سلام 21 ساله هستم و همسرم جند ماه از من کوچتره .قبل از ازدواجم با اون, با پسری برای چند ماه صحبت میکردم البته خانوادمون میدونستنو قراربود ازدواج کنیم سنه خودم کمه و اون اقا پسرهم باز از من کوچکتر بود.اکثر خواستگارامم هم سنم بودن.به هر حال من با اون پسر صحبت میکردم و بهم علاقه داشتیم خیلی زیاد رابطمونم همیشه خوب بود و بی وفایی یا خیانتم تو کارمون نبود اونم هرچی فکر میکنم کاری نکرده بود که فک کنم دروغگوهست.بعداز یه مدتی مادرش به شدت مخالفت کرد که ما باهم باشیم.من حاضربودم بخاطرش صبرکنم تا موقعیت پیدا کنه ولی مادرش از نقطه ضعفش استفاده کرد و ما با توافق جداشدیم ولی باز برگشتیم و اون ازم خواست به ازدواج فکر نکنم و خواستگار اومد جواب بدم .اهله سواستفاده نبودو ازش مطمعن بودم بخاطر خوشبختیم این کارو کرده و تواین مدت داغون شده بود.برای من خواستگار اومدو ما ازدواج کردیم و منم کلا قطع رابطه کردم.نه خیلی گریه کردم نه خیلی عذاب کشیدم.همسرمو خیلی دوست دارم مشکلم اینه که وقتی یه برخلاف میلم عمل میکنه یا یه بی توجهی بهم میکنه یاده اون پسر میوفتمو رفتارشو با اون مقایسه میکنم.اون رفتارش با من مثله یه پرنسس بود.همیشه هوامو داشتو ....این عذابم میده که حس میکنم با فکرمم به اون دارم به شوهرم خیانت میکنم و دلم حسابی براش میسوزه.اونم پسره خیلی خوبیه فقط رفتارش با اون فرق داره وگرنه از هر نظری از قبلیه سرتره.اینم بگم که شوهرم بنا به اتفاقی فهمید که من قبلا به کسی علاقه داشتم.میترسم نمیدونم که عاشق کی هستم.به خاطر اون جدایی هم حالا فهمیدم که خیلی لجباز شدم و عین سنگ شدم.خواهش میکنم کمکم کنید بفهمم چطور فراموش کنمو به فکر نکنم بهش حتی گاهی.