باسلام 24سال دارم انگار ادم این زمونه نیستم باهرکسی اخت میشم زود باور میکنم زود اخت میگیرم و رازهامو میبگم هربار فکر میکنم که این یکی فرق داره ، دل میبندم و بعدش از همون شخص ضربه میبینم فرق نمیکنه غریبه باشه یا فامیل دوست پسر باشه یا دختر و .... با استادم رابطه خیلی صمیمی 5ساله داشتم اونم سیاستمدار حرفه ایه . یه دختری رو بعنوان خواهرم قبول کردم صمیمی شدیم بخاطر فوت پدرش بهش ترحم محبت و مهربانی کردم اسرارمو گفتم راه چاه نشونش دادم کمکش کردم کمک مالی کردم و ..... بعد از 1سال فهمیدم که این دختر بخاطر موقعیت اجتماعی دوست صمیمی ام که استاده به من نزدیک شده . دوست صمیمی ام که استادم بود فقط منو قبول داشت و همه همیشه توجه اشو بهم میگفتن . بعد از اینکه باین دختر میدون دادم اومد و خودشو به استادم نزدیک کرد رابطه مارو بهم زد و خودش جای من نشست . قهرکردم و کنارکشیدم . استادم با سیاست خواهش کرد به کلاساش برگردم . به خاطر علاقه امون برگشتم ولی هیچی مثل قبل نیست و همچنان اون دختر موذی موفق شده باهاش صمیمی شده حتی بیان واقعیت ها به استادم هیچی رو عوض نمی کنه و بیشتر خودمو بد نشون میدم . این رفتارا تو کلاس اذیتم میکنه چه کنم