سلام ..من اگه پدرمو نخوام باید چیکار کنم ؟ اصن راهی هست؟
سلام ..من اگه پدرمو نخوام باید چیکار کنم ؟ اصن راهی هست؟
چرا چي شده؟
مسیله کوچیکی نیس پدرم زندگی رو برای هممون سخت کرده خیلی اشتباه انجام داده که باعث شده هیچ علاقه ای بینمون نباشه الان چند سالی هست که واقعا بهش بی حسم با اینکه ازش دورم ولی از کاراش میترسم ..خیلی مشکل برای هممون درست کرده و مریضمون کرده من نمیخوامش دیگه نمیخوام بی احترامی کنم بهش ولی نمیتونم تحملش کنم
خب ببینید....قانون اساسی این اجازه رو داده که اگر همسر و فرزندان از جانب پدر مورد ازار و اذیت قرار بگیرن , تنبیه بی مورد و ...بشن فرد بتونه بره دادگاه و شکایت کنه و علتو عدم سلامت روان و کنترل عصاب بدونه....
اگر چنین چیزیه میتونی کاری کنی ....
اگه یکم بیشتر اطلاعات بدی ممنون میشم
همبازى هایمان را تا وقتى دوست داریم ، كه خوب مى بازند
مورد خاصی داره؟ورشکستگی؟اعتیاد؟بیما ری اعصاب روان؟بداخلاقی و تنبیه؟بگو ببینم چه مشکلی داره
همبازى هایمان را تا وقتى دوست داریم ، كه خوب مى بازند
[quote=jesus;156817]مورد خاصی داره؟ورشکستگی؟اعتیاد؟بیما ری اعصاب روان؟بداخلاقی و تنبیه؟بگو ببینم چه مشکلی داره[/quo
ببخشید اینجوری میگم ولی واقعا تعادل نداره یکم عصیانی شه اصلا جلوشو نمیشه گرفت وحشتناک عصبانی میشه میزنه میشکنه
ارتباط خوبی نه با من نه با برادرم داره حتی یه بار از دستش خودکشی کردم که تو کما رفتم
خب..یه پرونده برای عدم سلامت روانیش ترتیب بدین...طی این پرونده حق نداره هیچ اسیبی بزنه و اگه کاری کنه براش شلاق و حبس میبرن
و فک میکنم دادگاه ی مدت میفرستش مثلا 3 ماه اسایشگاه تحت نظر دکتر روانپزشک و روانشناس با یسری داروی اعصاب درست میشه نگران نباش.
من با اجازه مرخص میشم کار دارم.
با ارزوی موفقیت و سلامتی
همبازى هایمان را تا وقتى دوست داریم ، كه خوب مى بازند
سلام منم این مشکلو داشتم خیلی از پدرم میترسیدم طوری که به فکر فرار بودم.ی مدت هر کار دوس داشتم انجام میدادم و فکر میکردم اینجوری درست میشه ولی نشد تنها راه این بود که رگ خواب بابامو پیدا کنم؛الان با این که ازش میترسم ولی هر کار بخوام میکنم چون فهمیدم چطوری باهاش کنار بیام هرروز غر میزنه میخواد محدودم کنه ولی دیگه نمیتونه بهش فهموندم که زندگی خودمه و خودم باید راهمو برم.ی بار بشینین درست باهاش صحبت کنین بهش بگین که چی میخواین
ممنون ازتون
ولی بدون دادگاه و اینا نمیشه
اصلا دوست ندارم باهاش صحبت کنم و نمیتونم
برای من هنوزم قابل احترامن با اینکه پدرمو دوس ندارم هیچ وقت بهش بی احترامی نکدم و نمیکنم به حرفاشم گوش میدم ولی خب تقصیر من چیه این وسط دارم زجر میکشم ؟
گذشته از امور دنیوی....
یکی پدرو مادری که از جانب فرزند اذیت و ازار باشن --- یکی هم فرزندانی که بی جهت از جانب والدین اذیت بشن ولی تحمل کنن و خون گرم باشن
خیلی از گناهاشون بخشیده میشه.....پدر مادر بنظر من کلید بهشتن
همبازى هایمان را تا وقتى دوست داریم ، كه خوب مى بازند
خب اول از هرچيزي ميدونيد كه بزرگتره و احترامش واجبه
شما ميتونيد وقتي عصباني هستش كنارش نباشيد و از ديدن اين صحنه ها فرار كنيد
داستان زندگيتون و دليل اين اتفاقات رو نميدونم ولي هرچي هست
شايد پدرتون هم مشكل داره
اگر ميشه باهاش صحبت كرد خيلي قشنگ مثل دوتا دوست بشينيد باهاش صحبت كنيد هرچي باشه پدره و دوست نداره فرزندانش آرامش نداشته باشن من پدري رو ميشناسم كه به هيچ وجه راضي به ترك مواد مخدر نميشد تا اينكه دخترش يه مقدار بزرگتر شد و ميدونست اعتياد يعني چي به پدرش گفت بابا من خجالت ميكشم پيش دوستام تو دندونات اينجوري شده و اين حرفها باباهه الان نزديك ده ساله پاكه
اين چيزها تو هر خانواده اي پيش مياد مشكلات براي همه هست وقتي تو خانواده اي هستي نبايد سعي كني از مشكلات فرار كني بايد با مشكلات دست و پنجه نرم كني بايد كنار خانوادت باشي با فرار فقط مسئله رو به ظاهر خاموش ميكني كه دوباره ممكنه شعله ور بشه
يكم صبر پيشه كن خدا بزرگه
خیلی از پدر و مادر های ایرانی قدیم علم خانواده داری را ندارن
و بعدشم هر شخص ایرانی باید اصالتش حفظ کنه مخصوصا اگه که دختر باشه
اگه امروز با بابات ساختی بدون فردا تجربه های خیلی خوبی به دست میاری ،با همسرت با بچه ها و ... به خوبی می سازی و قدرشون می دونی و خوشبخت میشی
یه گرانیت برای الماس شدن فشار های زیادی میبینه و در نهایت با ارزشترین شی میشه که کسی دوست نداره بفروشش
درسی که امروز می تونی از پدرت بگیری هیچ کس توی هیچ مکتبی و دانشگاهی و ... نمی اموزه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)