نمایش نتایج: از 1 به 32 از 32

موضوع: درگیری در روابط مادرم

2970
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    درگیری در روابط مادرم

    از خونه فرار کنم؟
    لطفا مدیران نام تاپیک رو به جمله ی بالا تغییر بدن.
    سلام
    من یک پسر دوم دبیرستانی هستم و فکر میکنم کاربران اینجا سن پدر و مادر من رو داشته باشند !
    ولی ازتون خواهش میکنم توی این داستان خودتون رو جای من بزارید و به عنوان یک پدر یا مادر جواب ندید
    ----------------
    پدر و مادر توی 4 سالگی از هم جدا شدن و توی 7 سالگی طلاق گرفتن
    من و خواهرم که یکسال از من بزرگتره پیش پدرم زندگی می کردیم البته دوست داشتیم پیش مادرم باشیم ولی خب انگار حق حضانت توی اون سن با پدر هست
    البته هفته ای یکبار یعنی از شب پنجشنبه تا جمعه مادرمون رو میدیدم
    خلاصه با همه ی جنگ و دعواهایی که بین پدر و مادرم تا 12 سالگی وجود داشت زندگی کردیم.
    تا 12 سالگی مادرم با ما توی شهر یعنی قم زندگی میکرد اما بعد از اون رفت به تهران.
    خانواده ی مادرم خیلی از مادرم بد میگفتن که زنه مطلقه میره تهران و معلوم نیست چیکار میکنه
    ولی ما این حرفارو گوش نمیکردیم.
    خلاصه توی 14 سالگی پدرم راضی شد برای مدتی ما یعنی من و خواهرم هم بریم تهران و با مادرم زندگی کنیم.
    از قبل که گهگاهی مادرم ما رو میبرد تهران رابطه اش رو با مرد های غریبه میدیدم که میگفت همکارم هستن
    حتی چند بار هم مارو باهاشون شام برد بیرون.
    بعد از گذشت چند ماه از موندنمون در خانه ی اجاره ای در تهران مادرم با من و خواهرم درباره ی یک مرد غریبه که 4 یا 5 بار دیده بودمش صحبت کرد و میگفت همکارم هست ( از این مورد که همکارش هست مطمئن بودم )
    به من و خواهرم گفت که دستش فعلا تنگه و شبا تو ماشین میخوابه و خونه نداره فعلا و برای چند روزی بمونه و از من کوچیکتره و مثل برادرم هست و بهش اعتماد دارم و ... از این داستانا
    من خواهرم با اکراه زیاد قبول کردیم.
    شب های اول با احتیاط های زیاد پیشمون بود ! احتیاط ها یعنی مثل اینکه مادرم تو حال میخوابید و اون توی یک اتاق دیگه مادرم جلوش روسری و مقعنعه میپوشید و ...
    عید که شد من و خواهرم رفتیم قم و تا آخر عید پیش پدرم موندیم
    وقتی برگشتیم قبل از رسیدن به خونه مادرم دوباره با من حرف زد که این آقا برای من مثله برادر میمونه و بهش اعتماد دارم. برام سخته که بخوام هر روز جلوش مقنعه و روسری سر کنم. من با اینکه خیلی غیرتی بودم گفتم باشه. ( با اکراه خیلی شدید )
    باز چن هفته ای مادرم جلوش با لباس های معمولی و گشاد بود
    همینجوری یواش یواش بود که مادرم کم کم جلوش لباس های تنگ تر میپوشید و آرایش میکرد و ... بازهم میگفت مثله برادرمه و ( درحالی که هیچ وقت جلوی برادر هاش یا حتی پدرم هم اینطوری نبود )
    من هم خیلی حرصم میگرفت و این آقا رو تحویل نمیگرفتم . حتی خیلی از شبا قبل از اینکه بیاد و چشم تو چشمش بشم خودمو به خواب میزدم.
    بعد از گذشت یکسال تابستون دوباره ما 3 ماهشو رفتیم قم پیش پدرمون
    کم کم خودم حس کردم که قم خیلی راحت ترم و توی تهران دارم زجر میکشم و ...
    ولی گفتم بزار امسال رو هم برم خونمون رو هم قراره عوض کنیم شاید این بره و ...
    خلاصه رفتیم ثبت نام کردیم و بازم یکی دو ماه گذشت دیدم وضع همونجوریه
    قبلش این رو بگم من و خواهرم توی یک اتاق میخوابیم و اون آقا و مادرم توی حال ( البته با فاصله )
    مادرم به بهونه ی اینکه اتاق هواش گرمه اومده بود بیرون
    ی شب حدود ساعت 3 نصف شب بود که فهمیدم رابطه ی نا مشروع هم دارن
    همون موقع خواستم پاشم و هردوشون رو با یک چاقو بکشم
    اما نمیدونم چرا استرس شدید گرفته بودم و می لرزیدم . ( اونا نفهمیدن که من موضوع رو فهمیدم )
    از اون روز خیلی با اون آقا یا *** سنگین تر شده بودم .
    2 یا 3 بار دیگه هم اون اتفاق افتاد.
    الان هم وقته امتحانات و من به شدت اعصابم خورده و نمیرم سره امتحانا . مادرم نمیدونه.
    تصمیم گرفتم بزارم و برم قم پیش پدرم زندگی کنم اصلا دیگه با مادرم رابطه نداشته باشم. خیلی ازش بدم میاد . هرروز فکر کشتنشو میکنم.
    از طرفی الان هم وقته مدرسه هست و اگه برم قم نمیتونم بهشون راستشو بگم که چرا دیگه نمیخوام زندگی کنم. با این اعصابم نمیتونم 6 ماه دیگه صبر کنم و درس بخونم تا حداقل امسال تموم شه .
    فعلا هم هیچی به مادرم نگفتم .
    ( در ضمن از پیام های گوشیش فهمیدم که با چن تا مرد دیگه هم رابطه داره. یعنی اینطوری نیست که بگید شاید وقتی ما تهران نبودیم ازدواج کردن )
    به نظرتون چیکار کنم ؟ خودم میدونم که باید برم قم پیش پدرم ولی اگه این موقع برم شدیدا شک میکنن. از طرفی هم امسال دیگه نمیخوام برم مدرسه و نمیدونم این رو چطور بهشون بگم.
    خواهش میکنم راهنماییم کنید . استرس و نگرانی شدید دارم .
    ویرایش توسط just!n : 01-02-2017 در ساعت 02:46 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    دوست عزیز شما نباید تو روابط مادرت دخالت کنی

    ایشون نه بچه هستن و نه چشم و گوش بسته!

    پس شما نمیتونی ایشون رو مجبور کنی که جور دیگه ای زندگی کنه!

    درسته که کارشون کاملا اشتباه و غلط هست ولی شما باید به فکر خودت باشی

    چون مادرتون ظاهرا راهش رو انتخاب کرده و مشکلی هم باهاش نداره!!!

    پس تنها کاری که میتونی بکنی این هست هرجور شده بری امتحاناتت رو بدی

    و ترم بعد رو با پدرت صحبت کنی که ببرتت قم

    میتونی بگی که آلودگی هوا اذیتت میکنه ، یا مدرسه رو دوست نداری..یا اینکه دلتنگ فامیل و دوستات توی قم هستی

    فقط چیزی که هست شما باید مواظب خودت باشی اول و بعد هم خواهرت

    نمیخوای که بیسواد باشی و بخاطر اشتباهات یه نفر دیگه آیندت رو ببازی؟؟؟

    اگه بخوای بکشیش یا هرکار دیگه ای....اون کسی که تباه میشه تویی!

    میخوای جوونیت و حال خوشت رو بخاطر کسی که شماها رو ندیده میگیره از دست بدی؟؟!!؟؟

    مادرت رو بذار به حال خودش و برو کنار پدرت زندگی کن!

  3. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    دوست عزیز شما نباید تو روابط مادرت دخالت کنی

    ایشون نه بچه هستن و نه چشم و گوش بسته!

    پس شما نمیتونی ایشون رو مجبور کنی که جور دیگه ای زندگی کنه!

    درسته که کارشون کاملا اشتباه و غلط هست ولی شما باید به فکر خودت باشی

    چون مادرتون ظاهرا راهش رو انتخاب کرده و مشکلی هم باهاش نداره!!!

    پس تنها کاری که میتونی بکنی این هست هرجور شده بری امتحاناتت رو بدی

    و ترم بعد رو با پدرت صحبت کنی که ببرتت قم

    میتونی بگی که آلودگی هوا اذیتت میکنه ، یا مدرسه رو دوست نداری..یا اینکه دلتنگ فامیل و دوستات توی قم هستی

    فقط چیزی که هست شما باید مواظب خودت باشی اول و بعد هم خواهرت

    نمیخوای که بیسواد باشی و بخاطر اشتباهات یه نفر دیگه آیندت رو ببازی؟؟؟

    اگه بخوای بکشیش یا هرکار دیگه ای....اون کسی که تباه میشه تویی!

    میخوای جوونیت و حال خوشت رو بخاطر کسی که شماها رو ندیده میگیره از دست بدی؟؟!!؟؟

    مادرت رو بذار به حال خودش و برو کنار پدرت زندگی کن!
    درسته که زندگی خودشه و به خودش ربط داره
    ولی مشکل اینجاست که الان من هم توی اون زندگی به اجبار هستم و واقعا تا همینجاش رو هم بزور تحمل کردم. نباید به من دروغ میگفت که مثله برادرمه و ... اگه این هارو میدونستم قطعا تصمیم برای رفتم به قم رو زودتر میگرفتم. مشکل اینجاست که دروغ گفت !
    به نظر شما کسی که این دقدقه های ذهنی رو داره میتونه درس بخونه و ادامه بده ؟
    شاید شما فکر کنید من برم پیش پدرم قراره بشینم تو خونه و کاسه ی چه کنم چه کنم دستم بگیرم. ولی اینطور نیست. بنده میتونم نرم افزار بنویسم و تا الان هم این کار رو کردم و تقریبا به اندازه یک آدم بالغ درآمد دارم !
    قرار هم نیست که کلا تحصیل رو کنار بگذارم فقط برای امسال تا اعصابم آروم تر بشه
    بنده همینطوری بدلیل کم حرفی و کم رویی و تنهایی مدرسه رو نمیتونم تحمل کنم و شما این رو هم اضافه کن بهش

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    درسته که زندگی خودشه و به خودش ربط داره
    ولی مشکل اینجاست که الان من هم توی اون زندگی به اجبار هستم و واقعا تا همینجاش رو هم بزور تحمل کردم. نباید به من دروغ میگفت که مثله برادرمه و ... اگه این هارو میدونستم قطعا تصمیم برای رفتم به قم رو زودتر میگرفتم. مشکل اینجاست که دروغ گفت !
    به نظر شما کسی که این دقدقه های ذهنی رو داره میتونه درس بخونه و ادامه بده ؟
    شاید شما فکر کنید من برم پیش پدرم قراره بشینم تو خونه و کاسه ی چه کنم چه کنم دستم بگیرم. ولی اینطور نیست. بنده میتونم نرم افزار بنویسم و تا الان هم این کار رو کردم و تقریبا به اندازه یک آدم بالغ درآمد دارم !
    قرار هم نیست که کلا تحصیل رو کنار بگذارم فقط برای امسال تا اعصابم آروم تر بشه
    بنده همینطوری بدلیل کم حرفی و کم رویی و تنهایی مدرسه رو نمیتونم تحمل کنم و شما این رو هم اضافه کن بهش
    الان شما چند سالتونه؟

  6. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    الان شما چند سالتونه؟
    16سال

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    16سال
    خب پس به سنی رسیدید که بدونید صرف اینکه کسی گفت فلانی مثه برادرمه یا خواهرمه دلیل و توجیهی بر این نیست که بخواد جلوش لباس راحت بپوشه و حجاب برداره!

    مادرتون دروغ گفته اما دروغش اونقدر واضح و علنی بوده که شما نباید قبول میکردی یا متوجه میشدی که حرفاش بوی دیگه داره!

    حالا دیگه به دروغگویی مادرت فکر نکن پسرخوب!

    کسی که روابط نامشروع داره که دروغ گفتن براش سهله...کارای بدتر از دروغ انجام داده که!

    خدا رو شکر که پسر عاقلی هستی و قرار نیست کاسه چه کنم چه کنم دستت بگیری

    پس فعلا هم آیندت رو خراب نکن....میدونم که شرایط خیلی سختی رو داری و شاید تحملش برای هرکسی راحت نباشه

    ولی اگر میخوای پیشرفت کنی باید از الان بدونی زندگی فراز و نشیب هایی بیشتر از این هم داره!

    پس تنها کاری که میتونی کنی این هست که همین مدت کوتاه رو تحمل کنی و قوی باشی!

    ترم بعد رو هم برگردی قم و خواهرت رو هم ببری

  9. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    یه بهونه پیدا کن برگرد قم. اونجا نمون اذیت میشی.
    اولم نگران خودت باش بعد مادرت. اگه قرار باشه شک کنند تا الان بهشون شک کردند 6 ماه زجر دادن خودت به این که به مادرت شک نکنند نمی ارزه.
    من داداشم تهران بود بعد یه مدت به خاطر الودگی هوا نتونست بمونه. سنیم نداشت. اهل دودم نبود اما ریش حساس بود بعد یه مدت خلط میاورد سرفه میکرد حتی خون بالا میاورد. واسه همین نموند تهران.
    توام 2-3 هفته ادا در بیار براش که حالت خرابه بعدم بگو دکتر گفته ریت حساس شده.
    همین علائمو به دکترتم بگی بهشم بگی به هوای قم عادت داری خونتونم قمه اونم خودش بهت میگه تهران نمون.
    یه جوری تهرانو بپیچ برو به زندگی خودت برس.
    حس کردم خیلی عاقلی پس خودت سعی کن تو این سن درگیر چیزایی نشی که اعصابتو تحریک کنه چون میتونه کلا زندگیتو عوض کنه.
    اصلا خودتو درگیر زندگی مادرت نکن. اصلا

  11. 2 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    یه بهونه پیدا کن برگرد قم. اونجا نمون اذیت میشی.
    اولم نگران خودت باش بعد مادرت. اگه قرار باشه شک کنند تا الان بهشون شک کردند 6 ماه زجر دادن خودت به این که به مادرت شک نکنند نمی ارزه.
    من داداشم تهران بود بعد یه مدت به خاطر الودگی هوا نتونست بمونه. سنیم نداشت. اهل دودم نبود اما ریش حساس بود بعد یه مدت خلط میاورد سرفه میکرد حتی خون بالا میاورد. واسه همین نموند تهران.
    توام 2-3 هفته ادا در بیار براش که حالت خرابه بعدم بگو دکتر گفته ریت حساس شده.
    همین علائمو به دکترتم بگی بهشم بگی به هوای قم عادت داری خونتونم قمه اونم خودش بهت میگه تهران نمون.
    یه جوری تهرانو بپیچ برو به زندگی خودت برس.
    حس کردم خیلی عاقلی پس خودت سعی کن تو این سن درگیر چیزایی نشی که اعصابتو تحریک کنه چون میتونه کلا زندگیتو عوض کنه.
    اصلا خودتو درگیر زندگی مادرت نکن. اصلا
    قطعا بعد از رفتن پیش پدرم مادرم رو فراموش خواهم کرد و حتی رابطه با فامیل مادرم رو قطع میکنم. اصلا تحمل دیدنش رو ندارم
    چون کاری کرده که حتی توجیهش هم قابل شنیدن نیست ولی من دنبال راه و بهونه ای هستم که زودتر از 3 یا 4 روز برم قم. چون دیگه بخوام هم روم نمیشه برم مدرسه. حدود 3 یا 4 امتحان رو ندادم مدرسه خیلی گیر داده در حدی که با چن تا از بچه ها اومده بودن در خونه ولی من در رو باز نکردم.
    مثلا میتونم امروز برم پیش پدرم و به بهونه ی اینکه تا شنبه ی هفته دیگه که امتحان نداریم پیشش بمونه. قطعا توی این چند روز مادرم هم از ماجرا بو میبره و من دلیلش رو میگم.
    به نظر شما این کاره درستی هست که ی جوری تهدیدش کنم و بگم خودت باید تا شنبه ی بهونه جور کنی و گرنه مجبور میشم راستش رو بگم ؟

  13. کاربران زیر از just!n بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    قطعا بعد از رفتن پیش پدرم مادرم رو فراموش خواهم کرد و حتی رابطه با فامیل مادرم رو قطع میکنم. اصلا تحمل دیدنش رو ندارم
    چون کاری کرده که حتی توجیهش هم قابل شنیدن نیست ولی من دنبال راه و بهونه ای هستم که زودتر از 3 یا 4 روز برم قم. چون دیگه بخوام هم روم نمیشه برم مدرسه. حدود 3 یا 4 امتحان رو ندادم مدرسه خیلی گیر داده در حدی که با چن تا از بچه ها اومده بودن در خونه ولی من در رو باز نکردم.
    مثلا میتونم امروز برم پیش پدرم و به بهونه ی اینکه تا شنبه ی هفته دیگه که امتحان نداریم پیشش بمونه. قطعا توی این چند روز مادرم هم از ماجرا بو میبره و من دلیلش رو میگم.
    به نظر شما این کاره درستی هست که ی جوری تهدیدش کنم و بگم خودت باید تا شنبه ی بهونه جور کنی و گرنه مجبور میشم راستش رو بگم ؟
    تهدید نیست اسمش.
    اگه میتونی بهش بگو خودش یه راهی جلو پات بذاره که بری. خواهرتم ببر. بهش بگو فقط زودتر یه کاری کنه بری از خونش. باهاشم دعوا نکن خب؟
    حواست به حرفایی ک ب مادرت میزنی باشه. یه کاری نکن مدیون خودت شی که بعد عذاب وجدان باز این خاطره هارو جلو چشمت نیاره.
    هر چی اروم تر باهاش حرف بزنی بهتره
    اول اروم بگو اگه دیدی کاری نمیکنه بعد یه فکر دیگه بکن

  15. 2 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    تهدید نیست اسمش.
    اگه میتونی بهش بگو خودش یه راهی جلو پات بذاره که بری. خواهرتم ببر. بهش بگو فقط زودتر یه کاری کنه بری از خونش. باهاشم دعوا نکن خب؟
    حواست به حرفایی ک ب مادرت میزنی باشه. یه کاری نکن مدیون خودت شی که بعد عذاب وجدان باز این خاطره هارو جلو چشمت نیاره.
    هر چی اروم تر باهاش حرف بزنی بهتره
    اول اروم بگو اگه دیدی کاری نمیکنه بعد یه فکر دیگه بکن
    خواهرم که نمیاد
    میگه من باهاش مشکلی ندارم و کاری به کار من نداره
    میدونم مادرم و زندگی توی تهران رو دوست داره و فکر میکنم اون چیزایی رو که میدونم رو نمیدونه
    در مورد آروم حرف زدنم امیدوارم که بتونم
    چون میدونم وقتی بفهمه مدرسه نرفتم و رفتم قم خیلی عصبانی میشه و من رو هم تحریک میکنه به عصبانیت

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    خواهرم که نمیاد
    میگه من باهاش مشکلی ندارم و کاری به کار من نداره
    میدونم مادرم و زندگی توی تهران رو دوست داره و فکر میکنم اون چیزایی رو که میدونم رو نمیدونه
    در مورد آروم حرف زدنم امیدوارم که بتونم
    چون میدونم وقتی بفهمه مدرسه نرفتم و رفتم قم خیلی عصبانی میشه و من رو هم تحریک میکنه به عصبانیت
    حق داشتی مدرسه نری. غیر این بود عجیب بود.
    اهمیت نده اشتباهی نکردی ک بخاد عصبانی شه.
    انشالله ک روال شه ...
    خبرشو بده باز اینجا

  18. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    خواهرم که نمیاد
    میگه من باهاش مشکلی ندارم و کاری به کار من نداره
    میدونم مادرم و زندگی توی تهران رو دوست داره و فکر میکنم اون چیزایی رو که میدونم رو نمیدونه
    در مورد آروم حرف زدنم امیدوارم که بتونم
    چون میدونم وقتی بفهمه مدرسه نرفتم و رفتم قم خیلی عصبانی میشه و من رو هم تحریک میکنه به عصبانیت
    خب شاید اگه بفهمه چرا مدرسه نرفتی دیگه عصبانی هم نشه!

    اصلا خودتو باهاش وارد بحث جدی و شدید نکن...فقط بهش بگو اذیت میشی و نمیخوای تو این شرایط باشی

    امیدوارم یه جوری هم بتونی خواهرت رو راضی کنی ببری...

    چون ممکنه اون آدمی که میاد خونه ی مادرت و انقدر بی شرمه واسش دردسر درست کنه

  20. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    حق داشتی مدرسه نری. غیر این بود عجیب بود.
    اهمیت نده اشتباهی نکردی ک بخاد عصبانی شه.
    انشالله ک روال شه ...
    خبرشو بده باز اینجا
    واقعا ممنونم
    نمیدونم شما چن سالتون هست ولی قطعا از من بزرگتر هستید و جای مادر نداشته ی من کمکم کردید !
    خواهرم میدونه این چن روز رو مدرسه نرفتم و استرس شدیدی وارد میکرد. از طرفی هم همونطور که گفتم امروز مدام از مدرسه زنگ میزدن و هر زنگ استرس منو بیشتر میکرد که نکنه مادرم باشه و فهمیده باشه. چون نمیخوام رو در رو باهاش حرف بزنم.
    همش فکر میکردم این کار اشتباهه !
    به هرحال حرف های شما استرسم رو خیلی کمتر کرد.
    امیدوارم کاری که میکنم درست باشه.
    سپاس فراوان از شما ملکه شیشه ای

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    واقعا ممنونم
    نمیدونم شما چن سالتون هست ولی قطعا از من بزرگتر هستید و جای مادر نداشته ی من کمکم کردید !
    خواهرم میدونه این چن روز رو مدرسه نرفتم و استرس شدیدی وارد میکرد. از طرفی هم همونطور که گفتم امروز مدام از مدرسه زنگ میزدن و هر زنگ استرس منو بیشتر میکرد که نکنه مادرم باشه و فهمیده باشه. چون نمیخوام رو در رو باهاش حرف بزنم.
    همش فکر میکردم این کار اشتباهه !
    به هرحال حرف های شما استرسم رو خیلی کمتر کرد.
    امیدوارم کاری که میکنم درست باشه.
    سپاس فراوان از شما ملکه شیشه ای
    اره یکم بزرگترم ولی نه اونقدر
    خوبه اروم شدی. اصن استرس نداشته باش. واکنشت طبیعیه. حق داشتی
    منم امیدوارم حل شه همه چی.
    موفق باشی

  23. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    خب شاید اگه بفهمه چرا مدرسه نرفتی دیگه عصبانی هم نشه!

    اصلا خودتو باهاش وارد بحث جدی و شدید نکن...فقط بهش بگو اذیت میشی و نمیخوای تو این شرایط باشی

    امیدوارم یه جوری هم بتونی خواهرت رو راضی کنی ببری...

    چون ممکنه اون آدمی که میاد خونه ی مادرت و انقدر بی شرمه واسش دردسر درست کنه
    بله ! وقتی بهش بگم دیگه عصبانی نمیشه بلکه شرم زده میشه.
    به نظر شما بعدش میتونیم توی اون شرایط با هم زندگی کنیم؟ حتی برای یکروز ؟
    در مورد خواهرم خودم هم دوست دارم ببرمش ولی میدونم الان قبول نمیکنه.
    بعد از این که رفتم قم احتمالا روم بشه همه چی رو بهش بگم و اون موقع دیگه تصمیم با خودشه !

  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    بله ! وقتی بهش بگم دیگه عصبانی نمیشه بلکه شرم زده میشه.
    به نظر شما بعدش میتونیم توی اون شرایط با هم زندگی کنیم؟ حتی برای یکروز ؟
    خب زندگی که میشه کرد ولی دیگه باهم راحت نیستید...مثه یه خوابگاه که هرکس سرش به کار خودشه!

    فقط بدون وقتی کسی شرمنده میشه دیگه نباید بیشتر از این به روش اورد

    تو حرفت رو بهش میزنی دیگه خودشه که میدونه چرا باعث این شرایط شده

    سعی کن حداقل به عنوان کسی که ازت بزرگتره بهش بی احترامی نکنی...فقط بگو که این شرایط رو نمیخوای و خوب وبدش هم پای خودشه

    در مورد خواهرت هم اگر تونستی بهش بگی که خوب

    دیگه خواهرت هم 17 سالشه خودش میدونه چی بهتره و نمیشه زورش کرد

    و اینو بدون هرکس مسئول اعمال خودشه و نمیشه ما بخاطر تصمیمات دیگران خودمون رو ناراحت کنیم

    تو یه پست دیگه ات خوندم که میخوای بری پیش روانشناس...

    حتما برو خیلی بهت کمک میکنه که این شرایط رو پشت سر بذاری و بتونی به روال عادی برگردی

    خدا رو شکر که پسر عاقل و فهمیده ای هستی...موفق باشی.

  26. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    خب زندگی که میشه کرد ولی دیگه باهم راحت نیستید...مثه یه خوابگاه که هرکس سرش به کار خودشه!

    فقط بدون وقتی کسی شرمنده میشه دیگه نباید بیشتر از این به روش اورد

    تو حرفت رو بهش میزنی دیگه خودشه که میدونه چرا باعث این شرایط شده

    سعی کن حداقل به عنوان کسی که ازت بزرگتره بهش بی احترامی نکنی...فقط بگو که این شرایط رو نمیخوای و خوب وبدش هم پای خودشه

    در مورد خواهرت هم اگر تونستی بهش بگی که خوب

    دیگه خواهرت هم 17 سالشه خودش میدونه چی بهتره و نمیشه زورش کرد

    و اینو بدون هرکس مسئول اعمال خودشه و نمیشه ما بخاطر تصمیمات دیگران خودمون رو ناراحت کنیم

    تو یه پست دیگه ات خوندم که میخوای بری پیش روانشناس...

    حتما برو خیلی بهت کمک میکنه که این شرایط رو پشت سر بذاری و بتونی به روال عادی برگردی

    خدا رو شکر که پسر عاقل و فهمیده ای هستی...موفق باشی.
    ممنون از پاسختون .
    خواهرم که خودم هم نگرانش هستم. ولی راستشو بخواید میترسم بهش بگم و اون بیشتر تحریک به موندن بشه و بخواد تجربه کنه . چون اون مرد یا نامرد چرب زبونه و میترسم تو دله خواهرم بشینه
    روانشناسو که قرار بود با مادرم برم . ولی با این شرایط که نمیشه دیگه . قم هم بخوام برم باید تنها برم چون پدرم هم تقریبا ی آدم بیخیالی هست و فک نمیکنم بیاد.

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25500
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    239
    تشکر شده 130 بار در 91 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    من واقعا هنگ کردم .
    فقط ب خدارو ب حق آبروی حضرت زهرا قسم میدم‌.
    هیچ بچه ای این روزارو نبینه.....
    ایشالله که ب جایی برسی و این روزارو بکنی آینه ی عبرت برای خودت .
    ازت خواهش میکنم هوای خواهرتو داشته باش ...

  29. کاربران زیر از الهه‌ی‌عشق بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه‌ی‌عشق نمایش پست ها
    من واقعا هنگ کردم .
    فقط ب خدارو ب حق آبروی حضرت زهرا قسم میدم‌.
    هیچ بچه ای این روزارو نبینه.....
    ایشالله که ب جایی برسی و این روزارو بکنی آینه ی عبرت برای خودت .
    ازت خواهش میکنم هوای خواهرتو داشته باش ...
    انشاالله
    راستش رو بخواید تا قبل از اینکه راه حل رفتن به قم رو پیدا کنم کلی بد و بیراه به خدا میگفتم و کلا از کمکش نا امید بودم . هر روز گریه در حد اینکه زیر چشام بدجور گود شده بود .میگفتم مگه میشه آدم هم توی اجتماع تنها باشه هم توی خانواده
    اما الان فک میکنم خدا این راه حلو تو دلم انداخت و امیدوارم تا آخرش که تموم بشه کمکم کنه

  31. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    ممنون از پاسختون .
    خواهرم که خودم هم نگرانش هستم. ولی راستشو بخواید میترسم بهش بگم و اون بیشتر تحریک به موندن بشه و بخواد تجربه کنه . چون اون مرد یا نامرد چرب زبونه و میترسم تو دله خواهرم بشینه
    روانشناسو که قرار بود با مادرم برم . ولی با این شرایط که نمیشه دیگه . قم هم بخوام برم باید تنها برم چون پدرم هم تقریبا ی آدم بیخیالی هست و فک نمیکنم بیاد.
    خب تنهایی برو بازم بهتر از اینکه نری

    شاید خواهرت هم فهمیده ولی روش نشده به تو بگه

    حالا ممکنه تو بری قم دیگه پدرت هم اجازه نده که خواهرت بمونه پیش مادرت و اونو هم بیاره پیش خودتون

    فعلا باید صبر کنی ببینی شرایط خودت چجوری میشه وقتی مطمئن شدی بعد خواهرت رو هم ببری یا حداقل آگاهش کنی

    امیدوارم شرایط به خوبی پیش بره

  32. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    منظورم از اینکه خواهرت رو آگاه کنی این نیست که بهش بگی چه اتفاقاتی افتاده تا به قول خودت کنجکاو بشه

    منظورم این هست که از این آگاهش کنی که خودش تنها موندن اونم با این آقا یا کلا تو تهران ممکنه واسش دردسر درست کنه و بهتره مراقب خودش باشه خیلی

    اینجوری بعدها هم عذاب وجدان نداری که چرا بهش نگفتی و ....

  34. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25500
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    239
    تشکر شده 130 بار در 91 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    ...
    ویرایش توسط الهه‌ی‌عشق : 01-02-2017 در ساعت 09:13 PM

  36. کاربران زیر از الهه‌ی‌عشق بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32916
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    24
    تشکر شده 25 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    الان مهم ترین مسعله درست هست
    نمیدونم چنتا درس رو امتحان ندادی
    ولی مابقیش رو سعی کن برو بده ، بزار فعلا دی ماه بگذره بعدش یه فکری کن با کدوم یکی از والدینت میخوای باشی،هر چقدرم شرایطت سخت باشه الان به جای فکر فرار کردن تمام حواست رو باید بزاری رو امتحانات باقی مونده،بعد امتحانات با آرامش بیشتریم میتونی در مورد خودت تصمیم بگیری و با مادرت در مورد دلیل اینکه نمی خوای باهاش باشی خیلی مودبانه نه با فحش ودعوا صحبت کنی ، وقتی هم شرایط مناسبی رو پیدا کردی بری قم
    عاقلانه همیشه تصمیم بگیر نه احساسی
    شرایطی که توش داری زندگی میکنی روباید همینجور که هس قبول کنی
    وقتی قبولش کنی اون وقت میتونی در جهت بهبود شرایطتت تلاش کنی نه اینکه از واقعیت های زندگیت تو این شرایط فرار کنی
    با فرار کردن هیچ چیز درست نمیشه فقط اندک آسایشی هم که داری نابود میکنی
    امضای ایشان
    بیخیال زندگی

  38. 2 کاربران زیر از هومن23 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط هومن23 نمایش پست ها
    الان مهم ترین مسعله درست هست
    نمیدونم چنتا درس رو امتحان ندادی
    ولی مابقیش رو سعی کن برو بده ، بزار فعلا دی ماه بگذره بعدش یه فکری کن با کدوم یکی از والدینت میخوای باشی،هر چقدرم شرایطت سخت باشه الان به جای فکر فرار کردن تمام حواست رو باید بزاری رو امتحانات باقی مونده،بعد امتحانات با آرامش بیشتریم میتونی در مورد خودت تصمیم بگیری و با مادرت در مورد دلیل اینکه نمی خوای باهاش باشی خیلی مودبانه نه با فحش ودعوا صحبت کنی ، وقتی هم شرایط مناسبی رو پیدا کردی بری قم
    عاقلانه همیشه تصمیم بگیر نه احساسی
    شرایطی که توش داری زندگی میکنی روباید همینجور که هس قبول کنی
    وقتی قبولش کنی اون وقت میتونی در جهت بهبود شرایطتت تلاش کنی نه اینکه از واقعیت های زندگیت تو این شرایط فرار کنی
    با فرار کردن هیچ چیز درست نمیشه فقط اندک آسایشی هم که داری نابود میکنی
    آخه میدونید چیه ؟
    جوری شده که نه راه پیش دارم نه پس
    همونطور که گفتم من همینجوری تو مدرسه آدم خجالتی و تنهایی هستم.
    حدود 3 تا از امتحان ها رو هم ندادم .
    امروزم مدیرمون با ناظم و چنتا از بچه های دبیرستان اومده بودن در خونمون
    دیگه نه تمرکز برای درس خوندن دارم نه رویی برای رفتن!!

  40. کاربران زیر از just!n بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    آخه میدونید چیه ؟
    جوری شده که نه راه پیش دارم نه پس
    همونطور که گفتم من همینجوری تو مدرسه آدم خجالتی و تنهایی هستم.
    حدود 3 تا از امتحان ها رو هم ندادم .
    امروزم مدیرمون با ناظم و چنتا از بچه های دبیرستان اومده بودن در خونمون
    دیگه نه تمرکز برای درس خوندن دارم نه رویی برای رفتن!!
    من درکت میکنم

    وقتی حالم بد باشه حتی نمیتونم یه صفحه رو بخونم

    اما الان تو شرایطی هستی که نمیشه تغییرش داد چون امتحاناتت الان داره برگزار میشه

    همونطور که بهت گفتم الان برو مدرسه بعد یه بهونه جور کن تا ترم بعد بری قم...بهت که گفتم مثلا آلودگی هوا، تنهایی تو مدرسه یا دلتنگی واسه دوستات و فامیل تو یه قم

    خیلی سخته وقتی فکرت پریشونه درس بخونی و تمرکز کنی واقعا سخته

    اما تو قراره آیندت رو با همین سختی ها بسازی

    میدونم الان فکر میکنی که دوستات چه برخوردی میکنن یا مدیر و معلما ممکنه سخت بگیرن و دعوا کنن

    تو قرار یه مردی بشی که بهت تکیه کنن...از الان باید جلوی سختی ها وایسی

    مرد و مردونه پاشو برو مدرسه بگو شرایط روحیم بهم ریخته بود ( لازم نیست بگی که بخاطر چی دقیقا اگه مدیرتون میدونه پدر و مادرت طلاق گرفتن فقط میتونی بگی به خاطر طلاق مامان و بابات شرایط بهم ریخته و به هیچکس دیگه هم نگو فقط به مدیر یا مشاور مدرستون بگو...اگر هم نمیدونن فقط بگو مشکلی برات پیش اومده که نتونستی بخونی )

    بعد ازشون بخواه که به صورت فردی یا هرجوری که خودشون میدونن ازت امتحانات رو بگیرن

    وقتی از این شرایط عبور کنی به خودت افتخار میکنی که تونستی از پسش بربیای

    یه لحظه فک کن شاید مادرت رابطه نامشروع نداشته باشه و صیغه ی محرمیت بینشون باشه و نخواسته به شما بگه

    حداقل برای اینکه ذهنت رو آروم کنی و بتونی این مدت رو پشت سر بگذاری به این چیزا فکر کن

    وقتی امتحانات رو بدی سریع برو از پدرت بخواه که ببرتت قم

    قوی باش پسر....خیلی سخته ولی همون خدایی که میگی راه رو به دلت انداخت حتما در تو یه چیزی دیدی که این سختی رو پیش روت گذاشته

    تو این مدت هم برای اینکه اذیت نشی هر روز صبح برو کتابخونه تا کمتر تو خونه باشی و اذیت بشی

    شبا هم که میری خونه با مادرت روبرو نشو

    فقط باید این چن روز رو پشت سر بگذاری....تو میتونی...از حرفات مشخصه که مردش هستی...

  42. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    یعنی به نظرتون بهتر نیست که امسال رو نرم به جاش سال دیگه دوباره دوم رو بخونم ؟
    الان که فکر میکنم خوندن درس خیلی مشکل نیست
    مشکل رفتن به مدرسه است که با چه رویی برم!!
    Unbroken عزیز مگه گرفتن گواهی به این راحتیاس ؟
    اگه آره که خوبه چون امروز که از مدرسه زنگ زدن من شماره رو نشناختم و اشتباهی برداشتم
    دیدم مدیرمونه
    الکی گفتم دست راستم شکسته و بستمش و نمیتونم بنویسم و...
    اگه بشه گواهیش رو به این راحتیا گرفت که خوبه
    میگم وقتیم اومدید در خونمون ct scan بودم

  44. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    یعنی به نظرتون بهتر نیست که امسال رو نرم به جاش سال دیگه دوباره دوم رو بخونم ؟
    الان که فکر میکنم خوندن درس خیلی مشکل نیست
    مشکل رفتن به مدرسه است که با چه رویی برم!!
    Unbroken عزیز مگه گرفتن گواهی به این راحتیاس ؟
    اگه آره که خوبه چون امروز که از مدرسه زنگ زدن من شماره رو نشناختم و اشتباهی برداشتم
    دیدم مدیرمونه
    الکی گفتم دست راستم شکسته و بستمش و نمیتونم بنویسم و...
    اگه بشه گواهیش رو به این راحتیا گرفت که خوبه
    میگم وقتیم اومدید در خونمون ct scan بودم
    نمیدونم اسمت چیه ولی با اسم کاربریت میگم

    جاستین عزیز مگه نگفتی از این ناراحتی که مادرت دروغ گفته؟؟؟ خب چرا خودت میخوای بری دروغ بگی به مدیرتون؟؟؟!!

    نگفتی مدیرتون از طلاق پدر و مادرت خبر داره یا نه! اگر خبر داره میتونی بهش بگی این مسئله اذیتت کرده و نتونستی امتحاناتت رو بخونی!

    دروغ نگو پسر خوب! یا حداقل یه چیزی بگو که به واقعیت نزدیک باشه...

    باور کن خیلی وقتها اون شرایطی که ما تو ذهنمون بولد و بزرگش میکنیم اصلا پیش نمیاد

    مثلا الان تو استرس اینو داری که مدیر دعوات کنه ولی شاید اونقدا هم که تو فک میکنی جدل وبحث پیش نیاد

    فوقش بهت تذکر میده و یه تشر بزنه ولی بعدش دیگه راحت میشی که رفتی و امتحاناتت رو دادی

    کدوم یکی از معلمات آدم بهتر و صبور تری هست ؟ میتونی اول از اون کمک بگیری.

    در ضمن این هم درست نیست که بخاطر سه تا امتحان یه سال تحصیلی رو کامل عقب بمونی که!!!

    فوقش نمره مستمرت رو برای امتحانت بذارن...معلما خودشون میدونن چطور حلش کنن نگران نباش.
    ویرایش توسط رزمریم : 01-02-2017 در ساعت 04:41 PM

  45. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط unbroken نمایش پست ها
    کیف کردین؟؟؟؟؟
    من خودم هم موندم که واقعا چه فکری کردن اومدن در خونه!!
    موندم راستشو بگم یا بگم دستم شکسته بود
    چون بچه ها ببینن دستمو گچ گرفتم میگن حتما دکتر بوده و...
    ولی اگه به مدیر راستشو بگم به بچه ها چی بگم ؟
    فوقش من تا ترم اول دووم میارم یعنی تا اخر امتحان بعدش اصلا روم نمیشه برم مدرسه
    قبلا شنیده بودم که میتونی خودت بشینی درسا رو تو خونه بخونی و فقط سر امتحان نوبت بری
    یعنی من برای ترم دو برم قم و فقط وقت امتحان نوبت دوم بیام امتحان بدم و برم.
    یا هر مدرسه دیگه ای
    کسی چیزی در این مورد نمیدونه ؟

  47. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط just!n نمایش پست ها
    من خودم هم موندم که واقعا چه فکری کردن اومدن در خونه!!
    موندم راستشو بگم یا بگم دستم شکسته بود
    چون بچه ها ببینن دستمو گچ گرفتم میگن حتما دکتر بوده و...
    ولی اگه به مدیر راستشو بگم به بچه ها چی بگم ؟
    فوقش من تا ترم اول دووم میارم یعنی تا اخر امتحان بعدش اصلا روم نمیشه برم مدرسه
    قبلا شنیده بودم که میتونی خودت بشینی درسا رو تو خونه بخونی و فقط سر امتحان نوبت بری
    یعنی من برای ترم دو برم قم و فقط وقت امتحان نوبت دوم بیام امتحان بدم و برم.
    یا هر مدرسه دیگه ای
    کسی چیزی در این مورد نمیدونه ؟
    مجبور نیستی به دوستات توضیحی بدی!! اصلا مجبور نیستی

    میتونی با شوخی و خنده از سر خودت بازشون کنی...یا نهایت بگی حالم خوب نبود نتونستم بیام

    در مورد اینکه امتحانات و مدرسه ات هم چجوری پیش میره بهتره از مدیرتون بپرسی که چطوری میشه

    یا میتونی کلا بری قم ثبت نام کنی تو یه مدرسه دیگه...کلا اینا رو باید از آموزش مدرسه بپرسی که چجوری میشه.

  48. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول از unbroken
    کی گفته نظر شما مهم نیست! راهنمایی های شما 180 نظرمو تغییر داد.
    اصلا حوصله ی کلاس و... ندارم و حاضرم هرکاری بکنم که غیر حضوری انجام بشه
    درسته شاید سخت تر باشه اما مطمئنم هم انگیزم بیشتره هم پشتکارم که فک کنم دوتاش یکی باشه! D
    از راه دور رو میشه بیشتر توضیح بدید ؟
    یعنی از طریق اینترنت و اینا ؟
    اگه اینجوری باشه خوبه
    اگر هم هیچ راهی نبود با مدیرمون صحبت میکنم که پدرم تنهاست و باید برم پیشش. میشه سر کلاس ها نیام و سر امتحانا بیام ؟ احتمال زیاد اگه از نظر اموزش پرورش مشکلی نداشته باشه قبول کنه
    راه های پیشنهادیت امیدوارم کرد . امیدوارم راهی باشه که نیازی به حضور سر کلاس نباشه.
    در اخر دوست عزیز من گفتم فقط برای ترم دو اینطوری بگذره که الان سه سال دیگه تا اتمام دبیرستان مونده
    بنده الان کلاس اول دبیرستان هستم اما چون به نظام قدیم و دوران شما میشد دوم این رو گفتم
    یعنی قرار نیست سال های دیگه رو غیر حضوری برم
    ی رفیق درسخون هم از سال قبل دارم که هم رشته هستیم و میتونم توی مشکلات ازش کمک بگیرم
    خدا رو شکر درس های تخصصی امسال ریاد نیست و فقط یک فیزیک و شیمی اضافه شده که فقط برای فیزیک نیاز به راهنمایی میشه و احتمالا با سی دی های اموزشی و راهنمایی ها حل بشه
    انجمن های درسی هم زیاد هستن + شاید بتونم از طریق مسنجر ها با دبیر در ارتباط باشم
    خلاصه خیلی سخت نیست و فقط برای فیزیک نیاز میشه
    ویرایش توسط just!n : 01-02-2017 در ساعت 07:18 PM

  50. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33178
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    17
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : منه فرار کنم ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط unbroken نمایش پست ها
    دوست قدیمی...این آموزش از راه دور برا نظام جدید نیست....برا نظام قبل از شما هست....مگر اینکه مدیرتون شما رو اخراججججحححج کنه....
    یا شما متاهل شین یا معلول باشین یا انقد تجدید شین که به سن18برسین...یا به مدرسه دبیرستان دسترسی نداشته باشین(بعضی روستاها).در حالت عادی نمیشه...
    اینترنی هم نیس....تقریبایه معلم میاد همه درسا رو درس میده....کلاساشم نیتونی بری یا میتونی نری...
    پس فک کنم باید تو خونه درس بخونم و برای نوبت دوم بیام تهران.
    به هرحال فردا میرم و از مدیر میپرسم
    ممنون از راهنمایی های واقعا مفیدت unbroken عزیز ( حس میکنم میخواید منو متقاعد کنید که برو مدرسه بهتره درسته ؟)
    ویرایش توسط just!n : 01-02-2017 در ساعت 08:08 PM

  51. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : فرار از خانه

    احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
    هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را "فضای خانوادگی" می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
    مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
    اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
    مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
    ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
    لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
    به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.


    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد