نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: عدم رضایت از زندگی و ناامیدی

922
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26430
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Thumbs up عدم رضایت از زندگی و ناامیدی

    سلام . امیر هستم 20 ساله. میخوام سرتونو درد بیارم یکم. نمیدونم از کجای زندگیم شروع کنم اما میگم براتون. لطفا ی راهنمایی بکنین ک چطور مشکلمو رفع کنم. بمیرم یا بمونم...
    من کلا تو زندگیم ادم بدبختیم ، هیییییچ نور امیدی نمیبینم به ایندم . جرات ندارم حرفمو راحت بزنم .از صبح ک بیدار میشم میچسبم به لپتاپم یا موبایلم سرمو گرم میکنم تا وقتی ک شب بشه و دوباره بگیرم بخوابم.هر چقدرم دنبال کار گشتم اما هیچی پیدا نکردم . هر جا رفتم دیدم ی عده ادم پاچه خوار تر با دولا راس شدن و خوار شدن جلوی رییس یا کارفرما کار خودشونو به دست اوردن و من مثل ی دکوری برگشتم خونه. اصلا توانایی روابط اجتماعی ندارم. از بچگی بابام نمیزاشت برم بیرون از خونه و با بچه ها بازی کنم(هیچوقت نمیتونم فراموش کنم و تنفر شدیدی از پدرم دارم).دردامو توی خودم میریختمو تبدیل به کینه میکردم ک ی روز بشه و دوباره ب هر نحوی جبران کنم.به ناچار از سه سالگی سرم تو سگا و میکرو و منچ گرم شد تا بزرگ ترشدم و ناشکری نباشه تونستم استعدادمو کشف کنم و با تلاش خودم تونستم برنامه نویس ماهری بشم و در زمنیه ی کامپیوتر به حداکثر رسیدم اما به دلیل فسادی ک توی کشوره و هجوم بیکاری متاسفانه در استخدام پارتی رو به استعداد ترجیح میدن پس استعداد کشک!! . ادمی هستم به شدت کینه ای ، ینی حاضرم دست به قتل و جنایت بزنم تا کاری رو ک در گذشته با من کرده رو جبران کنم.دیگ مث قبل حوصله گوش کردن اهنگ هایی رو ندارم ک حداقل با گوش دادن اونا اروم بگیرم.متاسفانه به خاطر زود وابسته شدنم و احساسی بودنم از خودی و غریبه ضربه خوردم و مورد تمسخر قرار گرفتم.دیگ ابدا توی جمع حاضر نشدم . نمیخوام کسی منو مخاطب صحبتش قرار بده. احساس میکنم دیگ نمیتونم زنده باشم و توی این دنیا اضافی ام. دنبال ی راهیم ک اول دشمنامو زجرکش کنم بعد خودمو بدون درد و سریع خلاص کنم.احساس میکنم دیگ توی همه چی بازنده شدم .از شدت نا امیدی ترک تحصیل کردم. هر روز به سقف خیره شدن و دور زدن توی چنل های تلگرام شده کارم. واقعا نمیدونم چطور بعضی ادما شادن ؟ به نظر من ک دیوونه ان .اخه به چی این زندگی لعنتی باید خندید ؟!!.تا ی نفر مثلا مادرم ی حرف کوتاه رو کش میاره سریع از کوره در میرم و تا آخرین توان حنجرم داد میزنم و فحش میدم.از همه متنفر شدم هر کسی ی جوری منو آزار میده...
    شمایی ک داری این متن رو میخونی حتما در جواب میخوای همون حرفای همیشگی رو بزنی مثل : نیمه پر لیوانو نگا کن با امیدوار باش یا تنت سالمه و ..... باید بگم ک گوشم پره از این حرفا. اصلا نمیتونم معنی این حرفارو تو ذهنم کند و کاو کنم.پیش روانپزشک نمیتونم برم چون اگ برم مطمعنم لال میشم و اشکام بند نمیاد و بعد از کوره در میرم و ترجیح میدم توی تنهایی خودم باشم.از قیافه خودم تنفر پیدا کردم. هر وقت تو اینه نگا میکنم میگم خاک تو سرت برو بمیر...
    دوستای عزیزم شما بگین چه کنم ! با شعار پاسخ منو ندید لطفا.

  2. کاربران زیر از UNKNOWN2016 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم اعتماد به نفس

    نقل قول نوشته اصلی توسط UNKNOWN2016 نمایش پست ها
    سلام . امیر هستم 20 ساله. میخوام سرتونو درد بیارم یکم. نمیدونم از کجای زندگیم شروع کنم اما میگم براتون. لطفا ی راهنمایی بکنین ک چطور مشکلمو رفع کنم. بمیرم یا بمونم...
    من کلا تو زندگیم ادم بدبختیم ، هیییییچ نور امیدی نمیبینم به ایندم . جرات ندارم حرفمو راحت بزنم .از صبح ک بیدار میشم میچسبم به لپتاپم یا موبایلم سرمو گرم میکنم تا وقتی ک شب بشه و دوباره بگیرم بخوابم.هر چقدرم دنبال کار گشتم اما هیچی پیدا نکردم . هر جا رفتم دیدم ی عده ادم پاچه خوار تر با دولا راس شدن و خوار شدن جلوی رییس یا کارفرما کار خودشونو به دست اوردن و من مثل ی دکوری برگشتم خونه. اصلا توانایی روابط اجتماعی ندارم. از بچگی بابام نمیزاشت برم بیرون از خونه و با بچه ها بازی کنم(هیچوقت نمیتونم فراموش کنم و تنفر شدیدی از پدرم دارم).دردامو توی خودم میریختمو تبدیل به کینه میکردم ک ی روز بشه و دوباره ب هر نحوی جبران کنم.به ناچار از سه سالگی سرم تو سگا و میکرو و منچ گرم شد تا بزرگ ترشدم و ناشکری نباشه تونستم استعدادمو کشف کنم و با تلاش خودم تونستم برنامه نویس ماهری بشم و در زمنیه ی کامپیوتر به حداکثر رسیدم اما به دلیل فسادی ک توی کشوره و هجوم بیکاری متاسفانه در استخدام پارتی رو به استعداد ترجیح میدن پس استعداد کشک!! . ادمی هستم به شدت کینه ای ، ینی حاضرم دست به قتل و جنایت بزنم تا کاری رو ک در گذشته با من کرده رو جبران کنم.دیگ مث قبل حوصله گوش کردن اهنگ هایی رو ندارم ک حداقل با گوش دادن اونا اروم بگیرم.متاسفانه به خاطر زود وابسته شدنم و احساسی بودنم از خودی و غریبه ضربه خوردم و مورد تمسخر قرار گرفتم.دیگ ابدا توی جمع حاضر نشدم . نمیخوام کسی منو مخاطب صحبتش قرار بده. احساس میکنم دیگ نمیتونم زنده باشم و توی این دنیا اضافی ام. دنبال ی راهیم ک اول دشمنامو زجرکش کنم بعد خودمو بدون درد و سریع خلاص کنم.احساس میکنم دیگ توی همه چی بازنده شدم .از شدت نا امیدی ترک تحصیل کردم. هر روز به سقف خیره شدن و دور زدن توی چنل های تلگرام شده کارم. واقعا نمیدونم چطور بعضی ادما شادن ؟ به نظر من ک دیوونه ان .اخه به چی این زندگی لعنتی باید خندید ؟!!.تا ی نفر مثلا مادرم ی حرف کوتاه رو کش میاره سریع از کوره در میرم و تا آخرین توان حنجرم داد میزنم و فحش میدم.از همه متنفر شدم هر کسی ی جوری منو آزار میده...
    شمایی ک داری این متن رو میخونی حتما در جواب میخوای همون حرفای همیشگی رو بزنی مثل : نیمه پر لیوانو نگا کن با امیدوار باش یا تنت سالمه و ..... باید بگم ک گوشم پره از این حرفا. اصلا نمیتونم معنی این حرفارو تو ذهنم کند و کاو کنم.پیش روانپزشک نمیتونم برم چون اگ برم مطمعنم لال میشم و اشکام بند نمیاد و بعد از کوره در میرم و ترجیح میدم توی تنهایی خودم باشم.از قیافه خودم تنفر پیدا کردم. هر وقت تو اینه نگا میکنم میگم خاک تو سرت برو بمیر...
    دوستای عزیزم شما بگین چه کنم ! با شعار پاسخ منو ندید لطفا.




    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    دفتر شریعتی:
    ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

    1- یک کار را جدید امتحان کنید.
    وقتی از منطقه آرامشتان بیرون می آیید و چیزی را امتحان می‌کنید که قبلاً آن را انجام نداده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می‌کنید بلکه محدوده‌های خود و اعتمادتان به توانایی‌های خود را گسترش می‌دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می‌توانید از ترس‌هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت‌های کمتر داشته باشید.


    2- برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
    این یکی از مهمترین و موثرترین راه‌های ایجاد اعتمادبه‌نفس دائم است. وقتی تصمیم می‌گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی‌کشید و آن را پیش می‌برید، خودتان به خودتان ثابت می‌کنید و اینجاست که اعتمادبه‌نفستان بالا می‌رود.
    3- از مدیتیشن استفاده کنید.
    مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.


    4- ورزش کنید.
    این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه‌نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می‌برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می‌کند—مثل تستوسترون و اندورفین—که حالت مثبت‌تری به شما می‌دهد. به گزارش نیک صالحی، به نظر می‌رسد ورزش به طور اتوماتیک‌وار اعتمادبه‌نفس افراد را بالا می‌برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می‌دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می‌دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفس است.
    5- تا زمانیکه اعتمادبه‌نفس پیدا نکرده‌اید وانمود کنید که دارید.
    یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت‌هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می‌گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی‌کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی‌هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می‌بینید که احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنید، اعتمادبه‌نفس واقعی.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25359
    نوشته ها
    674
    تشکـر
    636
    تشکر شده 434 بار در 239 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم اعتماد به نفس

    نقل قول نوشته اصلی توسط UNKNOWN2016 نمایش پست ها
    سلام . امیر هستم 20 ساله. میخوام سرتونو درد بیارم یکم. نمیدونم از کجای زندگیم شروع کنم اما میگم براتون. لطفا ی راهنمایی بکنین ک چطور مشکلمو رفع کنم. بمیرم یا بمونم...
    من کلا تو زندگیم ادم بدبختیم ، هیییییچ نور امیدی نمیبینم به ایندم . جرات ندارم حرفمو راحت بزنم .از صبح ک بیدار میشم میچسبم به لپتاپم یا موبایلم سرمو گرم میکنم تا وقتی ک شب بشه و دوباره بگیرم بخوابم.هر چقدرم دنبال کار گشتم اما هیچی پیدا نکردم . هر جا رفتم دیدم ی عده ادم پاچه خوار تر با دولا راس شدن و خوار شدن جلوی رییس یا کارفرما کار خودشونو به دست اوردن و من مثل ی دکوری برگشتم خونه. اصلا توانایی روابط اجتماعی ندارم. از بچگی بابام نمیزاشت برم بیرون از خونه و با بچه ها بازی کنم(هیچوقت نمیتونم فراموش کنم و تنفر شدیدی از پدرم دارم).دردامو توی خودم میریختمو تبدیل به کینه میکردم ک ی روز بشه و دوباره ب هر نحوی جبران کنم.به ناچار از سه سالگی سرم تو سگا و میکرو و منچ گرم شد تا بزرگ ترشدم و ناشکری نباشه تونستم استعدادمو کشف کنم و با تلاش خودم تونستم برنامه نویس ماهری بشم و در زمنیه ی کامپیوتر به حداکثر رسیدم اما به دلیل فسادی ک توی کشوره و هجوم بیکاری متاسفانه در استخدام پارتی رو به استعداد ترجیح میدن پس استعداد کشک!! . ادمی هستم به شدت کینه ای ، ینی حاضرم دست به قتل و جنایت بزنم تا کاری رو ک در گذشته با من کرده رو جبران کنم.دیگ مث قبل حوصله گوش کردن اهنگ هایی رو ندارم ک حداقل با گوش دادن اونا اروم بگیرم.متاسفانه به خاطر زود وابسته شدنم و احساسی بودنم از خودی و غریبه ضربه خوردم و مورد تمسخر قرار گرفتم.دیگ ابدا توی جمع حاضر نشدم . نمیخوام کسی منو مخاطب صحبتش قرار بده. احساس میکنم دیگ نمیتونم زنده باشم و توی این دنیا اضافی ام. دنبال ی راهیم ک اول دشمنامو زجرکش کنم بعد خودمو بدون درد و سریع خلاص کنم.احساس میکنم دیگ توی همه چی بازنده شدم .از شدت نا امیدی ترک تحصیل کردم. هر روز به سقف خیره شدن و دور زدن توی چنل های تلگرام شده کارم. واقعا نمیدونم چطور بعضی ادما شادن ؟ به نظر من ک دیوونه ان .اخه به چی این زندگی لعنتی باید خندید ؟!!.تا ی نفر مثلا مادرم ی حرف کوتاه رو کش میاره سریع از کوره در میرم و تا آخرین توان حنجرم داد میزنم و فحش میدم.از همه متنفر شدم هر کسی ی جوری منو آزار میده...
    شمایی ک داری این متن رو میخونی حتما در جواب میخوای همون حرفای همیشگی رو بزنی مثل : نیمه پر لیوانو نگا کن با امیدوار باش یا تنت سالمه و ..... باید بگم ک گوشم پره از این حرفا. اصلا نمیتونم معنی این حرفارو تو ذهنم کند و کاو کنم.پیش روانپزشک نمیتونم برم چون اگ برم مطمعنم لال میشم و اشکام بند نمیاد و بعد از کوره در میرم و ترجیح میدم توی تنهایی خودم باشم.از قیافه خودم تنفر پیدا کردم. هر وقت تو اینه نگا میکنم میگم خاک تو سرت برو بمیر...
    دوستای عزیزم شما بگین چه کنم ! با شعار پاسخ منو ندید لطفا.
    به دور و ورت خوب نگاه کن. این همه نشانه ی امید خدا واست گذاشته. یکیشون رییس جمهور ایران بود. اون تونست و هر کاری که خواست کرد. اون از تو هم بدبخت تر بود اما نا امید نشد و رییس جمهور یک کشور شد. ازین کار ناممکن تر براش وجود نداشت که اونو ممکن کرد. او نشون داد که اعتماد به سقف داشتن غیر ممکن نیست. بلکه کاملا ممکن است. او میگفت ما می توانیم و تونست و هرکاری دلش خواست کرد. او نشانه ای بود تا خدا به ما بفهمونه که این بنده من با این وضعش نا امیدی به خودش راه نداد و به ارزوهاش رسید. تو هم میتونی به ارزوهای خوبت برسی و زندگی شادی داشته باشی. مثل اون. من سخنانم کاملا جدی بود. نخواستم شعار تحویلت بدم و خواستم یه مثال بارز واست بزنم تا بفهمی خواستن توانستن است.
    ویرایش توسط ashkan1 : 02-09-2016 در ساعت 08:31 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رایت بیش از 700 مگا بایت بر روی یک سی دی
    توسط CÆSAR در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-10-2015, 06:45 PM
  2. تشخیص 64 بیت یا 32 بیت بودن ویندوز
    توسط CÆSAR در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-10-2015, 12:06 AM
  3. داشته هایت را مدیون نداشته هایت هستی
    توسط مرسانا 19 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-13-2015, 04:41 PM
  4. نظارت و مدیریت فعالیت های فرزندان HomeGuard Activity Monitor
    توسط Dr . Security در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 03-16-2015, 06:10 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد