نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: سردرگمی

1048
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38660
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردرگمی

    نمیدونم چمه فقط احساس میکنم روحم مزده

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سردرگمی

    1) فكر كنيد:
    اين نسخه‎ي ابتدايي براي كساني است كه حكم «فكر نكن» را در درون خود حك كرده‎اند. «همان طور كه به تو گفته‎اند عمل كن. سؤال نكن، تو زيادي فكر مي‎كني، فكر مي‎كني كي هستي؟» فكر كردن، كاري است خلاقه كه مي‎تواند اثرات واقعاً بديع داشته باشد. انديشيدن به آن چه در فكر نمي‎گنجد، نمونه‎اي است عاري از عواطف براي سير در رؤياي محال. ترغيب به فكر كردن را، به ويژه، براي كساني يادآور مي‎شويم كه پيام‎هايي را كه «ژاكي شيف» مدعي است مهم‎ترين چيزهايي است كه والدين مي‎توانند به كودكان خود بدهند، دريافت نكرده‎اند:
    الف) تو مي‎تواني مشكلات را حل كني،

    ب) تو مي‎تواني فكر كني،

    ج) تو مي‎تواني كارها را انجام دهي.

    «باك مينسترفولر» عقيده داشت بچه در سن هفت يا هشت سالگي تصميمش را گرفته است و يكي از دو راه حل مشكلات را انتخاب كرده است: با مشت يا با كتاب.
    اضطراب، حالتي است كه در آن مجهولات بيش از معلومات است.
    معلومات، يا دانش، به طور كلي ‌به كلمات مربوط مي‎شود.
    ما فكر مي‎كنيم، چون كلمات را داريم.
    دكتر «ريچارد رستاك» مي‎گويد:«انسانيت ما به توانايي ما در فكر كردن و گفت‎وگو كردن از طريق اشكال پيچيده‎ي عادي بستگي دارد.‎»
    كودكاني كه در خانواده‎هاي “خوره‎ي كتاب” بزرگ مي‎شوند، احتمالاً بسيار بهتر مشكلات گيج كننده را حل مي‎كنند تا بچه‎هاي ديگر.
    عبارت «معني‎اش را توي لغت‎نامه پيدا كن» مثبت و سازنده است.
    عمل كردن، احساس سردرگمي را از بين مي‎برد.
    بچه‎هايي كه با راه حل “مشت ” بزرگ مي‎شوند، هيچ وقت راه حل‎هاي مؤثر و بادوام پيدا نمي‎كنند.

    در دنياي ما، هميشه آدم‎هايي پيدا مي‎شوند كه مشت‎هايي گنده‎تر و چوب‎هايي بلندتر و سنگ‎هايي درشت‎تر يا موشك‎هايي طويل‎تر داشته باشند.
    هيجان، مشكلات را حل نمي‎كند.
    يكي از تراژدي‎هاي دهه‎ي 1960 (در امريكا)، موضوع گريز نسل جوان به وادي شور و احساس بود.
    بسياري از “بچه‎هاي گل” دل زده از مواد مخدر كه در شهرهاي بزرگ امريكا در محله‎هايي به دور هم جمع مي‎شوند.
    قرباني فرهنگي هستند كه رهبران آن مي‎گويند: «فكر كردن را به عهده‎ي ما بگذاريد».
    سپردن سكان زندگي و سرنوشت خود به دست ديگران،‌شايد خلسه‎آور باشد، اما خطرهايي نيز دارد.
    شور و خلسه، مشكلات را حل نمي‎كند، بلكه اين تنها فكر كردن است كه حلال مشكلات است.
    شرايط اوليه‎ي زندگي ما هر چه باشد، مي‎توانيم ياد بگيريم كه فكر كنيم.
    هم چنين مي‎توانيم ياد بگيريم كه بخوانيم و بنويسيم و كلمات را هجي كنيم.
    همه مي‎توانند در برنامه‎ي ويژه‎ي بي‎سوادان، نام نويسي كنند و ياد بگيرند كه از لغت‎نامه استفاده كنند.
    اين كار هم مانند ديگر تلاش‎هاي زندگي، مستلزم تصميم‎گيري است.
    مردم عادي كوچه و بازار هم مي‎توانند فوق‎العاده الهام‎بخش باشند.
    يكي از اولين معلم‎هاي دكتر ساموئل جانسون، كفاشي بود به نام «تام براون» كه كتابي درباره‎ي «درست نوشتن» نوشت و آن را به دنيا هديه كرد.
    روياهاي بزرگ هم به اندازه‎ي روياهاي كوچك خرج برمي‎دارند.


    2) حرف بزنيد:
    چون مي‎توانيم حرف بزنيم، پس مي‎توانيم از ديگران كمك بگيريم. به قول معروف يك دست، صدا ندارد. حرف زدن، نه تنها در عينيت بخشيدن به سردرگمي ما مؤثر است، بلكه «نوازش» نيز ايجاد مي‎كند.
    با كلمات مي‎توانيم از ديگران كمك بگيريم و سردرگمي خود را تجزيه و تحليل كنيم. اگر نمي‎توانيد مقصودتان را با كلمات بيان كنيد، احتمالاً خودتان هم نمي‎دانيد كه مقصودتان چيست. گاهي تبديل احساس به كلمات، مستلزم تلاشي فوق‎العاده است. اما در گفت‎وگو با ديگران، از خود بيرون مي‎آييم و به بررسي واقعيت مي‎پردازيم، صداي خودمان و صداي ديگران را مي‎شنويم و از گفته‎هاي ديگران نتيجه‎گيري مي‎كنيم.


    3) بخواهيد موضوع روشن شود:
    پرسيدن “خوب” است. اگر مقصود كسي را نمي‎فهميد، از او بخواهيد گفته‎اش را تكرار كند. اگر راهنمايي‎ها روشن نيست، بگوييد. گاهي چون نمي‎خواهيم ابله جلوه كنيم،‌ اظهارات و گفته‎هاي ديگران را بررسي نشده رها مي‎كنيم و بعد گيج مي‎شويم. چقدر از سوءتفاهم‎ها در ازدواج يا در كلاس مدرسه، يا حتي در امور بين‎المللي مي‎توانست پيش نيايد، اگر مردم نمي‎ترسيدند كه پرسش‎هاي «ابلهانه» را مطرح كنند! با نكات متناقض مقابله كنيد. بخواهيد موضوع روشن شود. با اين كار نه فقط به خودتان، به ديگران نيز كمك مي‎كنيد. در بيست و دو سالگي منشي مطبوعاتي يك فرماندار ايالتي بودم. يك روز از من خواسته شد در جلسه‎اي متشكل از فرمانداران يازده ايالت غربي امريكا شركت كنم. دستور جلسه، تهيه و اعلام گزارشي بود درباره‎ي خط مشي اين ايالات درباره‎ي نيروي برق. رئيس من به اعضاي شركت كننده در آن جلسه گفت: «يكي از دلايلي كه «امي» براي من خيلي ارزش دارد اين است كه او از مطرح كردن سوال‎هاي خام و ساده نمي‎ترسد.» اين سوالات، غالباً اهميتي حياتي دارد. در جست‎وجوي صادقانه براي كسب اطلاعات، هيچ پرسشي ابلهانه نيست. بلاهت آن‎جاست كه كسي چيزي نپرسد.

    4) بنويسيد:
    ما مي‎توانيم با نوشتن افكار گيج كننده‎ي خود، به آن‎ها عينيت بيشتري بدهيم. ما اغلب، فهرست‎هاي مختلفي براي كارهاي خود درست مي‎كنيم: فهرست خريد از بقالي، فهرست هديه‎ي تولد و آغاز سال نو، يا كارهايي كه بايد بكنيم. پس چرا فهرستي از افكارمان درست نكنيم؟ اگر با مشكل دشواري روبه‎رو شديم و يك پاي همه‎ي راه‎حل‎ها ظاهراً مي‎لنگيد، تهيه‎ي فهرستي تطبيقي مي‎تواند بسيار مفيد باشد. اگر هنگام روبه‎رو شدن با مشكلي پيچيده، همه‎ي نكات مثبت را در يك ستون و همه‎ي نكات منفي را در ستوني ديگر ثبت كنيم، تصميم‎گيري، احتمالاً ساده‎تر مي‎شود. التبه بيشتر مشكلات چنين نيستند، ولي اگر دشواري‎ها را روي كاغذ با هم مقايسه كنيم،‌ مي‎توانيم راهي را انتخاب كنيم كه كم‎ترين دشواري‎ها را دارد. مي‎توان از اين راه به تصميم صحيح رسيد. ممكن است باز هم دشواري‎هايي داشته باشيم، اما بر بدترين آن‎ها، يعني بي‎تصميمي و دودلي، غلبه كرده‎ايم.
    روش ديگر ارزيابي مسيرهاي متعارض براي عمل، روش “مثبت مضاعف” است. فهرستي از همه‎ي نكات مثبت هر دو مسير تهيه كنيد و در صورت امكان، هم‎زمان در هر دو مسير پيش برويد و در جست‎وجوي بهترين‎هاي هر دو مسير باشيد. اگر دختري نمي‎تواند تصميم بگيرد كه با كدام يك از دو خواستگار خود ازدواج كند، مي‎تواند با اين روش تا حد امكان جنبه‎هاي مثبت هر يك را بررسي كند. تصميم‎گيري از صميم قلب، مي‎تواند شواهد مورد نياز را در اختيار او بگذارد: اولي سازگارتر از دومي است و بيشتر احساس مسووليت مي‎كند، اولي را انتخاب كن. دودلي به معناي بي‎علاقگي است و نمي‎تواند سرانجامي داشته باشد. مزيت اين روش در مقايسه با روش تطبيقي در اين است كه احتمال دست‎يابي به رازهاي نهفته و افكار دفن شده را افزايش مي‎دهد.


    5) براي اطلاعات بيشتر پيش متخصص برويد:
    ما به متخصص نياز داريم، نه به اين دليل كه او از ما بهتر است،‌ بلكه به اين دليل كه اطلاعات مورد نياز ما در اختيار اوست. ما مي‎توانيم از او چيز ياد بگيريم و متخصص خودمان بشويم. همان‎طور كه در اوايل زندگي به معلم نياز داشتيم، در سراسر زندگي نيز به معلم نياز داريم، زيرا يادگيري، فرآيندي است به وسعت يك زندگي.
    گه‎گاه نيز به وكيل و حساب‎رس و روحاني و پزشك و درمان‎گر نياز داريم. مراجعه به متخصص براي كمك گرفتن، نشانه‎ي ضعف نيست، نشانه‎ي عقل است. در دنيا هيچ‎كس غير قابل تحمل‎تر از آدمي نيست كه هيچ‎وقت به هيچ‎كس احتياج ندارد.


    6) تمرين كنيد كه دقيق باشيد:
    ساعت‎هاي دقيق، وسايل اندازه‎گيري دقيق، تقويم‎ها، دماسنج‎ها، مدادهاي خوب تراشيده شده، عينك‎هاي جديد طبق آخرين نسخه‎ي دكتر، همگي ابزارهايي براي كاهش دادن سردرگمي‎ ماست. كساني كه مي‎خواهند ما سردرگم شويم، اين وسايل را از ما مي‎گيرند.
    چراغ‎هاي احمق، نامي كه مردم به چرا‎غ‎هاي جور واجور جلو داشبرد اتومبيل‎هاي امروزي داده‎اند، واقعاً اسمي است با مسمي. در قديم، در ماشين‎هاي فورد مدل t، صفحه‎اي سفيد و گرد و درجه‎بندي شده، براي زينت در جلوي راننده قرار داشت و وضعيت حرارت موتور ماشين را نشان مي‎داد. در مدل‎هاي بعدي، راننده مي‎توانست اين اطلاعات را از طريق صفحه‎ي گرد و سفيد با حاشيه‎ي رنگي روي داشبرد جلو خود به دست آورد. اين صفحه، داراي عقربه‎هاي سياه و شماره‎هاي درشت سياهي بود كه هر بچه‎ي پنج‎ساله‎اي مي‎توانست به راحتي آن را بخواند. اهميت اين وسيله در اين بود كه راننده مي‎توانست با نگاه كردن به آن، افزايش حرارت موتور و يا كاهش فشار روغن را تشخيص دهد. راننده، با داشتن اين اطلاعات مي‎توانست اين امكان را داشته باشد كه تا دير نشده كاري بكند. آن چه راننده مي‎ديد، ممكن بود خبر خوبي نباشد، ولي مي‎توانست از صحت آن اطمينان داشته باشد. «چراغ‎هاي احمقانه‎ي» امروزي، با چشمك زدن، فقط مي‎گويند كه مثلاً حرارت موتور به شكلي خطرناك بالا رفته و يا فشار روغني شديداً پايين آمده است. اگر چشمك زدن چراغ ادامه پيدا كند، راننده واقعاً درمي‎ماند و نمي‎داند كه بايد چه كار كند، زيرا اطلاعات دريافتي دقيق نيست. آيا بايد بلافاصله كنار جاده توقف كند يا مي‎تواند تا جايگاه بعدي بنزين برود. اگر تصميم بگيرد كه به رانندگي ادامه دهد احتمالاً منطقش اين است كه چراغ‎ها درست كار نمي‎كنند. بدين ترتيب، وقتي موتور سوخت، كسي جز خودش نبايد تاوان آن را بپردازد.

    اختراع جديد ديگري كه ذهن انسان را گاهي مات و مبهوت مي‎كند، ساعت كامپيوتري رقم دار است.
    البته اين ساعت‎ها در بعضي موارد نسبت به ساعت‎هاي قديمي صفحه‎دار و عقربه‎دار، مزاياي ويژه‎اي دارد: ثبت ساعت دقيق، تلفن‎هاي زده شده، وقت نگهداري در مسابقات، يا برنامه‎ريزي ضبط نوارهاي ويدئو از تلويزيون. در اين موارد، ساعت ضبط شده خود به خود با توجه به ساير اطلاعات مرجع، تجزيه و تحليل مي‎شود. اندازه‎گيري ركوردهاي ورزشي را مي‎توان با استفاده از ساعت‎هاي كامپيوتري انجام داد.
    اما ساعت كامپيوتري نمي‎تواند مانند ساعت عقربه‎دار معمولي اطلاعات مرجعي در اختيار ما بگذارد.
    ما با ديدن صفحه‎ي ساعت معمولي اطلاعاتي زماني و مكاني دريافت مي‎كنيم:
    يك ربع (از صفحه‎ي ساعت) به 12، يا نيم ساعت (از صفحه‎ي ساعت) از 3 گذشته، ما مي‎توانيم برداشت كنيم.
    كه چه مدت از صبح گذشته يا چه مدت به شب مانده. اين اطلاعات زير نمادي است، اما عنصري ملموس و محسوس نيز دارد: مساحتي با اندازه‎ي معين در سطحي هموار به نام صفحه‎ي ساعت.


    7) تصميم‎هاي بزرگ بگيريد تا به بسياري از تصميم‎هاي كوچك روزانه و تكراري نياز نداشته باشيد:
    تصميم‎گيري وقت مي‎گيرد و براي انجام آن انرژي لازم است. بنابراين حفظ آن چه در گذشته به دست آمده، اهميت دارد. خانمي كه يك روز تصميم مي‎گيرد راهبه بشود، ديگر نيازي به تطبيق دادن خود با مدل‎هاي جديد و گوناگون لباس ندارد. او سادگي را دست كم در يكي از جنبه‎هاي زندگي خود به دست آورده است. اگر زن و شوهري تصميم بگيرند مزرعه‎اي در فلان روستا بخرند و گاو و گوسفند پرورش دهند، ديگر لازم نيست فكرشان را با شرايط سرسام‎آور آپارتمان‎نشيني در فلان شهر خسته كنند. اگر استانداري تصميم گرفت شعار “ كوچك زيباست” را سرلوحه‎ي برنامه‎هاي خود قرار دهد، ديگر لازم نيست محل استانداري را با اسباب و اثاث گران‎قيمت و جديد پر كند. او مي‎تواند در يك آپارتمان ساده زندگي كند و يك ماشين دست دوم زير پايش باشد. اگر كسي تصميم بگيرد با راستي و صداقت زندگي كند، ديگر لازم نيست درباره‎ي اين كه پس پريروز به فلان كس چه گفته نگران باشد. آدم‎هاي راستگو، مي‎توانند هر چه مي‎خواهند حرف بزنند، دروغ‎گوها هستند كه بايد حافظه‎اي قوي داشته باشند. اين كه آدم بخواهد يادش بيايد كه چه دروغي را به چه كسي گفته انرژي فكري لازم دارد.
    ظرفيت عصبي انسان محدود است. ما بايد انتخاب كنيم كه چه كسي هستيم و چه مي‎خواهيم باشيم. اين امر ممكن است مستلزم دروني كردن الگويي جديد باشد. ما به طور كلي با الگوهايي كه در ذهن خود جا داده‎ايم، به رقابت برمي‎خيزيم: پدر يا مادر. اين امر ممكن است با بركت باشد يا مايه‎ي هلاكت. اما معمولاً همه‎ي اين الگوها را دور نمي‎ريزيم.


    8) عدم قطعيت را بپذيريد:
    ما مي‎توانيم سردرگمي را كاهش دهيم، اما نمي‎توانيم عدم قطعيت را از بين ببريم. چه درباره‎ي زندگي دروني خودمان و چه در مورد دنياي خارج از خود، هرگز نمي‎توانيم مدعي شويم كه غايت رمز و راز زندگي را درك كرده‎ايم. اين نكته قابل درك است كه انسان‎هايي كه هرگز در زندگي خود پيام‎هاي مؤثر «چگونه اين كار را بكن» يا «فكر كن» دريافت نكرده‎اند، هميشه طالب قدرتي مافوق هستند تا به جاي آن‎ها فكر كند. پروفسور «هاروي كاكس» از دانشگاه‎ هاروارد، درباره‎ي افراد جواني كه مرام‎هاي سلطه‎جويانه را با آغوش باز مي‎پذيرند مي‎گويد:
    انسان مي‎تواند با كساني كه به دنيايي خالي از پيچيدگي‎ها اميد بسته‎اند همدردي كند، دنيايي كه در آن‎ راه‎هاي انتخاب يا اين است يا آن. ولي آن‎ها سرانجام پي خواهند برد كه چنين دنيايي هرگز به وجود نخواهد آمد.

    كاكس نگران كساني است كه در انتظار اقتداري اخلاقي و مطلق و بي ‎چون و چرا و تام و تمام هستند كه در آن مجبور به اتخاذ تصميم‎هاي دشوار نباشند.
    افرادي كه گرسنه‎ي اين چنين اقتداري هستند، معمولاً از زخم‎هايي رنج مي‎برند كه توسط والدين يا مدرسه يا كارفرمايان به آن‎ها وارد شده است.
    آن‎ها هرگز تشويق نشده‎اند كه از توانايي‎هاي خود براي تصميم‎گيري استفاده كنند. اما براي رسيدن به كمال، آخرين چيزي كه احتياج دارند، ارباب يا استادي كامل‎تر است كه مشكلاتشان را حل كند.
    ما شما را تشويق مي‎كنيم كه توانايي‎هاي خود را براي تصميم‎گيري به كار بيندازيد و در فراز و نشيب زندگي، دست در دست ديگر دليران، در جست‎وجويي مبتني بر همكاري و محبت، در پي يافتن معني و مفهوم شادي آفرين زندگي به پيش برويد. انجام اين كار به معني كاملاً انسان بودن است، يعني همان چيزي كه ما به خاطرش خلق شديم.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38591
    نوشته ها
    280
    تشکـر
    110
    تشکر شده 99 بار در 75 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : سردرگمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar_h2 نمایش پست ها
    نمیدونم چمه فقط احساس میکنم روحم مزده
    سلام ناامید و نگران نباش..
    روح هیچ وقت نمیمیره اما زیر آواری از سیاهی ها دفن و پنهان میشه اگر دوباره بلند بشی و سیاهی رو کنار بزنی دوباره نور متجلی میشه و سرزندگی و شادابی و آرامش رو دوباره حس میکنی... اگر میشه بیشتر توضیح بده و برامون بگو چیشد ک همچین حسی بهت دست داد ...
    ویرایش توسط Armin_EM : 06-14-2018 در ساعت 03:51 PM
    امضای ایشان
    عاشق متافیزیک - ماورا - طراحی سایت و وبمستری


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : سردرگمی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar_h2 نمایش پست ها
    نمیدونم چمه فقط احساس میکنم روحم مزده
    درود
    نترسید روحی وجود ندارد چه برسد به اینکه مرده باشد!
    مثالی میزنم:
    نمیدانم چکار کنم بوفالویه ترومپت زن پرنده ام مرده
    ویرایش توسط Aamir2121 : 06-16-2018 در ساعت 12:28 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد