سلام من 27 سال دارم مهندس عمرانم و از نظر مذهبی آدم معتقدی میباشم در مردادماه امسال از طریق خانواده با دختر یکی از بستگان آشنا شدم در حالی که قبل از اون با هیچ دختری حتی در حد سلام علیک صحبت نکرده بودم به جز چند دختر و زن محدود خانواده خودم علارغم تمایل قلبی ام به خاطر نداشتن قدرت نه گفتن همون جلسه اول اوکی دادم و دو هفته بعد رفتیم برای بله برون که همون شم به من گفتند که او قبلاً دوست پسر داشته و با دوست پسرش دیده شده است و انها را در خانه خالی گرفته اند بعد از این ماجرا وقتی موضوع را با او مطرح کردم او منکر شد و گفت آن پسر خواستگار وی بوده و به او درس یاد می داده است واین استانها ساختگی و از روی کینه است ولی من حرفش رابا ور نکردم و قضیه را بهم زدم اما دو هفته بعد و تحت فشار بیش از حد فامیل بخصوص پدر مادر خودم درحالی هیچ تمایلی نداشتم و همچنینی به خاطر عذاب وجدان که همه اش میگفتم باعث بد نام شدن یک دختر بی گناه شده ام باز گشتم و در مهر امسال اذدواج کردیم درست یک ماه بعد به من گفتند که دیده شده است او شبها به خانه یک پسر دیگر غیر از آن قبلی رفت و آمد داشته است او اول کل قضیه را منکر شد ولی وقتی من یک شاهد را به او معرفی کردم گفت ان پسر دوست پسر یکی از دوستانش بوده و آن دوستش برای یاد دادن درس پیش او رفته است ضمناً باید بگم من دو روز بعد از عقد با این خانوم نزدیکی داشتم که به درخواست او بود ولی آثاری از بکارت در او ندیدم ؟ اکنون او سعی کرده خودش را به ملاکهای من نزدیک کند ولی با توجه به اینکه اصلی ترین ملاک من برای اذدواج عفت و پاک دامنی بود گذشته او مرا گاهی آذار میدهد نمی خواهم همانگونه که زود برگشتم زود برای طلاق تصمیم بگیرم از شما خواهش میکنم کمکم کنید احساسم را نسبت به او بفهمم هرگاه برای طلاق تصمیم میگیرم حتت تاثیر احساسات و اشکهایش تصمیم عمض میشود از یک طرف نسبت خانوادگی و از طرف دیگر ترس از عذاب وجدان و ترس از گناه بودن اینکار مانع از اقدامم برای طلاق شده از طرفی میترسم تحقیق بیشتر در مورد گذشته او نیز جایز نباشد کمکم کنید.