دختری 16 ساله هستم که در یکی از شهرستان های تهران زندگی میکنم...دو دوست و همکلاسی دیگه هم دارم که اخیرا بعد از 4 سال رفاقت و اطلاع از زندگی هم تصمیم به فرار از خانه گرفتیم...البته نه اینکه از وضع جامعه و دختران فراری بی خبر باشیم ! نه اتفاقا ما توی گروه س نفریمون تمام خطرات ، ضرر ها و آسیب هایی که در این جور رفتارها به نوجوونا وارد میشه به خصوص دخترا رو مورد بررسی قرار میدیم ..ولی این زندگیه !
و من میدونم که ی بار بیشتر فرصت ندارم نمیخوام همشو اینجا توی جایی که دوس ندارم و هیچ کدوم از ارزوها و ادمایی ک میخوام وجود ندارن تلفش کنم یا بهترین لحضات نوجوونیمو توی صبر و تحمل به امید فردای بهتر بگذرونم شدیدا حس استقلال طلبی و ماجراجویی و هیجان طلبی دارم اینم میدونم که همه این احساسات مخصوص دوره نوجوانی و بلوغه ولی به این نتیجه هم رسیدم که دلم میخواد به این احساسات جواب مثبت بدم ! حتی اگه گذرا باشه ..گذشته از همه اینا مسعله فقط تنوع طلبی نیس بلکه من و دوستام به خصوص اونا توی فشار های فکری و فیزیکی خانواده و جامعه اطرافمون هر روزمون ی عذابه ! به جای لذت .. البته وضع من خیلی بهتر از اوناس حداقل از سمت پدرومادر ناراحتی ندارم و ترکشون برام عذاب وجدان ایجاد میکنن ولی خانواده دوستام حقشونه که بچشون ترکشون کنه... در هرحال من احساس میکنم بیشتر از اینا لیاقتمه و استعدادهای هنری و درسی وسیعی که دارم اینجا هرز میره یا پیشرفتش کنده... اونقدر هنر و کار هم بلد هستم که بتونم زندگیمو بگذرونم فقط شک اینکه بعدش چه اتفاقی میفته افتاده به جونم ... نظر میخوام ؟