نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: سردرگمی و بی انگیزگی

1249
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14258
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    7
    تشکر شده 7 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردرگمی و بی انگیزگی

    سلام و خداقوت و تشکر خیلی زیاد از شما و کمکهاتون
    من 25 سالمه و حدود دو سال پیش متاسفانه ب علت بیماری مادرمو از دست دادم.کلن خانواده ی وابسته ای داریم _5نفره . 2 تا خواهریم و یک برادر ک من آخریم_خیلی ب خاطر فوت مادرم همه مون داغون بودیم و خیلی هم تلاش کردیم ک درمان بشه ولی متاسفانه نشد.
    از بین ما سه بچه فقط خواهرم ازدواج کرده و من و بابا و داداشم باهم زندگی میکنیم.
    میدونید من دختر تقریبن مذهبی هستم و ب خدای مهربونم اعتماد دارم و میدونم حتمن این برای مامانم بهتر بوده ولی خب تقریبن یک سال طول کشید تا خودمو پیدا کردم توی این یک سال همش سرگرم نت و این چیزها بودم ولی خدایی کار خلافی هم نمیکردم. ک کم کم رفتم کلاس زبان و نقاشی چون از بچگی کلاس نقاشی میرفتم و خیلی دوست دارم ک نقاش خیلی خوبی بشم ان شالله ولی ب خاطر بیماری مامانم نتونستم برم اونموقع و خیلی از نقاشی دور شدم.
    کار خونه هم کلن با منه بعضی وقتها خیلی احساس خستگی میکنم وقتی دوستامو میبینم با این ک متاهلن ولی همش ب فکر لاک و رژلب و از این چیزهان و اصلا در قید کار خونه نیستن از وضعیتم ناراحت میشم با اینکه من از نظر مالی تقریبن مشکلی ندارم ولی با این چیزها ب اندازه اونا شاد نمیشم و چون چادریم و مجرد خیلی هاشونو نمیتونم استفاده کنم.
    احساس میکنم یه غم بزرگ تو دلمه و این خسته ام میکنه، الان چن وقته کلاس نقاشیمو نمیرم و احساس میکنم ک چیزی شادم نمیکنه ولی اینطوری نیست و من حتی با کوچکترین چیزها هم شاد میشم انگار دچار دگانگی شدم.آدم توداری هم هستم . فقط چن تا از دوستای خیلی نزدیکم از فوت مامانم خبر دارن و حتی هم کلاسی هامم نمیدونم، میگم شاید چون این غمو پنهان میکنم انقدر احساس غمگینی میکنم بعضی وقتها.
    دلم میخواد نقاشی کنم و ب ارزوم برسم اما از هر کاری زود خسته میشم حتی اگه یکمی ظرفهامون زیاد باشه وسطش میرم یه کار دیگه انجام میدم و دوباره میام سراغ ظرفها.
    واقعا نمیدونم چم شده؟ خواهش میکنم راهنماییم کنید دلم نمیخواد عمرم ب بطالت بگذره. البته من از زندگیم راضیم و خانواده خوبی دارم ولی از درونم غم دارم وانگار چیزی از درونم کنده شده خیلی دلم میخواست برم اعتکاف ولی پر شده بود و نشد و حالا نمیدونم چه کار کنم تا این احساسم از بین بره انگار بین دنیای دخترونع و خانم خونه بودن معلق شدم نه میتونم اینوری باشم نه اونوری چون اگه من ب خونه نرسم بابا و داداشمم اسیب میبنن و همینطور خواهرم دلم نمیخواد اونا نگران من باشن و ب همین خاطر چیزی ب اونا نمیگم به نظر شما من چکار کنم ک بتونم هم ب آرزوهای خودم برسم هم مواظب خونه خونوادم باشم؟ . ببخشید طولانی شد.باتشکر قبلی اگه میشه زووووود جوابمو بدید

  2. 2 کاربران زیر از ستاره 3 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمم...

    سلام عزیز دلم
    بابت فوت مادر مهربونتون متاسفم
    ان شا الله روحشون قرین رحمت خداوند باشه

    می تونم رشته ی تحصیلیتونو بپرسم؟

  4. 3 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سردرگمم...

    سلام دوست عزیز
    خدا مادرعزیزت را بیامرزه و بهتون صبر بده.
    معلومه ک بنده خیلی خوبه خداهسی ک اینقد پاک و معصوم هسی
    اصلی ترین مشکل شما این هست ک هدفی توزندگیتون نداریدهدفی ک برای رسیدن بهش تلاش کنی و امیدداشته باشی
    دخترخوب اگه دوستات لاک میزنن و آرایش میکنن برای نشون دادن خودشون هست شما هم پراز عقده دیده شدن هسین و میخواین بااین کارها خودتون را به چشم نامحرم و غریبه ها نشون بدین؟!
    ی برنامه حسابی برای خودتون بریزین
    تو برنامه تون به همه چیز دقت کنید و وقت بزارید
    برای کار ، تفریح،مطالعه، پیشرفت وعبادت و هرچیزی ک براتون مهم هست
    بی هدف و بی برنامه زندگی کردن آدم را دچاره سردرگمی و دلزدگی میکنه
    باخانواده و دوستات به گردش برو و محیط خونه را شادکن و بقیه را باخودت همراه کن انگار هنوزم خونتون رنگ و بوی غم داره
    از نو شروع کن برای ساختن خودت با برنامه و هدف زندگی کن و هرروز شادی برای خودت رقم بزن حتی ی شادی کوچیک مثله لبخند زدن به ی بچه کوچیک و گرفتن کلی انرژی مثبت ازش
    به حال هیچکس حسرت نخور چون تو از درون زندگیش خبر نداری بعضی از افراد ظاهر زندگی شیرین و زیبایی دارن اما همش برای پوشاندن باطن تلخشون هست

  6. 4 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : سردرگمم...

    سلام، درادامه صحبتای فاطمه عزیز ...

    ستاره جان مسئولیتی که شما الان به عهده داری گرچه شاید الان برات سخت باشه...

    اما مطمئن باش کسب این تجربه ی مسئولیت پذیری، باعث میشه در آینده در زندگی مشترک از بقیه دوستات چندین قدم جلوتر باشی

    همین سختی های زندگیه که آدم رو پخته میکنه و باعث میشه قوی تر بشیم

    و خدا اگر بنده مومنش رو در شرایط سختی قرار میده حتما مواجهه با این شرایط برای رشد و تکاملش لازم بوده، شک نکن
    امضای ایشان



  8. 4 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13463
    نوشته ها
    651
    تشکـر
    204
    تشکر شده 881 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمم...

    درود هرکدوم ا زدوستان نظرشونو رودادند
    خوش امدید به مشاور عرض کنم واقعا قابل تحسین هستید درمسولیت پذیر وحفظ نظم وپایه زندگیتون واینو یقین کنید شما اینده ایی روشن خواهید داشت اگر با تدبیر قدم وهم به اهداف وعقایدتون مقید باشید

    بدانید کهمسؤولیتهای اجتماعی انسان به دو گروه تقسیم می شود .

    الف- وظایف مربوط به خانواده :

    که به آن « تدبیر منزل » می گویند .

    ب- وظایف عمومی :
    وظایفی که انسان نسبت به یکدیگر دارند ، و چنانچه در ادای این مسؤولیت ، همچون دو مسؤولیت دیگر – عبودی و فردی –کوتاهی شود ، انسان گناهکار است ، و از وظیفه ی انسانی ، که بر حسب آفرینش بر عهده ی او است ، باز خواهد ماند .
    که شما بخوبی دارید ایفا میکنید ویک مدبر ومادری موفق دراینده خواهید بود خودرا بادیگران قیاس نکنید هدف خود را درزندگی مشخص کنید چه خانه کار وتحصیل وزمان بندی کنید .
    وباهمین نظم و استقلال استقلال فکریتون روهم منسجم کنید حتما موفق میشید و با انرزی ثبت ادامه بدید نه دلسردی ومقایسه و کم بینی یا مبینی بر بدشانسی که بار بردوش شماست که دچار تردید وسردرگمی واسترس واین افکار میشید که الان دست داده به شما واومدین مشاوره .

    این سخت هست اما شما دارید خوب پیش میرید وهم خانواده ایی مهربان دارید مسلما درکنارتو وهمراهتون وقدردان محبت شما هستند وباکمک هم موفق میشید این برهه زمانی را ممدیریت کنید و بسرانجام برسونید ودراینده هم ازدواج واماده یک زندگی مدیریت شده هستید بازم مشکل وحرف وسوالی راهنمایی ومطلبی هست درخدمتتونم دختر گلم یا حق

  10. 4 کاربران زیر از Dr . Security بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14258
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    7
    تشکر شده 7 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمم...

    ممنون عزیز. لیسانس مدیریت بازرگانی دارم.

  12. 2 کاربران زیر از ستاره 3 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمی و بی انگیزگی

    دوست عزیزم
    به عقیده ی من بهتره علاوه بر کار منزل ، یک مسئولیت اجتماعی هم برعهده داشته باشید. با توجه به رشته تون شاید کار در یک شرکت بازرگانی شروع خوبی باشه.

    به هرحال
    حضور موثر در جامعه، می تونه اعتماد به نفس و امید شما رو افزایش بده

    یادتون باشه که برای خودتون تصمیم هایی بگیرید و اون ها رو با علاقه اجرا کنید ...
    اگر به نقاشی واقعا علاقه مند هستید ، به علایق خودتون احترام بگذارید و دنبالش برید ... اگر نه ، به زور خودتون رو به کاری مشتاق نشون ندید چون باعث دلسردی شما میشه ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد