نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: عشق و وابستگی به همجنس

10072
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38572
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    عشق و وابستگی به همجنس

    من ۳۲ سالمه و مدت ۸ ساله که به دوست صمیمی ام شدیدا وابسته و عاشقش هستم. طوری که با فوت پدر و مادرم دنیا برایم به آخر نمیرسد ولی اگر او حتی از من جدا شود دیگر نمیخواهم زنده بمانم.حاظرم یک سال دور باشم از او فقط تماس تلفنی فقط صدایش امید زندگی ام است. ن من بدون او توان زندگی دارم و نه او بدون من.
    ما قبل از این هشت سال صرفا دوست بسیارصمیمی بودیم اما بعد رفته رفته رابطه ما شاید از شدت علاقه به رابطه جنسی هم اضافه شد. هرچه سعی کردیم این کار را قطع کنیم نشد. تا زمان شروع رابطه با هم هیچ کدام رابطه با دختر نداشتیم.چند سال است که دوستم خودش را به عنوان یک همجنسگرا پذیرفته.اما من با پذیرش این موضوع مشکل دارم. حقیقت اینه که نمیتونم انکار کنم که برخی مردان برایم تحریک کننده و جذاب هستند با اینکه در زندگی من صرفا همین یک نفر بوده اما حس به برخی مردان دارم. اما در مورد زن و دختر احساسات متفاوتی دارم.اصلا نمیدونم. اما میدونم در دوران ۱۷ سالگی و ۱۸ سالگی و حدودا تا ۲۰ سالگی به جنس مخالف علاقه داشتم.ضمنا این را اضافه کنم به لحاظ جنسی اصلا ادم سرد مزاجی نیستم یا از لحاظ هرمونی و.... ضمن اینکه من ظاهرم و تیپ ام و بیانم کاملا مردانه است و هرگز علاقه به حرکات زنانه و... ندارم. پذیرش گی بودن برای خودم هم مشکله. دوستان کمکم‌کنید. لطفا.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل.
    مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد .
    که او را برای فرد دیگر دوستداشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند.
    ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد.
    زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند.
    این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.
    روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد.
    در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یكدیگر دارند.
    این كنشهای متقابل با دوستان باعث می شود كه آنها احساسات و عقاید یكدیگر را هر چه بیشتر درك كنند و در برابر آن حساس باشند.


    مرحله اجرائی، مرحله ای است كه جوان می خواهد بهترین و ارزشمند ترین چیزی كه دارد.
    به دوست صمیمی خود هدیه كند و این یكی از ویژگی های مهم این مرحله است كه اریكسون یكی از روانشناسان غرب، آن را مرحله صمیمت نام گذاری كرده است.
    جوان تمام هم و غم اش و فكر و اندیشه اش ، دوستی است كه برای او ارزش و اهمیت قائل است.
    به همین جهت است كه روابط دوستانه اش بسیار زیاد است. بنابراین چنین حالتی در این دوران چندان غیرطبیعی نیست.

    لازم به ذکر است جوانانی که از روحیه عاطفی بیشتری برخوردارند و اجتماعی تر و خونگرم هستند تحت تأثیر احساسات و عواطف دیگران بیشتر واقع می شوند.
    علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانه‏‌روى است و زیاده‌‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشكلات آن فكر كنید و سعى كنید خود را قانع كنید كه افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است.
    علاوه بر این كه افراط در این گونه دوستى‌‏ها گاهى اثر عكس مى‌‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏‌گراید.
    زیرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زیادتان مى‌‏گردد و ممكن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضى نماید.


    علت دیگر دوستی های افراطی نیاز جنسی است که هم پایه های زیستی دارد .
    و هم جنبه روانی، لذا میل به جنس مخالف شدت پیدا می کند و گاهی اوقات نیز به دلایل گوناگونی ممکن است .
    در قالب همجنس خواهی ظاهر شود. بنابراین علت این وابستگی ها در واقع نیازهایی است که انسان دارد.
    اما سؤال اینجاست که اگر علت آنها نیازهای واقعی زیستی و روان شناختی است چرا تبدیل به اختلال رفتاری و انحراف می شود؟ علل این انحرافات رفتاری بسیار زیاد است و هر فردی ممکن است به دلایل خاصی دچار این انحرافات شود.


    گاهی خانواده ها وظیفه خود را به دلیل عدم آگاهی یا اهمال کاری درست انجام نداده اند.
    گاهی اوقات دوستان ناباب، گاهی رسانه های جمعی و تبلیغات فرهنگی و الگوسازی های غلط، تقلیدهای کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهای مطلوب، جهل و ناآگاهی از پیامد انحرافات رفتاری، افراط و تفریط ها، ضعف ایمان و بی توجهی به آموزه های دینی، کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و معنوی و ده ها عامل دیگر می توان برشمرد که می توانند علل این مشکلات رفتاری بین نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعی حکم این وابستگی ها چیست و حد و حدود آن چه مقدار است؟

    از نظر شرعی دوستی با جنس موافق و محبت ورزیدن به یکدیگر اشکالی ندارد اما اگر تبدیل به لذات شهوی و جنسی شود در هر مرتبه ای که باشد اعم از نگاه کردن، بوسیدن و تماس بدنی، همه حرام است و باید به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعی را در اینگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند و برای پیشگیری باید قبل از این که اینگونه وابستگی ها به انحراف جنسی و رفتاری تبدیل شود از شدت گرفتن آن جلوگیری کرد.

    همچنین تذکر این نکته ضروری است که افراط در اینگونه وابستگی ها به زندگی آینده آنها به صورت جدی آسیب می رساند زیرا با هزینه کردن عواطف بیش از حد معمول با دوستان، باعث می شود در آینده نتوانند روابط عاطفی وجنسی مطلوبی با همسر خود داشته باشند زیرا هر انسانی دارای یک منبع محدودی از انرژی روانی است و همین طور که توانایی جسمانی او محدود است انرژی های روانی او نیز محدود است بنابراین باید این انرژی ها را به موقع، به تدریج و با احتیاط هزینه کرد.

    یکی دیگر از آسیب های خطرناک وابستگی های افراطی، ضعیف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زیرا افراد وابسته در تصمیم گیری های خود نیز به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند به موقع و به نحو صحیح تصمیم بگیرند.همیشه موفق باشید!


    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-88422495
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد اسدی نمایش پست ها
    من ۳۲ سالمه و مدت ۸ ساله که به دوست صمیمی ام شدیدا وابسته و عاشقش هستم. طوری که با فوت پدر و مادرم دنیا برایم به آخر نمیرسد ولی اگر او حتی از من جدا شود دیگر نمیخواهم زنده بمانم.حاظرم یک سال دور باشم از او فقط تماس تلفنی فقط صدایش امید زندگی ام است. ن من بدون او توان زندگی دارم و نه او بدون من.
    ما قبل از این هشت سال صرفا دوست بسیارصمیمی بودیم اما بعد رفته رفته رابطه ما شاید از شدت علاقه به رابطه جنسی هم اضافه شد. هرچه سعی کردیم این کار را قطع کنیم نشد. تا زمان شروع رابطه با هم هیچ کدام رابطه با دختر نداشتیم.چند سال است که دوستم خودش را به عنوان یک همجنسگرا پذیرفته.اما من با پذیرش این موضوع مشکل دارم. حقیقت اینه که نمیتونم انکار کنم که برخی مردان برایم تحریک کننده و جذاب هستند با اینکه در زندگی من صرفا همین یک نفر بوده اما حس به برخی مردان دارم. اما در مورد زن و دختر احساسات متفاوتی دارم.اصلا نمیدونم. اما میدونم در دوران ۱۷ سالگی و ۱۸ سالگی و حدودا تا ۲۰ سالگی به جنس مخالف علاقه داشتم.ضمنا این را اضافه کنم به لحاظ جنسی اصلا ادم سرد مزاجی نیستم یا از لحاظ هرمونی و.... ضمن اینکه من ظاهرم و تیپ ام و بیانم کاملا مردانه است و هرگز علاقه به حرکات زنانه و... ندارم. پذیرش گی بودن برای خودم هم مشکله. دوستان کمکم‌کنید. لطفا.
    سلام

    مطلب شما را خواندم عزیز و در جواب شما باید عرض کنم در مورد دوستتان نمیدانم, ولی با توجه به توضیحات شما عزیز. متاسفانه شما قربانی شرایط تبعیض و تفکیک جنسیتی شده اید!؟ و به اختلال مبتلا گردیده اید.

    در حقیقت شما هم جنس باز هستید(که اختلال و بیماریه) نه هم جنس گرا( که در حقیقت اختلافه) . کوتاه سخن بهتر این هست که حتما برای تشخبص دقیقتر و کنترل به یکی از همکاران روانشناس ما

    در شهر خودتان رجوع کنید.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38467
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    370
    تشکر شده 387 بار در 249 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    مطلب شما را خواندم عزیز و در جواب شما باید عرض کنم در مورد دوستتان نمیدانم, ولی با توجه به توضیحات شما عزیز. متاسفانه شما قربانی شرایط تبعیض و تفکیک جنسیتی شده اید!؟ و به اختلال مبتلا گردیده اید.

    در حقیقت شما هم جنس باز هستید(که اختلال و بیماریه) نه هم جنس گرا( که در حقیقت اختلافه) . کوتاه سخن بهتر این هست که حتما برای تشخبص دقیقتر و کنترل به یکی از همکاران روانشناس ما

    در شهر خودتان رجوع کنید.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    درود آقای دکتر؟
    هم جنس گرایی از لیست اختلال های روانی حذف شده و دیگه کسی رو به خاطرش سرزنش یا مورد درمان قرار نمیدن.
    ویرایش توسط M.D Karimi : 06-03-2018 در ساعت 02:06 PM

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32768
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    16
    تشکر شده 19 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد اسدی نمایش پست ها
    من ۳۲ سالمه و مدت ۸ ساله که به دوست صمیمی ام شدیدا وابسته و عاشقش هستم. طوری که با فوت پدر و مادرم دنیا برایم به آخر نمیرسد ولی اگر او حتی از من جدا شود دیگر نمیخواهم زنده بمانم.حاظرم یک سال دور باشم از او فقط تماس تلفنی فقط صدایش امید زندگی ام است. ن من بدون او توان زندگی دارم و نه او بدون من.
    ما قبل از این هشت سال صرفا دوست بسیارصمیمی بودیم اما بعد رفته رفته رابطه ما شاید از شدت علاقه به رابطه جنسی هم اضافه شد. هرچه سعی کردیم این کار را قطع کنیم نشد. تا زمان شروع رابطه با هم هیچ کدام رابطه با دختر نداشتیم.چند سال است که دوستم خودش را به عنوان یک همجنسگرا پذیرفته.اما من با پذیرش این موضوع مشکل دارم. حقیقت اینه که نمیتونم انکار کنم که برخی مردان برایم تحریک کننده و جذاب هستند با اینکه در زندگی من صرفا همین یک نفر بوده اما حس به برخی مردان دارم. اما در مورد زن و دختر احساسات متفاوتی دارم.اصلا نمیدونم. اما میدونم در دوران ۱۷ سالگی و ۱۸ سالگی و حدودا تا ۲۰ سالگی به جنس مخالف علاقه داشتم.ضمنا این را اضافه کنم به لحاظ جنسی اصلا ادم سرد مزاجی نیستم یا از لحاظ هرمونی و.... ضمن اینکه من ظاهرم و تیپ ام و بیانم کاملا مردانه است و هرگز علاقه به حرکات زنانه و... ندارم. پذیرش گی بودن برای خودم هم مشکله. دوستان کمکم‌کنید. لطفا.
    الان هم به جنس مخالف علاقه دارید ؟
    اگر گی نیستید پس چرا با یک مرد رابطه جنسی دارید ؟؟ الان مشکل شما در پذیرش این موضوع چیه ؟ اینکه همچین چیزی رو جامعه نمی پذیره ؟ دین نمی پذیره ؟ یا چون رفتار زنونه ندارید فکر می کنید گی نیستید ؟؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    نقل قول نوشته اصلی توسط nima01371 نمایش پست ها
    درود آقای دکتر؟
    هم جنس گرایی از لیست اختلال های روانی حذف شده و دیگه کسی رو به خاطرش سرزنش یا مورد درمان قرار نمیدن.
    سلام

    حرف شما کاملا درسته عزیز و دقیق. اگر دقت کنید عرض کردم هم جنس باز و نه هم جنس گرا.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  7. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38572
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    سلام. علاقه ای به جنس مخالف ندارم و هرچه تلاش میکنم نه از صحبت کردن نه از تماس نه از نگاه لذت نمیبرم. هیچ حسی ندارم. چون جامعه و دین نمیپذیره نمیدونم چطور زندگی کنم. و همچنین وقتی میبینم اکثرا علائم زنونه ندارم. وگرنه میلی به زن ندارم. هرچی هم تلاش میکنم بی فایده است‌ . حتی یک بار یک خانمی خودش بهم گفت مشکل داری. واقعا سخته. با این شرتیط ازدواج کنم دختر مردمو بدبخت میکنم. خودم درک نمیکنم چرا اینطوریم.

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38572
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    سلام. ن هیچ حسی به جنس مخالف ندارم و خیلی ناراحتم و سه ساله دارم تلاش میکنم ولی بی فایده است. چندین بار وسط خیابون گریه کردم بخاطر این وضع ام. یک بار هم یک خانمی که باهاش بودم خودش بهم گفت مشکل داری. نه از دیدن خانم ها و نه از صحبت کردن نه به رابطه باهاشون علاقه اس ندارم. اما برام قابل درک نیست چرا اینطوری ام. حس گناه میکنم. حس خاص بودن. تنهاییی. از یک طرف هم اگر برم زن بگیرم اون دختر رو بیچاره میکنم. کلا نمیدونم‌چه خاکی به سرم بریزم. هرچقدر ادم خوبی باشم جامعه ما رو منحرف میدونه. زندگی مخفی داریم و با دروغ زندگی میکنبم. از طرف دیگه چون کاملا مردانه هستم هم بیشتر گیج میشم که پس چرا تمایلی به زنان ندارم

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38572
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    نه میلی به جنس مخالف اصلا ندارم.صرفا سه ساله بخاطر عرف جامعه دارم تلاش میکنم. اما هرچی بیشتر تلاش کردم بیشتر زده شدم از جنس مخالف. سخته برام بپذیرم. دلم میخواد مثل بقیه مردم باشم. ادم با این هویت احساس خفت میکنه و همیشه باید از جامعه دور باشه یا خودش رو بکشه

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38572
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق و وابستگی به همجنس

    توی فضاهای مجازی و اینترنت بخصوص در ایرانی ها هم روابط همجنسگراهای که میبینم همه علائم زنانه دارن. درصورتی که من نه تنها اصلا علائم زنانه ندارم بلکه کلا علائم زنانه و اشوه و... من رو دفع میکنه. دقیقا شما همون سئوالاتی که کردید. دقیقا بخاطر همون هاس که درگیرم.یعنی اول عرف جامعه. و دین. و بعد هم اینکه به هیچ وجه علائم زنانه ندارم. درسته خودم صرفا چندین ساله با همین یک نفر هستم.اما اینطور رابطه ها برام حالت هرزگی و کثیفی داره و حس گناه. و نمیدونم چطوری توصیف کنم. خلاصه گاهی تا صبح گریه میکنم. همیشه فکر میکردم منم ازدواج میکنم و به همسرم وفادارم. اما متاسفانه از زمانی هویتمو شناختم درگیرم.ادمی هستم که فوق العاده به اخلاق پایبندم.سنتی ام.جامعه همجنسگرا در نظرم جامعه بی بندوباریه که روابط عاشقانه و پایدار ندارن. درسته که خودم صرفا با همین یک نفر هستم اما نمیتونم حس خوبی به خودم داشته باشم.واقعا نمیگم چه گناهی کردم که این بلا سرم اومده.من ممطئنم ازدواج کنم حتما هم آبروم میره هم اون دختر بدبخت میشه.هم طلاق حتمی.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تفاوت وابستگی و دلبستگی در روابط عاشقانه
    توسط javaheri69 در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 12-17-2023, 01:23 PM
  2. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM
  3. خواستگار سوءاستفاده‌گر و خسيس!
    توسط ninamoon در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2017, 11:40 AM
  4. عشق شما از چه نوعي است؟ دلبستگی یا وابستگی؟
    توسط pari123 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 01:12 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد