مخالفت پسر با ازدواج

[سارا ک]

سلام یکی ازدوستانم به مشکل برخورده من هرچی بهش میگم راهی نداره و باید فراموشش کنی قانع نمیشه و میگه حتما یه راهی هست که برش گردونم به سمت خودم.دوستم بیست و هشت سالشه.یه خواستگار داشته خواستگارشم باهاش یه مدت دوست بودن و بعد اومدن خواستگاری.بعد از سه ماه خواستگارش بهش گفته تو ************ چت با دوست داشتی و نمیتونم این مسیله رو هضم کنم و رابطه برای من تموم شده هست ونمیخوام ازدواج کنم دیگه.جلوی خونواده شم لیست مکالمات تلفنی و ************ چت رو نشون مادر دوستم داده و اینجوری باهاش تا کرده.دوستم هرچی بهش میگه من نمیدونستم دوستم داشتی و نمیدونستم قصدت ازدواج بود خواستگارش بهش گفته من نمیتونم حتی اگه بعد از ازدواج خیلی خانوم باشی و با خودم باشی فقط اما باز هم نمیتونم به عنوان یه مرد مسیله رو هضم کنم.خواستگارش خیلی دوسش داشته و دوستم شدیدا پشیمونه.در ضمن دوستت خواستگارشم اصلا ندیده و فقط ************ چت داشتن و تماس تلفنی از راه دور.این خواستگار و دوستش دوتاشون دوستمو میخواستن و از دوستم خوششونم اومده بود سر همین مسیله این خواستگار و دوستش سر دوستم رابطه شون به هم خورد.دوستم راهکار میخواد اینم بگم ************ واقعی با دوستش نداشته.خواستگارش تحقیق کرده لیست مکالمات و پیاما رو گیر آورده اما نه از طریق دوست صمیمی و هفت ساله اش.ظاهرا از طریق مخابرات اقدام کرده بود.

[maryam sadat]

سلام
ب نظر من دوستتون باید بیخیال اون اقا بشه چون وقتی در حد ************ چت با یه غریبه پیش رفته اون اقا دیگه چطوری میتونه به ایشون اعتماد کنه دو روز دیگه ک برن زیر یه سقف دوستتون لباس از قران هم بپوشه اون اقا دیگه حرفاشو قبول نمیکنه بحث الان نیست بحث اینده س ک هر لحظه ممکنه ک این بی اعتمادی سراغ اون اقا بیاد و گیرهای الکی بده تجربه ثابت کرده اعتمادی ک از بین بره غیرممکنه برگرده
حالا حتی اگه طرفت واقعا دیگه هیچ کاری نکنه و پشیمون شده باشه.
زندگی ک بر پایه ی بی اعتمادی بنا بشه سسته
خود من تجربه داشتم و میدونم چقدر بی اعتمادی سخت و غیرقابل هضمه

[سارا ک]

اینم بگم زمانی که با این آقا خواستگارشون بودن دوستی تلفنی شو با دوست خواستگارش قطع کرده بود.اولی بله منم نظرم اینه که بی خیالش شه.دوستان دیگه امکانش هست راهکار بدن؟در ضمن ممنون میشم دوستان راهنمایی کنن و یا راهکار بدن

[JOY]

اینم بگم زمانی که با این آقا خواستگارشون بودن دوستی تلفنی شو با دوست خواستگارش قطع کرده بود.اولی بله منم نظرم اینه که بی خیالش شه.دوستان دیگه امکانش هست راهکار بدن؟

سلام دوست عزیز

ببینید مسئله ای که هست و در مورد همه آقایان هم صدق میکنه اینه که با شخصی دوست باشند و خیلی خیلی خیلی هم دوسش داشته باشند معمولا با اون شخص ازدواج نمیکنند و اما در مواردی که ازدواج میکنند میبینید که شک بینشون برقراره و زندگی شون جهنم میشه ......

به دوستتون بگید درکشون میکنید بگید آدم هایی زیادی مثل ایشون هستند اما خب باید خدارو شکار باشند که با اون شخص ازدواج نکردند چون شکی که هست به خاطر دوستی به وجود اومده یعنی حتی خود همون آقا میاد میگه چرا به من ابراز علاقه کردی چرا باهام حرف زدی و.....

کارشون درست نبوده و به هیچ وجه مورد تایید نیست که با اون آقا در مورد موارد ممنوعه صحبت کردند ، جدای از اون اصلا نباید با اون آقا صحبت می کردند

ولی خب الان وقت سرزنش شون نیست

بهش بگید خیلیامثل ایشون بودند و هستند و شما درکش میکنید که چقدر فراموش کردن سخته اما بیشتر از یک ماه نمیشه کم کم حالش دوباره خوب میشه فقط صبوری لازمه و همکاری شما و خانوادش بعد حالشون بهتر و بهتر میشه ، به یک مشاور هم مراجعه کنند و باهاشون درد و دل کنند و ایشون هم راهنمایی شون میکنند و هم آروم میشوند ...بگید نگران نباشند سه ماه دیگه همین موقع با تلاش خودش و صبوری اش و مقاومت در مورد برنگشتن به اون قضیه حالش خوب خوب میشه

فقط نیاز به گذر زمان هست

بهش بگید اون الان نمیتونه بخاطر حالش قضیه رو از بیرون ببینه و ممکنه خطا کنه اما شما الان بیرون قضیه هستید و بهتر قضیه واکاوی میکنید
همدردی خیلی مهمه بهش بگید میفهمید دوست داره اون برگرده دوست داره باهاش ازدواج کنه اما واسه هم نبودن

سعی کنید از دری وارد بشید که دوست دارند اگر دوست دارند باهاشون چت کنند بگید که میفهمید که دوسش داره و دوست داره باهاش حرف میزنه بگید میفهمید پشیمونه بگید میفهمید چقدر وقتی به اون موقع فکر میکنه حس خوبی داره و دلش میخواد برگرده اما بعد یک مدت همین حس به نفرت تبدیل میشه

من آدمایی زیادی رو دیدم که اینطور بودند فقط نیاز به صبوری و مقاومت هست

بهشون بگید رمان حماقت محض (زهرا ابراهیم زاده ) رو بخونه حتما کمکشون میکنه