با سلام . دختری 24 ساله هستم .حدود 10 ماه پیش لیسانسمو گرفتم چند ماه اول احساس خوبی داشتم که درسم تموم شده و راحت شدم و خستگی در میکردم تا اینکه بعد از چند ماه زندگیم دچار یکنواختی شد ه .انگار دیگه هدفی برای زندگی و آینده ندارم . نسبت به اطراف و اطرافیانم بی تفاوت شدم . فقط دوست دارم برم تو اتاقمو درو ببندم .خیلی منزوی شدم .به طوری که از صبح تاشب جلوی تلویزیون دراز کشیدمو بی حالم .خودم از این حالم خسته شدم و انگار داره عمرم تلف میشه .چیکار باید کنم؟
نوشته اصلی توسط samira68
خب همه ما این مراحل رو طی کردیم ...
گاهی وقتا دوست داری فارغ از همه دنیا واسه خودت باشی و راحت دراز بکشی و هیچ کاری نکنی ...
این اتفاق یک خلاء هستش که بعد از اضطرابهای دوران تحصیل اتفاق میفته ....
توصیه میکنم ... ساعتی رو در روز به پیاده روی اختصاص بدی ... و با دوستانت خوش بگذرونی ....
و یا ورزش و هنری رو شروع کنی تا این خلاء و کسالت به ارامی از شما در بره ...
بعدش مطمئن باشید بدنبال فوق لیسانس خواهید رفت ... ولی آرام آرام ...
خـــــدانـگهــــــدار
شما درست میگید ولی جدیدا هیچ علاقه ای به صحبت کردن با دوستام ندارم حرفاشون برام خسته کننده و بی اهمیته چه برسه بخوام باهاشون برم بیرون .
سلام دوست خوبم منم مشکل تورا داشتم و یا میشه گفت دارم من 23 سالمه و تقریبا تمام دوستای مجردم دچار این حالت شدن.دقیقا یکساله که درسمون تمام شده و روزهامون بی هدف توی خونه سپری میشه. خب مشکل ما حاد نیست اگه خودمون بخوایم. فقط باید خودت بخوای و بلند شی. من راه تورا رفتم پس مطمئن باش چیزی نمیگم که به ضررت باشه.
اول اینکه کلاس دوای دردته چون تورا باز میبره به دنیای بیرون از خونه میدونم روزای اولش سخته و به خودت فحش میدی که چرا اسمتو نوشتی اما مطمئن باش بعدا ازش لذت میبری.مهم نیست چه کلاسی هنری ورزشی نقاشی آموزشی هرچیزی که دوست داری برو اماسعی کن مفید باشه و روحتو آرامش بده حتی میتونی چندتا کلاس در زمینه های مختلف بری. بعدشم اگه برات مقدوره کار کنی برو دنبال کار بگرد تو موسسه های کاریابی ثبتنام کن. سومین راهو آقای فرخ گفتن میدونم چی میگه آدم حوصله دوستاشو حرفاشونا نداره اما این عادیه بعد از فارق التحصیلی به مرور باز اون صمیمیت و هیجان بینتون پدید میاد. اگه هم با ادامه تحصیل مشکلی نداری که از بعد از ماه رمضون بچسب بهش اما جدی نه فقط با حرف.من پارسال مثل تو منزوی بودم میومدم تو اتاق درو میبستم کتابم جلوم شب میشد هیچی نخوندم همه هم توقع داشتن قبول شم حالا میبینم یکسال جوونیم تباه شد با افسردگی بعد از فارغ التحصیلی.
سمیرا جان تلقینو رها کن و یه بسم الله بگو پاشو.فقط کافیه بخوای خودت.زندگیتو به جریان بنداز و آیندتو بساز. آینده ی تو کنج اتاق نیست
لیسانس گرفتی که بری بگیری بخوابی ! خوو برو دنبال کار دیگه الان !
کو کاااااار؟ تا دلت بخواد فروشندگیو و منشی گری هست که اونا بدون لیسانسم میشد بره.
البته فضای کار برای رشته های حسابداری و معماری بازتره که خب همه که اینا نیستن.
عزیزم خوب ادامه تحصیل بده
راست میگه کیانا ...
برو فوق لیسانس بگیر ..اونوقت بیا پای تلویزیون بشیبن
به نظر من دنبال کار برو .... ازدواج کن خووووووووووووووو
دستت درد نکنه اینم از داداش ماراست میگه کیانا ...
برو فوق لیسانس بگیر ..اونوقت بیا پای تلویزیون بشیبن
به نظر من دنبال کار برو .... ازدواج کن خووووووووووووووو
بشین منو مسخره کن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟