1) فكر كنيد: اين نسخهي ابتدايي براي كساني است كه حكم «فكر نكن» را در درون خود حك كردهاند. «همان طور كه به تو گفتهاند عمل كن. سؤال نكن، تو زيادي فكر ميكني، فكر ميكني كي هستي؟» فكر كردن، كاري است خلاقه كه ميتواند اثرات واقعاً بديع داشته باشد. انديشيدن به آن چه در فكر نميگنجد، نمونهاي است عاري از عواطف براي سير در رؤياي محال. ترغيب به فكر كردن را، به ويژه، براي كساني يادآور ميشويم كه پيامهايي را كه «ژاكي شيف» مدعي است مهمترين چيزهايي است كه والدين ميتوانند به كودكان خود بدهند، دريافت نكردهاند:
الف) تو ميتواني مشكلات را حل كني،
ب) تو ميتواني فكر كني،
ج) تو ميتواني كارها را انجام دهي.
«باك مينسترفولر» عقيده داشت بچه در سن هفت يا هشت سالگي تصميمش را گرفته است و يكي از دو راه حل مشكلات را انتخاب كرده است: با مشت يا با كتاب. اضطراب، حالتي است كه در آن مجهولات بيش از معلومات است. معلومات، يا دانش، به طور كلي به كلمات مربوط ميشود. ما فكر ميكنيم، چون كلمات را داريم. دكتر «ريچارد رستاك» ميگويد:«انسانيت ما به توانايي ما در فكر كردن و گفتوگو كردن از طريق اشكال پيچيدهي عادي بستگي دارد.» كودكاني كه در خانوادههاي “خورهي كتاب” بزرگ ميشوند، احتمالاً بسيار بهتر مشكلات گيج كننده را حل ميكنند تا بچههاي ديگر. عبارت «معنياش را توي لغتنامه پيدا كن» مثبت و سازنده است. عمل كردن، احساس سردرگمي را از بين ميبرد. بچههايي كه با راه حل “مشت ” بزرگ ميشوند، هيچ وقت راه حلهاي مؤثر و بادوام پيدا نميكنند.
در دنياي ما، هميشه آدمهايي پيدا ميشوند كه مشتهايي گندهتر و چوبهايي بلندتر و سنگهايي درشتتر يا موشكهايي طويلتر داشته باشند.
هيجان، مشكلات را حل نميكند. يكي از تراژديهاي دههي 1960 (در امريكا)، موضوع گريز نسل جوان به وادي شور و احساس بود. بسياري از “بچههاي گل” دل زده از مواد مخدر كه در شهرهاي بزرگ امريكا در محلههايي به دور هم جمع ميشوند، قرباني فرهنگي هستند كه رهبران آن ميگويند: «فكر كردن را به عهدهي ما بگذاريد» سپردن سكان زندگي و سرنوشت خود به دست ديگران،شايد خلسهآور باشد، اما خطرهايي نيز دارد. شور و خلسه، مشكلات را حل نميكند، بلكه اين تنها فكر كردن است كه حلال مشكلات است. شرايط اوليهي زندگي ما هر چه باشد، ميتوانيم ياد بگيريم كه فكر كنيم. هم چنين ميتوانيم ياد بگيريم كه بخوانيم و بنويسيم و كلمات را هجي كنيم. همه ميتوانند در برنامهي ويژهي بيسوادان، نام نويسي كنند و ياد بگيرند كه از لغتنامه استفاده كنند. اين كار هم مانند ديگر تلاشهاي زندگي، مستلزم تصميمگيري است. مردم عادي كوچه و بازار هم ميتوانند فوقالعاده الهامبخش باشند. يكي از اولين معلمهاي دكتر ساموئل جانسون، كفاشي بود به نام «تام براون» كه كتابي دربارهي «درست نوشتن» نوشت و آن را به دنيا هديه كرد. روياهاي بزرگ هم به اندازهي روياهاي كوچك خرج برميدارند.
2) حرف بزنيد: چون ميتوانيم حرف بزنيم، پس ميتوانيم از ديگران كمك بگيريم. به قول معروف يك دست، صدا ندارد. حرف زدن، نه تنها در عينيت بخشيدن به سردرگمي ما مؤثر است، بلكه «نوازش» نيز ايجاد ميكند.
با كلمات ميتوانيم از ديگران كمك بگيريم و سردرگمي خود را تجزيه و تحليل كنيم. اگر نميتوانيد مقصودتان را با كلمات بيان كنيد، احتمالاً خودتان هم نميدانيد كه مقصودتان چيست. گاهي تبديل احساس به كلمات، مستلزم تلاشي فوقالعاده است. اما در گفتوگو با ديگران، از خود بيرون ميآييم و به بررسي واقعيت ميپردازيم، صداي خودمان و صداي ديگران را ميشنويم و از گفتههاي ديگران نتيجهگيري ميكنيم.
3) بخواهيد موضوع روشن شود: پرسيدن “خوب” است. اگر مقصود كسي را نميفهميد، از او بخواهيد گفتهاش را تكرار كند. اگر راهنماييها روشن نيست، بگوييد. گاهي چون نميخواهيم ابله جلوه كنيم، اظهارات و گفتههاي ديگران را بررسي نشده رها ميكنيم و بعد گيج ميشويم. چقدر از سوءتفاهمها در ازدواج يا در كلاس مدرسه، يا حتي در امور بينالمللي ميتوانست پيش نيايد، اگر مردم نميترسيدند كه پرسشهاي «ابلهانه» را مطرح كنند! با نكات متناقض مقابله كنيد. بخواهيد موضوع روشن شود. با اين كار نه فقط به خودتان، به ديگران نيز كمك ميكنيد. در بيست و دو سالگي منشي مطبوعاتي يك فرماندار ايالتي بودم. يك روز از من خواسته شد در جلسهاي متشكل از فرمانداران يازده ايالت غربي امريكا شركت كنم. دستور جلسه، تهيه و اعلام گزارشي بود دربارهي خط مشي اين ايالات دربارهي نيروي برق. رئيس من به اعضاي شركت كننده در آن جلسه گفت: «يكي از دلايلي كه «امي» براي من خيلي ارزش دارد اين است كه او از مطرح كردن سوالهاي خام و ساده نميترسد.» اين سوالات، غالباً اهميتي حياتي دارد. در جستوجوي صادقانه براي كسب اطلاعات، هيچ پرسشي ابلهانه نيست. بلاهت آنجاست كه كسي چيزي نپرسد.
4) بنويسيد: ما ميتوانيم با نوشتن افكار گيج كنندهي خود، به آنها عينيت بيشتري بدهيم. ما اغلب، فهرستهاي مختلفي براي كارهاي خود درست ميكنيم: فهرست خريد از بقالي، فهرست هديهي تولد و آغاز سال نو، يا كارهايي كه بايد بكنيم. پس چرا فهرستي از افكارمان درست نكنيم؟ اگر با مشكل دشواري روبهرو شديم و يك پاي همهي راهحلها ظاهراً ميلنگيد، تهيهي فهرستي تطبيقي ميتواند بسيار مفيد باشد. اگر هنگام روبهرو شدن با مشكلي پيچيده، همهي نكات مثبت را در يك ستون و همهي نكات منفي را در ستوني ديگر ثبت كنيم، تصميمگيري، احتمالاً سادهتر ميشود. التبه بيشتر مشكلات چنين نيستند، ولي اگر دشواريها را روي كاغذ با هم مقايسه كنيم، ميتوانيم راهي را انتخاب كنيم كه كمترين دشواريها را دارد. ميتوان از اين راه به تصميم صحيح رسيد. ممكن است باز هم دشواريهايي داشته باشيم، اما بر بدترين آنها، يعني بيتصميمي و دودلي، غلبه كردهايم.
روش ديگر ارزيابي مسيرهاي متعارض براي عمل، روش “مثبت مضاعف” است. فهرستي از همهي نكات مثبت هر دو مسير تهيه كنيد و در صورت امكان، همزمان در هر دو مسير پيش برويد و در جستوجوي بهترينهاي هر دو مسير باشيد. اگر دختري نميتواند تصميم بگيرد كه با كدام يك از دو خواستگار خود ازدواج كند، ميتواند با اين روش تا حد امكان جنبههاي مثبت هر يك را بررسي كند. تصميمگيري از صميم قلب، ميتواند شواهد مورد نياز را در اختيار او بگذارد: اولي سازگارتر از دومي است و بيشتر احساس مسووليت ميكند، اولي را انتخاب كن. دودلي به معناي بيعلاقگي است و نميتواند سرانجامي داشته باشد. مزيت اين روش در مقايسه با روش تطبيقي در اين است كه احتمال دستيابي به رازهاي نهفته و افكار دفن شده را افزايش ميدهد.
5) براي اطلاعات بيشتر پيش متخصص برويد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید |
دفتر شریعتی: |
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه |
|