سلام
حدود 6 ماهی که با یه آقایی توی گروه های تلگرامی از تهران آشنا شدم
رابطه ما اوایل فقط چت بود چون هر دو معتقد بودیم ازدواج اشتباهه با هم همسو بودیم و هم نظر و کاملا در چارچوب ادب پیش رفتیم.
بعد مدتی ایشون شماره ام رو خواستن و یه رابطه بدون هیچ اسمی و عنوانی و هدفی شروع شد
اوایل همه چیز خیلی خوب و عادی گذشت اما کم کم اخساس وارد رابطمون شد
اون آقایی که توی گروه میدیدم مغرور و به دور از خانم ها برای من مومی بود توی دست و خیلی مهربون
با وجود 4ساعت فاصله هر 2هفته یکبار میاد پیشم و 4ساعتی با هم میگذرونیم
هنوز هم از نجابت و ادب روز اولش با وجود صمیمیتمون کم نشده
از همه زندگیش و خانوادش ریزو درشت و خوب و بد برام تعریف کرده
تا جایی که من بر خلاف اعتقادی که داشتم الان توی دلم خیلی دوست دارم برای همیشه داشتنش تلاش کنم
از طرفی هم ایشون هیچ پیشنهادی نمیدن اما همیشه جوری حرف میزنن که من حس میکنم روی من فکر میکنه
خسته شدم از بلاتکلیفی نمیدونم دیگه چطور ادامه بدم
اینم بگم من
30سالمه و ایشون 37 سالشون
من از 2 سالگی بر اثر جراحی دچار معلولیت شدم و نمیتونم راه برم
ایشون 5 ساله تصادف کردن و دچار معلولیت هستن
و توی گروه معلولین آشنا شدیم.
ممنون میشم راهنمایی کنین که چطور پیش برم