نمایش نتایج: از 1 به 39 از 39

موضوع: فراموش کردن عشقم،

2940
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    فراموش کردن عشقم،

    سلام به شما واقعا نمیدونم از کجا باید شروع کنم اما الان خیلی ناراحتم و یه بغض سنگین تو گلومه و اینکه واقعا احتیاج دارم تا آروم شم حالا یکم از خودم و مشکلاتم میگم
    دختره 28 ساله ام و مجرد .خداروشکر از نظر تحصیلات و ظاهر چیزی کم ندارم.بچه آخره خونواده ام یه خواهر و یه برادر دارم که خواهرم دوسال از من بزرگتره و یکسالی هست که ازدواج کرده .برادرم هم با اینکه مجرده ، اما خونه مستقل داره برا خودش.پس فعلا من تک بچه خونه ام . از زمانی که به سنه بلوغ رسیدم مثله هر دختر و پسری به طبع یه کششی به جنس مخالفم داشتم اما همیشه حد و حدود برا خودم داشتم و به قوله بعضیها یه خط قرمزهایی تو رابطه هام میزاشتم البته رابطه ای که میگم بیشترش مجازی بود. یا احساسی بدون حتی کلام تنها چشم تو چشم. تا زمانی که دبیرستان میرفتم پسرای زیادی بهم ابراز احساسات میکردن اما خدارو شکر که با هیچ کدومشون دوست نشدم و همین برام مهم بود که تو چامعه دیده میشم و اصلا دوست نداشتم ارتباطم با جنسه مخاف بیشتر بشه.
    4 ساله دانشگاه هم به خوبی گذروندم اونجا هم نمیگم بی احساس بودم .اصلا . اتفاقا برعکس از یه پسری خیلی خوشم میومد و اون هم همینطور اما غرورم هیچ وقت نه به خودم و نه به اون اجازه داد تا پاشو فراتر بزاره. چند سالی هم هست که فهمیدم اون طرف ازدواج کرده و خداروشکر میکنم که قسمت من نشد. نمیگم آدمه بدی بود نه اما به درد ازدواج نمیخورد.
    تا رسید به سنه 21 سالگیم .تو یاهو مسنجر با یه پسری دوست شدم خیلی بهش وابسطه شده بودم و اون هم همینطور اما بدبختانه بعده یکسال فهمیدم ایشون از اول متاهل بودن و هیچی به من نگفته بودن.اولین ضربه ی روحیو اون موقع خوردم.خیلی برام سخت بود تصور کنم که یه آدم چقدر راحت میتونه دروغ بگه.تو اون رابطه ی جدایی خیلی اذیت شدم اصلا هم دوست ندارم یاد آوریه اون روزا بشه. و کلا ارتباطمو با ایشون کات کردم
    تو سن بیست و سه سالگی بنا به اتفاق به صورت اتفاقی یه شب که خوابم نمیبرد تو اینترنت عضو یک کلوب شدم اونجا پره دختر و پسر .یه چیز شبیه فیسبوک.همون شب با پسری تو اون کلوب آشنا شدم که متولد 62 بود اوایل فقط با هم درمورد کلوب صحبت میکردیم چون من عضو تازه وارد اونجا بودم و اون بهم پیشنهاد داد هر کمکی که بخوام بهم میکنه تا با خم و چم کلوب آشنا بشم. اما بعده یه مدت کم کم شروع کرد از من پرسیدن.منم اولش فقط به قصد درد و دل کردن همه ی گذشتمو راجع به اون آقا که چطور بعده یکسال فهمیدم متاهله گفتم . کم کم همین صحبت ها باعث شد من و اون به هم وابسته بشیم و شماره موبایل همو گرفتیم و این دوستی یه جوری قویتر شد . در ضمن بگم که من خودم مشهد زندگی میکنم و ایشون بندر عباس البته اصالت ایشون لار ی هستن. اینو گفتم که بدونین غیر




    (بچه ها این پستم بر اثر ویرایش نصفش پرید کله مطلبمو تو پست یازدهم بخونین . )
    ویرایش توسط shahzadetariki : 03-23-2015 در ساعت 01:37 PM

  2. 5 کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    سلام
    خوش اومدی
    اعتراف میکنم که تا حالا پست به این بلند بالایی و در عین حال پیچیده نخونده بودم.
    قصد ندارم کارهایی که انجام شده رو تحلیل کنم، بهتره تمرکز کنیم روی مشکلتون و چگونگی برطرف کردنش.
    خب اولین چیزی که میتونم بگم اینه که این حسی که داری طبیعیه، شما به اندازه 5 سال با اون شخص به نحوی گذروندین و نباید انتظار داشت که همه چی بلافاصله در عرض چند ماه فراموش شه، شما به زمان نیاز دارید، این زمان هم بستگی به میزان احساساتی بودن شما داره. اون غمی که تو وجودتونه غم جداییه و حسادتی هم که داری حسادت تنهاییه اینکه تو تها موندی و اون با یکی دیگه هست ولی شما قرار نیست که برای همیشه تنها بمونی.
    دوست عزیز به وقت نیاز داری، سعی کن کارهای روزمره زندگیت رو انجام بدی حتی اگه خیلی بی میل باشی، خودت رو با کارهای مختلف سرگرم کن.
    این ترس رو هم که مبادا به خاطر تنهایی به یه خواستگاری بدون فکر جواب مثبت بدی رو هم جدی بگیر که نتیجه خطرناکی داره.
    امضای ایشان


  4. 5 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    سلام

    خب وقتی شما میدونستین به هیچ وجه به درد ازدواج باهم نمیخورین، ولی با این حال رابطه تون را ادامه دادین... باید فکر امروزتون را هم میکردین...

    همونطور که دوستمون گفتن احساس و وابستگی که طی یه رابطه طولانی مدت ایجاد میشه، به راحتی هم از بین نمیره و زمان میبره،

    اما قبل از هرچیز شما باید واقعیت را کاملا بپذیری، اینکه ایشون الان دیگه متاهله و ادامه این رابطه و علاقه ، از جانب ایشون خیانت، و از جانب شما نابود کردن یک زندگی مشترک محسوب میشه

    باید سعی کنین از فکر ایشون بیاین بیرون ، پس:

    1. کامل کات کنین (هیچ پیام یا تماسی نباید رد و بدل بشه)
    2.همه یادگاری های ایشون را پاک کنین (پیام، نامه، عکس و ...)
    3. حتما فعال باشین و خودتون را مشغول نگه دارین
    4. شرایط موحود را بپذیرین و برای تغییر و کنار آمدن با موضوع به خودتون فرصت بدین
    5. تا وقتی کامل از فکر ایشون نتونستی در بیای وارد هیچ رابطه جدیدی نشین، و خلا عاطفی رابطه قبل را با یک رابطه جدید پر نکنین
    چون تا مدتی هنوز تمرکز کافی برای تصمیم گیری منطقی و به دور از احساس وجود نداره

    خوندن این دو تا لینک را بهتون توصیه میکنم:
    http://forum.moshaver.co/f125/%D9%81...2%DB%8C-10161/
    http://forum.moshaver.co/f24/%D8%AA%...1%DB%8C-11420/
    امضای ایشان



  6. 5 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    ممنون از شما دو دوست بزرگوار که وقت گذاشتین و مشگل منو خوندین و بهم توصیه هایی هم کردین.برام خیلی دعا کنین که بتونم به زندگی عادیم برگردم.بازم ممنون

  8. 4 کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12553
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    49
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    عشقت شوهر یکی دیگه اس:|
    شما هم تو خیانت اش شریکی ... نمی دونم چطوری میخوآی اون دنیا جواب خانومش. و خدا بدی ...وجدان هم خوب چیزیه:|

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    سایه خانم بد نیست درست تمامه نوشته هامو میخوندی بعد نظر میذاشتی. کی الان حرف از خیانت زده. در ضمن تازه ده روزه دیگه عشقم داره ازدواج میکنه. من سه ماهه ازش جدا شدم. اون پنج سال که با هم بودیم مجرد بود. لطفا چیزی که نمیدونی نظر نده

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10388
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    94
    تشکر شده 59 بار در 35 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    19من
    من هیچی نخوندم چی نوشتین ولی اگه عشقت داره می ره اول بجنگ براش دوم یکی بیار بجاش
    اگه نتونستی بیخیال زندگی باش چون عشق از صد تا صد تااا سرطان بدتره اینو یه کسی میگه ک تجربش کرده
    نزار مث من عشق نابودت کنه بجنگ باهاش
    امضای ایشان
    39

  12. 2 کاربران زیر از reza1234 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    وقتی قسمت نباشه من هر چقدر هم خودمو به اب و آتیش بزنم درست نمیشه. در ضمن آقا رضا ما از اولشم میدونستیم به درد ازدواج با هم نمیخوریم اما الان هم از دوریش طاقت ندارم. فراموش کردن پنج سال خاطره برام سخته. از یه طرف هم ایشون دارن ازدواج میکنن دیگه نمیخوام نه اون بیاد طرفه من نه من برم طرقش . الان درحاله جنگیدن با خودمم.سخته اما امیدوارم که بشه و بتونم .

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6140
    نوشته ها
    244
    تشکـر
    159
    تشکر شده 386 بار در 165 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    شما مشهد ایشون بندر عباس ....

    از کجا اینقدر مطمینید که تو این 5 سال با کسی نبوده ؟

    عزیزم یارو خونش پایین شهره تهرانه طرفش بالاشهره فامیل هم هستن هر دو سه روز هم همدیگرو میبینن بازم بعد یه مدت

    گندش درمیاد آقا یا خانم 10 تا _ 10 تا داره هیچ ... وضعشم خراب اندر خرابه ...............

    اصلا وقتی که داره میگه

    از من هیچوقت انتظاره اتفاقات جدید تو زندگیم نباش من حالا حالاها مجرد میمونم اما تو اگه ازدواچ کردی تو رو خدا منو فراموش نکن و هر از گاهی از طریق ایمیل از حالت منو با خبر بزار.
    یعنی چی؟

    1_ طرف گفته میخوام مجرد باشم بعد یه کیس خوب خورده گفته بسم الله

    2_ شما اگر ازدواج کنی چه دلیلی داره که ایمیل بهش بزنی ؟ رسما ازت میخواد که متاهل شدی واسه اینم وقت بزاری پس اون آدمی که شما

    گفتی یعنی این --->
    یه آدمه معتقد بود حلال و حروم سرش میشد
    نمیتونه باشه .

    درسته 5 سال شده اما وقتتو بیشتر از این تلف نکن .

  15. 2 کاربران زیر از Taghi Titan بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    ممنونم از شما Taghi Titan میدونم خیلی تا الان اشتباه کردم .و اصلا از اولش نباید به ایشون دل میبستم اما کاریه که شده الانم فقط میخوام هر چه زودتر فراموشش کنم .

  17. کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13907
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    149
    تشکر شده 49 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    اهل زیارت هستی؟یکم درددل با با خدا غمتو کم میکنه
    اما فقط ی کم
    تنها چیزی که من بلدم فقط همینه
    حداقل تا ی روز حالم خوب بوده

  19. کاربران زیر از smiley بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نه عزیزم خیلی اهل زیارت نیستم اما نمیگم از خدا دورم به یادشم همیشه و هرجا و ازش خیلی کمک میخوام ولی آدمی نیستم که بگم با رفتن به حرم امام رضا آروم بشم.

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    سلام به شما واقعا نمیدونم از کجا باید شروع کنم اما الان خیلی ناراحتم و یه بغض سنگین تو گلومه و اینکه واقعا احتیاج دارم تا آروم شم حالا یکم از خودم و مشکلاتم میگم
    دختره 28 ساله ام و مجرد .خداروشکر از نظر تحصیلات و ظاهر چیزی کم ندارم.بچه آخره خونواده ام یه خواهر و یه برادر دارم که خواهرم دوسال از من بزرگتره و یکسالی هست که ازدواج کرده .برادرم هم با اینکه مجرده ، اما خونه مستقل داره برا خودش.پس فعلا من تک بچه خونه ام . از زمانی که به سنه بلوغ رسیدم مثله هر دختر و پسری به طبع یه کششی به جنس مخالفم داشتم اما همیشه حد و حدود برا خودم داشتم و به قوله بعضیها یه خط قرمزهایی تو رابطه هام میزاشتم البته رابطه ای که میگم بیشترش مجازی بود. یا احساسی بدون حتی کلام تنها چشم تو چشم. تا زمانی که دبیرستان میرفتم پسرای زیادی بهم ابراز احساسات میکردن اما خدارو شکر که با هیچ کدومشون دوست نشدم و همین برام مهم بود که تو چامعه دیده میشم و اصلا دوست نداشتم ارتباطم با جنسه مخاف بیشتر بشه.
    4 ساله دانشگاه هم به خوبی گذروندم اونجا هم نمیگم بی احساس بودم .اصلا . اتفاقا برعکس از یه پسری خیلی خوشم میومد و اون هم همینطور اما غرورم هیچ وقت نه به خودم و نه به اون اجازه داد تا پاشو فراتر بزاره. چند سالی هم هست که فهمیدم اون طرف ازدواج کرده و خداروشکر میکنم که قسمت من نشد. نمیگم آدمه بدی بود نه اما به درد ازدواج نمیخورد.
    تا رسید به سنه 21 سالگیم .تو یاهو مسنجر با یه پسری دوست شدم خیلی بهش وابسطه شده بودم و اون هم همینطور اما بدبختانه بعده یکسال فهمیدم ایشون از اول متاهل بودن و هیچی به من نگفته بودن.اولین ضربه ی روحیو اون موقع خوردم.خیلی برام سخت بود تصور کنم که یه آدم چقدر راحت میتونه دروغ بگه.تو اون رابطه ی جدایی خیلی اذیت شدم اصلا هم دوست ندارم یاد آوریه اون روزا بشه. و کلا ارتباطمو با ایشون کات کردم
    تو سن بیست و سه سالگی بنا به اتفاق به صورت اتفاقی یه شب که خوابم نمیبرد تو اینترنت عضو یک کلوب شدم اونجا پره دختر و پسر .یه چیز شبیه فیسبوک.همون شب با پسری تو اون کلوب آشنا شدم که متولد 62 بود اوایل فقط با هم درمورد کلوب صحبت میکردیم چون من عضو تازه وارد اونجا بودم و اون بهم پیشنهاد داد هر کمکی که بخوام بهم میکنه تا با خم و چم کلوب آشنا بشم. اما بعده یه مدت کم کم شروع کرد از من پرسیدن.منم اولش فقط به قصد درد و دل کردن همه ی گذشتمو راجع به اون آقا که چطور بعده یکسال فهمیدم متاهله گفتم . کم کم همین صحبت ها باعث شد من و اون به هم وابسته بشیم و شماره موبایل همو گرفتیم و این دوستی یه جوری قویتر شد . در ضمن بگم که من خودم مشهد زندگی میکنم و ایشون بندر عباس البته اصالت ایشون لار ی هستن. اینو گفتم که بدونین غیر از ارتباط کلامی ارتباط دیگه ای بین ما نبود پنج سال دوستیمون طول کشید البته وسطاش یه وقفه ای شد بنا به دلایلی . اما باز همین دو سال ؟آخر دوستیمون با هم بودیم. اون تو بندر عباس خونه مجردی داره و تنها زندگی میکنه . همیشه به من میگفت تو دوستی با تو من واقعا خودتو میخوام اگه قرار بود دنبال چیزای دیگه تو دوستی بودم دور و برم تا دلت بخواد پره دختر. از اونجاییم که من میشناخنمش ادم معتقدی بود حلال و حروم سرش میشد . من و اون همیشه میدونستیم نمیتونیم با هم ازدواج کنیم . علاوه بر اختلاف فرهنگیمون خیلی چیزای دیگه بود که اصلا نمیشد من و اون با هم ازدواج کنیم. چند بار من تصمیم گرفتم رابطمو نو کات کنیم اما اکثرا یا من دووم نمیاوردم یا اون . تا این باره آخر شش ماه پیش به هم قول دادیم از هم جدا نشیم مگر اینکه یکی از ما ازدواج کنیم. این مدت من خواستگارای زیادی داشتم اما هر کدونو بنا به دلایلی رد کردم. اون همیشه بهم میگفت تو ازدواج کن اما بعد ازدواجت نری منو فراموش کنی . هر از گاهی با ایمیل منو از حال خودت خبر کن . اون همیشه به من میگفت من حالا حالاها مجرد میمونم فعلا قصد ازدواج ندارم مگر اینکه یه دختر تهرانی خوب پیدا کنم تا باهاش ازدواج کنم.

    حدود چهار ماه پیش بنا به اتفاق یه روز که من و اون داشتیم تلفنی صحبت میکردیم نمیدونم چطور مکالمه من و اون رو خطه مامانش دایورت شد و مامانش فهمید که پسرش با من دوسته. بهش گفت باید از من جدا شه وگرنه حلالت نمیکنم. یهو ورق برگشت با من سرد تر شد . کسی که هر روز اگه چند تا اس نمیداد به من آروم نمیشد یهو چند روز یکبار ازش خبری میشد منم خیلی کفری شدم تصمیم گرفتم کلا باهاش کات کنم . چند هفته اصلا ازش خبری نگرفتم تا یه سوئ تفاهم باعث شد برای روشن شدن قضیه راست یا دروغش بهش اس بدم. یهو بهم گفت رفتم خواستگاری و همه چیزش خوبه تو عید هم ازدواج میکنم.

    منو میگین با اینکه تصمیم به کات داشتم اما از این خبر خیلی شوکه شدم. از یه طرف خوشحال شدم که داره زندگیش جهت میگیره از یه طرف هم ناراحت که چطور آدمی که میگفت از من انتظاره حادثه های خاص نداشته باش کمتر از سه هفته رفته خواستگاری و داره ازدواج میکنه. اونم نه یه دختر تهرانی با یه دختر همشهری خودش .
    همون روز که اینو فهمیدم باهاش خداحافظی کردم و براش آرزوی خوشبختی کردم . اما نمیدونین این مدت چی بهم گذشت . تصور اینکه اون الان به جای اس یا صحبت با من داره با نامزدش صحبت میکنه آتیشم میزد. البته این مدت چند بار بهم پیام داده که خیلی دوستت دارم و تو عشقه ابدیمی اما من بچه نیستم میدونم همه چیز داره تغییر میکنه اون داره متاهل میشه و فقط باید به خانومش فکر کنه.

    شاید بگین خودخواهم اما همیشه با خودم فکر میکردم اگه قرار به جداییمون هم باشه با ازدواجه من این رابطه تموم میشه نه اونکه همیشه میگفت از من انتظار اتفاقات خاص نداشته باش. الان خیلی احساسه تنهای میکنم مخصوصا اینکه خواهرمم رفته خونه خودش .

    دوستان کمکم کنید بتونم راحت فراموشش کنم و برگردم به زندگیه عادیم. نمیخوام عجولانه تصمیم بگیرم. الان چند تا خواستگار دارم که میدونم خیلی شرایطشون خوب نیست اما یه ترس تو وجودمه که نکنه زود تصمیم بگیرم و به یکی همینجوری جواب بدم فقط از ترس خلاص شدن از تنهاییام.


    بچه ها کمکم کنید و برام دعا کنین که به زندگی عادیم برگردم
    ویرایش توسط shahzadetariki : 03-24-2015 در ساعت 04:14 AM

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahzadetariki نمایش پست ها
    ممنونم از شما Taghi Titan میدونم خیلی تا الان اشتباه کردم .و اصلا از اولش نباید به ایشون دل میبستم اما کاریه که شده الانم فقط میخوام هر چه زودتر فراموشش کنم .
    سلام.

    دوستان همه حرفارو گفتن.بجز چند تا از دوستان ک کم لطفی کردن نخونده قضاوت کردن مابقی درست گفتن.

    بچه ها منو میشناسن.من سرنوشتی مث شما داشتم....اگه توقع دارین که به سرعت فراموش کنید

    باید بگم توقعتون معقول نیست...فقط زمان میتونه کمکت کنه.کارای که نغمه گفت انجام بده 80درصد کمکت میکنه.اما 20درصد دیگه امکان نداره

    فراموش کنی.از ماجرایه ما 3سال میگذره.ولی باز میبینید که دارم راجبش حرف میزنمو نتونستم از ذهنم کنار بزارم.اینم طبیعیه و شدنی نیست

    که کاملا فراموش کنی بلاخره ی چیزی ی جایی ی کسی ی اسمی اونو یادتون میندازه...

    اما من هضمش کردمو خیلی خیلی آروم تر شدم و با نبودنش با اینکه دیگه مال من نیستو نباید بهش فکر کنم کنار اومدم.

    شما هم میتونید نیاز به زمان دارید تنها راهشم سرگرم کردن خودتونه طوری که وقت نکنید بهش فکر کنید.من درس خوندن رو

    انتخاب کردم.و موثر بود.

  23. 5 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    من داستان شما رو خوندم

    واقعا نمیدونم چی باید بگم

    به قول گفتنی رطب خورده منع رطب نمیکنه پس نمیتونم بگم شما اشتباه کردی و فلان و ... چون من هم شرایط مشابهی داشتم تقریبا...

    فقط میتونم بگم صبور باشید و به خودتون زمان بدید

    هیچوقت با خودتون فکر نکنید که خب من از الان باید شروع کنم به فراموش کردنش چون اینجوری نمیشه

    فکر کردن به فراموش کردن کسی یا چیزی خودش درست به معنی یادآوری و فراموش نکردن هستش

    سعید(Sr1494) حرف های خوبی زد بعضی چیزا شما رو ممکنه یاد این رابطه بندازه

    پس بهترین کار اینه که هرچیزی که برای شما خاطره انگیزه بذارید کنار و دورش کنید از خودتون

    گفتید که به یاد خدا هستید و این خودش درمان اصلی هستش چرا که الا بذکر الله تطمئن القلوب

    این رابطه یه شبه صورت نگرفته که بخواید یه شبه فراموشش کنین

    پس اجازه بدید زمان شما رو همراهی کنه...منظورم اینکه وقت خودتون رو پر کنید

    اگه بخواید همیشه یه گوشه بشینید و فکر کنید چطوری میشه فراموش کرد مطمئن باشید هیچوقت فراموش نمیکنید

    در واقع لازم هم نیست فراموش کنید فقط کافیه دیگه یادآوریش نکنید

    دنبال تفریحات مفید باشید..اگه امکانش هست سفر چند روزه برید و حتما فرصتی برای خلوت با خدا بذارید

    خداوند همیشه حواسش به بنده هاش هست حتما هم به شما کمک میکنه تا زودتر کنار بیاید

    موفق باشید دوست عزیز.

  25. 4 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13914
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    8
    تشکر شده 22 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    سلام
    بهتون پیشنهاد میکنم چون مشهد زندگی میکنید حداقل هفته ای 2الی3بار به زیارت برید
    خودتون رو سرگرم کنید
    میتونید کلاس موسیقی برید
    میتونید صله ی رحم کنید
    نماز بیشتر بخونید
    وقتی که به اون میخوایید فکر کنید قرآن بخونید
    ذکر (لا حول و لا قوه الا باالله)را بیشتر زمزمه کنید
    امیدوارم بتونید فراموشش کنید و به زندگی عادی خودتون برگردید
    عیدتون مبارک

  27. 2 کاربران زیر از پسرک تنها بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    ممنونم ازت دوست خوبم sr1494

  29. 2 کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    از شما هم ممنونم بابت پیشنهاداتی که دادین (
    پسرک تنها
    )

    شما هم سال خوبی داشته باشین

  31. کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    خوشحالم که دوستای خوبی مثله تو
    رزمریم
    عزیز دارم. مرسی که نوشته هامو خوندی و بهم راهکار معرفی کردی. اینجا که اومدم خیلی دلم گرم شد. ممنون از همتون

  33. 3 کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahzadetariki نمایش پست ها
    خوشحالم که دوستای خوبی مثله تو
    رزمریم
    عزیز دارم. مرسی که نوشته هامو خوندی و بهم راهکار معرفی کردی. اینجا که اومدم خیلی دلم گرم شد. ممنون از همتون
    خواهش میکنم گلم

    اینجا هستیم تا همدیگه رو راهنمایی کنیم و از تجربیاتمون واسه هم بگیم

    و به هم یادآوری کنیم هر اتفاقی هم که بیفته معنیش این نیست که زندگی به آخر رسیده

    خوشحالم که حرفای دوستان برات دلگرمی بوده

    در پناه خدا موفق و خوشبخت باشید

  35. 4 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    دوستان گلم مجددا سلام


    وای نمیدونین این مدت چی به من گذشت. چه دیر حقایق خودشو به آدم نشون میده.عشقی که ازش صحبت کردم و پنج سال واقعا دوستش داشتم تازگی فهمیدم همه چیزشو بهم دروغ گفته . اون شش سال متاهله و زمانی که با هم دوست بودیم حتی سه تا بچه هم داره. من ایشونو از نزدیک ندیده بودم ارتباطمون چتی و تلفنی بود . اما الان فهمیدم حتی عکسایی که به من نشون میداده خودش نبوده و عکس پسر خالش بوده. الان که میفهمم این پنج سال به من دروغ گفته بوده که مجرده و اینکه نمیزارم تو رابطمون تو ناراحت بشی . الان بدترین حس دنیارو دارم. چی فکر میکردم چی شد. این آقا به نظرم پست ترین موجود روی زمین اصلا کارش قابل بخشش نیست . چون این آدم میدونست شکست عشقیه اوله من سره چی بوده . که تو پستای قبل هم گفتم . دارم دیوونه میشم نمیدونم چکار کنم.ذهنم آشوبه

  37. کاربران زیر از shahzadetariki بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13907
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    149
    تشکر شده 49 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    عجب آدمی بوده
    اصلن چت و اس و رابطه های مجازی تهش همینه....
    هیچی مثل رابطه f2f نیست

  39. کاربران زیر از smiley بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahzadetariki نمایش پست ها
    دوستان گلم مجددا سلام


    وای نمیدونین این مدت چی به من گذشت. چه دیر حقایق خودشو به آدم نشون میده.عشقی که ازش صحبت کردم و پنج سال واقعا دوستش داشتم تازگی فهمیدم همه چیزشو بهم دروغ گفته . اون شش سال متاهله و زمانی که با هم دوست بودیم حتی سه تا بچه هم داره. من ایشونو از نزدیک ندیده بودم ارتباطمون چتی و تلفنی بود . اما الان فهمیدم حتی عکسایی که به من نشون میداده خودش نبوده و عکس پسر خالش بوده. الان که میفهمم این پنج سال به من دروغ گفته بوده که مجرده و اینکه نمیزارم تو رابطمون تو ناراحت بشی . الان بدترین حس دنیارو دارم. چی فکر میکردم چی شد. این آقا به نظرم پست ترین موجود روی زمین اصلا کارش قابل بخشش نیست . چون این آدم میدونست شکست عشقیه اوله من سره چی بوده . که تو پستای قبل هم گفتم . دارم دیوونه میشم نمیدونم چکار کنم.ذهنم آشوبه
    ناراحت نشی ولی عزیزم شما چوب حماقت خودتو می خوری. چطوری تونستی وقت خودتو تو یه رابطه تلفنی و اینترنتی اون هم پنج سال تلف کنی.

    به نظرم شما اول باید بتونی خودتو ببخشی چون کار تو هم به اندازه ی اون آقا غیر قابل ببخششه. واقعا پنج سال با یه خیال خوش بودی. باید زودتر به فکر واقعیت آزمایی می افتادی.

  41. کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    من فکر میکردم بعده شکست عشقیه اولم این آقا لااقل انسانه و درکم میکنه. اما گناه ایشون بیشتر از bf اولیمه چون این میدونست من سره اولی چی کشیدم. همش میگفت من نمیزارم برات اتفاقی بیفته و من مجردم و چیزهای چرت دیگه که الان دستش تو فیسبوک برام رو شد . انقدر ایشون قشنگ به من دروغ میگفتن و قسم خدارو میخوردن که هر شکیم من میکردم بهش سریع میگفت داری زود قضاوتم میکنی و بهم تهمت میزنی. گناه تهمت زدن خیلی بده.

    یکی نیست بهش بگه مردک احمق دیوانه تو اصلا وجدان نداری و دروغگوی به تمام معنایی . دوست دارم خفش کنم و هیچوقت هم نمیبخشمش . چون نه تنها زخم رابطه قبلیمو خوب نکرد یه زخم عمیق تر روش گذاشت. امیدوارم زودتر خدا جواب این کارشو بده. درسته دوستیمون مجازی بوده اما دروغاش و دل شکستن من حقیقیه حقیقیه.


    به خدا واگذارش کردم و اصلا از حق خودم نمیکذرم

  43. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    [QUOTE=reza1234;72117]19من
    اگه عشقت داره می ره اول بجنگ براش دوم یکی بیار بجاش اینو موافقم شدید یکی بیار بجاش دنیا بیرهمه پس منتظر کسی نباش اگه قسمتت باش میاد اگه ن خودتو خسته نکن بزار بره

  44. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    ی چیزه دیگه من عشقو از نزدیک تجربه کردم به صورت تصویری فیس تو فیس الان مزدوج شده رف من موندمو ........... حالا ببخشیدا نمیخام حرفی بزنم ک ناراحت بشی ولی حماقتت خیلی زیاد خواهر اخ این چه کاریه 5 سال با یکی تلفنی بودی بیخیال بابا فازت چیه من به یه سالم نکشید ولش کردم اونم الان مزدوج اگر انقدر وقت گذاشتی براش چرا تا حالا امارشو درنیاورده بودی

  45. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نه satare عزیزم عشقم دروغگو از آب در اومد . انقدر این 5 سال تخیل قوی داشت و خودشو مجرد جا زده بود و از بیست و چها ساعت بدون اقراغ شونزده ساعت با هم یا تل صحبت میکردیم یا اس یا وایبر و واتس . که اصلا نذاشت بفهمم واقعیت چیه. اینا هم خودم این اواخر فهمیدم. دستش کامل برام رو شد. شما جای من بودین چکارش میکردین؟ ؟؟؟

  46. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    من جات بودم اولا که با هیچ کس تلفنی دوس نمیشم اگر هم بشم دل نمیبندم واس ازدواج بابا از نزدیک تو افاسایدند چه برسه ب نت بیخیال یه چیز بهت میگم خوب گوش کن هیچوقت هیچوقت قلبتو بازیچه دستت نکن چون اگه بشکن جم کردنش سخت از ما گفتن بود دیگه ام تلفنی با کسی نباش ن با نت اگر هم میخایی باکسی بحرفی بحرف دل نبند من خودم با چت میکنم طرف ازم خواستگاری میکن میگه بیام با خوانوادم خدمتتون میگم نه من چه میدونم طرف کیه فقط واس وقت گذروندن همینو بس

  47. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    ببین satare عزیز ایشون انقدر قشنگ قسم خدارو میخورد و جون مامانشو که دیگه برام جای شک نذاشته بود . من قبلا هم سره یه سری مسایل بهش شک میکردم چون کلا همه حرفاش یادمه اما اون برای هر حرفم یه دلیل میاورد و اینجوذ تظاهر میکرد که من دارم زود قضاوتش میکنم . منم دیگه بی خیال گیر دادنام میشدم. اما این اواخر مسایلی پیش اومد که مجبور شدم برای فهمیدن حقیقت همه جارو زیر و رو کنم . از فیس و تانگو و اسناگرام گرفته تا چیزای دیگه و کم کم دروغاش برام با سند رو شد فهمیدم حقیقت یه چیز دیگه بوده اما اون با دروغاش و قسم خوردناش نمیزاشت من زیاد بهش شک کنم. اصلا نمیبخشمش . امیدوارم تقاص این کارشو هر چی زودتر تو این دنیا پس بده.


    آخه یکی نیست به این مردای متاهل بگه چیتون تو زندگی کمه که به خودتون جرات و اجازه میدین هم به همسرتون خیانت کنین و هم یه دختره بیچاره رو مچل خودتون کنین و تا میتونین با دروغاتون خامش کنین تا به دوستی با شما ادامه بده. واقعا چرا بعضی از مردای متاهل انقدر پست فطرتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  49. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    عزیزم کارت اشتبا بوده قبول داری دیگه خوب من نمیدونم دلیل کارش چیه چه کمبودی داره ولی تو خیلی ساده هسی به رابطه ادامه دادی من الان قسم میخورم که فلان کار رو میکنم حالا انجام میدم چه ربطی داره هر کس هر حرفی بزن باس قبولش کنی من الان عکس خودمو برات میزارم مگه همونم تو که منو نمیشناسی چ دلیلی داره بهت راست بگم هان

  50. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    دقیقا . میدونم خودمم تقصیر کارم . چون هنوز فک میکردم انسان های آدم نما زیادن . نمیدونستم بیشتر گرگ های آدم نما هستند که همه چیزشونو پشت نقاب صورتشون مخفی میکنن. آره تو راست میگی من نباید اعتماد میکردم و الان از دست خودمم خیلی ناراحتم .

  52. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    حالا بیخیال خواهر یه نفس عمیق بکش بگو دنیا رو با همه چیزش میبخشم فقط بخاطر اینکه خودم اروم شم .

  53. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    مرسی satare عزیزم با حرفات . ممنونم. باید هر چه زودتر از دست خاطراتش خلاص بشم . میخوام برگردم به زندگیه عادیم البته نه دیگه با اون سادگیه قدیمم. دنیا بهم یاد داد که باید آدم گرگ صفت باشه تو جامعه ای که اکثر آدماش گرگن .


    مرسی عزیزم بابت نوشته هات

  54. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    عشق باید از نزدیک پیداش کنی نه از پشت صفحه مانیتور و گوشی امکانات خوب ولی یکم طرز استفادشو بلد باشیم بد نیست خارج با وایبر کارهای پزشکی انجام میدن حالا ما چه کارا ک نمیکنیم نت خوب ولی یکم ظرفیتشو داش باشیم خیلی هم خوب مث همین الان که من دو کلمه حرفیدم اروم شدی میبینی ساده نباش برای ایجاد رابطه عجله نکن قلبتم واس هرکسی نتپه عشق مقدس با اینکه میدونم بزرگترین دروغ دنیا عشق ولی بازم میگم مقدس چون قلبته ک توش میزاره دیگه در اوردنش سخت . خواهش میکنم موفق باشی

  55. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13907
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    149
    تشکر شده 49 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    من حرفی ندارم جز اینکه عجب زن گاگول و بی غیرتی داره اون یارو که اصلن نفهمیده

  56. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12076
    نوشته ها
    103
    تشکـر
    15
    تشکر شده 58 بار در 42 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahzadetariki نمایش پست ها
    دوستان گلم مجددا سلام


    وای نمیدونین این مدت چی به من گذشت. چه دیر حقایق خودشو به آدم نشون میده.عشقی که ازش صحبت کردم و پنج سال واقعا دوستش داشتم تازگی فهمیدم همه چیزشو بهم دروغ گفته . اون شش سال متاهله و زمانی که با هم دوست بودیم حتی سه تا بچه هم داره. من ایشونو از نزدیک ندیده بودم ارتباطمون چتی و تلفنی بود . اما الان فهمیدم حتی عکسایی که به من نشون میداده خودش نبوده و عکس پسر خالش بوده. الان که میفهمم این پنج سال به من دروغ گفته بوده که مجرده و اینکه نمیزارم تو رابطمون تو ناراحت بشی . الان بدترین حس دنیارو دارم. چی فکر میکردم چی شد. این آقا به نظرم پست ترین موجود روی زمین اصلا کارش قابل بخشش نیست . چون این آدم میدونست شکست عشقیه اوله من سره چی بوده . که تو پستای قبل هم گفتم . دارم دیوونه میشم نمیدونم چکار کنم.ذهنم آشوبه
    متاسفم واقعا دردناکه... از چاله بیرون امدی افتادی توی چاه...اما خدا را شکر که متوجه شدی... نگران نباش گذر زمان بهترین راه فراموش کردنه... میگذره عزیرم این روزای سختم میگذره
    فقط اشتباه گذشته درس عبرت بشه برات... خداوند توی گناه هیچ خیری قرار نداده شک نکن...

  57. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    smily عزیزم اتفاقا چند روز پیش با خانومشم صحبت کردم. اون میگفت من دوساله رابطه شمارو فهمیدم ولی میخواستم ببینم تا کجا ادامه داره. بدبخت میگفت شب تا صبح که شوهرم با شما چت میکرد من تا صبح گریه میکردم. دلم براش سوخت طفلی. اما بهش گفتم اشتباه کردی. شما که میدونستی همسرت داره بهت خیانت میکنه باید زودتر از اینا منو پیدا میکردی و به منم میگفتی که نه زندگیت تا الان داغون میشد نه من عاشق مردی بودم که متاهله. اگه میدونستم متاهله حتی ساعتی باهاش نمیموندم. بیچاره همشم خانومش منو قسم میداد که تو رو خدا به شوهرم نگو من با تو صحبت کردم شماره تو رو دزدکی از گوشیه شوهرم برداشتم .

  58. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13835
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    60
    تشکر شده 17 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    متاسفم واقعا دردناکه... از چاله بیرون امدی افتادی توی چاه...اما خدا را شکر که متوجه شدی... نگران نباش گذر زمان بهترین راه فراموش کردنه... میگذره عزیرم این روزای سختم میگذره
    فقط اشتباه گذشته درس عبرت بشه برات... خداوند توی گناه هیچ خیری قرار نداده شک نکن...

    shna110
    ممنونم ازت shna110 عزیزم بخاطر حرفات اما تیکه آخر حرفت که نوشتی " خداوند توی گناه هیچ خیری قرار نداد" متوجه نمیشم میشه بیشتر توضیح بدی برام؟

  59. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12076
    نوشته ها
    103
    تشکـر
    15
    تشکر شده 58 بار در 42 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن عشقم،

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahzadetariki نمایش پست ها
    متاسفم واقعا دردناکه... از چاله بیرون امدی افتادی توی چاه...اما خدا را شکر که متوجه شدی... نگران نباش گذر زمان بهترین راه فراموش کردنه... میگذره عزیرم این روزای سختم میگذره
    فقط اشتباه گذشته درس عبرت بشه برات... خداوند توی گناه هیچ خیری قرار نداده شک نکن...

    shna110
    ممنونم ازت shna110 عزیزم بخاطر حرفات اما تیکه آخر حرفت که نوشتی " خداوند توی گناه هیچ خیری قرار نداد" متوجه نمیشم میشه بیشتر توضیح بدی برام؟
    رابطه با جنس مخالف حتی مجازی یا تلفنی گناه است همه مراجع میگن حرف من نیست... سرانجام گناه ، جزاست. خدا به حسب حکمتش توی بعضی چیزها خیر قرار داده و بعضی چیزا را شر قرار داده ... مثلا ازدواج خیره ... دوستی با جنس مخالف شر ... مرد و زن با ازدواج از گناه دور میشن اما با دوستی گناه میکنن... پس خداونو که حکیم است در هیچ کار گناهی خیر قرار نمیده... .اگر تصمیم داری این ناراحتی و عذاب را از خودت دور کنی بهتره به فکر راه دیگه ای باشی مسلما اگر بار دیگه با پسری دوستی کنی سرانجام تاوان پس میدی ...
    عزیزم توی ناراحتی کاری نکن که بعدها ای کاش ورد زبانت بشه

  60. 3 کاربران زیر از shna110 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد