نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: غم از دست دادن عزیز

6486
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18002
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    غم از دست دادن عزیز

    باسلام خانمی 27 ساله ام5 ساله ازدواج کردیم تویه واحد 50 متری زندگی میکنیم یه برادر همسرم هم با خونوادش طبقه بالای ما می نشستن تا این که 3ماه ونیم پیش تو یه سانحه تصادف هر4نفرشون کشته شدن.کل زند/یمون بهم ریخته همسرم بد اخلاق وبی حوصله شده اصلا برام وقت نمیزاره شبا همش توخواب ناله میکنه وداد میزنه گریه میکنه جوری که بعضی شبا تاصبح هیچکدوممون نمیخوابیم یه زمین داریم که اونجا درحال ساخت خونه بودیم تا این اتفاق افتاد خونوادش ازمون میخوان که بریم طبقه پایین اونا ساکن شیم تا کار ساخت خونه تموم شه اما من اصلا راضی نیستم چون خونوادش از کوچیک تا بزرگ عادت دارن که توهمه چیز دخالت کنن بعد از این اتفاقم دیگه هیچکدوم خونمون نمیان ومیگن به خاطر خونه پسر بزرگمون دلمون نمیاد دیگه اونجا پا بزاریم که این موضوع باعث ناراحتی هردومون شده.از همسرم خواستم که اینجا رو اجاره بده و فعلا جای دیگه مستاجر باشیم اما بخاطر خونوادش میدونم که جرات این کارو نداره.بعضی وقتا ازم میخواد که بچه دار بشیم اما من تواین شرایط اصلا صلاح نمیدونم.مدام یاسر مزاره یا خونه برادرش قران میخونه خیلی ناراحتم ازین اوضاع ازم توقع داره که مدام مثل یه مادر نازشو بکشم اصلا هم فک نمیکنه که داره برام کم میزاره به هر حال یه خانم هم نیازای خاص خودشو داره اصلا منو بیرون نمیبره مدام حرفای نیشدار میزنه بهم وتو موضوعات خیلی پیش پا افتاده هم به شدت طرفداری خونوادشو میکنه.دیگه اختلافاتمون خیلی بالا گرفته بارها ازش خواستم پیش یه مشاور بریم اما قبول نکرده همه ی اعضا خونوادش الان به زندگی عادی برگشتن به غیراز شوهرم دیگه نمیدونم چیکار کنم دیروز به شدت بحثمون شد .منم کنترلم رو از دست دادم و هرچی میتونستم بارش کردم خودم خیلی ناراحتم اما واقعا دیگه بریدم گاهی وقتا به طلاق فک میکنم دو بار خواستم حالت قهر به خونه بابام برم تا مجبور شه خودشو اصلاح کنه یا پیش مشاور بیاد اما مانع شده .خونوادش هم به جای راهنمایی و کمک مدام میگن که پسر ما خییلی احساساتیه و برادرزاده هاشو خیلی دوس داشتم خواهش میکنم کمکم کنید چیکار کنم ؟یه راهی پیش روم بزارین بگین چطور رفتار کنم واقعا افسرده شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16464
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    128
    تشکر شده 105 بار در 63 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اوضاع نابسامان

    واقعا حادثه خیلی سنگین و بدی بوده متاسفم و از خداوند براشون طلب مغفرت وآمرزش دارم وصبر برای بازماندگان.شاید اگر بیشتر بهش زمان بدید حل بشه آخه 3 ماه فرصت کمیه برای فراموش کردن یه همچین حادثه تلخی.به نظر من حداقل یه یک سالی باهاش مدارا کنید چون اینجور درد ها مرحمش فقط زمان میتونه باشه.میدونم سخته اما خودتونو بزارید جای اون واقعا خیلی سخته(البته دور از جون شما و دوستان).

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اوضاع نابسامان

    نقل قول نوشته اصلی توسط نسیم م نمایش پست ها
    باسلام خانمی 27 ساله ام5 ساله ازدواج کردیم تویه واحد 50 متری زندگی میکنیم یه برادر همسرم هم با خونوادش طبقه بالای ما می نشستن تا این که 3ماه ونیم پیش تو یه سانحه تصادف هر4نفرشون کشته شدن.کل زند/یمون بهم ریخته همسرم بد اخلاق وبی حوصله شده اصلا برام وقت نمیزاره شبا همش توخواب ناله میکنه وداد میزنه گریه میکنه جوری که بعضی شبا تاصبح هیچکدوممون نمیخوابیم یه زمین داریم که اونجا درحال ساخت خونه بودیم تا این اتفاق افتاد خونوادش ازمون میخوان که بریم طبقه پایین اونا ساکن شیم تا کار ساخت خونه تموم شه اما من اصلا راضی نیستم چون خونوادش از کوچیک تا بزرگ عادت دارن که توهمه چیز دخالت کنن بعد از این اتفاقم دیگه هیچکدوم خونمون نمیان ومیگن به خاطر خونه پسر بزرگمون دلمون نمیاد دیگه اونجا پا بزاریم که این موضوع باعث ناراحتی هردومون شده.از همسرم خواستم که اینجا رو اجاره بده و فعلا جای دیگه مستاجر باشیم اما بخاطر خونوادش میدونم که جرات این کارو نداره.بعضی وقتا ازم میخواد که بچه دار بشیم اما من تواین شرایط اصلا صلاح نمیدونم.مدام یاسر مزاره یا خونه برادرش قران میخونه خیلی ناراحتم ازین اوضاع ازم توقع داره که مدام مثل یه مادر نازشو بکشم اصلا هم فک نمیکنه که داره برام کم میزاره به هر حال یه خانم هم نیازای خاص خودشو داره اصلا منو بیرون نمیبره مدام حرفای نیشدار میزنه بهم وتو موضوعات خیلی پیش پا افتاده هم به شدت طرفداری خونوادشو میکنه.دیگه اختلافاتمون خیلی بالا گرفته بارها ازش خواستم پیش یه مشاور بریم اما قبول نکرده همه ی اعضا خونوادش الان به زندگی عادی برگشتن به غیراز شوهرم دیگه نمیدونم چیکار کنم دیروز به شدت بحثمون شد .منم کنترلم رو از دست دادم و هرچی میتونستم بارش کردم خودم خیلی ناراحتم اما واقعا دیگه بریدم گاهی وقتا به طلاق فک میکنم دو بار خواستم حالت قهر به خونه بابام برم تا مجبور شه خودشو اصلاح کنه یا پیش مشاور بیاد اما مانع شده .خونوادش هم به جای راهنمایی و کمک مدام میگن که پسر ما خییلی احساساتیه و برادرزاده هاشو خیلی دوس داشتم خواهش میکنم کمکم کنید چیکار کنم ؟یه راهی پیش روم بزارین بگین چطور رفتار کنم واقعا افسرده شدم

    دوست عزیز تا همسرتون پذیرش این اتفاق رو نکنن نمیتونید منتظر تغییری در رفتارش باشید

    به همین دلیل مطلبی رو برای شما قرار دادیم تا با مطالعه اون بتونید با همسرتون برخورد مناسب رو داشته باشید


    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864


    سوگواری یک تجربه استرس زا ولی شایع است. ما به دنبال هر فقدانی سوگواری می کنیم اما این مساله بعد از دست دادن یک عزیز بسیار مهم تر است. بیشتر داغدیدگی‌ها از یک الگوی خاص پیروی می‌کنند؛ این مسأله معمولا با یک شوک روحی شدید و احساس ناباوری آغاز می‌شود، سپس به مرحله اضطراب و تشویش می‎رسد.

    در ادامه، مرحله اعتراض و عصبانیت آغاز می‌شود و با گذشت زمان نوبت به مرحله افسردگی می‌رسد و بعد زندگی تداوم می‌یابد.

    البته باید توجه داشت که طول مدت برگشت به حالت اولیه در افراد مختلف متفاوت است. به عبارت بهتر، روش سوگواری و غصه‌دار شدن هر فرد منحصر به خود اوست و نمی‌توان روش غالب سوگواری را تعیین کرد.

    ما غالبا برای کسی که مدت ها آن را می شناخته ایم، سوگواری می کنیم. در ساعات و روزهای اولیه به دنبال مرگ یک فامیل یا دوست نزدیک، بیشتر افراد دچار بهت و شوک شده چنانکه نمی توانند آنچه را که اتفاق افتاده باور کنند.

    این قضیه حتی در مواردی که مرگ قابل انتظار هم بوده ممکن است پیش آید. این احساس کرختی یا بی حسی می تواند به نحوی در انجام تدارکات مربوطه مثل تماس گرفتن با اقوام و برنامه ریزی مراسم تدفین کمک کننده باشد. از سویی دیگر این حس غیرواقعی اگر به درازا بکشد، می تواند مشکل ساز باشد. دیدن جسد فرد مرده برای برخی می تواند قدم بزرگی در فایق آمدن بر این مرحله باشد.

    برای بسیاری نیز مراسم تدفین و یادبود به قبول تدریجی واقعیت کمک می کند. دیدن جسد یا شرکت در مراسم تدفین اگرچه ممکن است سخت و دشوار باشد ولی از طرفی شیوه ای برای وداع با عزیز از دست رفته است. برخی این مراسم را خیلی دردناک یافته و ممکن است از آن اجتناب کنند. هرچند این خود می تواند باعث حسرت و پشیمانی عمیق در آینده شود.

    ولی این بی حسی به زودی رنگ باخته و یک حس وحشتناک بی قراری، دلتنگی شدید و جست وجو برای عزیز از دست رفته جایگزین آن می شود. فرد سوگوار تمایلی شدید برای یافتن عزیز از دست رفته احساس می کند هر چند که به وضوح غیرممکن است. این امر باعث اختلال در استراحت و تمرکز شده و خواب مناسب را نیز ممکن است دشوار کند. رویاهای در حین خواب می توانند خیلی ناراحت کننده باشند. برخی احساس می کنند که هر جا که می روند عزیز از دست رفته شان را می بینند، در خیابان، پارک، خانه و هرجا که با هم اوقاتی را گذرانده اند.


    این وضعیت بی قراری در دو هفته اول پس از مرگ شدیـدتر بوده ولی به زودی با اوقاتی از غم، افسردگی، خلوت گزینی و سکوت جایگزین می شود. این تغییرات ناگهانی در احساسات می تواند باعث سردرگمی دوستان و اقوام شود ولی به هرحال بخشی از روند طبیعی سوگواری است.

    اگرچه بی قراری کاهش می یابد، اما دوران افسردگی (از نظر دفعات) بیشتر و طی چهار تا شش هفته بعد به حداکثر خود می رسند. تشدید سوگ و اندوه هر زمانی ممکن است رخ دهد و معمولا با دیدن افراد، مکان ها یا چیزهایی که خاطرات عزیز از دست رفته را زنده می کنند شعله ور می شوند.

    وقتی فرد سوگوار به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیلی به گریه می افتد برخی در درک آن دچار مشکل می شوند. شاید در این مرحله بهتر باشد از افرادی که در درک سوگ مشکل داشته یا سوگوار نیستند، اجتناب کنید. در واقع فرد سوگوار در حال فکر کردن به عزیز از دست رفته است و بارها و بارها اوقات خوب و بدی را که با هم داشته اند مرور می کند. این یک مرحله آرام ولی اساسی در قبول مرگ عزیز از دست رفته است. با گذشت زمان درد و اندوه عمیق اولیه به تدریج کمرنگ تر می شود. از افسردگی کاسته شده و می توان به سایر چیزها فکر کرد و حتی به آینده نظر داشت. هر چند، احساس از دست دادن قسمتی از وجود فرد هرگز کاملا از بین نمی رود.


    زوج های بیوه شده با دیدن زوج های دیگر با هم و تصاویر خانواده های شاد در رسانه ها، دایما تنها شدن خود را یادآور می شوند. بعد از مدتی می توان دوباره وجود خود را به تمامی حس کرد، حتی اگرچه قسمتی از آن از دست رفته است. با وجود تمام اینها، هیچ رویه «استانداردی» برای سوگ وجود ندارد. ما همه افراد مستقلی هستیم و رویه های خاص خود را برای سوگواری داریم. به علاوه مردم فرهنگ های مختلف با مرگ با روش های خاص خود کنار می آیند. طی قرن ها، مردم نقاط مختلف جهان مراسم خاص خود را برای سوگ در پیش گرفته اند.


    ماتم را تشدید نکنید
    برای گذر از احساسات منفی ناشی از مرگ عزیزان، باید به زندگی خود ارج نهید و به‌خود تلقین نکنید که عزیز از دست‌رفته آن قدر خوب و فوق‌العاده بوده که در نبودش نمی‌توانید به زندگی ادامه دهید؛ این امر سبب تشدید ماتم شما می‌شود. بهتر است در ابتدای امر، همه یادگارهایی را که از او دارید مثل عکس‎ها، نامه‌ها و اشیای متعلق به شخص از دست رفته، جمع‌آوری کنید و در مرحله اولیه عزاداری، آنها را در جایی پنهان کنید چرا که در این مرحله دیدن چنین یادگارهایی بسیار دردناک خواهد بود.
    در مرحله بعد، هنگامی که فقدان او را پذیرفتید و زندگی شما جریان عادی خود را از سر گرفت، آن اشیا و مدارک خاطره‌انگیز را جلوی چشمانتان قرار دهید؛ نگاه کردن به وسایل شخصی عزیزی که از دنیا رفته است، احساس نیرومندی را در سوگوار یا سوگواران برمی‌انگیزد؛ بسیاری از افراد تا ابد این وسایل را حفظ می‌کنند اما جمعی نیز آنها را برای همیشه از خود دور میکنند.


    چگونه کنار بیاییم
    شکی نیست که از دست دادن یک عزیز سخت است اما اگر به نکات زیر توجه کنید، ممکن است تطابق با شرایط تازه برای شما راحت‌تر شود:
    - در مراسم ویژه سوگواری فرد از دست رفته شرکت کنید چون در ترمیم روحیه آسیب‌دیده بسیار موثر است.
    با دیگران همراه شوید. اگر در میان فامیل یا دوستان حضور داشته باشید، احساس امنیت بیشتری می‌کنید.

    - هر زمان که قادر هستید، در باره این موضوع و احساسی که دارید، صحبت کنید. صحبت در باره فرد از دست رفته و بیان خاطرات و احساسات خودتان، بسیار کمک‌کننده است.
    - اگر صحبت کردن برایتان مشکل است، هر آنچه را که مایلید، بنویسید.
    - واکنش‌های شما در این دوران طبیعی است و با گذر زمان از شدت آنها کاسته می‌شود.
    - در باره اوقات خوشی که با فرد از دست رفته داشته‌اید، فکر کنید.
    - سعی کنید حواستان را پرت کنید. بودن در کنار دوستان و بستگان در این امر به شما کمک می‌کند.
    بهتر است از طرف فرد از دست رفته کار خیری انجام دهید؛ مثلا هر سال در روز تولد یا فوت او به موسسه‌ای خاص به نام او کمک کنید.
    - به یاد خدا باشید. به یاد آورید که هر چه رخ داده خواست او بوده و کاری از دست شما بر نمی‌آید.



    دوستان و اقوام چگونه می توانند کمک کنند؟
    - شما می توانید با گذراندن وقت در نزد افراد سوگوار به آنها کمک کنید. زیرا آنها بیش از سخنان دلداری دهنده، نیاز دارند که بدانند شما در این دوران پر غم و درد در کنارشان خواهید بود. وقتی که هیچ کلامی نمی تواند آنها را آرام کند، دست انداختن دلسوزانه به گردن شان می تواند نشانه همدردی و پشتیبانی شما باشد. اهمیت دارد که افراد سوگوار اگر بخواهند، بتوانند گریه کنند یا در مورد غم و اندوه شان سخن بگویند بدون آنکه کسی به آنها بگوید قوی باش و خود را جمع کن. به وقت خود آنها با سوگ خود کنار می آیند ولی ابتدا نیاز دارند تا صحبت کرده یا گریه کنند. وقتی فرد سوگوار درباره چیزهایی بارها و بارها سخن می گوید، برخی درک نمی کنند، در حالی که این قسمتی از روند گذار از سوگ است و باید تشویق شود.
    - اگر شما نمی دانید چه بگویید یا نمی دانید که آیا اصلا در موردش صحبت کنید یا خیر، بهتر است که صادق بوده و این را بیان کنید. این فرصتی به فرد سوگوار می دهد تا به شما بگوید چه می خواهد. مردم غالبا از ترس ناراحت کردن دیگران نام فرد مرده را به زبان نمی آورند. در حالی که این ممکن است باعث شود فرد سوگوار فکر کند دیگران فقدان آنها را فراموش کرده اند و تنهایی و انزوا را نیز به غم سوگواری شان بیفزاید.
    - کمک های عملی در نظافت، خرید یا مراقبت از بچه ها می تواند از غصه تنهایی بکاهد. زوج های سوگوار مسن ممکن است در کارهای روزمره خانه که قبلا فرد از دست رفته انجام می داده است مثل پرداخت قبض آب و برق، آشپزی، کارهای خانه و سرویس خودرو نیاز به کمک داشته باشند.


    وقتی قضیه حاد می‌شود
    اگر غم و اندوه شما بعد از مدتی کمتر نشد، افسرده شده‌اید و باید از یک مشاور کمک بگیرید.
    اما از کجا بفهمیم که مشکلی بروز کرده است؟ اگر موارد زیر در باره شما صدق می‌کند، به کمک یک مشاور احتیاج دارید:
    ‌ - برای مدت چهار ماه یا بیشتر اندوهگین هستید و اصلا بهتر نشده‌اید.
    ‌- آن‌قدر غم و اندوه شما شدید است که اصلا نمی‌توانید فعالیت‌های عادی را از سر بگیرید.
    ‌-اندوه روی تمرکز، خواب، خوراک و اجتماعی بودن شما تاثیر شدیدی گذاشته است.
    -‌ احساس می‌کنید نمی‌توانید به زندگی ادامه دهید و حتی به مواردی چون خودکشی و آسیب به خود نیز فکر کرده‌اید.
    - در صورتی که احساسات بالا را تجربه کرده‌اید، یادتان باشد بازگشت به زندگی طبیعی به این معنا نیست که عزیز خود را فراموش کرده‌اید.
    - عشق به او در وجود شماست و خودتان به آن واقفید؛ پس اصلا مهم نیست دیگران چه می‌گویند.
    - سعی کنید هر چه زودتر به زندگی عادی برگردید و خوشحالی طبیعی خود را به دست بیاورید.
    - مطمئن باشید که عمیق‌ترین غم‌ها با کمک خود افراد، به خوبی سپری شده‌اند و آدم‌ها همچنان به زندگی ادامه می‌دهند. این نکته را هم فراموش نکنید که جسم، روح و ذهن آدمی بسیار آگاهند و می‌دانند چگونه خود را درمان کنند و این درمان چه مدت به طول می‌انجامد.
    - بهتر است نیازهای خود را تا رسیدن به بهبودی کامل برآورده کنید و به روند بهبودی، اعتماد داشته باشید.



    کلام آخر:
    معنای فقدان و از دست دادن را همه می‌دانید؛ بالاخره زمانی در زندگی شما هم بوده که از دست دادن را تجربه کرده‌ باشید اما جنس بعضی از گم‌کردن‌ها و از دست‌دادن‌ها با بقیه فرق می‌کند؛ زخمی به دل می‌نشیند که احساس می‌کنید هیچ ‌وقت ترمیم نمی‌شود.
    مرگ عزیزان هم یکی از همین نوع از دست‌دادن است. تنها نکته مهم در درمان احساسات ناشی از انواع مختلف فقدان‌ها، عمق احساس اندوه و مدت زمانی است که صرف درمان آن می‌شود. هرچه از دست رفته ما عزیزتر باشد، شدت اندوه بیشتر است و برای گذر از مرحله‌ای به مرحله دیگر مدت بیشتری هم باید صرف کرد.
    در فقدان اقوام و نزدیکان دور، ممکن است مراحل کسب بهبود، ظرف چند دقیقه به وقوع بپیوندد، درحالی‌که برای پذیرش مرگ نزدیکان، گاه سال‌ها زمان صرف می‌شود. از خدای متعال برای همه ی کسانی که عزیزی را از دست داده اند طلب صبر بر مصیبت و آرامش می کنیم
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15431
    نوشته ها
    1,975
    تشکـر
    1,705
    تشکر شده 2,460 بار در 1,195 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم از دست دادن عزیز

    بنظر من هیچوقت شوهرتون رو تنها نذارین
    حتی با وجود اینکه اینجوری شده اخلاقشون بازم تنهاش نذارین
    احتیاج ب آرامش دارن ایشون
    بعضی وقتا ، خیلیا راحت با ی موضوع کنار میان و بعضیا دیرتر
    این موضوع هم واسه شهور شما داره صدق میکنه
    پس سعی کنین همیارشون باشین توو این شرایط
    بذارین خودشو پیدا کنه و دوباره ب زندگیش برگرده
    کمکشون کنین
    بیشتر بهش محبت کنین
    جنگ و دعوا کاری رو پیش نمیبره
    امضای ایشان
    من ریشه های تو را دریافته ام

    با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

    و دستهایت با دستان من آشناست

    در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

    زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. دور شدن از یک عزیز
    توسط شاهین در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 21
    آخرين نوشته: 11-28-2014, 09:56 PM
  3. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  4. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد