سلام من 20 سالمه 18 سالم که بود با یه دختره 15 ساله دوست شدم و دوستیمون طوری بود که 2و3 بار همو بیرون تو مناسبتهای عاشورا تاسوعا می دیدیم. و اونها کنار خونه یکی از اقوامم مغازه داشتند و بیش از 20 بار با هم تو کوچه (در خونشون) و در مغازه دیدار های کوتاه داشتیم و پس از مدت 3 ماه که درگیر دانشگاه شدم و بعلت مشکلات بعدی رابطه خیلی سرد شد هفته ای یا شاید هم بیشتر یه زنگ هم نمیزدیم و بعد از 9 ماه رفتم در خونشون و بهش زنگ زدم و اومد تومغازه و اونجا برای اولین بار بعد 1 سال همو بوسیدیم و این کار توی 3 ماه 2 بار دیگه تکرار شد و بعد مدتی دختره جواب رد دوستی رو بهم داد و منم قبول کردم تا اینکه بعد چند روز فهمیدم که 6 ماه پیش با ************ با دوست پسر سابقش تو حموم خونه دختره بهم خیانت کرده و منم زمین و زمونو به هم ریختم و پسره رو پیدا کردم و صحبت کردیمو فهمیدم اونو هم گول زده و قش رو برای جماعتی بیش از 5 نفر بازی کرده و همه رو هم گول زده و این وسط فقط من باهاش ************ نداشتم.و ماجرا به خونواده ها کشید و بای انتقام جلو رو پسر داییشو گرفتم و همه چی و داستان ************ هاشو تعریف کردم اونم ناراحت شد و رفت و بهش گفته بود اونم زده بود زیرش الان دختره نامزد کرده و عقد هم شدن و این دیگه یکساله که جدا شدیم ولی با اینکه 6 ماهه نامزد کرده بازهم همش بهش فکر میکنم و دست خودم نیست بعد اون کسی دیگه ای رونداشتم و همش یه چیزی منو میکشه 6 کیلومتر اون ورتر کنار خونشون و با اینکه همه منطقه قثضیه مارو میدونن بازهم با اینکه خودم نمیخوام بازهم میرم اونجا.(انصافا دختره خوشکل و شیرین زبان هستش)
میخواستم راهنماییم کنید که باید چیکار کنم