نمایش نتایج: از 1 به 25 از 25

موضوع: مشکلات من با خانواده و پدرم

2741
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکلات من با خانواده و پدرم

    سلام
    من 15 سالمه اعصابم واقعا داغونه...من خونوادم اصلا تجملاتی نیس و شاید سالی یه بار چیزی بخریم و...من هم هیچوقت از بابام چیزی نخواستم هیچوقت..همه هم سنام گوشی دارن لپ تاپ تبلت اما من هیچوقت هیچی نخواستم و این باعث شده الان تا یه چیز کوچیک بخوام کلی بام بلحث کنن و بگن پر ادعا!!!! بابام خیلی بد اخلاقه خیلی شغلش آزاده و 2 تا کارگر داره که یکیشون با اینکه حداقل ماهی 600 تومن میگیره انقد خرج میکنه و اشرافی زندگی میکنه که نگو و مشخص شده از بابام دزدی میکنه بابام هم بیرونش نمیکنه و همش فقط میاد سر ما غر میزنه که پول ندارم از وقتی یادم میاد همیشه میگفته ندارم نمیدونم ما کی پول قراره داشته باشیم!
    ازون طرف با یه خانوم ارتباط داره بابام!و اونم همش از بابام کارت شارژ میگیره.من دارم عذاب میکشم که چرا بابام همه ی غرغرهاش برای ماست و کارت شارژ و مهربونیاش برای بقیه.
    من الان تو بدترین زمانه زندگیمم نیاز به محبت و توجه دارم اما هیشکی بم توجه نمیکنه..خیلی حالم بده تورو خدا کمکم کنین.......

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    سلام
    من 15 سالمه اعصابم واقعا داغونه...من خونوادم اصلا تجملاتی نیس و شاید سالی یه بار چیزی بخریم و...من هم هیچوقت از بابام چیزی نخواستم هیچوقت..همه هم سنام گوشی دارن لپ تاپ تبلت اما من هیچوقت هیچی نخواستم و این باعث شده الان تا یه چیز کوچیک بخوام کلی بام بلحث کنن و بگن پر ادعا!!!! بابام خیلی بد اخلاقه خیلی شغلش آزاده و 2 تا کارگر داره که یکیشون با اینکه حداقل ماهی 600 تومن میگیره انقد خرج میکنه و اشرافی زندگی میکنه که نگو و مشخص شده از بابام دزدی میکنه بابام هم بیرونش نمیکنه و همش فقط میاد سر ما غر میزنه که پول ندارم از وقتی یادم میاد همیشه میگفته ندارم نمیدونم ما کی پول قراره داشته باشیم!
    ازون طرف با یه خانوم ارتباط داره بابام!و اونم همش از بابام کارت شارژ میگیره.من دارم عذاب میکشم که چرا بابام همه ی غرغرهاش برای ماست و کارت شارژ و مهربونیاش برای بقیه.
    من الان تو بدترین زمانه زندگیمم نیاز به محبت و توجه دارم اما هیشکی بم توجه نمیکنه..خیلی حالم بده تورو خدا کمکم کنین.......
    سلام آخ الهی بگردم
    بهت حق میدم کاملا. چه خوب که پر بودنتو درد و دلتو برا همین سایت آوردی و جور دیگه خالیش نکردی. عزیزم نمیدونم تا چه اندازه میتونی حرفامو درک کنی. ولی با توجه به نوشته هات من فهمیدم که عاقلی. حالا کمک میخوای؟؟؟؟یا فقط دوس داری حرفی که تو ذهنت هست رو بگم؟؟؟؟
    اگه نظر منو بخوای باید بگم که واقعا بودن در شرایط تو سخته ولی سخت تر از تو هم وجود دارن. باباته دیگه کاریش نمیشه کرد مطمئنا کنار این همه بدیش یه خوبی هایی داره مگه نه؟مطمئنم داره هممون پدر داشتیم میدونیم پدر یا مادر حتی بدش چقدر خوبن اینو باید قبول کنیم. بد اخلاقی بابات بخاطر درگیری شغلشه و اینکه کارگر زیر دستشه عادت کرده همیشه به دستور دادن و زور گفتن و مرد سالاری کردن. اگه زیاد سر به سرش نزاری میتونی باهاش کنار بیای. خب تو میتونی چیزایی که علاقه داری و میخوای بخری با پول تو جیبی هات جمع کنی و بخری، یا مثلا یه کارایی که بابات دوس داره انجام بدی بعد پولایی هم که جمع کردی بگی بابا من انقد جمع کردم بریم واسم تبلت بخریم اون موقع مطمئنا روشم میزاره میخره. اما وقتی میایم تو خونه بحث میکنیم که بابای فلانی واسه دخترش اینو میخره اونو میخره شما هیچ کار نمیکنی. یا باید برام فلان محبتی کنی فلان چیزی بخری اینجوری باباتو به لج میندازی یعنی کلا جنس مردا اینجوریه تا میایم مقایسه میکنیم اونا رو ب افراد دیگه یا یه چیزیو اجبارشون میکنیم میفتن دنده لج و دیگه کاریش نمیشه کرد.پس با مهربونی و نهایت احترام باید برخورد کنیم
    ولی بابت اینکه گفتی بابات با یه زن دیگه در ارتباطه و اینا متاسفم و باهات همدردی میکنم من خودمم تو این مشکلم موندم و نمیدونم چه جور باید حلش کنم فقط به تویی که تو اون خونه هستی و شاهد این جریاناتی توصیه میکنم به هیچ وجه برات مهم نباشه. و اعصاب خودتو خراب نکن. به جاش سر خودتو فقط با درست مشغول کن طوری که بهترین باشی و به هدفت فک کنی. بالاخره تو چند سالی خونه پدرت مهمونی بعدش دیگه میری خونه شوهر. ولی بهتره تا درستو خوب بخونی و بری دانشگاه و واقعا عالی باشی بعد.اگه خودتو سرگرم کنی زیادم ناراحتی ها نمیاد سراغت.بعدشم یه خواسته ازت دارم که ایشالله که نماز میخونی اگه نمیخونی حتما بخون هم آرامش پیدا میکنی هم شیطانو از خونه دور میکنی و شاید حداقل به خاطر دعای تو فضای خونتون و اخلاق باباتم خوب باشه. به باباتم بی احترامی نکن فقط اگه فرصتش جور شد که تونستی باهاش به ارامی صحبت کنی یعنی یه وقتی که به حرفت گوش کنه بهش از طریقی بگو که از کارش که ناراحتی که با زن دیگه ارتباط داره.
    اگه مشکلت حل شد در حق منم دعا کن

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    سلام
    من 15 سالمه اعصابم واقعا داغونه...من خونوادم اصلا تجملاتی نیس و شاید سالی یه بار چیزی بخریم و...من هم هیچوقت از بابام چیزی نخواستم هیچوقت..همه هم سنام گوشی دارن لپ تاپ تبلت اما من هیچوقت هیچی نخواستم و این باعث شده الان تا یه چیز کوچیک بخوام کلی بام بلحث کنن و بگن پر ادعا!!!! بابام خیلی بد اخلاقه خیلی شغلش آزاده و 2 تا کارگر داره که یکیشون با اینکه حداقل ماهی 600 تومن میگیره انقد خرج میکنه و اشرافی زندگی میکنه که نگو و مشخص شده از بابام دزدی میکنه بابام هم بیرونش نمیکنه و همش فقط میاد سر ما غر میزنه که پول ندارم از وقتی یادم میاد همیشه میگفته ندارم نمیدونم ما کی پول قراره داشته باشیم!
    ازون طرف با یه خانوم ارتباط داره بابام!و اونم همش از بابام کارت شارژ میگیره.من دارم عذاب میکشم که چرا بابام همه ی غرغرهاش برای ماست و کارت شارژ و مهربونیاش برای بقیه.
    من الان تو بدترین زمانه زندگیمم نیاز به محبت و توجه دارم اما هیشکی بم توجه نمیکنه..خیلی حالم بده تورو خدا کمکم کنین.......
    در ضمن یه خواهش دیگه
    به هیچ وجه حتی در سخت ترین شرایط دنبال دوست پسر نرو
    به ضررته

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    مشکل اینه کا بابام مدیریت نداره و با اینکه میدونه داره ازش دزدی میکنه هیچی نمیگه طرف همش اینور اونوره و تا هم میاد سر کار با گوشیش صحبت میکنه و خلاصه فقط میاد میدزده میره@!

    من روحم خیلی خرابه با اینکه هوش خوبی دارم و همیشه تو همه چی موفق بودم و با اینکه زیاد درس نمیخونم معدلم خیلی بالاس اما تا یه کار خیلی خیلی کوچیک اشتباه انجام میدم بابام هرچی از دهنش دربیاد بم میگه و باعث میشه من همیشه تو خودم باشم و وقتی بابام میاد ازش فراری.. 2 تا خواهر دارم هر دوشون بخاطر بابام داغونن یکیشون ازدواج کرده اما اونی که مجرده بقدری داغونه که میترسه ازدواج کنه...
    همیشه خودمو زدم به بیخیالی اما االان دارم روانی میشم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    مامانمم خیلی مظلومه و این باعث شده مادرشوهرشم همش بهش گیر بده با اینکه ما واقعا خونه زندگی بدرد نخوری داریم چون خودش ماله 70 سال پیشه میگه من هیچی نداشتم و.. توقع داره ما هم مثه اون باشیم همش بسوزیم فقط

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    مشکل اینه کا بابام مدیریت نداره و با اینکه میدونه داره ازش دزدی میکنه هیچی نمیگه طرف همش اینور اونوره و تا هم میاد سر کار با گوشیش صحبت میکنه و خلاصه فقط میاد میدزده میره@!

    من روحم خیلی خرابه با اینکه هوش خوبی دارم و همیشه تو همه چی موفق بودم و با اینکه زیاد درس نمیخونم معدلم خیلی بالاس اما تا یه کار خیلی خیلی کوچیک اشتباه انجام میدم بابام هرچی از دهنش دربیاد بم میگه و باعث میشه من همیشه تو خودم باشم و وقتی بابام میاد ازش فراری.. 2 تا خواهر دارم هر دوشون بخاطر بابام داغونن یکیشون ازدواج کرده اما اونی که مجرده بقدری داغونه که میترسه ازدواج کنه...
    همیشه خودمو زدم به بیخیالی اما االان دارم روانی میشم
    خب سعی کن ریز تر توضیح بدی و موردی بگی تا بتونیم کمک کنیم
    خب باریکلا حالا که هوش بالایی داری چرا استفاده اش نکنی؟ چرا خودتو درگیر هدفت نکنی؟ بابات داره ظلم میکنه قبول دارم ولی وقتی تو بدونی تو زندگی فقط باید از یه جاده بری یعنی مجبوری فقط همون جاده ای که سرنوشتت نوشته رو بری چی کار باید بکنی؟
    یا باید جنگ کنی و اعصاب خورد کنی به وجود بیاری و خلاص شی که من اصلا توصیه نمیکنم
    یا مجبوری همو جاده رو با همه سختی هاش بری غیر از اینه؟
    حالا پیشنهاد من : به نظرت خوب نیست که آدم تو جاده ای که مجبوره بره خودشو وفق بده بهتر نیست؟؟؟فقط بخاطر اینکه کمتر حرص بخوره؟
    به نظرت کدوم ارزششو داره!

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    مامانمم خیلی مظلومه و این باعث شده مادرشوهرشم همش بهش گیر بده با اینکه ما واقعا خونه زندگی بدرد نخوری داریم چون خودش ماله 70 سال پیشه میگه من هیچی نداشتم و.. توقع داره ما هم مثه اون باشیم همش بسوزیم فقط
    مامانتو بابات با هم خوبن؟
    خب دیگه بدتر اون زن زن قدیمی و با افکار قدیمی و مادر شوهره دیگه
    ولی تو کاریت نباشه. اون داره از مظلومیت مادرت سو استفاده میکنه و بیشتر از شما ها این مادر شماست که داره اذیت میشه
    سعی کن به مامانت کمک کنی بهش محبت کنی حداقل از طرف شما سیراب شه. امیدت تو زندگی مادرت باشه. چطور مادرت تونسته این همه سال با بابات زندگی کنه؟!یعنی گزشت کدومتون بیششتر بوده شما سه تا دختر یا مادرتون؟مطمئنا مادرتون
    هنوز اون باید تا اخر عمر با بابات زندگی کنه ولی شماها ده سال دیگه میرین سر خونه زندگی خودتون
    پس کنار بیا عزیزم . زیادم سخت نگیر فقط فقط فقط به خاطر آرامش خودت و موفقیتت
    بد میگم؟

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    سلام عزیز دلم. غصه نخور چون با غصه خوردن فقط روحت افسرده میشه منم تقریبا شرایطی مثل تورو دارم. خیلی چیزارو تحمل کردم ولی تازه فهمیدم که اشتباه کردم در واقع حماقت کردم چون خیلی چیزارو می تونستم تغییر بدم ولی این کارو نکردم نشستم 1 گوشه و حرص و حسرت خوردم.الان خودم میرم سرکار و چیزایی رو که دوست دارم میخرم با اینکه درآمد خیلی ناچیزی دارم ولی خوب همینم میتونه کمی از مشکلاتمو حل کنه. ببین من نمیگم نسبت به بابات بیتفاوت باش اما خودت از هرکس و هرچیزی مهمتری آدم باید بعضی وقتا بین بد و بدتر یکییو انتخاب کنه. ببین من 23سال فقط نشستم و حرص خوردم و به هیچ جا و هیچ چیزی نرسیدم الان شدم 1دختر عصبی و استرسی که با هیچ کس نمیتونه کنار بیاد. به نظر من که تو میتونی هم به خودت کمک کنی هم خواهرت و حتی به مادرت.من اگه جای تو بودم 1بار تو روی بابام می ایستادم و همه ی واقعیتارو بهش میگفتم اینجوری شاید بابات به خودش بیاد یا حداقلش اینه که میفهمه که شماها هم خیلی چیزارو میدونید و بهتره که خودشه جم کنه. ضمنا چرا میزاری مادربزرگت به مادرت سخت بگیره چرا از مامانت دفاع نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منکه هرکی به مامانم چپ نگاه کنه چشماشو در میارم برامم فرقی نمیکنه که کی باشه. به نظر منکه تو فقط دست گذاشتی رو دست و منتظری که همه چیز خود به خود درست بشه. پاشو 1ت************ی به خودت بده بعدا حسرتشو میخوری ها دختر

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Helish نمایش پست ها
    سلام عزیز دلم. غصه نخور چون با غصه خوردن فقط روحت افسرده میشه منم تقریبا شرایطی مثل تورو دارم. خیلی چیزارو تحمل کردم ولی تازه فهمیدم که اشتباه کردم در واقع حماقت کردم چون خیلی چیزارو می تونستم تغییر بدم ولی این کارو نکردم نشستم 1 گوشه و حرص و حسرت خوردم.الان خودم میرم سرکار و چیزایی رو که دوست دارم میخرم با اینکه درآمد خیلی ناچیزی دارم ولی خوب همینم میتونه کمی از مشکلاتمو حل کنه. ببین من نمیگم نسبت به بابات بیتفاوت باش اما خودت از هرکس و هرچیزی مهمتری آدم باید بعضی وقتا بین بد و بدتر یکییو انتخاب کنه. ببین من 23سال فقط نشستم و حرص خوردم و به هیچ جا و هیچ چیزی نرسیدم الان شدم 1دختر عصبی و استرسی که با هیچ کس نمیتونه کنار بیاد. به نظر من که تو میتونی هم به خودت کمک کنی هم خواهرت و حتی به مادرت.من اگه جای تو بودم 1بار تو روی بابام می ایستادم و همه ی واقعیتارو بهش میگفتم اینجوری شاید بابات به خودش بیاد یا حداقلش اینه که میفهمه که شماها هم خیلی چیزارو میدونید و بهتره که خودشه جم کنه. ضمنا چرا میزاری مادربزرگت به مادرت سخت بگیره چرا از مامانت دفاع نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منکه هرکی به مامانم چپ نگاه کنه چشماشو در میارم برامم فرقی نمیکنه که کی باشه. به نظر منکه تو فقط دست گذاشتی رو دست و منتظری که همه چیز خود به خود درست بشه. پاشو 1ت************ی به خودت بده بعدا حسرتشو میخوری ها دختر
    رو باباش وایسه درس میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟عمرا

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    درسته اما خیلی سخته من همش سعی میکنم سرم تو درس یاشه یا باچیزای دیگه مشغول شم اما نمیشه همیشه استرس دارم همیشه بخاطر همین استرس همه مشکلا برام پیش اومده استرسم از درس نیست ها ازینه که همش میگم نکنه اینکارو بکنم باز بابام دعوا را بندازه نکنه الان این کیف از دستم بیوفته باز بابام تا دو ساعت بگه هیچی حالیت نیس و اندازه ببخشید خر حالیت نیس و... همیشه حرفش اینه که ما هیچی نمیفهمیم خریم نفهمیم چرا خواهر من 6 ساله گواهینامه داره اما جرات نداره رانندگی کنه؟از بس که تو سری خوردیم که ما نفهمیم و عرضه نداریم همه میزن خونشون آرامش بگیرن من همیشه از خونمون فراریم...هممون اینجوریم..

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Helish نمایش پست ها
    سلام عزیز دلم. غصه نخور چون با غصه خوردن فقط روحت افسرده میشه منم تقریبا شرایطی مثل تورو دارم. خیلی چیزارو تحمل کردم ولی تازه فهمیدم که اشتباه کردم در واقع حماقت کردم چون خیلی چیزارو می تونستم تغییر بدم ولی این کارو نکردم نشستم 1 گوشه و حرص و حسرت خوردم.الان خودم میرم سرکار و چیزایی رو که دوست دارم میخرم با اینکه درآمد خیلی ناچیزی دارم ولی خوب همینم میتونه کمی از مشکلاتمو حل کنه. ببین من نمیگم نسبت به بابات بیتفاوت باش اما خودت از هرکس و هرچیزی مهمتری آدم باید بعضی وقتا بین بد و بدتر یکییو انتخاب کنه. ببین من 23سال فقط نشستم و حرص خوردم و به هیچ جا و هیچ چیزی نرسیدم الان شدم 1دختر عصبی و استرسی که با هیچ کس نمیتونه کنار بیاد. به نظر من که تو میتونی هم به خودت کمک کنی هم خواهرت و حتی به مادرت.من اگه جای تو بودم 1بار تو روی بابام می ایستادم و همه ی واقعیتارو بهش میگفتم اینجوری شاید بابات به خودش بیاد یا حداقلش اینه که میفهمه که شماها هم خیلی چیزارو میدونید و بهتره که خودشه جم کنه. ضمنا چرا میزاری مادربزرگت به مادرت سخت بگیره چرا از مامانت دفاع نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منکه هرکی به مامانم چپ نگاه کنه چشماشو در میارم برامم فرقی نمیکنه که کی باشه. به نظر منکه تو فقط دست گذاشتی رو دست و منتظری که همه چیز خود به خود درست بشه. پاشو 1ت************ی به خودت بده بعدا حسرتشو میخوری ها دختر

    امتحانش کردم اما بابایه من خودخواه تر ازین حرفاس هرچیم میگیم میگه شما از من حساب نمیبریدو....!!!!!!!یا باز میندازه تقصیره مامانم که مارو ادب نکرده!!منم الان مشکلم همینه که خیلی عصبیم خواهر مجردمم انقدر اعصابش خرابه که با هیچکس نمیسازه
    مادربزرگ... با اونم خیلی بحث کردیم اما اونم میگه اینا زبون درازن و پرون و ادب نشدن و ....
    اخه مشکل اینکه چون مامانم سیایت نداره همه تو زندگیمون دخالت میکنن من نه خاله دارم نه هیشکی..هیچ بزرگتری نیس که از مامانم حمایت کنه اما بابام مامانش که...خودشم... 3 تا هم داداش داره که یکیشون اعصابمو داغون کرده دخترای خودش هرچی بخان میخره هر کار کنن عالیه هر حرفی بزنن از رو عقله ولی ما بیعقلیم و چیزی که بخوایم توقع زیاد...از همه طرف داریم خورد میشیم...

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    درسته اما خیلی سخته من همش سعی میکنم سرم تو درس یاشه یا باچیزای دیگه مشغول شم اما نمیشه همیشه استرس دارم همیشه بخاطر همین استرس همه مشکلا برام پیش اومده استرسم از درس نیست ها ازینه که همش میگم نکنه اینکارو بکنم باز بابام دعوا را بندازه نکنه الان این کیف از دستم بیوفته باز بابام تا دو ساعت بگه هیچی حالیت نیس و اندازه ببخشید خر حالیت نیس و... همیشه حرفش اینه که ما هیچی نمیفهمیم خریم نفهمیم چرا خواهر من 6 ساله گواهینامه داره اما جرات نداره رانندگی کنه؟از بس که تو سری خوردیم که ما نفهمیم و عرضه نداریم همه میزن خونشون آرامش بگیرن من همیشه از خونمون فراریم...هممون اینجوریم..
    بابات زیر دست اون مادرش بزرگ شده . تربیتش اول تا حالا اونجوری بوده
    حالا بابای تو که به قول تو هیشکی رو قبول نداره و خیال میکنه فقط خودش میفهمه چطور حرف اون زنه رو قول کرده؟اون زنه رو میشناسی؟
    البته تقریبا خودم جوابو میدونم
    ولی اگه شوهرت بود که میگفتم جدا شو ولی پدرته و قضیه کاملا فرق داره و چه روش وایسی چه روش واینسی همینه که هست و قرار نیست بعد 50 سال عوض شه. به نظر من هیچ جوری عوض نمیشه. با خدا باش که آرامش داشته باشی

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    من از هرچی مرده متنفر شدم بابت اینا گفتم 2 تا کارگر داره یکیشونم خانومه. روستاییه که باباشم کشاورزه و... ینی اونو از ما بیشتر قبول داره و یکسره میگه چقد فهمیدس چقد زرنگه !!! انقدر که ما هممون ازش بدمون میاد/به من بگین کدوم صاحب کاری کارگر خودشو میبره مثلا مشهد و میشه ماشین شخصیش میبرتش و میارتش؟؟؟؟ من هیچوقت نشده بابام ببرتم جایی یا بیاد دنبالم هیچوقت اما برا اون همه کار میکنه...از همه مردا متنفرم...
    با این وضی که داریم من تو تابستون همش به اینترنت رو میارمو و هواسمو پرت میکنم اما مامانم گیر میده نرو پا نت...آخه چجوری؟؟؟ این از وضع خونوادمه... تیوی روشن میکنم میگن نه..نت میام میگن نه..بگم بریم بیرون هم یکسره مامان بهم طعنه میزنه که با کی قرار داریی....پس رسما خودکشی کنم بهتر؟؟!!!!

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6559
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    من از هرچی مرده متنفر شدم بابت اینا گفتم 2 تا کارگر داره یکیشونم خانومه. روستاییه که باباشم کشاورزه و... ینی اونو از ما بیشتر قبول داره و یکسره میگه چقد فهمیدس چقد زرنگه !!! انقدر که ما هممون ازش بدمون میاد/به من بگین کدوم صاحب کاری کارگر خودشو میبره مثلا مشهد و میشه ماشین شخصیش میبرتش و میارتش؟؟؟؟ من هیچوقت نشده بابام ببرتم جایی یا بیاد دنبالم هیچوقت اما برا اون همه کار میکنه...از همه مردا متنفرم...
    با این وضی که داریم من تو تابستون همش به اینترنت رو میارمو و هواسمو پرت میکنم اما مامانم گیر میده نرو پا نت...آخه چجوری؟؟؟ این از وضع خونوادمه... تیوی روشن میکنم میگن نه..نت میام میگن نه..بگم بریم بیرون هم یکسره مامان بهم طعنه میزنه که با کی قرار داریی....پس رسما خودکشی کنم بهتر؟؟!!!!
    نهههههههههههههههههههههههه هههههههههههههههه نهههههههههههههههههههههههه هههههههههههه نهههههههههههههههههههههههه ههههههههههههههههههههههههه ههه
    حرف مامانتو گوش کن
    بابات با اون کارگرش فقط به نگاه کارگرش نیست حتما چیزی بینشون هست
    حق دارین ازش بدتون بیاد
    خودتونو نبازین خواهش میکنم
    به خودتون ضرر نزنید خواهش میکنم
    سخت نگیرید خواهش میکنم
    مگه نیدید افرادی که تو شرایط بدتر از شما به چه جاهایی رسیدن؟ار
    اده میخواد عزیزم
    خودتو نباز خودتو ناراحت نکن
    خدا جای عدل نشسته و هر سر بالایی بالاخره یه روزی سرپایینی داره
    عزیزم نماز و قران بخون.حرف منو گوش کن افرین

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6596
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    0
    تشکر شده 11 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    خواهر گلم. شما فقط پانزده سال دارید و تو سن بسیار بسیار حساسی هستی. شما الان در سن بحران هویت بسر میبری. ببین خواهرم. اولا بگم حرفهای شما بیشتر بخاطر هیجانات این سنه و در حرفهایتان کمی اغراق دیده میشه. نکته دوم اینکه درسته شما در شرایط بدی بسر میبرید ولی اصلا اصلا هیچوقت گول دنیا و بدی های دنیا رو نخور. هیچوقت طرف جنس مخالف در خیابان ها نباش. چون مورد مثل شما زیاد بودن که بخاطر کمبود محبت در خیابان ها دنبال محبت هستن. شرایط بدتر از شما هم بوده. مثلا پدر معتاد دختر باکره شو بخاطر مواد بیشتر میفروشه به این و اون. پس دنیای اطرافتو تجزیه و تحلیل کن. دارم با سن خودت باهات حرف میزنم. خواهر عزیزم همه سختی ها و بدی ها روزی به پایان خواهد رسید. من خوشحالم که شما اینطوری فکر میکنیدو چون بعضی همسن و سالان شما در ناز و نعمت بسر میبرن و تا 50 سالگی پخته نمیشوند. شما بخاطر سختی که میکشید زود پخته و بزرگ میشوید. در درون هر چیز بد چیز خوبی هم هست. دید خودتونو نسبت به دنیا عوض کنید. اونوقت میفهمید که این عصبانیتها بی اساسه و روح شما رو لکه دار میکنه. شما فقط و فقط به فکر پیشرفت خودت باش. ادامه تحصیل بده و هدفتو مشخص کن. زندگی بدون هدف یعنی پوچی. هدفی رو برای خودت مشخص کن و با امید به اون به زندگیت ادامه بده. برات آرزوی خوشبختی میکنم.

  16. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا گودرزی نمایش پست ها
    رو باباش وایسه درس میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟عمرا
    بعضی وقتا باید تو روی بعضیا وایسی و1چیزایی و بهشون بگی وگرنه تو ذهنشون 1احمق ازت میسازن. ایناییی که میگم مشاوره نیست تجربست. همیشه همینجور بوده بزرگترین ضربه هارو نزدیکترین آدما بهت میزنن

  17. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6608
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    15
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    خواهرعزیز....پدرمن هم همینطوربودخیلیهابیمارن وخودشون نمیدونن اگربگم پدربزرگ مادریمم بیماربوده وهنوززنده س کسی نفهمیده بیماربوده میگی داری تودارالمجانین زندگی میکنی؟؟خواهرگلم فقط نیتم همدلی واگرواگرممکن بشه یه سرنخ توکلاف سردرگمیه که توش گیرافتادی پدرت اختلال شخصیت داره بدبختانه اگراینادرمان نشن روزی میشه که وضع ازاین بدترمیشه شک نکن پدرت به دارومشاوره باروانپزشکهای مجرب وکلادوره درمان پزشکی نیازداره من میدونم که توشایدنتونی بادیدیه بیماربه اون وازحالاببعدبازم تحملش کنی ولی اگربتونی خ به نفعته من میفهممت.....واقعاهمدردیموبپ یرانگارداری ازخونه مادربیست سال پیش حرف میزنی

  18. کاربران زیر از parvaneh safayi pour بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bi aasab نمایش پست ها
    امتحانش کردم اما بابایه من خودخواه تر ازین حرفاس هرچیم میگیم میگه شما از من حساب نمیبریدو....!!!!!!!یا باز میندازه تقصیره مامانم که مارو ادب نکرده!!منم الان مشکلم همینه که خیلی عصبیم خواهر مجردمم انقدر اعصابش خرابه که با هیچکس نمیسازه
    مادربزرگ... با اونم خیلی بحث کردیم اما اونم میگه اینا زبون درازن و پرون و ادب نشدن و ....
    اخه مشکل اینکه چون مامانم سیایت نداره همه تو زندگیمون دخالت میکنن من نه خاله دارم نه هیشکی..هیچ بزرگتری نیس که از مامانم حمایت کنه اما بابام مامانش که...خودشم... 3 تا هم داداش داره که یکیشون اعصابمو داغون کرده دخترای خودش هرچی بخان میخره هر کار کنن عالیه هر حرفی بزنن از رو عقله ولی ما بیعقلیم و چیزی که بخوایم توقع زیاد...از همه طرف داریم خورد میشیم...
    بخدا من شرایط الان تورو 7سال پیش تجربه کردم حتی هنوزم آثارش تو زندگیم هست ولی خداییش بابام حرف هیچکس جز مارو قبول نداشت اما خوب بداخلاق بود. من خیلی دیر فهمیدم ولی واسه تو هنوز دیر نشده ببین به جای اینکه وقت و انرژیتو بزاری رو اینکه کی کاراتو تایید میکنه و کی بدش میاد خودت درست و غلطو انتخاب کن منم اوایل فکر میکدم هیچی درست نمیشه ولی خیلی چیزارو خودم به تنهایی عوض کردم انقد با همه جنگیدم و تحقیر شدم که الان دیگه کسی حتی جرات نمیکنه بهم بگه چکار کن و چکار نکن. زندگی به بعضیا خیلی سخت میگیره امثال من و تو برای بدست آوردن حق مسلممون باید با خودمونم بجنگیم. پاشو دختر با فکرای مصخره وقتتو تلف نکن زمان منتظر هیچکس نمیمونه ها

  20. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Helish نمایش پست ها
    بخدا من شرایط الان تورو 7سال پیش تجربه کردم حتی هنوزم آثارش تو زندگیم هست ولی خداییش بابام حرف هیچکس جز مارو قبول نداشت اما خوب بداخلاق بود. من خیلی دیر فهمیدم ولی واسه تو هنوز دیر نشده ببین به جای اینکه وقت و انرژیتو بزاری رو اینکه کی کاراتو تایید میکنه و کی بدش میاد خودت درست و غلطو انتخاب کن منم اوایل فکر میکدم هیچی درست نمیشه ولی خیلی چیزارو خودم به تنهایی عوض کردم انقد با همه جنگیدم و تحقیر شدم که الان دیگه کسی حتی جرات نمیکنه بهم بگه چکار کن و چکار نکن. زندگی به بعضیا خیلی سخت میگیره امثال من و تو برای بدست آوردن حق مسلممون باید با خودمونم بجنگیم. پاشو دختر با فکرای مصخره وقتتو تلف نکن زمان منتظر هیچکس نمیمونه ها
    آخه چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  21. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط parvaneh safayi pour نمایش پست ها
    خواهرعزیز....پدرمن هم همینطوربودخیلیهابیمارن وخودشون نمیدونن اگربگم پدربزرگ مادریمم بیماربوده وهنوززنده س کسی نفهمیده بیماربوده میگی داری تودارالمجانین زندگی میکنی؟؟خواهرگلم فقط نیتم همدلی واگرواگرممکن بشه یه سرنخ توکلاف سردرگمیه که توش گیرافتادی پدرت اختلال شخصیت داره بدبختانه اگراینادرمان نشن روزی میشه که وضع ازاین بدترمیشه شک نکن پدرت به دارومشاوره باروانپزشکهای مجرب وکلادوره درمان پزشکی نیازداره من میدونم که توشایدنتونی بادیدیه بیماربه اون وازحالاببعدبازم تحملش کنی ولی اگربتونی خ به نفعته من میفهممت.....واقعاهمدردیموبپ یرانگارداری ازخونه مادربیست سال پیش حرف میزنی
    معلومه که بیماره ! ما هممون میدونیم!!!! یه آدم سالم که اینحور نیسس...جالبه افتخار میکنه که ما سالمیم! نمیدونه ما هم مریضیم منم مریضم... اما نمیخاد قبول کنه که مریضه..اگه بش بگی برو پیش دکتر مریضی یا... همش میگه بله تقصیره سما نیس تقصیره مامانتونه که ادبتون نکرده!!!!!!!!1 فک میکنه بچه ایم و هیچی حالیمون نیس

  22. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6589
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali.gh67 نمایش پست ها
    خواهر گلم. شما فقط پانزده سال دارید و تو سن بسیار بسیار حساسی هستی. شما الان در سن بحران هویت بسر میبری. ببین خواهرم. اولا بگم حرفهای شما بیشتر بخاطر هیجانات این سنه و در حرفهایتان کمی اغراق دیده میشه. نکته دوم اینکه درسته شما در شرایط بدی بسر میبرید ولی اصلا اصلا هیچوقت گول دنیا و بدی های دنیا رو نخور. هیچوقت طرف جنس مخالف در خیابان ها نباش. چون مورد مثل شما زیاد بودن که بخاطر کمبود محبت در خیابان ها دنبال محبت هستن. شرایط بدتر از شما هم بوده. مثلا پدر معتاد دختر باکره شو بخاطر مواد بیشتر میفروشه به این و اون. پس دنیای اطرافتو تجزیه و تحلیل کن. دارم با سن خودت باهات حرف میزنم. خواهر عزیزم همه سختی ها و بدی ها روزی به پایان خواهد رسید. من خوشحالم که شما اینطوری فکر میکنیدو چون بعضی همسن و سالان شما در ناز و نعمت بسر میبرن و تا 50 سالگی پخته نمیشوند. شما بخاطر سختی که میکشید زود پخته و بزرگ میشوید. در درون هر چیز بد چیز خوبی هم هست. دید خودتونو نسبت به دنیا عوض کنید. اونوقت میفهمید که این عصبانیتها بی اساسه و روح شما رو لکه دار میکنه. شما فقط و فقط به فکر پیشرفت خودت باش. ادامه تحصیل بده و هدفتو مشخص کن. زندگی بدون هدف یعنی پوچی. هدفی رو برای خودت مشخص کن و با امید به اون به زندگیت ادامه بده. برات آرزوی خوشبختی میکنم.
    یه جوری میگی با سن خودم باهام حرف میزنی انگار بچه 4 سالم و هیچی حالیم نیس...هه ببین برادر من درسته زمان شما 15 ساله ها سر از هیچی در نمیاوردنو.... اما من دهه 60 نیسم!!!!!!! حرفاتم اصلا قبول ندارم ! همش شعاره... من دارم تو یه اینجور خانواده ای زندگی میکنم و میخوام یه کاری کنم که من هم بدبخت نشم مثه اون2 تا... هرچیم دنباله درس باشم بلاخره میشه با خونواده نبود؟؟؟ اینا رو منم تاثیر گذاشته و داره دیوونم میکنه...شما دلت خوشه...

  23. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6608
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    15
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    یه کاری بکن جدی میگم بهت من الان تازه متن پستتوخوندم....واااای دخترزندگی بابای من رواین کاررفت اعتمادبمردم فقط بابای من حوصله هیج زنی رونداره یعنی تواین حرفانیس ولی انگارداری زندگی منوتعریف میکنی هرطورشده....انقدرنگواینوگفت اون کاروکردکوچیکم کردایناروبیخیال شوالان توی پانزده ساله اومدی اینجامشکلومطرح کردی مسئولیت توئه من دارم بشمامیگم بایدچیکارکنی هرطورشده بهرکس قبولش داره روبندازببرینش دکتربایدمواظب زندگیش باشه ازلحاظ مالی میگم....من خودم کوه مشکلم ...بودم...همیشه آرزوم بودیکی راه نشونم بده دستشوببوسم سوئ تفاهم نشه برات ها!!خانم گل ولی فقط اینابگفته پزشک مشکل اختلال شخصیت دارن بهرکس که روحرفش حساب میکنه روبندازراضیش کنه بره دکترمشاوره ازدست شماهاکاری برنمیادموفق باشی خواهرم

  24. کاربران زیر از parvaneh safayi pour بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    آره پروانه راست میگه اینا فقط اختلال شخصیت دارن ولی مشکل اینجاست که خودشونم قبول ندارن که بیمارن. منکه نتونستم بابامو راضی کنم بره پیش دکتر اما حداقلش توونستم خودمو درمان کنم هرچند خیلی دیر شده و الان خودم قرص اعصاب مصرف میکنم اما خوب نزاشتم رو پیشرفتم تاثیر بزاره بخدا من شبایی که امتحان داشتم از صب تا شب تو خونمون دعوا بود و کار ما فقط گریه بود شب که همه میخوابیدن من درس میخوندم . بعضی وقتا انقد به اعصابم فشار میومد که وسط گریه میزدم زیر خنده الان روانشناس بهم میگه اعصابت ضعیف شده اگه خودتو کنترل نکنی باید بستری بشی من به خانوادم نگفتم که رفتم پبش روانشناس. خیلی خودمو کنترل میکنم که 1 آدم معمولی باشم دلیلشم فقط و فقط خانوادم هستن چون اونام خیلی سختی کشیدن نمیخوام منم به درداشون اضافه کنم. وقتی میام خونه همش با همه میگم و میخندم هر چند که تو دلم دارم گریه میکنم. از بابات متنفر نباش چون اونم مشکل روانی داره و میدونه که بیمارییه روانی از بیماریه جسمی وحشتناکتره. به نظرم انقد فکرتو درگیر نکن انقد به خودت سخت نگیر بعضی خونه ها مثل میدون جنگ میمونن متاسفانه امثال منو تو هم درگیر این جنگ روانی شدیم. تو خیلی کار خوبی کردی که اومدی اینجا و با بقیه حرف میزنی باید بگم که تو 100 قدم از من جلوتری. اگه میتونی به بابات کمک کن. تو الان باید مثل 1حامی باشی برای خواهر و مادرت. درسته خیلی وضعه نابهنجاریه اما متاسفانه غصه خوردن فقط روحتو به تحلیل میبره. نزار کسی خوانوادتو اذیت کنه تو الان میتونی مثل 1الگو باشی برای خواهرات چون مطمئنم که اونام حال بهتر از تو ندارن. قبول کن که الان وضع تو اینجوریه دیگه سعی کن با همین وضعیت کنار بیای چون بیشتر اوقات فکر فرار از این وضعیت آدمو بیشتر عصبی میکنی. تمام وقتتو نزار برای فکر کردن به مشکلاتی که دیگران برات درست میکنن. من و تو خودمون باید 1 دنیای قشنگ برای خودمون بسازیم

  26. کاربران زیر از Helish بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6596
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    0
    تشکر شده 11 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    از همین پاسخت معلومه چند سالته. شما حرفای دیگمو نگرفتی و فقط میخوای جواب کوبنده بدی فقط بخاطر اینکه گفتم مث خودت باهات میحرفم؟ شماها از ماجلوتری تو سن خودت. راستم میگی چون تونستی تو 15سالگی بیای اینجا. زمانی که من 15 سالم بود کامپیوترا هنوز سیستم عامل نداشتن و با داس کار میکردن چه برسه به اینترنت. ولی زمونه چنان سیلی به آدم میزنه که تا آخر جاش میمونه. هرکسی یجور مشکل داره. خود منم مشکلی دارم که هیچ درمانی نداره و توی یه جای دیگه تو همین سایت مطرح کردم. ولی عزیزم بهرحال وقتی یک نفر 10 یا 15 سال ازتو بزرگتره یعنی 10 سال بیشتر ازتو با آدما گشته. 10 سال بیشتر از تو با مشکلات همراه بوده و 10 سال مطالعش بیشتر بوده.من فقط میخوام کمکت کنم. و با آرزوی خوشبختیت دارم اینجا میحرفم نه اینکه پوزخند بزن بگم هنوز بچه ای. شما کل حرفامو ببین. زود قضاوت نکن. دلمم اصلا خوش نیست. اگه تونستی مشکلمو تو سایت پیدا کنی اونوقت میفهمی

  28. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6849
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه دیوونه شدم

    عزیزم پدرت اصلن ادم منطقی ای نیس وحتی اگه بخوای باهاش لج کنی وتوروشم بایستی بی فایده س چون همه چی بدترمیشه فقط تنهاراه اینه که آتودست پدرت ندین به همین سادگی.سعی کن زیاد باهاش رودررو نشی بیشتر وقتت رو تواتاقت سپری کن اولاش سخته بعدن عادت میکنی.اینکه بخوای فکر کنی همه همه چی دارن وتونداری نابودمیشیا.منم دخترکم توقعی هستم.خیلی چیزاروهم شاید نداشتم مث توو شرایطم الان طوریه که پنهانی ازاینترنت استفاده میکنم حتی اما چه میشه کرد اخه؟

  29. کاربران زیر از تنهای همیشه محکوم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد