نمایش نتایج: از 1 به 36 از 36

موضوع: غیر اجتماعی بودن فرد

3972
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    غیر اجتماعی بودن فرد

    به نام آغاز ترین بی پایان

    به رسم ادب کلاه را از سر برمی دارم و با احترام سر خم کرده و سلام می کنم.
    شاید این متن بیش از حد بلند باشد و خواندن آن زمان بسیاری را بخواهد اما پیشاپیش از این که شما این متن را می خوانید و شاید من را کمک می کنید ممنون و متشکر هستم .
    اسم من محمدرسوله حدود 35 روز دیگه20 ساله می شوم،حدود 3 یا چهار سال پیش بود که مشکلات من به اوج خودش رسیده بود.
    مشکل های من به طوری هستن که شاید میشه گفت من رو به طور تدریجی از بچگی من روبه نابودی برده و زمانی که من حدود 16 یا 17 سالم بود به طور کامل من رو از پا در آورد.
    شاید بزرگترین مشکل من عدم تونایی برقراری ارتباط با اطرافیانم به خوصوص خانواده ام است.
    من از بچگی تنها بزرگ شدم چون خانواده ی ما مقید و مذهبی هستن و جایی که دختر ها باشن پسر ها نباید برن یا رفت و آمد کنن. من چه از طرف خانواده ی پدری و چه از طرف خانواده ی مادری من آخرین بچه هستم و اختلاف سنی من با بچه ی قبل از خودم در هر دو خانواده دارم 6 ساله که خواهر خودمه به همین دلیل از همون بچه گی من تنها بودم یا اگه منم به حساب می آوردن برای مسخره کرنم بوده.
    من تا 16 سالگی حتی نمی تونستم توی مدرسه با کسی دوست بشم چون بلد نبودم باکسی درست ارتباط برقرار کنم .
    اون سال بعد از فوت مادربزرگم به صورت کامل من از پا در اومدم تنها کسی که می تونستم باهاش رابطه داشته باشم و باهاش راحت باشم اون بود که فوت کرده بود.و من از همیشه تنها تر بودم.
    توی این سه سال من چندین بار قصد خود کشی کردم که نمی دونم چرا اما یه حسی بهم اجازه ی این کار رو نمی داد .
    17 سالم که بود برای جدا شدن از این تنهایی سعی کردم با همکلاسی هایم ارتباط برقرار کنم .
    اما هر بار که با یکی از اون ها رابطه برقرار می کردم بجز احساس سوء استفاده از من هیچ احساسی نداشتم(برای این قضیه من دلیل دارم چون درس ریاضی خوب بود با هر کی که دوستیم بیشتر از سلام و علیک میشد همش از من تمریناتی که معلم میداد می خواست این به نظر من یعنی سوءاستفاده)
    بعد از یک مدت برای جبران کردن این تنهایی و جایگزینی این خلا عاطفی به دنبال دوستی با جنس مخالف بودم.
    اما چون بلد نبودم به درستی ارتباط برقرار کنم همیشه در صحبت کردن با اون ها شکست می خوردم.رو به چت روم ها آوردم و شروع به صحبت کردن با اونها کردم اما باز هم کسی به من اهمیت نمیداد حتی بعضی از اونها حاضر نبودن برای چند دقیقه با من صحبت کنن از اونجا بود که من شروع به خود بزرگ بینی کردم و خودم رو بزرگتر از اون چیزی که هستم نشون می دادم با یه سری دروغ هایی که شاید برای من شده بود دلخوشی.این مسئله متاسفانه حالا هم که دانشگاه می روم ادامه دارد . هنوز هم نمی توانم با کسی به خوبی و درستی رابطه برقرار کنم.(شاید مسخره باشه اما اگه یک درس رو صفر هم بگیرم نمی تونم از همکلاسیم بخوام که جزوش رو برای کپی کردن به من بده )
    امسال به طور اتفاقی وارد تشکل دانشجویی شدم که منو وادار کرده به ارتباط داشتن با دیگران و کار کردن با اونها اما اونجا زمانی که من خودم رو معرفی کنم چیزی که واقعا بودم معرفی نکردم بلکه من خودم رو بزرگتر و بالاتر از اون چیزی که هستم معرفی کردم ولی هنوز هم اونجا احساس می کنم که دارن از من سوء استفاده می کنن.
    -----------------------------------------------------------
    مشکل دیگه ی من که شاید خیلی هم خوب نباشه اینه که من نمی تونم قبول کنم که خانوادم ،خانواده ی واقعی من هستن و همیشه حس می کنم که من فرزند خوانده ی آن ها هستم . و تقریبا می شه گفت این رو خودم باور کردم در صورتی که نمی دونم درسته یا نه یا حتی اگر درست باشه حد اقل اونها چند سالی من رو بزرگ کردن و حق والدین به گردن من دارن.
    من دوس مدارم با این دید به اونها نگاه کنم و همش حس کنم زمانی که دارم باهاشون صحبت می کنم بیرون میرم حس کنم که من با یه قریبه بیرون رفتم نتونم به اونها اعتماد کنم و از لاک دفاعی خودم نسبت به اونها خارج شوم.
    --------------------------------------------
    مشکل بعدی من اینه که همیشه عاشق تنهایی بوده و هستم نمی تونم کسی رو به خلوت خودم راه بدم البته چند باری سعی کردم این کار رو انجام بدم اما بازم من شکست خودم و از قبل تنها تر شدم .
    من دوس دارم از 24 ساعت یک روز 20 ساعتش رو تنها باشم . اما واقعا این تنهایی برای من تقربیا دیوانه کنندس چون من نیاز دارم با کسی صحبت کنم درد دل کنم اما بجز خودم و عروسکی که از بچگی با اون بزرگ شدم هیچ چیز دیگه ارتباط ندارم . و این مسئله باعث شده من دائما با خودم صحبت کنم .
    ------------------------------------------
    آخرین مشکل من اینه که من در خودم عاشق می شم به به بیان بهتر عاضق خودم یا بت درون خودم میشه .
    18 سالم که بود توی چت رو با دختری آشنا و دوست شدم که ما باهم با تلفن در ارتباط بودیم و من با اینکه این دختر رو حتی یک بار هم از نزدیک ندیده بودم به شدت به اون وابسته و عاشقش شده بودم که اون دختر از من جدا شد و به صورت کامل من نابود شدم.


    لطفا هر کسی میتونه به من کمک کنه و منو راهنمایی که چطوری می تونم از تمام این مشکلاتم جدا بشم و حداقل یه زنگی نسبتا آرام و بدون دغدغه ای رو داشته باشم .
    مرسی

  2. 3 کاربران زیر از تنها ترین بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    راستشو بخوای اینجور که شما تعریف کردید ... شما شاید دلتون بخواد از این لاک بیرون بیایت ولی همون بت درونت نمیذاره که این پوسته رو

    بشکنی ....

    دلیلم داره چون خیلی بهش بها دادی ... اون جای تو داره تصمیم میگیره ...

    تمام این مشکلات از همین غیراجتماعی بودن شروع شده ... وقتی تو جمع نباشی فکر میکنی فقط خودت سختی کشیدی ...

    این فکر و خیال واست پیش میاد ...

    چه دلیلی داره که شما برای نشون دادن ریاضی به کسی احساس میکنی میخواد ازت سوء استفاده کنه ؟

    این فکر اشتباه رو باید در وهله اول از خودت دور کنی ...

    من مثال ذغال رو همیشه میزنم ... یک ذغال آتیش و گرمی و روشنیشو از باجمع بودن داره ... وقتی جدا بشه کم کم خاموش و سرد میشه

    شما همینور وقتی از جمع دور میشی همین حالت برات پیش میاد ...

    خب همونطور که شما به دوستی کمک و گرمی میرسونید .... متقابلا" اونم داره با ارتباطش با شما همین کارو میکنه ....

    پس این تفکر رو در اولین قدم باید از بین ببرید

    در ضمن باید در گروه های کوچیک شرکت کنی و به خودت بقبولونی که اگه حرفی زده میشه شما نباید به دل بگیرید و ناراحت بشید

    اگرم مشکل شما خیلی فرارتره میتونید با متخصص روانپزشک مشاوره کنید ...



    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    خب دوست عزیز شما اگه میخوای واقعا" از این حالت خارج بشی بهتره دیگه از این تنهایی خودت رو بیرون بکشی ...

    در ضمن در مورد دوست پیدا کردن در جنس مخالف بهتره تا از این پوسته بیرون نیومدی ... طرفش نری ...

    در ضمن کسی هم با تموم شدن یه رابطه کلا" خراب نمیشه ... پس چطور میگی رو پا خودت وایسادی ؟

    در مورد بزرگ کردن خودت باید بگم همه ماها یه جورایی اینکارو میکنیم ... ولی نباید از حد تعادل خارج بشه و در فاز غلو در بیاد

    اینا چیز مهمی نیست و اگه به اجتماع برگردی و دیگه به کسی سوء ظن نداشته باشی ... همشون حل میشن

    دولی بازم بهتره به یک روانپزشک آقا مراجعه کنی و مشاوره ای بگیری ... خالی از لطف نیست ...

    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  6. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    منم با نظر آقا فرخ موافقم. شما سالها با خودتون فقط همصحبت بودین و زمان میبره که بتونید از لاک تنهایی خودتون بیاین بیرون . بهتره با یه متخصص روانپزشک صحبت کنین .

  8. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    دقیقا" همینه تا وقتی که از این لاک تنهایی بیرون نیاد ... وضع عوض نمیشه

    هرچه قدرم که سن بالا بره تغییر کردن خیلی سخت میشه ...

    به هرحال دنده ایکه خمه برای راست شدن باید شکسته بشه و باید طاقت این شکسته شدن رو داشته باشه ....

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  10. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4473
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    3
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    میبینی اقا محمد...شما الان حرفتو زدی و بچه ها جوابتو دادن...این یعنی توجه کردن به حرفای شما...یعنی اگه شما حرفی روعنوان نمیکردی در نتیجه جوابی دریافت نمیکردی...الان دقیقا با ما ارتباط برقرار کردی...پس ارتباط برقرار کردن زیادم سخت نیست...تونی اول ازخانواده بعد همسایه بعد اشناها شروع کنی ...از اون تنهاییت بیا بیرون..یه خورده جنبه تو ببر بالا...یخورده شوخ طبعیتو ببر بالا...اینجور که توحرف میزنی انگار تو عمرت لبخندم نزدی ..چیه اخمات همش تو همه و همش فکر میکنی...یخورده بخند دلت واشه...وقتی باکسی حرف میزنی لبخند بزن معجزه میکنه

  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    سلام دوباره ممنونم از راهنمایی های خوبتون
    اما واقعا من نمی تونم از این لاک خارج شم چون یک سری قوانی خاص خودم رو دارم که ترجیه می دم توش یمونم مثلا رنگ لباس تنم که بعد از فوت مادر بزرگم سیاه شد و سیاه موند و قراره بمونه
    ضمنا خانواده ی من هنوز فکر می کنن من همون بچه کوچولوی 6 یا 7 سالم که اونا همه چیز رو از اطراف من می دونن و من نمی دونم
    یا بهتر بگم اونا فکر می کنن خودشون داتای کلا و من نادون نادونم
    لیلا خانوم درسته که آدم باید لبخند بزنه ولی دل خوشی می خواد .ادم که نمی تونه الکی هی بخنده.

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    شما باید به نقطه عطف برسی و باورهاتو عوض کنی. و برای اینکه اینکارو انجام بدی بهتره با یه مشاور واقعی راهنمایی بگیری. ولی همه چی دست خودته. باید به یکی اعتماد کنی. و باهاش دوست باشی. حرفاتو بهش بزنی. بهترین دوست هم در این مرحله یک مشاور خوبه. یه شبه نمیشه عوض شد می دونم. ولی برای اینکه آدم تغییر کنه همین که احساس به تغییر بهت دست داده احساس نیاز کردی و اومدی این جا خودش نشون میده می تونی. تازه اگه خونواده یه آدم یه اخلاق خاصی دارن قرار نیس تو هم بخاطر اونا تو لاک خودت بمونی.
    کی گفته تو باید منزوی شی؟چون نتونستی با بچه های فامیل ارتباط برقرار کنی؟ تو باید ثابت کنی که اینا مهم نیس و ارتباط برقرار کردن عبارتست از : کمک به دیگران، کمک دیگران به تو، خوش و بش کردن، حرف زدن درباره چیزهای روزمره، درد و دل کردن، و هرچیز دیگه ای.
    همین که یکی از تو خواسته بهش ریاضی یاد بدی یعنی اون به تو نیاز داره، هیچی از این بهتر نیس که یکی به آدم نیاز داشته باشه، یعنین این خودش یجور تحول روحیه .جلوی این چیزا رو نگیر .بذار روند طبیعی زندگیت طی بشه.
    خب اگه این چیزایی که بعنوان دروغ به دیگران گفتی ، شاید تو دوست داری اونجوری باشی، مثلا از خودت تعریف کردی. خب واقعا تصمیم بگیر یه کار خوب انجام بده که قابل افتخاره و بعد واقعیتو به دیگران بگو.اینکه لذتبخش تره.اتفاقا اینم نشون میده تو نیاز به پیشرفت داری.

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    ممنونم از راهنماییتون اما چطور میشه به مشاوری اعتماد کرد که همه ی حرف هایی که بهش میزنی رو قراره بعدا به گوش خونوادت برسه و دردسر های بعد از اون رو باید تحمل کنی
    اینو می گم چون برام اتفاق افتاده

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    خب نه باید با مشاوری صحبت کنید که اولا قابل اعتماد باشه دوما شاید چیزایی که به خونوادت گفته باشه فقط یه سری تذکر به اونا بوده باشه نه همه ی حرفات. امکان نداره همه حرفاتو به اونا بزنه. چون ما هم رفتیم قبلا پیش مشاور.همچین اتفاقی نیفتاد

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4473
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    3
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    میتونی قبلش با مشاورت صحبت کنی که چیزی به کسی نگه...در ضمن شاد بودن به ادم روحیه میده...منو ببین هزارتا بدبختی دارم ولی وقتی بادید شاد و سرخوشی به زندگیم نگاه میکنم امیدوارتر میشم ولی هروقت کز میکنم یه گوشه ازهمه جا بدبختی میریزه رو سرم...

  17. کاربران زیر از leila22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4473
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    3
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    دید خودتو نسبت به زندگی تغییر بده...به گذشته فکر کن ببین لحظه هات چطور گذشته...واقعا حیف نیست عمرت الکی الکی هدر بره...تو صددرصد به یه مشاور متخصص احتیاج داری....

  19. کاربران زیر از leila22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط تنها ترین نمایش پست ها
    سلام دوباره ممنونم از راهنمایی های خوبتون
    اما واقعا من نمی تونم از این لاک خارج شم چون یک سری قوانی خاص خودم رو دارم که ترجیه می دم توش یمونم مثلا رنگ لباس تنم که بعد از فوت مادر بزرگم سیاه شد و سیاه موند و قراره بمونه
    ضمنا خانواده ی من هنوز فکر می کنن من همون بچه کوچولوی 6 یا 7 سالم که اونا همه چیز رو از اطراف من می دونن و من نمی دونم
    یا بهتر بگم اونا فکر می کنن خودشون داتای کلا و من نادون نادونم
    لیلا خانوم درسته که آدم باید لبخند بزنه ولی دل خوشی می خواد .ادم که نمی تونه الکی هی بخنده.
    این رفتارهای خانواده با شما به خاطر کارهایی بوده که خودتون انجام دادین . شما باید استقلال ، قدرت و اقتدارتونو به خانواده نشون بدین . مثلا وقتی یه پسر یا دختر میره سر کار دیگه چون به خانواده اش وابسته نیست و میتونه واسه خودش یا خانواده وسایلی بخره دیگه خانواده دید یه بچه رو بهش ندارن و میفهمن که اون فرزند دیگه بزرگ شده و واسه خودش استقلال داره و دیگه نمیتونن مثل بچه ها باهاش برخورد کنن . شما هم دارین انعکاس رفتارهای خودتون رو در بقیه میبینید . مثلا همین که هنوز لباس مشکی رو کنار نگذاشتین نشون میده که از موقعیت ها خیلی سخت میگذرین .باید به خانواده نشون بدین که میتونین از پس مشکلات ، غمها و ... بر بیاین .

  21. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    ممنونم بابت پاسختون خانم شریف اما استقلال یه سری ملا کا داره که من ندارم مهم برای من هم به دست آوردن این ملاک ها هستش

  23. کاربران زیر از تنها ترین بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    شما باید یه سری فن یاد بگیرین . باشگاه برین . خرید کنید واسه خودتون و کلی کار که تا حالا انجام ندادین انجام بدین تا اعتماد به نفستونو بدست بیارین .

  25. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    دوس ندارم بهانه بیارم اما این چیزی که شما فرمودید دو چیز می خواد یکی دل خوش یکی جیب پر
    که من نه اولی رو دارم نه دومی

  27. کاربران زیر از تنها ترین بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    باور کنید تاثیری که ورزش روی روحیه میگذاره هیچی نمیتونه بگذاره . پیاده روی . یه سانس استخر . ما دخترها که نمیتونیم بریم ولی شما میتونید حداقل برین باشگاه و مسابقات فوتبالو ببینین چون سراسر هیجانه .
    کلاسهای فنی و حرفه ای هم که هزینه اش خیلی ناچیزه .حتما برین

  29. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    فرمودید ورزش من به طور حرفه ای دارم دوچرخه سواری می کنم بیش از 11 ساله
    ولی هیچکس منو نمی بینه من معمولا همه جا با دوچرخه می رم و بقیه منو فقط بچه خطاب میکنن
    با این که نوع و سبک دوچرخه سواری من طوری که بیشتر به خودکشی شبیه یعنی اوج هیجان اما بازم همه منو یه بچه فرض می کنن
    در مورد ورزشگاه شهر ما زیاد بازی نداره که بخوام برم
    کلاس های مختلف هم الان یه ذونکن مدرک دارم که بی استفادس برام

  31. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط تنها ترین نمایش پست ها
    سلام دوباره ممنونم از راهنمایی های خوبتون
    اما واقعا من نمی تونم از این لاک خارج شم چون یک سری قوانی خاص خودم رو دارم که ترجیه می دم توش یمونم مثلا رنگ لباس تنم که بعد از فوت مادر بزرگم سیاه شد و سیاه موند و قراره بمونه
    ضمنا خانواده ی من هنوز فکر می کنن من همون بچه کوچولوی 6 یا 7 سالم که اونا همه چیز رو از اطراف من می دونن و من نمی دونم
    یا بهتر بگم اونا فکر می کنن خودشون داتای کلا و من نادون نادونم
    لیلا خانوم درسته که آدم باید لبخند بزنه ولی دل خوشی می خواد .ادم که نمی تونه الکی هی بخنده.

    اینو بدون که در آرامش و کمکی که دیگران به تو میدن و تو به اونا میدی سهم داری ...

    وقتی بتونی کسی رو بخندونی پس این لبخند دوباره به تو برمیگرده ...

    بهت توصیه ای دارم و اون اینه که در هفته روزی رو برای کمک به بیماران ناتوان ذهنی و یا معلول حرکتی در اسایشگاه ها قرار بده ...

    اصلا" مگه نمیگی از مرگ مادربزرگت خراب شدی ... پس روزی رو برای سر زدن به مادربزرگای سرای سالمندان قرار بده ....

    مرد میخواد بره اینجور جاها و شادی و احساسشو با دیگران تقسیم کنه ...

    کسایکه سهمشون از این دنیا تنهایی شده
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    [quote=تنها ترین;24193]فرمودید ورزش من به طور حرفه ای دارم دوچرخه سواری می کنم بیش از 11 ساله
    ولی هیچکس منو نمی بینه من معمولا همه جا با دوچرخه می رم و بقیه منو فقط بچه خطاب میکنن
    با این که نوع و سبک دوچرخه سواری من طوری که بیشتر به خودکشی شبیه یعنی اوج هیجان اما بازم همه منو یه بچه فرض می کنن
    در مورد ورزشگاه شهر ما زیاد بازی نداره که بخوام برم


    چرا فکر میکنید بقیه شما را بچه فرض میکنند ؟!واسه چی از نگاه بقیه در مورد خودتون قضاوت میکنید ؟! چرا ااااااااا؟!؟!

  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    چون هر جاییی که من میرم بهم می گن دوچرخه سواری واسه سن تو یکم بچه گانه نیست

  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط تنها ترین نمایش پست ها
    دوس ندارم بهانه بیارم اما این چیزی که شما فرمودید دو چیز می خواد یکی دل خوش یکی جیب پر
    که من نه اولی رو دارم نه دومی
    ای بابا شما فکر کردید ماها که اینجا جمع شدیم از سر دلخوشیه ...

    والا مام هزارتا مشکل داریم که الان شاید هنوزم زورمون نرسیده یکیشونو درست کنیم ...

    ولی این روزگار میگذره و نمیشه دست رو دست گذاشت ... باید یه خورده ام به حال خودمون فکر کرد و شاد بود و فارغ از همه ناراحتی ها

    یه خورده ام بیخیال این دنیا شد و خوشحال بود ...

    ماکه داریم واسه ناراحتی هامون فسفر مغزمون رو میسوزونیم پس بذار یه خورده اشم واسه شادی و فکر خوش باشه ...

    خیلی از پدر و مادرایکه زندگی فقیرونه ای دارن بچه هاشون فقیر میشن ... چون تفکرشون از همون روز اول اینه که بچه هاشون مثل خودشون نشن

    و دقیقا" بچه ها مثل خودشون میشن ...

    در صورتیکه اگه مثبت فکر میکردن و بیخودی از الان نگران فردای تاریک و مبهم نبودن بچه هایی موفق داشتن ...

    این نوع تفکر و تلقین ماست که سد راهمون شده ... و گاهی وقتا حتی نمیذاره یه نگاه به اطرافمون بندازیم ...

    بن بست از پاهای ما شروع میشه ... وقتی قصدی برای حرکت داریم
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  35. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط تنها ترین نمایش پست ها
    چون هر جاییی که من میرم بهم می گن دوچرخه سواری واسه سن تو یکم بچه گانه نیست

    میدونین یکی از آرزوهای من اینه که روزها به جای ماشین با دوچرخه برم سرکار و تفریح ، ولی از ترس فاطمه کمندوها جرات نمیکنم . مس قدر این لحظه هاتونو بدونین

  37. 2 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    میدونین یکی از آرزوهای من اینه که روزها به جای ماشین با دوچرخه برم سرکار و تفریح ، ولی از ترس فاطمه کمندوها جرات نمیکنم . مس قدر این لحظه هاتونو بدونین
    بهار اخه این چه حرفیه ؟

    ولی راست میگی مام در حسرت یه دوچرخه سواری درست و حسابی موندیم ...

    ای بابا چرا ما از داشته هامون شکر نعمت نمیکنیم ... ؟

    والا چقدر خوب بود مام با بهار خانم میتونستیم بریم دوچرخه سواری ؟
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  39. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    همش بخاطر دید منفی هست که ایشون دارن و "تا خودشون نخوان" درست نمیشه.یعنی به زور نمیشه.باید خودتون بخواید آقای محمد خان. یعنی اما و اگر و شاید رو بذاری کنار.بخواید که بعضی اون حد و حدودای خودتو تغییر بدی

  41. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4473
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    3
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    ممد تاحالا کلاغ پر بازی کردی؟


    بیا خودم یادت بدم...

    خب

    نه = پر
    نمیشه=پر
    نمیتونم=پر
    فکرای منفی= پر
    پیرهن مشکی = پر
    نا امیدی = پر
    تنهایی = پر

    اگه اینا نپره خودت میشی پرپر...

    تو مگه نیومدی اینجا کمکت کنن؟
    خب پس دیگه نه تو کار نیار... وقتی بگی نمیشه ..واقعا نمیشه...
    باید تمام تلاشتو کنی ... باید از ته دل بخوای ...
    اوضاعت از اینی که هست بدتر که نمیشه؟ امتحان کن ببین اصلا چی میشه ...
    یه تصمیم جدی بگیر...
    افکار منفی رو از خودت دور کن...

  42. کاربران زیر از leila22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    بهار اخه این چه حرفیه ؟

    ولی راست میگی مام در حسرت یه دوچرخه سواری درست و حسابی موندیم ...

    ای بابا چرا ما از داشته هامون شکر نعمت نمیکنیم ... ؟

    والا چقدر خوب بود مام با بهار خانم میتونستیم بریم دوچرخه سواری ؟
    و اینجاست که باید گفت : شاید آنچه که تو داری حسرت دیگریست

  44. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3230
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    170
    تشکر شده 72 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    سلام
    به به ! چه سلام و شروع زیبایی این نشان دهنده ی آنست که شما توانایی ارتباطی خوبی دارین ، ما باید نقاط ضعف خود را دریابیم و تبدیل به نقاط قوت کنیم .

    من یه راهکار چهل روزه ی خوب براتون پیشنهاد می کنم امیدوارم تجربه ش کنید:

    1- ده روز اول به همه لبخند بزنید .
    2- ده روز دوم اگر کسی سر صحبت رابا شما باز کرد شما هم با آنها صحبت کنید پایان دهنده ی مکالمه نباشید .
    3- ده روز سوم شما سر صحبت را با دیگران باز کنید .
    4- ده روز چهارم جمع و مهمانی هایی ترتیب دهید .
    امضای ایشان
    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ماعدم ماست

  46. 2 کاربران زیر از سلام برشما بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4529
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    می دونم الان من با گفتن این حرف به هزار و یک چیز متهم می شوم ولی می گم
    همه اینا یه دل خوش می خواد
    درسته بعضی ها مخصوصا خانوم ها در حسرت اینن که بتونن راحت و بدون دغدغه دوچرخه سسواری کنن اما من با یک هدف سوار دوچرخه شدم اونم رسیدن به پیراهن تیم ملی اما من تقریبا تو تمام تور های عمومی وابسته به فدراسیون شرکت کردم
    تو بیشترشون هم خدارو شکر اول شدم ولی مربی هیچ تیمی منو ندیده که حتی یه تست ساده از من بگیره
    به جاش اون پسره که توی یکی از مسابقات شده 10 الان داره تو تیم .............رکاب می زنه
    اینه که میگم هیچکی منو نمی بینه
    لیلا خانوم درسته که همه ی اینا اگه پر پر نشه این منم که پر پر شدم
    اما من خیلی وقته پر پر شدم
    و با این برنامه ی چهل روزه ای که سلام بر شما داده صد درصد من بعد از ده روز اول بیچاره شدم دیگه به ده روز دوم نمی رسه که بخواد اوضام خوب بشه

  48. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4571
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    با سلام همین افکار منفی خودش یک نیروی مخربه اولین راه همیشه مثبت اندیش باش و هر چی میخوای همیشه یا گاهی وقتا تکرار کن نیروی منفی و مثبت مثل چراغ غول جادویی ميمونه هر چی بگی اجراش میکنه در ضمن پس انداز کن یک دوچرخه مخصوص مسابقات بگیر انشاالله به ارزوهات برسی
    ویرایش توسط hooshi : 07-06-2014 در ساعت 09:43 AM

  49. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط تنها ترین نمایش پست ها
    می دونم الان من با گفتن این حرف به هزار و یک چیز متهم می شوم ولی می گم
    همه اینا یه دل خوش می خواد
    درسته بعضی ها مخصوصا خانوم ها در حسرت اینن که بتونن راحت و بدون دغدغه دوچرخه سسواری کنن اما من با یک هدف سوار دوچرخه شدم اونم رسیدن به پیراهن تیم ملی اما من تقریبا تو تمام تور های عمومی وابسته به فدراسیون شرکت کردم
    تو بیشترشون هم خدارو شکر اول شدم ولی مربی هیچ تیمی منو ندیده که حتی یه تست ساده از من بگیره
    به جاش اون پسره که توی یکی از مسابقات شده 10 الان داره تو تیم .............رکاب می زنه
    اینه که میگم هیچکی منو نمی بینه
    لیلا خانوم درسته که همه ی اینا اگه پر پر نشه این منم که پر پر شدم
    اما من خیلی وقته پر پر شدم
    و با این برنامه ی چهل روزه ای که سلام بر شما داده صد درصد من بعد از ده روز اول بیچاره شدم دیگه به ده روز دوم نمی رسه که بخواد اوضام خوب بشه

    اي بابا . چرا هرچي ميگيم اينقدر بهونه ميارين !!! بابا يه كلمه بگو چشم و شروع كن . بسم الله
    آفرين پسر خوب
    فكر كردي ماها كه اينجاييم خيلي دلمون خوشه . نه والا . هممون كلي مشكل داريم . مشكل اقتصادي . فرهنگي . رفاهي . كلي حسرت به دلمون مونده كه هيچكدوم رو هم بهش نرسيديم .

  50. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط تنها ترین نمایش پست ها
    می دونم الان من با گفتن این حرف به هزار و یک چیز متهم می شوم ولی می گم
    همه اینا یه دل خوش می خواد
    درسته بعضی ها مخصوصا خانوم ها در حسرت اینن که بتونن راحت و بدون دغدغه دوچرخه سسواری کنن اما من با یک هدف سوار دوچرخه شدم اونم رسیدن به پیراهن تیم ملی اما من تقریبا تو تمام تور های عمومی وابسته به فدراسیون شرکت کردم
    تو بیشترشون هم خدارو شکر اول شدم ولی مربی هیچ تیمی منو ندیده که حتی یه تست ساده از من بگیره
    به جاش اون پسره که توی یکی از مسابقات شده 10 الان داره تو تیم .............رکاب می زنه
    اینه که میگم هیچکی منو نمی بینه
    لیلا خانوم درسته که همه ی اینا اگه پر پر نشه این منم که پر پر شدم
    اما من خیلی وقته پر پر شدم
    و با این برنامه ی چهل روزه ای که سلام بر شما داده صد درصد من بعد از ده روز اول بیچاره شدم دیگه به ده روز دوم نمی رسه که بخواد اوضام خوب بشه
    خب اینکه فردی بتونه انرژی مثبت داشته باشه خیلی خوبه و میتونه به هر چیزیکه میخواد برسه ...

    ولی قبلا" تو تاپیکی گفتم که وقتی کسی بتونه تمرکز کنه و حدود 68 ثانیه خالص بتونه در مورد خواسته اش تمرکز کنه میتونه کائنات رو در جهت

    اجابت خواسته اش همسو کنه ...

    ولی عملا" این کار اتفاق نمی افته و در همین وسط لایه های منفی از درون فرد بیرون میاد و تمام اون حس مثبت رو از بین میبره ... و هیچ اتفاقی

    نمی افته ... چون انسان ذاتا" منفی بافه ... و ه همین خاطر بیشتر وقت مردم به گله از اوضاع و احوالشون میگذره ...

    خب اینکه تو کشور ما پارتی بازیه و شاید در مورد دوچرخه سواری شما هم این مشکل اتفاق افتاده باشه ...

    ولی زندگی جریان داره و کسی هم نمیتونه جلوشو بگیره ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  52. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب اینکه فردی بتونه انرژی مثبت داشته باشه خیلی خوبه و میتونه به هر چیزیکه میخواد برسه ...

    ولی قبلا" تو تاپیکی گفتم که وقتی کسی بتونه تمرکز کنه و حدود 68 ثانیه خالص بتونه در مورد خواسته اش تمرکز کنه میتونه کائنات رو در جهت

    اجابت خواسته اش همسو کنه ...

    ولی عملا" این کار اتفاق نمی افته و در همین وسط لایه های منفی از درون فرد بیرون میاد و تمام اون حس مثبت رو از بین میبره ... و هیچ اتفاقی

    نمی افته ... چون انسان ذاتا" منفی بافه ... و ه همین خاطر بیشتر وقت مردم به گله از اوضاع و احوالشون میگذره ...

    خب اینکه تو کشور ما پارتی بازیه و شاید در مورد دوچرخه سواری شما هم این مشکل اتفاق افتاده باشه ...

    ولی زندگی جریان داره و کسی هم نمیتونه جلوشو بگیره ...

    دقیقا" همینطوره ... بیشتر ما آدما منفی باف هستیم ... و نمیتونیم واقعا" 68 ثانیه خالص رو درست و حسابی تمرکز کنیم ...

    و این علاوه بر منفی گرایی بودن ما مربوط به عدم تمرکزه ...

    خب خیلی ها رو میشناسیم که با تمرکز کارهای عجیبی رو انجام میدن ... من فکر میکنم ایشون باید اول تمرکز رو یاد بگیرن تا بتونن بر روی یک مسئله تمرکز بکنه ...

    اینجوری فکرش از شاخه ای به شاخه دیگه نمیپره و میتونه در مورد هر چیزی به هدفش برسه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  54. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    اي بابا . چرا هرچي ميگيم اينقدر بهونه ميارين !!! بابا يه كلمه بگو چشم و شروع كن . بسم الله
    آفرين پسر خوب
    فكر كردي ماها كه اينجاييم خيلي دلمون خوشه . نه والا . هممون كلي مشكل داريم . مشكل اقتصادي . فرهنگي . رفاهي . كلي حسرت به دلمون مونده كه هيچكدوم رو هم بهش نرسيديم .

    بهارجان مشکل همون نداشتن تمرکزه ... ما اگه بتونیم بر روی موضوعی تمرکز کنیم میتونیم اونو به عینیت نزدیک کنیم ...

    البته منفی گرایی جزِئی از زندگی انسانه و کاریشم نمیشه کرد ...

    تا این سد شکسته نشه کسی نمیتونه کاری برای خودش انجام بده ....

    *** در مورد بقیه حرف باید بگم اگه یه نگاه به مولوی بندازیت میبینید که در عصر تاریک و سرد حمله مغول به ایران بوده ولی شعرهایی رو سروده

    که از درون همشون جنبش و غلغله زندگی رو میتونی ببینی ..

    ویا انیشتین که در دوران سرد بعد از جنگ دوم بود و هر روز صبح خدارو بخاطر نعمت هاش شکر میکرد ....

    و خیلی از افراد دیگه ...

    به هرحال بی هدفی / عدم تمرکز / و نداشتن اراده سه چیزی هستن که میتونه جلوی حرکت مردم رو بگیره ... و هر وقت که میخوان کاری برای

    خودشون بکنن میشه سد راهشون و میگن: " ای بابا دلت خوشه هااااااا " ....
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  55. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4526
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    10
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    بیشتر ما احتیاج داریم که تغییر کنیم و یا محیط اطرافمون تغییر بدیم کار سختییه وگاهی هم بهمون حس بدی میده
    سعی کن افکارت نسبت به خودت و خانواده مثبت کنی همه ایرادهایی دارند اما همیشه چیزایی ک فکرمیکنیم بد هستند واقعا این طوری نیست
    خوب و بد بودن به زاویه دیدمون بستگی داره من ی موقعی فکر میکردم خانواده‌ام آدمای جالبی نیستند کاری ک کردم:از خودم شروع کردم
    رفتارهامو طوری تغییردادم ک دوستم داشتم باشم و گاها با شوخی (ک قبلا اصلا اهلش نبودم) به دیگران میفهموندم از برخوردشون رضایت ندارم کار سختی بود

    ی پیشنهاد: رنگ لباستو تغییر بده و از رنگ های تیره مثل سرمه ای شروع کن و سعی کن سراغ رنگهای روشن هم بری
    با نظر بقیه دوستان هم موافقم ی مشاور کمک خیلی خوبیه

  57. کاربران زیر از earth بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شماکمک کنید شاید کمی اوضا بهتر بشه!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط earth نمایش پست ها
    بیشتر ما احتیاج داریم که تغییر کنیم و یا محیط اطرافمون تغییر بدیم کار سختییه وگاهی هم بهمون حس بدی میده
    سعی کن افکارت نسبت به خودت و خانواده مثبت کنی همه ایرادهایی دارند اما همیشه چیزایی ک فکرمیکنیم بد هستند واقعا این طوری نیست
    خوب و بد بودن به زاویه دیدمون بستگی داره من ی موقعی فکر میکردم خانواده‌ام آدمای جالبی نیستند کاری ک کردم:از خودم شروع کردم
    رفتارهامو طوری تغییردادم ک دوستم داشتم باشم و گاها با شوخی (ک قبلا اصلا اهلش نبودم) به دیگران میفهموندم از برخوردشون رضایت ندارم کار سختی بود

    ی پیشنهاد: رنگ لباستو تغییر بده و از رنگ های تیره مثل سرمه ای شروع کن و سعی کن سراغ رنگهای روشن هم بری
    با نظر بقیه دوستان هم موافقم ی مشاور کمک خیلی خوبیه

    این پیشنهاد خیلی خوبیه و میتونه در تغییر دیگاه ذهن خسته همه ما موثر باشه

    خیلی از ما وقتی در محیطی قرار میگیریم حتی اگه خوشایندمون نباشه ...بازم نمیتونیم ازش دل بکنیم ... چون بهش عادت کردیم ...

    این عادت همون سدیه که جلوی تغییر و تمرکز رو میگیره ...

    اجازه دیدن هدفی بالاترو نمیده و ما همچنان در این بن بست می مونیم و حسرت دیگران رو میخوریم ...

    در صورتی که خوده این دیگران هم در بن بست خودشون موندن ولی موقعیت اونا نسبت به ما یه جور تغییره ....

    اینکه ما ها همه داریم یه جورایی حسرت زندگی دیگرانو میخوریم ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  59. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد