهرمو و ...
    اصلا طاقت نداره من دو کلمه بادوستم حرف بزنم ، فرق نداره چی دارم میگم، سریع میپره وسط مکالمه و میخواد ثابت کنه حرفی که من میزنم مزخرفه
    ناراحتیم وقتی بیشتر شد که دیدم دوست خودم اینقدر مجذوب ایشون شده که وقتی چنین رفتاری را میبینه نه تنها هیچ واکنش منفی نشون نمیده بلکه همراهیش میکنه
    (با اینکه اواخر من مستقیم میگفتم ناراحت میشم از این طرز برخورد)

    خدا شاهده آدم کینه ای نیستم ولی دست خودم نیست واقعا متنفر شدم از دوتاشون
    همه بغض این سالها گوله شده تو دلم، از ته دل حس میکنم تنهام، انگار نزدیک ترین افراد زندگیم دست به دست هم دادن منو اذیت کنن!
    هرچی ااین دوتا باهم صمیمی تر میشن و خوشحالتر ، من بیشتر دلم میگیره و ناراحت میشم
    احساس میکنم حقم نیست اینجوری باهام رفتار بشه، اونقدر حس منفی دارم ازین جریان که دارم از خودم میترسم، میترسم آخر بینشون را بهم بزنم
    من الان مثل آتیش زیر خاکستر شدم، قصدم واقعا این نیست اما میترسم صبرم تموم شه یبار عصبانی بشم و زیر و روی اخلاق گند برادرم را جلو نامزدش رو کنم
    و برعکس چیزایی که تو مجردی از دوستم دیدم و ترجیح دادم حرفی ازش نزنم را برای برادر و خانواده م تعریف کنم!
    ویرایش توسط celeste : 09-23-2017 در ساعت 03:34 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    شخصیت شما یکم مثل شخصیت خانوم یلدا هستش تو این انجمن
    ======
    اصولا خیلی از آدما وقتی زیاد بهشون میدون بدی فک میکنن هالو هستی و بلد نیستی از خودت دفاع کنی پس تا بتونن میتازونن

    ======

    من خودمم اینطور اخلاقی داشتم که متانت به خرج میدادم و طرفم فکر میکرد هیچی بارم نیست ولی فرق من این بود که همونیو که تا اسمون میبردمش خودمم با کله میزدمش زمین

  3. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29853
    نوشته ها
    160
    تشکـر
    50
    تشکر شده 64 بار در 53 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    درود

    با برادرتان مانند خودش رفتار کنید

  5. کاربران زیر از خرد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط celeste نمایش پست ها

    من الان مثل آتیش زیر خاکستر شدم، قصدم واقعا این نیست اما میترسم صبرم تموم شه یبار عصبانی بشم و زیر و روی اخلاق گند برادرم را جلو نامزدش رو کنم
    و برعکس چیزایی که تو مجردی از دوستم دیدم و ترجیح دادم حرفی ازش نزنم را برای برادر و خانواده م تعریف کنم!

    به فکر انتقام نباشین چون اوضاع بد از بدتر میشه و اونجوری جمع کردن زندگی سخت می شه

    پدر مادرتون دباره رفتار برادتون چه نظری دارن؟ و چه کار می کنن؟
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  7. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    سلام
    بهتره باهاشون مدتی سرد باشین تا از برخوردشون پشیمون بشن
    وقتی میان خونتون فقط ی سلام علیک خشک بکن و برو سروقت گوشی یا کتاب یا برو تو اتاقت و بهشون بی توجه باش
    اگه ازت چیزی پرسیدن با یک کلمه و سرد جواب بده.
    یادت باشه نه خودت را عصبی نشون بده نه غمگین
    بلکه ی دختر شاد و سرزنده باش ک دیگه حضور انها برات مهم نیس
    با دوستای دیگه ات هم برو بیرون و خوش باش
    و ی نصیحت هیچوقت نخواه گذشته ای ک تاالان پنهون کردی را الان اشکار کنی چون خودت هسی ک ضرر میکنی
    چون هرکدوم از طرفین میگن چرا قبلا این حرفا را نزدی و بهمون بد کردی ک پنهون کردی و از طرفی اونا الان اونقدر عاشق هم هستن ک از بدی های هم چش پوشی میکنن و تو هسی ک میشی ادم بده.
    مطمین باش با فاصله گرفتن ازشون و بی توجهی بهشون هم تو به ارامش میرسی هم اونا از رفتارشون پشیمون میشن.

  9. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    سلام.

    این جریانی که شما تعریف کردی به نظر من پیچیده تر و ریشه دارتر از این حرفاس که با یک روش کوتاه مدت قابل حل باشه!

    بیا و ریشه ای به مشکلت نگاه کن.

    واقعا به نظر خودت علت اینکه از کودکی برادرت چنین رفتارهایی نسبت به تو داشته فکر میکنی چی میتونه باشه؟!

    تا حالا دلسوزانه و روراست نشستی باهاش حرف بزنی ببینی مشکلش چیه؟!

    شده دلشو به دست بیاری تا باهات درددل کنه؟!

    ببین من اصلا نمیخوام هیچ حدسی بزنم و بگم مثلا به این دلایل برادرت از کودکی نسبت بهت موضع گرفته.

    خودت یه روز بشین ٬ روراست و منطقی اول با خودت آنالیز کن که چه دلیلی میتونه باشه بعد سعی کن در مکالمه رو باهاش باز کنی.

    با حرف زدن هر مشکلی قابل حله فقط باید از راه درستش وارد بشی تا موفق بشی.

  11. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35874
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    8
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    شخصیت شما یکم مثل شخصیت خانوم یلدا هستش تو این انجمن
    ======
    اصولا خیلی از آدما وقتی زیاد بهشون میدون بدی فک میکنن هالو هستی و بلد نیستی از خودت دفاع کنی پس تا بتونن میتازونن

    ======

    من خودمم اینطور اخلاقی داشتم که متانت به خرج میدادم و طرفم فکر میکرد هیچی بارم نیست ولی فرق من این بود که همونیو که تا اسمون میبردمش خودمم با کله میزدمش زمین
    درستش چیه پس به نظر شما؟
    من اونقدر به کسی رو نمیدم که حقم جایی ضایع بشه اما اهل کل کل و جر و بحث نیستم تا جایی که بشه صبر میکنم
    تو اینمورد واقعا موندم، درستش چیه به نظر شما؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط خرد نمایش پست ها
    درود

    با برادرتان مانند خودش رفتار کنید
    آقا من از اخلاق برادرم بدم میاد، اونوقت عین خودش باهاش رفتار کنم؟
    اصلا بلد نیستم چنین کاری رو

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    به فکر انتقام نباشین چون اوضاع بد از بدتر میشه و اونجوری جمع کردن زندگی سخت می شه

    پدر مادرتون دباره رفتار برادتون چه نظری دارن؟ و چه کار می کنن؟
    انتقام که نه ، منکه نمیخوام لجبازی کنم با کسی
    فقط خیلی ناراحتم و اگه یه موقع تو موقعیتی باشم که ناراحتیم را صراحتا بروز بدم میدونم عواقبش بهم خوردن رابطه شونه
    چون من راوی و معرف این وصلت هستم، هر دو خانواده از من تحقیق میکنن سوال میکنن
    خانواده دوستم درمورد اخلاق برادرم میپرسن ، خانواده خودم درمورد اخلاق دوستم
    من تا حالا از کسی بد نگفتم، در صورتیکه بدی دیده بودم

    با مامان بابام زیاد در این مورد حرف زدم، تقریبا حق را به من میدن و خودشونم از بعضی رفتارا ناراحتن
    ولی برخورد خاصی نمیکنن باهاش، اگه هم بکنن الان دیگه رو پسر 27-28 ساله تاثیری نداره

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35874
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    8
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    بهتره باهاشون مدتی سرد باشین تا از برخوردشون پشیمون بشن
    وقتی میان خونتون فقط ی سلام علیک خشک بکن و برو سروقت گوشی یا کتاب یا برو تو اتاقت و بهشون بی توجه باش
    اگه ازت چیزی پرسیدن با یک کلمه و سرد جواب بده.
    یادت باشه نه خودت را عصبی نشون بده نه غمگین
    بلکه ی دختر شاد و سرزنده باش ک دیگه حضور انها برات مهم نیس
    با دوستای دیگه ات هم برو بیرون و خوش باش
    و ی نصیحت هیچوقت نخواه گذشته ای ک تاالان پنهون کردی را الان اشکار کنی چون خودت هسی ک ضرر میکنی
    چون هرکدوم از طرفین میگن چرا قبلا این حرفا را نزدی و بهمون بد کردی ک پنهون کردی و از طرفی اونا الان اونقدر عاشق هم هستن ک از بدی های هم چش پوشی میکنن و تو هسی ک میشی ادم بده.
    مطمین باش با فاصله گرفتن ازشون و بی توجهی بهشون هم تو به ارامش میرسی هم اونا از رفتارشون پشیمون میشن.
    هرچی مهمونی و برو بیا هست مسئولیت پذیرایی و تمیزکاری و هماهنگیش با منه
    جالب اینکه هر برنامه ای هم دارن انتظار دارن من حتما باهاشون باشم، ولی وقتی میرم اینقدر برادرم رو اعصاب من راه میره که از رفتن پشیمون میشم
    یذره هم اخم کنم میگه چته اینقد عنقی، تو جنبه شوخی نداری و بداخلاقی و ...

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    اگه بتونی یکی از نکاتی که جز رازهای برادرت هستش را در جمع فقط بهش اشاره کنی غیر مستقیم .تا حدی که برادرت بفهمه بخوای باهاش بدی کنی میتونی حالشو بگیری فک میکنم بد نباشه

    ====
    ببین مثلا یکی از دوستای من تو جمع خیلی مزه میریخت و میخواست مثلا منو کوچیک کنه این بنده خدا نامزد کرده بوده ولی جدا شدن و هیشکی نمیدونه فقط من میدونم ولی خودش فکر میکنه حتی من هم نمیدونم


    یه بار که داشت مزه میریخت بهش گفتم فلانی تو کی میخوای نامزد کنی

    ===
    غیر مستقیم حالیش کردم اگه بخواد حدشو رعایت نکنه بلدم چیکار کنم و اتفاقا سر جاش اومد

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35874
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    8
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    سلام.

    این جریانی که شما تعریف کردی به نظر من پیچیده تر و ریشه دارتر از این حرفاس که با یک روش کوتاه مدت قابل حل باشه!

    بیا و ریشه ای به مشکلت نگاه کن.

    واقعا به نظر خودت علت اینکه از کودکی برادرت چنین رفتارهایی نسبت به تو داشته فکر میکنی چی میتونه باشه؟!

    تا حالا دلسوزانه و روراست نشستی باهاش حرف بزنی ببینی مشکلش چیه؟!

    شده دلشو به دست بیاری تا باهات درددل کنه؟!

    ببین من اصلا نمیخوام هیچ حدسی بزنم و بگم مثلا به این دلایل برادرت از کودکی نسبت بهت موضع گرفته.

    خودت یه روز بشین ٬ روراست و منطقی اول با خودت آنالیز کن که چه دلیلی میتونه باشه بعد سعی کن در مکالمه رو باهاش باز کنی.

    با حرف زدن هر مشکلی قابل حله فقط باید از راه درستش وارد بشی تا موفق بشی.
    سلام

    از بین کامنتایی که خوندم تحلیل شما برام خیلی جالب بود

    ببین من خودم زیاد دنبال دلیل این رفتارا بودم، یه چیزایی هم تقریبا دستگیرم شده ولی به جواب نرسیدم

    یکیشو گفتم، براش خیلی مهمه تو همه چیز بهترین باشه، مرکز توجه باشه،
    چون من فاصله سنیم باهاش کمه توی همه چیز منو رقیب خودش میدونه
    برای همین میخواد یجوری همیشه منو کوچیک کنه که مبادا تو چیزی ازش بهتر باشم

    ما یه خواهر کوچیکتر هم داریم، از من 6سال کوچیکتر
    یه دلیل دیگه ش اینه که من و خواهرم با هم خیلی خوبیم اون حس بدی پیدا میکنه
    انگار فک میکنه خواهر کوچیکه تو جبهه منه سعی میکنه بقیه را از من دور کنه بیاره تو جبهه خودش
    درصورتیکه من اصلا برام مسخره س اینجور یارکشی، مگه جنگه آخه؟

    پای حرفاش هم نشستم، خودش میگه من شوخی میکنم تو زیادی حساسی
    یا میگه واقعیته دیگه، برا چی نگم

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35874
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    8
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    اگه بتونی یکی از نکاتی که جز رازهای برادرت هستش را در جمع فقط بهش اشاره کنی غیر مستقیم .تا حدی که برادرت بفهمه بخوای باهاش بدی کنی میتونی حالشو بگیری فک میکنم بد نباشه

    ====
    ببین مثلا یکی از دوستای من تو جمع خیلی مزه میریخت و میخواست مثلا منو کوچیک کنه این بنده خدا نامزد کرده بوده ولی جدا شدن و هیشکی نمیدونه فقط من میدونم ولی خودش فکر میکنه حتی من هم نمیدونم


    یه بار که داشت مزه میریخت بهش گفتم فلانی تو کی میخوای نامزد کنی

    ===
    غیر مستقیم حالیش کردم اگه بخواد حدشو رعایت نکنه بلدم چیکار کنم و اتفاقا سر جاش اومد
    باور میکنی دلم نمیاد؟

    خانواده نامزدش و دوستم ازمن مستقیم بارها پرسیدن اخلاقش بده یا نه؟ اذیتت میکنه یا نه؟ دعوا میکنه یا نه؟

    من شروع میکنم به حرف زدن دلم نمیاد حرفی بزنم ضایع بشه
    شروع میکنم از بدرفتاریاش بگم وسط کار منصرف میشم میندازم تو شوخی که یعنی هرکاری هم کرده شیطنت خواهر برادریمون بوده
    دلم از همین میسوزه که من اینقدرر هواشو دارم که حتی خودش دیدم تعجب میکنه از حرفام، اما اون یذره مراعات منو حداقل جلو غریبه نمیکنه
    ویرایش توسط celeste : 09-24-2017 در ساعت 01:22 AM

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط celeste نمایش پست ها
    انتقام که نه ، منکه نمیخوام لجبازی کنم با کسی
    فقط خیلی ناراحتم و اگه یه موقع تو موقعیتی باشم که ناراحتیم را صراحتا بروز بدم میدونم عواقبش بهم خوردن رابطه شونه
    چون من راوی و معرف این وصلت هستم، هر دو خانواده از من تحقیق میکنن سوال میکنن
    خانواده دوستم درمورد اخلاق برادرم میپرسن ، خانواده خودم درمورد اخلاق دوستم
    من تا حالا از کسی بد نگفتم، در صورتیکه بدی دیده بودم

    با مامان بابام زیاد در این مورد حرف زدم، تقریبا حق را به من میدن و خودشونم از بعضی رفتارا ناراحتن
    ولی برخورد خاصی نمیکنن باهاش، اگه هم بکنن الان دیگه رو پسر 27-28 ساله تاثیری نداره
    اگه گزارشتون درست باشه برادرتون برخلاف سش هنوز بچس و به نظرم هنوز به پختگی یا بلوغ عقلی نرسیده
    بیشتر وقتها بچه های بزرگتر به طور ناخودآگاه به چشم رقیب به بچه کوچیک نگاه می کنن و این در مورد برادر شما شدید هست (البته اگه برادرتون فقط با شما این رفتارو داره ) و دلیلش این حس رقابت و حسادت رفتار اشتباه پدر مادر هست
    به نظرم جواب خانم فاطمه خوب بود
    ولی قبل از اینکه این رفتارها رو که ایشون گفتن داشته باشین بهش بگین که از این به بعد باید احترام تونو حفظ کنه

    یعنی حرف و رفتار شما باید همیشه این باشه محبت دوستی و ... با وجود احترام و ملاحظه حال همدیگه
    این مسئله تا زمانی که جا بیفته مدتی طول می کشه مدتی طول میکشه تا بفهمه شما تغییر کردین و مدتی هم طول می کشه تا خودش قبول کنه باید تغییر کنه و بهش عادت کنه این زمان رو باید با سیاست پیش ببرین

    این قسمت رو خیلی سعی کردم بهتر توضیح بدم اما نتونستم حرفمو بزنم
    مثلا ازتون می خواد باهاش برین بیرون در جواب بهش بگین با این اخلاقایی که تو داری بهم خوش نمی گذره
    یا اگه جایی هستین و شروع کرد به مسخره کردن های نابجا ، به شکلی نذارین ادامه بده ( با ترک محل ، وارد کل کل نشدن و بی محلی ، تذکر و عصبانی شدن و ...) ( یه نکته ظریف رو هم باید رعایت کنین و اون هم اینه که طوری رفتار نکنین که برادرتون احساس کنه ازش می ترسین یا به شکلی آتو بدین دستش ، باید جوری عمل کنین بفهمه برخوردهای شما ( مثلا ترک محل ) از سر انتخابتون بوده نه اجبار

    بگین من بی جنبم یا عنقم ، که چی ؟ شوخیهایی مسخره تو با کس دیگه ای انجام بده
    چشمت به یکی که می یفته ( خانمش) خودتو فراموش نکن ( این حرف هم اثر بد داره هم خوب و جلوی همسرش این حرفا رو نزنین تا هم بهتر اثر کنه هم در آینده کمکتون میکنه)

    اینکه پدر مادرتون ( هر کدوم که صمیمیتر هستش باهاش صحبت کنن تاثیر خوبی میذاره )

    لو دادن همدیگه جلوی خونواده همسر مشکلی حل نمیشه در واقع یکی از بدترین کارهاست و آخر داستان روسیاهیش میمونه به ذغال
    ویرایش توسط آرش67 : 09-24-2017 در ساعت 02:21 AM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  18. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    خوب خواهر من نکن
    بزار هر کی به اندازه خودش زحمت بکشه
    لازم نیس عنق باشی فقط کافیه بی توجه باشی
    سرت را بزار تو گوشی و باهاش مشغول شو و باهات ک حرف میخوان بزنن بگو الان کار دارم
    نه اخمو باش نه عصبی
    عادی و خشک جوابشون بده و بهشون توجه نکن انگار اصلا نیستن
    سعی کن موقعی ک میان خونتون یا مهمونی برین برو بیرون یا بگو خسته هسی و برو تو اتاق...
    اگه امروز جلوش را نگیری فردا ک بچه دار بشه بچه اشون هم همین طور باهات رفتار میکنن و اونوقت خیلی سخت تر تحمل میشه کرد
    یا وقتی ازدواج کردی جلو شوهرت این رفتار را بکنن و اونم بخواد بهت بی حرمتی کنه خیلی تحملش سخت هست
    بهتره از الان حدشون را نشون بدی
    ی دختر شاد و سرزنده اما سرسنگین و جدی باش.

  20. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 14


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دغدغه های یک خواهر شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط celeste نمایش پست ها
    سلام

    از بین کامنتایی که خوندم تحلیل شما برام خیلی جالب بود

    ببین من خودم زیاد دنبال دلیل این رفتارا بودم، یه چیزایی هم تقریبا دستگیرم شده ولی به جواب نرسیدم

    یکیشو گفتم، براش خیلی مهمه تو همه چیز بهترین باشه، مرکز توجه باشه،
    چون من فاصله سنیم باهاش کمه توی همه چیز منو رقیب خودش میدونه
    برای همین میخواد یجوری همیشه منو کوچیک کنه که مبادا تو چیزی ازش بهتر باشم

    ما یه خواهر کوچیکتر هم داریم، از من 6سال کوچیکتر
    یه دلیل دیگه ش اینه که من و خواهرم با هم خیلی خوبیم اون حس بدی پیدا میکنه
    انگار فک میکنه خواهر کوچیکه تو جبهه منه سعی میکنه بقیه را از من دور کنه بیاره تو جبهه خودش
    درصورتیکه من اصلا برام مسخره س اینجور یارکشی، مگه جنگه آخه؟

    پای حرفاش هم نشستم، خودش میگه من شوخی میکنم تو زیادی حساسی
    یا میگه واقعیته دیگه، برا چی نگم
    عزیزم من مشاور نیستم٬ اینی که میگم نظر خودمه؛

    من میگم اگه بتونی از در مهر و محبت وارد بشی میتونی تاثیر عمیقتری روی برادرت بزاری .

    ببین اگه به جای برادرت مثلا میگفتی دایی٬ عمو٬ دختر خاله ٬ دختر عمه و ... باهات این رفتارا رو دارن شاید در درجه اول این پیشنهادو نمیدادم اما موضوع اینه که جنس رفتار و نوع برخورد در برابر رفتارهای خانواده درجه یک فرق داره با بقیه!

    شما خواهر و برادرین از یک پدر و مادر ٬ از یک خانواده و قراره سالیان سال با هم ارتباط عاطفی نزدیک و خانوادگی داشته باشین٬ مخدوش شدن رابطه شما روی کل خانواده تاثیر داره٬

    آدم میتونه مثلا با دختر خاله ش که حتی از بچگی با هم بزرگ شدن واسه یک عمر قطع ارتباط کنه اما با خواهر یا برادرش نمیتونه٬

    حتی اگه سالیان سال از هم جدا و قهر باشن بازم به هم برمیگردن و این اجتناب ناپذیره.

    شما اگه با هم مشکل پیدا کنین نمیتونین همدیگه رو از زندگیتون حذف کنین و بزارین کنار٬

    پس سعی کن حریمها رو حفظ کنی تا توی شرایط بغرنجی که باعث عذاب همه خانوادس قرار نگیری.

    به خصوص اینکه هنوز هیچ کدومتون مستقل نشدین و توی یک خونه زندگی میکنین باید خیلی مراقب باشین خونه رو واسه هر دو طرف جهنم نکنین.

    محبتی که میگم نه به این معنی که هر چقدر برادرت تو رو چزوند تو قربون صدقه ش بری ٬

    توی یک شرایط آرومی که قبلش با هم بحث نداشتین باهاش حرف بزن٬ نه مثل همیشه. این بار یه جور دیگه٬

    یه راست نرو سراغ اینکه چرا تو انقد منو اذیت میکنی و از این حرفا.

    شروع کن از عشق و علاقه ت به خونوادتون و به خواهر و برادرت واسش بگو.

    از اینکه خوشبختی و موفقیت برادرت آرزوته بگو؛

    از اینکه خواهر و برادرتو به یه اندازه حتی برادرتو بیشتر دوس داری و به عنوان یه مرد تکیه گاه خودت میدونی بگو.

    بگو چقدر اذیت میشی اگه یه روز ناراحتیشو ببینی و هر کاری میکنی واسه خوشحالی و خوشبختیش.

    بگو دلم میگیره و غصه دار میشم وقتی میبینم برادری که این همه عاشقشم بعضی وقتا دلمو میشکنه و ناراحتم میکنه.

    بهش بگو دلت میخواد کمکش کنی و اگه از چیزی ناراحته و باعث کدورتش شده از بین ببری.

    بگو دلت میخواد تا آخر عمر خواهر و برادرای خوبی باشین واسه هم و همیشه پشت همدیگه باشین.

    در آخر اینجوری بگو که من قول میدم واسه خوشحالی و آرامش تو و خانومت همیشه و هر وقت هر کاری از دستم براومد انجام بدم توام قول بده حتی اون واقعیتهایی درباره من که میدونی شنیدنش از زبون دیگران ناراحتم میکنه رو به زبون نیاری.

    بعد از اونم سعی کن در رفتار با برادرت طوری تغییر کنی که بتونی روش تاثیر بزاری.

    ان شاءالله با یکم صبوری از این روش نتیجه میگیری و همه چی ختم به خیر میشه.
    ویرایش توسط رامونا : 09-24-2017 در ساعت 10:52 AM

  22. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد