نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: کنار نیامدن با ازدواج

1027
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6723
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    کنار نیامدن با ازدواج

    سلام من 26 سال دارم و بعد از 5ماه اشنایی با همسرم که هم سنمه ( من اردیبهشت و ایشون اذر 66) عروسی کردیم ، الان از زندگیم راضیم ولی قبول خیلی چیزها برام سخته مثلاً نمی دونم چرا اصلاً ازدواج کرد؟ همش دلم میخواد برگردم به خونمون ؟
    خیلی سر در گمم کرده این موضوع لطفاً راهنماییم کنید که چه جوری با این مشکلم کنار بیام چون هم همسرم رو دوست دارم هم نمی خوام زندگیم یکنواخت و سرد باشه .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6596
    نوشته ها
    48
    تشکـر
    0
    تشکر شده 11 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سر در گمی

    مشکل شما دوتا جنبه داره. یا خانواده شما برای شما جذابیت و گرمای بیشتری داره. یا همسر شما با شما سرد برخورد میکنه و نتونسته فضای عشق و علاقه رو برای شما بوجود بیاره. شماکه میگین دوسش دارید و مشکل خاصی ندارین. بنظرم باید حضوری به مشاوره رجوع کنید تا تکنیکهای مهارت زندگی رو به شما بیاموزن و بتونید فضایی داشته باشین که شما و همسرتون برای یکدیگر بهترین هدیه باشید

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سر در گمی

    خب در این مورد با شوهرتون مشورت کنید و برای حل این مشکل حتما" با مشاوری متعهد هم مشورتی داشته باشید

    به هرحال جدایی از زندگی گذشته رو نتونستید فراموش کنید ...

    از طرفی باید شرایط رو طوری طراحی کنید تا کمترین رفت و امد رو با خانواده خودت داشته باشی

    تا بتونی با شرایط جدید وفق پیدا کنی ... و در این نوع رفتارتون حتماگ به خانواده خودتون و شوهرتون هم اطلاع بدید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سر در گمی

    عزيزم عادت ميكني اوايل خيلي سخته دوست داري همش خونه خودتون باشي پيش مادرو پدرت دوست داري برگردي خونه تو همون فضا باشي منم مثل تو بودم گريه ميكردم از صبح تا شب يا اكثر وقتها ميرفنتم خونه مامانمينا چندروز ميموندم همه ميگفتن شوهرتو تنها نذار منم ترسيدم يكم كم تر رفتم نه بخاطر اينكه اعتماد نداشتما بخطار همون حس زنانه
    يكم بايد تحمل كني به زندگيت به اين كه از اين به بعد همه زندگيت همسرته بايد كنار ان باشي بايد يه زندگيو بسازي يه خونه پر از آرامش براي همسرت بسازي به خودت برسي خوش باشي عادت ميكني به اين شرايط فقط شاد اش يه وقت افسرده نشي

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6723
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سر در گمی

    سلام ممنون از همه
    همسرم خیلی دوستم داره و خیلی بهم توجه داره و حتی میتونم بگم من به اندازه اون اون رو دوست ندارم با اونم شادم ولی سردر گمم
    من یه مدت مشاوره میرفتم و پزشکم افسردگی سینوسی رو تشخیص داده بود و میگفت که در طول درمان خوب میشی ولی دوباره به دوره افسرگی میری البته خیلی خوب شدم دوره افسردگیم خیلی کم شده بود ولی کاملاً درمان نشدم
    من خیلی از نظر جنسی گرم بودم ولی بعد از درمان افسردگی احساس سردی می کنم ، الانم کمی از این نظر با همسرم مشکل دارم و نمی دونم چیکار کنم؟
    اگر میشه یه مشاور خوب که بتونه کمکم بکنه بهم معرفی کنید مشاوری که الکی نخواد دوره درمان زیاد بشه تا بیشتر پول بگیره واقعاً کمکم کنه ، ممنون میشم راهنماییم کنید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد