نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: عذاب وجدان

778
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17789
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    عذاب وجدان

    با عرض سلام و وقت بخیر.حدو 6سال قبل عاشق دختر دایی م شدم ک اهل تشیع بود و هست.و متعاقبا دختر هم دل به من بست.به مرور زمان احساسمون بهم عمیق تر شد جوری ک حتی یک لحظه هم از همدیگه بی خبر نبودیم..چه با اس ام اس چ حضوری و...از رابطمون هم همه خانواده مادری و پدری منو خودش خبر داشتنو رابطمون مخفی نبود. بینمون خیلی اتفاقها افتاد تا جایی ک به ************ منجر شد؛اونم با رضایت جفتمون.4سال پیش اولین بار اینکارو کردیم و تا اسفند ماه 93ادامه داشت ************مون.شاید به هفته ای دو تا سه بار هم میرسید.واقعا کنترل خودمونو از دست داده بودیم ک یکی از دلایلش شاید کم بودن سن و درک کم از اوضاع زندگی بودش.عید امسال واسش یه خواستگار خیلی پول دار اومد و زن دایی م خیلی راغب بود که دخترشو شوهر بده اما دختر دایی م راضی نمیشد.نهایتا خودم مستقیم با زن دایی م صحبت کردمو قضیه ی ************ و هر چیزی ک بینمون بود رو بهش گفتم تا دخترشو به زور عروس نکنه.خدا خودش شاهده بهش گفتم مسئولیت همه چیز رو قبول میکنم اما وقتی فهمید دیگه از خودشو دخترش هیچ خبری نشد ک داشته باشم؛نه جواب تلفنامو میدادن نه چیز دیژه ای.اخرش بخاطر شناختی که از زن دایی م داشتم به مادرم قضیه رو گفتمو فرستادمشون خواستکاری.اما زن دایی م قبول نکرد به چند دلیل.....1.چون طرف خیلی خیلی پول دار بود و من ی دانشجوی ساده کارشناسی با یه مغازه کوچیک....2.چون من اهل سنت بودم شرط گذاشت باید شیعه شمو منم قبول نکردم.3.خانواده منم چون اونا شیعه بودن زیاد راضی نبودن اما اخرش کوتاه اومدن.حالا بهم خبرش رسیده به زور دخترشونو عقد همون طرف کردن و عروس شده.خیلی خیلی عذاب وجدان گرفتم ک چه حکمی از نظر خدا داره این کارم؟که با دختره ************ کردمو حتی احتمال دختر بودنش خیلی کمه.این کارم حق الناسه؟چکار باید کنم تا عذاب وجدانم فروکش کنه.خدا شاهده م تا تهش تا پای خون سر کارامو حرفام بودم حتی دعوای خانواده ها افتاد اما من بازم پیشش موندم.حالا ک عروس شده من مدیون شوهرشم؟چکار کنم؟راهنمایی م کنین خواهشا.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16510
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    76
    تشکر شده 143 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عذاب وجدان

    جز توبه و امید به رحمت خدا کار دیگه ای نمیشه کرد.

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17789
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عذاب وجدان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mostafaa نمایش پست ها
    با عرض سلام و وقت بخیر.حدو 6سال قبل عاشق دختر دایی م شدم ک اهل تشیع بود و هست.و متعاقبا دختر هم دل به من بست.به مرور زمان احساسمون بهم عمیق تر شد جوری ک حتی یک لحظه هم از همدیگه بی خبر نبودیم..چه با اس ام اس چ حضوری و...از رابطمون هم همه خانواده مادری و پدری منو خودش خبر داشتنو رابطمون مخفی نبود. بینمون خیلی اتفاقها افتاد تا جایی ک به ************ منجر شد؛اونم با رضایت جفتمون.4سال پیش اولین بار اینکارو کردیم و تا اسفند ماه 93ادامه داشت ************مون.شاید به هفته ای دو تا سه بار هم میرسید.واقعا کنترل خودمونو از دست داده بودیم ک یکی از دلایلش شاید کم بودن سن و درک کم از اوضاع زندگی بودش.عید امسال واسش یه خواستگار خیلی پول دار اومد و زن دایی م خیلی راغب بود که دخترشو شوهر بده اما دختر دایی م راضی نمیشد.نهایتا خودم مستقیم با زن دایی م صحبت کردمو قضیه ی ************ و هر چیزی ک بینمون بود رو بهش گفتم تا دخترشو به زور عروس نکنه.خدا خودش شاهده بهش گفتم مسئولیت همه چیز رو قبول میکنم اما وقتی فهمید دیگه از خودشو دخترش هیچ خبری نشد ک داشته باشم؛نه جواب تلفنامو میدادن نه چیز دیژه ای.اخرش بخاطر شناختی که از زن دایی م داشتم به مادرم قضیه رو گفتمو فرستادمشون خواستکاری.اما زن دایی م قبول نکرد به چند دلیل.....1.چون طرف خیلی خیلی پول دار بود و من ی دانشجوی ساده کارشناسی با یه مغازه کوچیک....2.چون من اهل سنت بودم شرط گذاشت باید شیعه شمو منم قبول نکردم.3.خانواده منم چون اونا شیعه بودن زیاد راضی نبودن اما اخرش کوتاه اومدن.حالا بهم خبرش رسیده به زور دخترشونو عقد همون طرف کردن و عروس شده.خیلی خیلی عذاب وجدان گرفتم ک چه حکمی از نظر خدا داره این کارم؟که با دختره ************ کردمو حتی احتمال دختر بودنش خیلی کمه.این کارم حق الناسه؟چکار باید کنم تا عذاب وجدانم فروکش کنه.خدا شاهده م تا تهش تا پای خون سر کارامو حرفام بودم حتی دعوای خانواده ها افتاد اما من بازم پیشش موندم.حالا ک عروس شده من مدیون شوهرشم؟چکار کنم؟راهنمایی م کنین خواهشا.
    خیلی دوسش داشتم.خیییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییلل لللللللللللللللللللللللل لللللللییییییییییییییییی ییی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد