سلام من 41 سال دارم و همسرم 38 سال حدود 19 سال پیش بعد از کلی کش و قوس عاشقانه با همدیگه ازدواج کردیم ولی از همون اولین روز بعد از ازدواجمون بهانه گیری های همسرم شروع شد 19 سال از زندگی من و همسرم میگذره و اون هر روز از من دورتر شد و فراز و نشیب زیادی تو زندگی ما اینجاد شده وقتی از چیزی بهانه میگرفت ماهها زمان میبرد تا دوباره به جریان عادی زندگی برگرده چند بار مشاوره شده و چند بار تحت درمان روانپزشک ولی به نوعی هیچ رو قبول نداره و به نوعی همین شخصیت در برخورد با من هم ناباورانه بوده و هیچ گاه نتونسته من رو به عنوان یه مرد قبول داشته باشه و با مدارای زندگی ما 19 سال قدمت پیدا کرده ولی هرروز سردتر از دیروز تا جایی که من چند سالیه همه شرائط رو رها کردم و رفتار من هم مثل خودش شده یکماهی هست از هم جدا زندگی میکنیم ولی به نوعی برای دوستان و فامیل جای بحث شده و همگی میخوان ما برگردیم و دوباره شروع کنیم ولی متاسفانه هیچ احساسی در من نسبت به همسرم وجود نداره و فکر میکنم این حس هم در ایشون متقابلا وجود داشته باشه و این نکته رو هم بگم که این رفتار سرد ایشون در محافل عمومی خیلی گرم هست ولی در محفل خودمون کاملا 180 درجه چرخش و به شدت بدون احساس ما صاحب دو فرزند هستیم یه دختر 17 ساله و یه پسر 4 ساله بچه ها رابطه شون با هردومون خوبه به نظر شما با توجه به سردی روابط بین ما برگشتن و زندگی کردن ایا کمکی به شرائط میکنه