نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: عدم احساس رضایت از زندگی

902
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27542
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم احساس رضایت از زندگی

    سلام و حسته نباشید.من یک خانوم 21ساله هستم که یک پسر17ماهه دارم و در سن 16سالگی ازدواج کردم.
    من توی زندگیم کمبود ندارم.اما نمیدونم چرا احساس نارضایتی دارم.صبح دیر از خواب مامیشم و تمایلی ب کار خونه ندارم.انگار همیشه خسته ام و تننبلی میاد سراغم.خیلی کم پیش میاد که حال و روحیه ام خوب باشه و ب کارای خونه و بچه داریم برسم.من و شوهرم چون زود ازدواج کردیم بیشتر کاراهامونو خانواده هامون انجام دادن و کمک حالمون بودن احساس میکنم حالا همیشه انگار از اونا توقع همه کار داریم و خودمون خود جوش عمل نمیکنیم.رپدر کل روحیه شادی ندارم.دوس دارم مثل بقیه صبح زود پاشم و غذای خوب بزارم و ب کارام برسم اما نمیتونم هرشب تصمیم ایتکارا رو میگیرم اما میزنم زیر قولم.
    مسیله دیگه ام اینه که انگار همیشه دنبال یک مسیله واسه دعوام.چون چندبار اتفاق افتاده که مادرشوهرم یهم زنگ زده و سرچیزای الکی باهام بحث کرده الان ترسیده شدم و صبح که چشام باز میشه همش ترس دارم که مبادا امروز زنگ بزنه و باز باهام دعوا کنه.واسه همین هرروز کارامو ول میکنم و میرم خونشون تا ازم گله نکنه.از این وضعیتم خسته ام که هرروز کارم شده رفتن ب اونجا واسه همین عادت کردم و خونه نمیتونم بمونم.
    من احساس بدی در خودم دارم و انگاری هیچوقت ارامش ندارم.ارامش روحی.
    من بیماری تیرویید دارم همش فکر میکنم بخاطر این بیماریه که همیشه کسلم و بی حوصله.انگار ضعف جسمی و روحی دارم که نمیتونم ب کارام برسم.
    و اینکه نمیتونم تصمیم بگیرم و رو ی تصمیمم بایستم.مثلا بارهاشده تصمیم ب درس خوندم گرفتم و وسط کار رهاش کردم.دوس ندارم اینطور ادمی باشم.دوس ندارم شوهرم ب چشم یک ادم بی مسیولیت نگاه کنه.
    شوهرمن 26سالشه و کارشناسی ارشد داره و همچنان درش میخونه اما من دیپلمه هستم و تازه دارم شروع ب درس میکنم.همسرم همیشه میگه من دنبال پیشرفتم و دوس دارم تو هم اینطور باشی.منم دلم میخواد اما یک چیزی جلومو میگیره.
    دوس دارم پیشرفت کنم و همسرم و فرزندم بهم افتخار کنن و خودم ب خودم ببالم.
    خییلی ممنون میشم راهنماییم کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27477
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    8
    تشکر شده 31 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چکار کنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط fs74 نمایش پست ها
    سلام و حسته نباشید.من یک خانوم 21ساله هستم که یک پسر17ماهه دارم و در سن 16سالگی ازدواج کردم.
    من توی زندگیم کمبود ندارم.اما نمیدونم چرا احساس نارضایتی دارم.صبح دیر از خواب مامیشم و تمایلی ب کار خونه ندارم.انگار همیشه خسته ام و تننبلی میاد سراغم.خیلی کم پیش میاد که حال و روحیه ام خوب باشه و ب کارای خونه و بچه داریم برسم.من و شوهرم چون زود ازدواج کردیم بیشتر کاراهامونو خانواده هامون انجام دادن و کمک حالمون بودن احساس میکنم حالا همیشه انگار از اونا توقع همه کار داریم و خودمون خود جوش عمل نمیکنیم.رپدر کل روحیه شادی ندارم.دوس دارم مثل بقیه صبح زود پاشم و غذای خوب بزارم و ب کارام برسم اما نمیتونم هرشب تصمیم ایتکارا رو میگیرم اما میزنم زیر قولم.
    مسیله دیگه ام اینه که انگار همیشه دنبال یک مسیله واسه دعوام.چون چندبار اتفاق افتاده که مادرشوهرم یهم زنگ زده و سرچیزای الکی باهام بحث کرده الان ترسیده شدم و صبح که چشام باز میشه همش ترس دارم که مبادا امروز زنگ بزنه و باز باهام دعوا کنه.واسه همین هرروز کارامو ول میکنم و میرم خونشون تا ازم گله نکنه.از این وضعیتم خسته ام که هرروز کارم شده رفتن ب اونجا واسه همین عادت کردم و خونه نمیتونم بمونم.
    من احساس بدی در خودم دارم و انگاری هیچوقت ارامش ندارم.ارامش روحی.
    من بیماری تیرویید دارم همش فکر میکنم بخاطر این بیماریه که همیشه کسلم و بی حوصله.انگار ضعف جسمی و روحی دارم که نمیتونم ب کارام برسم.
    و اینکه نمیتونم تصمیم بگیرم و رو ی تصمیمم بایستم.مثلا بارهاشده تصمیم ب درس خوندم گرفتم و وسط کار رهاش کردم.دوس ندارم اینطور ادمی باشم.دوس ندارم شوهرم ب چشم یک ادم بی مسیولیت نگاه کنه.
    شوهرمن 26سالشه و کارشناسی ارشد داره و همچنان درش میخونه اما من دیپلمه هستم و تازه دارم شروع ب درس میکنم.همسرم همیشه میگه من دنبال پیشرفتم و دوس دارم تو هم اینطور باشی.منم دلم میخواد اما یک چیزی جلومو میگیره.
    دوس دارم پیشرفت کنم و همسرم و فرزندم بهم افتخار کنن و خودم ب خودم ببالم.
    خییلی ممنون میشم راهنماییم کنید.

    با سلام خدمت شما خواهر گرامی

    من چند خط اول صحبت های شما رو که خوندم حدس زدم که احتمال زیاد مشکل تیروئید دارید که خودتون در انتهای متن به اون اشاره کردید.

    بله، خستگی و تنبلی و حوصله نداشتن و رها کردن کار از عوارض همین مشکل تیروئید شماست.

    بهتره مراجعه به دکتر کنید و این مشکل خودتون رو حل کنید تا این عوارض برطرف بشه.
    ویرایش توسط راهنما 110 : 04-04-2016 در ساعت 09:39 PM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27542
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چکار کنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط راهنما 110 نمایش پست ها

    با سلام خدمت شما خواهر گرامی

    من چند خط اول صحبت های شما رو که خوندم حدس زدم که احتمال زیاد مشکل تیروئید دارید که خودتون در انتهای متن به اون اشاره کردید.

    بله، خستگی و تنبلی و حوصله نداشتن و رها کردن کار از عوارض همین مشکل تیروئید شماست.

    بهتره مراجعه به دکتر کنید و این مشکل خودتون رو حل کنید تا این عوارض برطرف بشه.
    ممنون از لطف و توجه شما
    قبلا مراجعه کردم و خیلی وقته که تحت کنترل هستم و آزمایش ها و هورمون ها مقدار نرمالی دارند
    مشکل از داخل ذهنمه ...

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27542
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم احساس رضایت از زندگی

    استادان عزیز نظری ندارید؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد