نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ترس از داشتن بیماری

898
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13956
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از داشتن بیماری

    با سلام و خسته نباشید و همچنین تبریک عید از شما درخصوص مطلبی راهنمایی می خواستم اگر کمکم کنید ممنونتان می شوم
    من فردی هستم 30ساله ساکن یکی از شهرستان های خراسان رضوی من در زندگی فردی تنها بودم و خانواده هم از معاشرت من با دیگران اجتناب می کردندو به این خاطر این کار انها در زندگی به من خیلی لطمه زد و باعث شد من فرد گوشه گیری شوم و در جمع هم توان صحبت کردن نداشته باشم و همش خانواده ام بقیه را بر سر من میزدند و فکر می کردند این کارشان مثبت است حتی طوری بود که من از کودکستان تا سربازی و الان هم که متاهل شده ام دررابطه برقرارکردن بادیگران مشکل دارم و هنگامیکه می خواهم مثلا با کسی صحبت کنم فکر می کنم او هم طرز فکرش مانند خودم است به طوری که الان در زندگی دررابطه برقرار کردن با همسرم مشکل دارم و بیشتر مواقع با هم بحث داریم و فقط به خاطر پدرو مادرم است با او زندگی می کنم حتی در بعضی مواقع از همسرم خواسته های جنسی ام را مطرح می کردم جواب سربالا می داد یا اصلا انجام نمی داد و به این خاطر همه چیز برایم عقده شده بودومن در یک روزکه همش به خودم می گویم کاش پایم می شکست کاش زبونم لال می شد و در خیابان با زنی اشنا نمی شدم من که نمی دانم چه بگویم من که به خداوندی خدا اصلا در زندگی نه با دختری رف زدم نه به او متلک گفتم ولی دران روز تقریبا یک سالی می شد با همسرم رابطه جنسی نداشتم نمی خواهم بگویم که من مشکل دارم من الان دارای یک شغل معتدل می باشم طوری که سعی کردم نیاز های او را براورده کنم فقط نمی دانم چرا بخت من این چنین بود بله من در خیابان با ان زن اشنا شدم فقط به خاطر اینکه نمی دانستم با میل جنسی که به من غلبه کرده چگونه مقابله کنم من که اصلا در ان زمان نمی دانستم نمی دانم دارم چی کار می کنم با خودم والان مدتی است تقریبا نزدیک به یک سال می ترسم از ان خانم مریضی سختی گرفته باشم که راه برگشت نداشته باشم درضمن من ازمایش رفتم و گفتن مشکلی نیست و فقط من از این ناراحتم و می ترسم که چون یکی از بستگان نزدیک ما با پزشکان دوست است در شهرمان ان هم در این زمینه تماس گرفته باشد و جواب ازمایشات را دستکاری کرده باشن و با زندگی من و فرزندم که تازه متولد شده بازی کرده باشند ان هم فقط بخاطر اینکه این مسئله مخفی بماند از شما عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید من الان توری شده که فقط دارم به خودکشی فکر می کنم ولی وقتی چشمان فرزندم را به خاطر می اورم نمی دانم چی کار کنم البته فکر کنم نشانه هایی از ان بیماری را گرفته ام به خدا نمی دانم الان بین زمین و اسمان گیر کرده ام از شما عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید با تشکر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سردرگمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahtabco نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید و همچنین تبریک عید از شما درخصوص مطلبی راهنمایی می خواستم اگر کمکم کنید ممنونتان می شوم
    من فردی هستم 30ساله ساکن یکی از شهرستان های خراسان رضوی من در زندگی فردی تنها بودم و خانواده هم از معاشرت من با دیگران اجتناب می کردندو به این خاطر این کار انها در زندگی به من خیلی لطمه زد و باعث شد من فرد گوشه گیری شوم و در جمع هم توان صحبت کردن نداشته باشم و همش خانواده ام بقیه را بر سر من میزدند و فکر می کردند این کارشان مثبت است حتی طوری بود که من از کودکستان تا سربازی و الان هم که متاهل شده ام دررابطه برقرارکردن بادیگران مشکل دارم و هنگامیکه می خواهم مثلا با کسی صحبت کنم فکر می کنم او هم طرز فکرش مانند خودم است به طوری که الان در زندگی دررابطه برقرار کردن با همسرم مشکل دارم و بیشتر مواقع با هم بحث داریم و فقط به خاطر پدرو مادرم است با او زندگی می کنم حتی در بعضی مواقع از همسرم خواسته های جنسی ام را مطرح می کردم جواب سربالا می داد یا اصلا انجام نمی داد و به این خاطر همه چیز برایم عقده شده بودومن در یک روزکه همش به خودم می گویم کاش پایم می شکست کاش زبونم لال می شد و در خیابان با زنی اشنا نمی شدم من که نمی دانم چه بگویم من که به خداوندی خدا اصلا در زندگی نه با دختری رف زدم نه به او متلک گفتم ولی دران روز تقریبا یک سالی می شد با همسرم رابطه جنسی نداشتم نمی خواهم بگویم که من مشکل دارم من الان دارای یک شغل معتدل می باشم طوری که سعی کردم نیاز های او را براورده کنم فقط نمی دانم چرا بخت من این چنین بود بله من در خیابان با ان زن اشنا شدم فقط به خاطر اینکه نمی دانستم با میل جنسی که به من غلبه کرده چگونه مقابله کنم من که اصلا در ان زمان نمی دانستم نمی دانم دارم چی کار می کنم با خودم والان مدتی است تقریبا نزدیک به یک سال می ترسم از ان خانم مریضی سختی گرفته باشم که راه برگشت نداشته باشم درضمن من ازمایش رفتم و گفتن مشکلی نیست و فقط من از این ناراحتم و می ترسم که چون یکی از بستگان نزدیک ما با پزشکان دوست است در شهرمان ان هم در این زمینه تماس گرفته باشد و جواب ازمایشات را دستکاری کرده باشن و با زندگی من و فرزندم که تازه متولد شده بازی کرده باشند ان هم فقط بخاطر اینکه این مسئله مخفی بماند از شما عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید من الان توری شده که فقط دارم به خودکشی فکر می کنم ولی وقتی چشمان فرزندم را به خاطر می اورم نمی دانم چی کار کنم البته فکر کنم نشانه هایی از ان بیماری را گرفته ام به خدا نمی دانم الان بین زمین و اسمان گیر کرده ام از شما عاجزانه خواهشمندم کمکم کنید با تشکر
    خب هر مشکلی راه حلی داره

    ارامش شما به خاطر این آزمایش به هم خورده ... پس بسیار ساده و راحت این ازمایش رو در شهر دیگری انجام بدید

    اینطوری نه کسی از آزمایش شما با اطلاع میشه و نه شک دستکاری کردن به وجود میاد

    و هم بیخودی خودتون رو نگران و مضطرب نکردید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : سردرگمی

    سلام


    چرا به یک دکتر دیگه مراجعه نمیکنین؟
    اگرچه به نظر بسیار بعید میاد دکتر و فامیل شما با هم تبانی کنن تا جواب آزمایش شما را دستکاری کنن...

    آقا مطمئن باشین مردم اینقدر خودشون گرفتاری دارند که بعیده بدون دلیل توجیه پذیری بخوان این همه وقت و انرژی صرف همچین موضوعی کنن...

    به نظر من شما الان دچار نوعی وسواس فکری در این مورد شدین ، که اونم به خاطر عذاب وجدان خیانتیه که به همسرتون کردین

    و به هرحال اگه بازم شک دارین به یه دکتر دیگه مراجعه کنین و دوباره آزمایش بدین،
    حتی اگه دچار بیماری شده باشین راه های مقابله، درمان و جلوگیری از سرایت به دیگر اعضای خانواده توسط دکتر به شما آموزش داده میشه...
    و مثل میلیون ها انسان دیگه که دارن با بیماریشون کنار میان شما هم میتونین به زندگیتون ادامه بدین
    امضای ایشان



  5. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10779
    نوشته ها
    186
    تشکـر
    314
    تشکر شده 360 بار در 123 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سردرگمی

    بعد از انجام ازمایش دیگه پیشنهاد میکنم

    چند جلسه هم پیش مشاور و روانشناس برید

    این قد منزوی بودن هم خوب نیست

    اعتماد به نفستونو بالا ببرید

    الان دیگه خودت یه خونواده ای پس باید یه الگوی خوب واسه فرزندت باشی

    (موفق باشید )
    امضای ایشان
    . وقتی به کسی،به طور کامل
    وبدون هیچ شک وتردیدی
    اعتماد
    می کنید درنهایت دونتیجه کلی خواهد داشت. :
    یا شخصیبرای زندگی
    یادرسیبرای زندگی

  7. 2 کاربران زیر از n@jmeh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد