نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: سوءظن مادرم به من و خواهرم

5773
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18073
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    24
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    سوءظن مادرم به من و خواهرم

    سلام دوستان
    من 26 سالمه
    20 ساله ی حرف و به هیچ کس نزدم
    مادرم از بچگی خواهرمو میبرد دکتر زنان برای چک کردن باکرگی!
    فکر میکرد بردارم بهش.....
    برادرم اصلا خونه نبود و ادمی نبود که این کار و بکنه
    یه بار رفتم تو اتاق برادرم حوصلم سر رفته بود فرداش من و با کتک برد دکتر زنان
    هیچ وقت اون روز و فراموش نمیکنم
    دخترا کسی این تجربه رو داره؟
    وحشتناک بود وحشتناک
    الان میگه اگه یه روز بخواید ازدواج کنید باید دوباره برید برای معاینه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!
    این دویونگی نیست؟
    چرا مادرم اینطوریه؟
    با حرف هم ادم نمیشه
    ای کاش میشد فرار کنم یا برم کلا
    نمیتونم تحمل کنم
    ی بار توهین کرده بهم و به هیچ کس نگفتم
    خواهرم و هر روز میبرد!
    فکر کنم100 باز برده
    چیکار کنم
    ما اجازه بیرون رفتن نداریم. اجازه خوش گذارنی نداریم. دانشگاه رفتن هم باید با سختی باشه
    شما بگید چیکار کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شک مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکی 70 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من 26 سالمه
    20 ساله ی حرف و به هیچ کس نزدم
    مادرم از بچگی خواهرمو میبرد دکتر زنان برای چک کردن باکرگی!
    فکر میکرد بردارم بهش.....
    برادرم اصلا خونه نبود و ادمی نبود که این کار و بکنه
    یه بار رفتم تو اتاق برادرم حوصلم سر رفته بود فرداش من و با کتک برد دکتر زنان
    هیچ وقت اون روز و فراموش نمیکنم
    دخترا کسی این تجربه رو داره؟
    وحشتناک بود وحشتناک
    الان میگه اگه یه روز بخواید ازدواج کنید باید دوباره برید برای معاینه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!
    این دویونگی نیست؟
    چرا مادرم اینطوریه؟
    با حرف هم ادم نمیشه
    ای کاش میشد فرار کنم یا برم کلا
    نمیتونم تحمل کنم
    ی بار توهین کرده بهم و به هیچ کس نگفتم
    خواهرم و هر روز میبرد!
    فکر کنم100 باز برده
    چیکار کنم
    ما اجازه بیرون رفتن نداریم. اجازه خوش گذارنی نداریم. دانشگاه رفتن هم باید با سختی باشه
    شما بگید چیکار کنم

    سلام

    متاسفم عزیز ولی مادر شما یا دچار اختلال شدیده و به شدت اسیب دیده و شما تنها کاری که میتوانید بکنید هدایت ایشان به یک روانشناس اگاهه که البته حتما مخالفت میکنند.

    از طرفی هر کدام سریعتر مستقل بشید به نفعتونه.

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18073
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    24
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شک مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    متاسفم عزیز ولی مادر شما یا دچار اختلال شدیده و به شدت اسیب دیده و شما تنها کاری که میتوانید بکنید هدایت ایشان به یک روانشناس اگاهه که البته حتما مخالفت میکنند.

    از طرفی هر کدام سریعتر مستقل بشید به نفعتونه.

    سپاس
    دکتر
    مستقل چجوری اخه؟
    خانواده من مذهبی و سنتی ان
    اجازه ندارم کاری بکنم
    حتی یه مدت میگفتن حقی نداری تو مهمانی ها بخندی!
    بعد چجوری میشه انتخاب عاقلانه کرد با این فرهنگ پایین؟
    یا میگن زود باید ازدواج کنی که باید با معاینه باشه! یا بشینی توی خونه
    اگه ی بار دیگه بگه باید معاینه بشی یا خودکشی میکنم یا به همه فامیل زنگ میزنم میگم
    ویرایش توسط نیکی 70 : 12-15-2017 در ساعت 10:27 PM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : شک مادرم

    به شدت شکاکن نسبت به فرزندانشون

    باید مشاوره برن

  6. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شک مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکی 70 نمایش پست ها
    مستقل چجوری اخه؟
    خانواده من مذهبی و سنتی ان
    اجازه ندارم کاری بکنم
    حتی یه مدت میگفتن حقی نداری تو مهمانی ها بخندی!
    بعد چجوری میشه انتخاب عاقلانه کرد با این فرهنگ پایین؟
    یا میگن زود باید ازدواج کنی که باید با معاینه باشه! یا بشینی توی خونه
    اگه ی بار دیگه بگه باید معاینه بشی یا خودکشی میکنم یا به همه فامیل زنگ میزنم میگم
    والا چی بگم با این وضعیت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

    و متاسفم واقعا . این قرن و اینهمه جهل و نادانی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و کم نیستند خانواده های بیماری چون خانواده محترم! شما.

    ولی خوب بدون استقلال مالی حتما در این قفس خواهید ماند!

    البته این حرف و رفتارها نه مذهبه و نه سنت!!!! بلکه فقط از جهل و تعصب و نادانی میاد و بس.

    در ضمن شاید بتوانید از مرکز اسلامی محل و یا پیش نماز محل و..... در جهت صحبت با والدین و شناساندن درست حق و حوق شماها به عنوان یک انسان به آنها, کمک بگیرید.؟


    با ارزوی بهترینها

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  8. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21473
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    1
    تشکر شده 39 بار در 24 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : شک مادرم

    حواستون باشه هرگز بخاطر راحت شدن از دست خونواده سمت ازدواج نرید!
    همیشه هم یادتون باشه که مادر شما مهربونترین شخص در حق شماست. همه کارهاش رو از روی دوس داشتن بدونید. درسته کاملا اشتباهه ولی اون به خیال خودش داره از شما محافظت میکنه. فقط روشش یه کم ناجوره.
    به این هم فک کنید شاید قبلا خودش قربانی یه همچین تجربه شومی بوده یا اتفاق مشابهی براش رخ داده که دوس نداره شما تکرار اون تجربه باشید.
    شما به اینترنت دسترسی دارید و این یعنی یه ذره آزادی دارید. از مشاوره های آنلاین کمک بگیرید.
    اگه زمانی هم دعواتون شد به فرار و غیره فکر نکنید. به اورژانس ۱۲۳ زنگ بزنید و ازشون کمک بخواید. اونا میتونن مشکلتون رو حل کنن.
    تنها نکته ای که باید یادت بمونه اینه که نباید توی موقعیت حساس کار اشتباهی انجام بدی. خودکشی، فرار، ازدواج و... همگی اشتباهاتی جبران ناپذیر هستن.

  10. کاربران زیر از rex.kax بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14313
    نوشته ها
    185
    تشکـر
    18
    تشکر شده 70 بار در 55 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : شک مادرم

    خانمی ناراحت نشو مامانش از روی دوست داشتنش این کارو میکنه بد شما رو نمیخواد که کلا برین پیش مامانتون شب و روز تاشکش کم بشه

  12. کاربران زیر از panatel بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18073
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    24
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شک مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rex.kax نمایش پست ها
    حواستون باشه هرگز بخاطر راحت شدن از دست خونواده سمت ازدواج نرید!
    همیشه هم یادتون باشه که مادر شما مهربونترین شخص در حق شماست. همه کارهاش رو از روی دوس داشتن بدونید. درسته کاملا اشتباهه ولی اون به خیال خودش داره از شما محافظت میکنه. فقط روشش یه کم ناجوره.
    به این هم فک کنید شاید قبلا خودش قربانی یه همچین تجربه شومی بوده یا اتفاق مشابهی براش رخ داده که دوس نداره شما تکرار اون تجربه باشید.
    شما به اینترنت دسترسی دارید و این یعنی یه ذره آزادی دارید. از مشاوره های آنلاین کمک بگیرید.
    اگه زمانی هم دعواتون شد به فرار و غیره فکر نکنید. به اورژانس ۱۲۳ زنگ بزنید و ازشون کمک بخواید. اونا میتونن مشکلتون رو حل کنن.
    تنها نکته ای که باید یادت بمونه اینه که نباید توی موقعیت حساس کار اشتباهی انجام بدی. خودکشی، فرار، ازدواج و... همگی اشتباهاتی جبران ناپذیر هستن.
    سلام
    ممنون از پاسخگویی تون
    ولی اون واقعا بیماره...خواهرمو هر روز میبرد دکتر با هزینه بالا برای معاینه... بعد سر من جیغ میزد که پول ندارم برات خرید کنم
    نتیجه اش چی شد خواهرم 35 سالشه از ازدواج فراریه میترسه مخصوصا از رابطه همش به خاطر اون رفتارهاست
    اون روز که منو برد دکتر 13 سالم بود تو راه اونقدر جیغ زدم و نفرینش کردم همه تو خیابان دلشون برام سوخته بود
    شرایط مشابه نداشته چون زود ازدواج کرده و خانواده ای که نگاه کردن به فامیل هاشون هم گناه کبیره بوده!
    من خیلی دوست داشتم ازدواج کنم از راه شم ولی گفت حتی برای ازدواج هم بایددکتر برید پشیمان شدم حاضرم خودکشی کنم و نرم
    من نه با کسی دوستم نه سر کار میرم و نه تنهایی بیرون
    چجوی میتونم با کسی ارتباط داشته باشم
    اونقدرم معتقد هستم که هیچ وقت این کارو نکنم
    ای کاش تو این خانواده به دنیا نمیاومدم ای کاش

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18073
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    24
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شک مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط panatel نمایش پست ها
    خانمی ناراحت نشو مامانش از روی دوست داشتنش این کارو میکنه بد شما رو نمیخواد که کلا برین پیش مامانتون شب و روز تاشکش کم بشه
    دوست داشتن نیست جنونه!
    منم قرص ضد جنون میخوردم یه مدت از کارهای خانوادم
    شب و صبح پیششم
    اجازه تنها از خونه بیرون رفتن و ندارم ولی بازم شک داره

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2022
    شماره عضویت
    48254
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شک مادرم

    این اصلا و ابدا دوست داشتن نیست مهم نیست اون شخص چه نسبتی باهاشون داره این کار ها بزرگترین توهین هست و اون مادرشون سریعتر باید تو تیمارستان بستری بشن

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : سوءظن مادرم به من و خواهرم

    سلام به شما نیکی جان
    قابل درک هست که این شرایط برای شما و خواهرتان با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم در این مورد خب این سبک رفتاری مادر و میزان بدبنی که دارند نشان از مشکلات روحی و احتمالا داشتن افکار پارنوئید میباشد و خب در این مسیر در کنار احترام به ایشان در جایگاه مادرتان بهتر است که شما مسیر رشدی خودتان را سپری کنید در هرصورت شما در زمان فعلی یک خانم بالغ هستید و میتوانید برای زندگی خود تصمیم گیری کنید.
    اگر دائم بخواهید خودتان را در معرض و یا پاسخ دهی به این افکار مادر قرار بدهید خب این مسیر میتواند برای شما و خواهرتان آسیب زا باشد.
    بهتر است که اگر پدر حضور دارند در مورد شرایط مادر و مشکلات احتمالی ایشان با هم صحبت کنید و بخواهید که ایشان برای درمان مادر ایشان را راضی به صحبت با روانشناس و روان پزشک کنند.
    بله ممکن است که متقل رفتار کردن دشوار باشد اما بهتر است واضح و روشن با مادر صحبت کنید و بیان کنید که نه مایل به ازدواج اجباری و نه معاینه هستید و در این مورد بهتر است به یاشان بیان کنید که این سبک رفتاری برای شما با چه احساساتی همراه شده است .
    در کنار اینمکه مذهبی بودن ارتباطی با این رفتارها ندارد و خب قرار نیست که پشت مذهب بیماری های روحی را پنهان کرد پس بهتر است که در این مورد شما مسیر خودتان را طی کنید ممکن است در اول سخت باشد اما اگر شما بخواهید دائم بر دیدگاه و رفتار آنها تمرکز کنید خب این شرایط می تواند مشکلات بیشتری ایجاد کند.
    امضای ایشان
    02188422495
    02122354282
    02122247100

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تلگرامیا یه سوال مهم دارم خیلی نگرانم :(
    توسط aylar7878 در انجمن موبایل
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: 04-07-2017, 02:23 PM
  2. ثواب خواندن سوره های قرآن !
    توسط sina210 در انجمن مسائل مذهبی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-22-2016, 03:08 AM
  3. سردرگمی و سوء تفاهم در روابط
    توسط mosfa در انجمن مخالفت دختر با ازدواج
    پاسخ: 44
    آخرين نوشته: 02-08-2015, 12:37 AM
  4. سوال در مورد پروژه
    توسط بهشت در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-17-2015, 11:48 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد