نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: عدم کنترل بر روی اعصاب

1920
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15612
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم کنترل بر روی اعصاب

    سلام من یک دختر 23 ساله هستم که احساس میکنم رفتارمی در حال حاضر اصلا مناسب من نیست! من سر هر مسئله کوچکی خیلی زود عصبانی میشم وانگار اصلا نمی تونم بخندم یا جواب اطرافیانم رو با روی خوش بدم! از همه انرژی منفی میگیرم و به بدترین وجه با افراد خانواده حرف میزنم! احساس میکنم همه باید مطابق میل من رفتار کنند و چون اصولا غیر از اینه من همیشه ناراحت و گله مند از همه چیز و همه کس هستم! احساس میکنم همه باید کارهایشان درست و بی عیب باشه و اون چیزی رو که من می خوام انجام بدن، اما این طور نیست و من همیشه باهاشون بد رفتاری میکنم! خودم هم می دونم که کار اشتباهی میکنم اما به هیچ عنوان توان کنترل روی احساسات و عواطف و اعصابم رو ندارم! و نمی تونم حتی نقش آدمای خوش اخلاق رو بازی کنم! خوشحال میشم که کمکم کنید!

  2. 3 کاربران زیر از سیم سیم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عدم کنترل بر روی اعصاب

    سلام عزیزم، خوش اومدی

    این مشکلی که میگی برای خیلی از افراد وجود داره و چقدر خوبه که برای اصلاح و تغییر دست بکار شدی

    قسمت عمده ای میتونه به خاطر "زودرنجی و حساس بودن" شما باشه

    به همین خاطر پیشنهاد میکنم مطالب این لینک را دنبال کنی : http://forum.moshaver.co/f125/%D8%B2...F%D9%86-18319/

    همچنین با فراگیری راهکار های کنترل خشم میتونی در این مواقع تسلط بیشتری بر رفتار و احساساتت داشته باشی : http://forum.moshaver.co/f125/10-%D9...8%D9%86-17859/
    امضای ایشان



  4. 5 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم کنترل بر روی اعصاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط سیم سیم نمایش پست ها
    سلام من یک دختر 23 ساله هستم که احساس میکنم رفتارمی در حال حاضر اصلا مناسب من نیست! من سر هر مسئله کوچکی خیلی زود عصبانی میشم وانگار اصلا نمی تونم بخندم یا جواب اطرافیانم رو با روی خوش بدم! از همه انرژی منفی میگیرم و به بدترین وجه با افراد خانواده حرف میزنم! احساس میکنم همه باید مطابق میل من رفتار کنند و چون اصولا غیر از اینه من همیشه ناراحت و گله مند از همه چیز و همه کس هستم! احساس میکنم همه باید کارهایشان درست و بی عیب باشه و اون چیزی رو که من می خوام انجام بدن، اما این طور نیست و من همیشه باهاشون بد رفتاری میکنم! خودم هم می دونم که کار اشتباهی میکنم اما به هیچ عنوان توان کنترل روی احساسات و عواطف و اعصابم رو ندارم! و نمی تونم حتی نقش آدمای خوش اخلاق رو بازی کنم! خوشحال میشم که کمکم کنید!
    وقتی برای خود اهداف غیرمعقول انتخاب کنیم، مسلما نمی‌توانیم به آنها دست یابیم و خود را هر لحظه در خطر افسردگی و شکست قرار می‌دهیم
    توقع بیجا مانع شادی است

    ما انسان‌ها با افکار و همچنین روابط خود با دیگران می‌توانیم نوع زندگی‌مان را شکل دهیم. بر همین اساس از زندگی انتظاراتی داریم که برآورده شدن یا نشدن آنها احساس‌مان را نسبت به هستی و زندگی تعیین می‌کند. در حقیقت احساس شادی و سعادت داشتن اول بسته به توقعاتی است که از زندگی و سپس انتظاراتی است که از دیگران داریم.





    اما گاهی اوقات از خود انتظاراتی داریم که خارج از توان‌مان است و وقتی نمی‌توانیم آنها را برآورده سازیم بشدت ناامید و دلمرده می‌شویم. گاهی هم توقعات ما غیرمعقول نیست. مثلا ممکن است در میانسالی تصمیم بگیریم حرفه‌ای جدید را امتحان کنیم که این کار هرگز ایرادی ندارد، اما مشکل زمانی شروع می‌شود که بخواهیم بسرعت به نتیجه دلخواه برسیم.



    وقتی برای خود اهداف غیرمعقول انتخاب کنیم، مسلما نمی‌توانیم به آنها دست یابیم و خود را هر لحظه در خطر افسردگی و شکست قرار می‌دهیم.


    البته می‌توانیم اهداف والا و متعالی داشته باشیم، زیرا کسانی که بزرگ فکر می‌کنند می‌توانند دست به کارهای بزرگ بزنند،

    اما باید این مقوله را از داشتن رویاهای غیرواقعی و توقعات بیجا از خود که نتیجه‌ای جز شکست ندارد، کاملا جدا کرد.



    توقع از دیگران

    انسان اجتماعی است و نمی‌تواند دور از گروه و تنها زندگی کند. او برای موفق شدن به این تعامل نیازمند است. اما وقتی در کنار خانواده، دوستان و همکاران خود قرار می‌گیرد توقعاتی از آنها دارد یا متقابلا دیگران از او خواسته‌هایی دارند. اما متاسفانه بیشتر مواقع بدون شناخت وارد رابطه و دوستی با دیگران می‌شویم و فقط توقع رفتارهای خوب و مناسب از آنها داریم. می‌خواهیم آنها به ما توجه کافی نشان دهند و وقتی به این خواست قلبی نمی‌رسیم، آزرده خاطر می‌شویم. حتی بعضی مواقع از دیگران توقع داریم بیش از حد لزوم برایمان وقت بگذارند.



    این نوع تفکر گاهی ریشه در دوران کودکی مان دارد. زمانی که والدین از ما انتظاراتی داشته‌اند که مجبور بودیم برای برآورده ساختن آنها بسیار تلاش کنیم تا آنجا که به فردی کمال‌گرا تبدیل شده‌ایم و به دلیل این ویژگی همین حد از دیگران متوقع هستیم.



    یا برعکس گاهی اوقات خودمان سعی می‌کنیم نقش یک دوست خوب را بازی کنیم و مدام با دوستان و خانواده‌مان در تماس هستیم تا اگر کمکی نیاز داشتند دردسترس باشیم. یا حتی ممکن است در محل کار، کارهای عقب مانده همکارانمان را انجام دهیم تا ثابت کنیم همکار خوبی هستیم.



    در ارتباط با دیگران همیشه در شاد نگهداشتن آنها پیشقدم می‌شویم و وقتی چنین تلاش و توجهی از سوی آنها نسبت به خودمان نمی‌بینیم بسیار ناراحت و ناامید می‌شویم و وجودمان پر از خشم و تلخی می‌شود.



    با خود فکر می‌کنیم با وقت گذاشتن برای دیگران خود را خسته می‌کنیم، اما دیگران در قبال ما چنین احساس مسئولیتی ندارند. می‌خواهیم همان‌قدر که برای دیگران وقت می‌گذاریم آنها نیز متقابلا همین کار را انجام دهند و وقتی خلاف این موضوع اتفاق می‌افتد، بسیار افسرده می‌شویم.



    سرخوردگی‌های ناشی از توقعات غیرواقعی از دیگران پیامدهایی منفی دارد و ممکن است حس دشمنی را در شما به وجود بیاورد و تصور کنید دیگران از شما سوء‌استفاده می‌کنند و این احساس باعث ایجاد مشکلات بعدی بین شما و اطرافیان‌تان شده و روزبه‌روز زندگی برایتان سخت و سخت‌تر شود.



    در واقع توقعات بیجا و غیرواقعی داشتن نیز ما را دچار مشکل و ناامیدی می‌کند. گاهی اوقات به دنبال دوست کامل، حرفه کامل و زندگی کامل هستیم و وقتی این اتفاق نمی‌افتد از همه چیز ناامید و سرخورده می‌شویم.



    حقیقت این است که توقعات بیش از حد داشتن از خود و دیگران ما را از تجربه‌های زیبای زندگی محروم می‌کند. اگر چنین روشی در زندگی دارید بهتر است روی رفتارتان تجدید نظر کنید و علاوه بر این‌که از شرایط‌تان توقع زیاد نداشته باشید، بلکه مراقب توقعات‌تان از دیگران نیز باشید.


    قرار نیست دیگران به تمام خواسته‌های شما پاسخ مثبت بدهند. با داشتن آگاهی مناسب از واقعیت‌های زندگی خود و اطرافیان‌تان می‌توانید روی زندگی‌تان کنترل صحیح و از دیگران توقع به جا و عاقلانه داشته باشید.



    توقعات ممنوعه!

    اگر می‌خواهید شاد باشید و از زندگی‌تان لذت ببرید این توقعات را از دیگران نداشته باشید:



    از دیگران نخواهید عین شما رفتار کنند.

    پیش از هر شروع رابطه‌ای مطمئن باشید با کسی دوست می‌شوید که مانند شما خوش قلب است و در برابر رفتارهای محبت‌آمیزتان، رفتار مناسبی در پیش می‌گیرد تا در روابط‌تان احساس نکنید که فریب خورده‌اید. اما به طور کلی ما نباید از دیگران انتظار داشته باشیم که رفتاری درست شبیه خودمان داشته باشند.


    بیشتر مواقع مردم توقع ندارند خودمان را برای برآورده ساختن نیازهای آنها به زحمت اندازیم و در انتها چنین توقعی عینا از آنها داشته باشیم. این کار باعث می‌شود بی جهت خود را آزار داده تا آنجا که دچار اضطراب و نگرانی شویم و اطرافیان مان هم حتی دلیل این موضوع را تشخیص ندهند.



    از دیگران توقع نداشته باشید تغییر کنند.

    فکر نکنید که می‌توانید دیگران را طبق خواست خود تغییر دهید. دوست داشتن کسانی که می‌شناسید ـ مانند اعضای خانواده ـ به معنای دوست داشتن آنها همان‌طور که هستند، است. سعی نکنید آنها را به دلخواه خود تغییر دهید چرا که در این صورت علاوه براین‌که راه به جایی نمی‌برید، بلکه باعث ناراحتی آنها نیز می‌شوید و به طور کلی تنها می‌مانید.



    از دیگران توقع نداشته باشید، نظرشان را عوض نکنند.

    گاهی اوقات عقاید مردم عوض می‌شود، بنابراین تصور نکنید که اطرافیان‌تان همیشه باید بر سر عقایدشان تا پایان عمر باقی بمانند. احتمال دارد موضوعی باعث شود که فردی نسبت به موضوعی خاص تغییر عقیده دهد و نباید او را از این‌که چرا دیگر مانند سابق نیست سرزنش کنید و از او دلخور شوید. این نوع توقع بجز این‌که باعث آزار خودتان شود هیچ فایده‌ای ندارد. اگر این تغییر آنقدر زیاد است که نمی‌توانید پیامدهایش را تحمل کنید صرفا می‌توانید در روابط‌تان تجدید نظر کنید.



    توقع نداشته باشید دیگران به خاطر شما دست از کارهایشان بردارند.

    شما تنها کسی نیستید که ممکن است گرفتار روزهای بد شود. معمولا در سختی‌ها دوستان و اعضای خانواده کسانی هستند که می‌توانید روی آنها حساب کنید، اما یادتان باشد از آنها سوء‌استفاده نکنید. یاد بگیرید مراقب خود باشید.

    مستقل بودن بسیار مفید است. اگرچه مجبور نیستید تمام بار مشکلات زندگی را به تنهایی به دوش بکشید و هرگز از کسی کمک نخواهید ولی نباید آنها را در شرایطی قرار دهید که مجبور شوند کارهای مهم زندگی‌شان را به کناری گذاشته و فقط به مشکلات شما بپردازند.


    در انتظارات خود تعادل ایجاد کنید و بدانید که تا چه حد از دیگران می‌توان توقع داشت و در عین حال تقاضایتان را چه زمانی مطرح کنید. البته انجام دادن این کار بسیار سخت است، اما برای داشتن زندگی سالم و شادتر باید مراقب رفتارهایمان با دیگران باشیم.



    انتظار نداشته باشید که دیگران همیشه با شما موافق باشند.

    برخی از مردم دائم اعتراض دارند که چرا اطرافیانشان افکاری مشابه آنها ندارند و می‌خواهند همه را با خود موافق کنند. اما مسلما چنین اتفاقی نمی‌افتد، زیرا هرکس بنا به نوع زندگی و آموخته‌هایش عقایدی دارد و هرگز نمی‌توان اندیشه‌های دیگران را با خود یکی کرد. بنابراین دست از این کار بردارید تا کمتر دچار سرخوردگی و خشم غیرمنطقی شوید.


    یاد بگیرید در قبال دیگران رفتارهای خودخواهانه از خود بروز ندهید. انسان حق دارد شاد زندگی کند و از لحظه‌لحظه آن لذت ببرد. پس با برخوردهای غیرمعقول زندگی را به کام خود تلخ نکنیم.



    همان‌قدر که به خود احترام می‌گذارید از دیگران توقع احترام داشته باشید.

    قدرت واقعی در روح و روان است نه در ماهیچه‌ها و این قدرت با داشتن ایمان و اعتماد به وجود خود تامین می‌شود. پس از این لحظه به بعد تصمیم بگیرید هرگز از کسی مهر و محبت، احترام و توجه گدایی نکنید. در واقع تنها کسی که می‌تواند به شما کمک کند فقط خودتان هستید.

    اگرچه مهم است که نسبت به دیگران خوب و مهربان باشید، اما باید خودتان را هم دوست داشته باشید. با نداشتن چنین انتظاری از دیگران آزاد و رها و شاد زندگی خواهید کرد.


    مردم بندرت مطابق میل ما رفتار می‌کنند و باید آنها را همان‌طور که هستند بپذیریم و در عین حال از خواست‌های بیجا و غیرمعقول خود بپرهیزیم، زیرا مشکلات دقیقا از لحظه‌ای که توقعات مان برآورده نشود، شروع می‌شود.


    یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تابرای سفرشون آماده بشن!

    در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند.در
    سال دوم سفرشان بالاخره پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو
    تمیزکردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند
    که نمک نیاوردند!
    پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد
    از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.
    لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او
    سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!
    او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی

    نخوره.خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.
    سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلامکرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.
    در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،و گفت:«دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!!!!!!!!!!




    نتیجه اخلاقی:

    بعضی از ما ،زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی کهازشون انتظار داریم عمل کنن. آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم
    که خودمون عملا هیچ کاری انجام نمی دهیم...آیا تاکنون با خود فکر کرده‌اید که چگونگی ارتباط دیگران با شما به چه عواملی بستگی دارد؟ در واقع مردم با شما چگونه رفتار می‌کنند؟ آیا فکر می‌کنید به عنوان فردی مستقل از احترام کافی برخوردار نیستید؟ آیا دوستان و اطرافیانتان در برنامه‌های گروهی نیازی به مشورت با شما حس نمی‌کنند؟ آیا اغلب برحسب میل و علاقه دیگران، وظایفی که دوست ندارید به شما واگذار می‌شود؟
    باید بدانید این خود شما هستید که به مردم می‌آموزید چگونه با شما رفتار کنند. بنابراین هرگاه احساس کردید که اطرافیان با گفتار و رفتارشان از شما سوءاستفاده می‌کنند و رفتار مناسبی با شما ندارند، از خود بپرسید: «چه کرده‌ام که به آنان اجازه سوءاستفاده از خود را داده‌ام؟»
    مادامی که در قبال واکنش دیگران خود را مسئول ندانید، شک نداشته باشید که تحت نفوذ اطرافیانتان قرار خواهید داشت.
    در واقع فردی که شما را آلت دست قرار می‌دهد به ظاهر به شما اهانت نمی‌کند؛ بلکه تصویر عملکردش در ذهن شما اهانت‌آمیز به نظر می‌رسد. بنابراین هنگامی که از کسی رنجشی به دل می‌گیرید، این طرز تلقی شماست که مسئول و مسبب ناراحتی شماست و برای رهایی از این مشکل، فقط باید رفتار و گفتار خود را مرور و بررسی کنید و طرز برخورد خود را با دیگران مورد بازنگری و اصلاح قرار دهید.

  6. کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12210
    نوشته ها
    508
    تشکـر
    112
    تشکر شده 329 بار در 212 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم کنترل بر روی اعصاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط سیم سیم نمایش پست ها
    سلام من یک دختر 23 ساله هستم که احساس میکنم رفتارمی در حال حاضر اصلا مناسب من نیست! من سر هر مسئله کوچکی خیلی زود عصبانی میشم وانگار اصلا نمی تونم بخندم یا جواب اطرافیانم رو با روی خوش بدم! از همه انرژی منفی میگیرم و به بدترین وجه با افراد خانواده حرف میزنم! احساس میکنم همه باید مطابق میل من رفتار کنند و چون اصولا غیر از اینه من همیشه ناراحت و گله مند از همه چیز و همه کس هستم! احساس میکنم همه باید کارهایشان درست و بی عیب باشه و اون چیزی رو که من می خوام انجام بدن، اما این طور نیست و من همیشه باهاشون بد رفتاری میکنم! خودم هم می دونم که کار اشتباهی میکنم اما به هیچ عنوان توان کنترل روی احساسات و عواطف و اعصابم رو ندارم! و نمی تونم حتی نقش آدمای خوش اخلاق رو بازی کنم! خوشحال میشم که کمکم کنید!
    با سلام و ادب

    به نظر بنده باتوجه به سن 23 سال که فرمودید ؛ چنین نتیجه گیری میکنم که شما از یک خانواده نسبتا مذهبی هستید که اعتقادی به روابط خیابانی ندارید و از طرفی غرائض و ضمیر ناخود آگاه شما به حدی از بلوغ رسیده که منتظر گشایش در بخت خود و خواستگار مناسب هستید .

    و چون شرایط خانوادگی و اجتماعی شما بگونه ای هست که نمی تونید با خواهر یا مادر خودتون راحت باشید و حد اقل با یکی درد دل کنید و همینطور مادرتون نقش خوبی در شرایط فعلی ایفا نکرده و نمی تونن ایفا کنند و یا نشون ندادن که شرایط شما رو درک میکنند ؛ لذا شما با رفتار پرخاشگرانه و بگونه ای که توصیف کردید ؛ در حال جلب توجه ناخود آگاهانه هستید و به این طریق مطالبه ی همدرد رو میکنید . و مشکی شما ریشه دار نبوده و راهنمائی دیگر دوستان شما رو به مقصد نخواهد رسوند و چه بسا از مطلب دور هم خواهید شد .

    اگر حدس من درست باشه اعلام کنید تا باقی مطلب و راهنمائی و مشاوره به عرض برسونم.
    ویرایش توسط ali502902700 : 05-02-2015 در ساعت 01:54 PM

  8. کاربران زیر از ali502902700 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خنده هایی که روی اعصابن!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-31-2014, 12:42 PM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-21-2014, 05:29 PM
  3. روی اعصاب مردان زنانه قدم زدن!!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-06-2013, 11:45 AM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-23-2013, 12:15 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد