نمایش نتایج: از 1 به 20 از 20

موضوع: فراموش کردن گذشته

2308
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    فراموش کردن گذشته

    با سلام خدمت همه دوستان گرامی
    من دوستی دارم که 20 سالشه و متاسفانه چیزی درموردش متوجه شدم، یعنی خودش بهم گفت که کاملا مدتیه من رو به هم ریخته. از اساتید و دکترای محترم میخوام که منو در کمک کردن به این دوستم که مورد کاملا خاصی داره کمک کنید.
    دوست من طبق گفته های خودش از سن 17 سالگی از طریق ویچت با یک پسری آشنا میشه که فکر میکنم 25 ساله بوده اون موقع. دوستی اینا شروع میشه و بعد از مدتی که روابط بیشتری باهم پیدا میکنن دوستیشون عمیق تر میشه و همیشه با هم همه جا میرن.
    حدود یکی دو سالی از این ماجرا میگذره و این دوتا واقعا به هم وابسته میشن و دوست منم یه جورایی عاشق طرف میشه. داستان از وقتی شروع میشه که مادر اون دوستش میاد تو یکی از مراسم خانواده دوستم شرکت میکنه و خواهر دوستمو میبینه و برای پسرش که در حقیقت عشق دوست منه خواستگاریش میکنه.
    همه این ماجرا تا بله برون خواهر دوستم با این شخص ادامه پیدا میکنه و تا اینکه یه روز دوست من متوجه رابطه جنسی دوست صمیمیش با خواهرش که الان در حقیقت همسره میشه. و کاملا به هم میریزه و مرتب گریه میکنه و به قول خودش ساعت 4 صبح به خدا میگه خدایا من الان بهش مسیج میدم اگه جواب داد که حرف دلمو بهش میزنم هرچی شد شد، اگرم جواب نداد که بیخیالش میشم. وقتی مسیج میده که بیداری؟ 5 دقیقه بعد اون جواب میده آره بیدارم ، جونم. و دوست من شروع میکنه بهش گفتن که من خیلی دوست دارم و خیلی بهت وابستم و عاشقتم و این حس من از رو شهوت نیست از روی احساساته و... که از طرف اونم جواب میشنوه که منم همینطورم اما خودمو همیشه سعی کردم کنترل کنم. دوست من بهش میگه ازت میخوام یه بار که شده بیا پیشم من تو بغلت بخوابم فقط میخوام یه شب تا صب تو بغلت بخوابم. اونم میگه باشه. میگه کی؟ اونم میگه همین فردا! خلاصه از 4 صب تا ساعت 8 صب اینا داشتم تلفنی صحبت میکردن.
    فردا میشه و به اصطلاح دامادشون میاد خونه اینا پیش دوستم که تنها بوده و تو بغل هم بدون هیچ رابطه ای میخوابن و فقط چندتا بوسه از هم میگیرن. اما این احساس که یک سال و نیم مخفی مونده بوده حالا با این حرکت سر باز میکنه و رابطه هاشون به تعداد بیشتر میرسه تا اینکه باهم بعد از مدتی متاسفانه ************ کامل رو تجربه میکنن. و این علاقه بین اونها بیشتر میشه. تا اینکه کم کم دامادشون خودشو کنار میکشه و خودشو کنترل میکنه و به قول دوستم میگفت هروقت یخواست بهش نزدیک شه سریع به سمت خواهرش تغییر سمت میداده.
    الان خواهرش با این دوست صمیمی ازدواج کردن. اما دوست من داره تو تب عشقش که هر روز جلو چشمشه داره میسوزه، و با کنترل کردن خودس داره خودشو آب میکنه. میگفت اینقد بدبخت شدم که به خواهرم دارم به چشم رقیب نگاه میکنم.
    دوستان از وقتی من این داستان رو شنیدم واقعا دلم براش سوخته و هرکاری از دستم بربیاد حاضرم براش بکنم با کمک شما. خودشم دیگه به مشاوره قصد رفتن نداره میگفت یک و نیم میلیون خرج روانشناس کرده ولی نتیجه ای نگرفته
    اگه منو کمک کنید که بتونم به دوستم کمک کنم متشکر میشم
    با تشکر از همه و ببخشید که طولانی شد

    در ضمن دوستم پسر هست و منم یک پسر 25 ساله هستم
    ویرایش توسط hichi : 09-19-2015 در ساعت 11:39 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نفهمیدم چیششد


    دوستت با پسری که توی چت اشنا شده. الان شوهر خواهرش ؟؟؟؟


    کاش یکم مختصر تر و بهتر توضیح میدادید
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    دقیقا همینطوره. اگه جاییش رو متوجه نشدین بگید بیشتر توضیح بدم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    نفهمیدم چیششد


    دوستت با پسری که توی چت اشنا شده. الان شوهر خواهرش ؟؟؟؟


    کاش یکم مختصر تر و بهتر توضیح میدادید
    در واقع دوستم با شوهر خواهرش رابطه حنسی داشته و عاشقش بوده و الان دچار یه بحران بزرگ شده

  5. کاربران زیر از hichi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط hichi نمایش پست ها
    در واقع دوستم با شوهر خواهرش رابطه حنسی داشته و عاشقش بوده و الان دچار یه بحران بزرگ شده

    هیچ راهی دیگه ای نیست مگر خود دوستتون بخواد این واقعیت و بپذیر و واسه همیشه این و بپذیر این رابطه اخرش نابودی و واسه همیشه جدا بشه و تا حد ممکن از شوهر خواهرش دور باشه و سعی کنه جمع هایی که ایشون هست نرن به مرور زمان حسش کم و کمتر میشه تا اینکه به بی تفاوتی میرسه


    و اینم بدون تا اخر عمر حرام هست به هم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12792
    نوشته ها
    202
    تشکـر
    149
    تشکر شده 154 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    يه سوال يني همجنس رابطه دار دوستتون؟

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    هیچ راهی دیگه ای نیست مگر خود دوستتون بخواد این واقعیت و بپذیر و واسه همیشه این و بپذیر این رابطه اخرش نابودی و واسه همیشه جدا بشه و تا حد ممکن از شوهر خواهرش دور باشه و سعی کنه جمع هایی که ایشون هست نرن به مرور زمان حسش کم و کمتر میشه تا اینکه به بی تفاوتی میرسه


    و اینم بدون تا اخر عمر حرام هست به هم
    چیزی که داره خود منو از تو میخوره همینه که شنیدم این رابطه باعث میشه خواهرش به شوهرش حرام بشه. اما یه تحقیق کردم دیدم بعضی مراجع گفتن که اگر بعد عقد این رابطه شکل گرفته باشه حرام نمیشه که همین باعث شد یه کم آروم بشم چون واقعا توان اینکه به دوستم بگم با این کارت خواهرت رو به چه بدبختی انداختی ندارم
    اما اینکه از دومادشون دوری کنه هم امکان نداره. کلا دوتا بچه ان و در واقع تنها برادر زن شوهر خواهرشه و از اونجایی که دوستیه اونا باعث شده تا مادر داماد خواهرشو ببینه و برای پسرش خواستگاری کنه اصلا امکان دوری کردن از شوهر خواهرشو نداره. من خودم از وقتی این موضوع رو فهمیدم تو دلم آشوب شده چه برسه به اون

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط isa نمایش پست ها
    يه سوال يني همجنس رابطه دار دوستتون؟
    بله در حقیقت با همجنسش رابطه حنسی برقرار کرده

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط hichi نمایش پست ها
    بله در حقیقت با همجنسش رابطه حنسی برقرار کرده

    اهان دوستتون پسره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    من فکر کردم دختره



    وای چه بددد
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    اهان دوستتون پسره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    من فکر کردم دختره



    وای چه بددد
    بله انگار من باید تو متن سوال این رو مینوشتم. ایراد شما به جا بود. به نظر شما راه حلی به ذهنتون میرسه؟

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط hichi نمایش پست ها
    بله انگار من باید تو متن سوال این رو مینوشتم. ایراد شما به جا بود. به نظر شما راه حلی به ذهنتون میرسه؟

    هیچ راه حلی به جز همون که گفتم دوری از دامادشون راهی نداره


    تا خودش هم نخواد حتی شما که دوست دلسوزش هم هستید نمیتونید کاری کنید
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست کمک فوری

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    هیچ راه حلی به جز همون که گفتم دوری از دامادشون راهی نداره


    تا خودش هم نخواد حتی شما که دوست دلسوزش هم هستید نمیتونید کاری کنید

    خودش با جون و دل میخواد اما توانشو نداره. جوری که بمن میگه وقتی دستش بهش میخوره بدنش داغ میشه به شدت. بعدشم مگه یه پسر بچه 20 ساله چقدر از خودش استقلال شخصیتی داره که بخواد از تنها داماد خانوادشون دوری کنه حتی اگه برخلاف میلشم باشه؟

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط hichi نمایش پست ها
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی
    من دوستی دارم که 20 سالشه و متاسفانه چیزی درموردش متوجه شدم، یعنی خودش بهم گفت که کاملا مدتیه من رو به هم ریخته. از اساتید و دکترای محترم میخوام که منو در کمک کردن به این دوستم که مورد کاملا خاصی داره کمک کنید.
    دوست من طبق گفته های خودش از سن 17 سالگی از طریق ویچت با یک پسری آشنا میشه که فکر میکنم 25 ساله بوده اون موقع. دوستی اینا شروع میشه و بعد از مدتی که روابط بیشتری باهم پیدا میکنن دوستیشون عمیق تر میشه و همیشه با هم همه جا میرن.
    حدود یکی دو سالی از این ماجرا میگذره و این دوتا واقعا به هم وابسته میشن و دوست منم یه جورایی عاشق طرف میشه. داستان از وقتی شروع میشه که مادر اون دوستش میاد تو یکی از مراسم خانواده دوستم شرکت میکنه و خواهر دوستمو میبینه و برای پسرش که در حقیقت عشق دوست منه خواستگاریش میکنه.
    همه این ماجرا تا بله برون خواهر دوستم با این شخص ادامه پیدا میکنه و تا اینکه یه روز دوست من متوجه رابطه جنسی دوست صمیمیش با خواهرش که الان در حقیقت همسره میشه. و کاملا به هم میریزه و مرتب گریه میکنه و به قول خودش ساعت 4 صبح به خدا میگه خدایا من الان بهش مسیج میدم اگه جواب داد که حرف دلمو بهش میزنم هرچی شد شد، اگرم جواب نداد که بیخیالش میشم. وقتی مسیج میده که بیداری؟ 5 دقیقه بعد اون جواب میده آره بیدارم ، جونم. و دوست من شروع میکنه بهش گفتن که من خیلی دوست دارم و خیلی بهت وابستم و عاشقتم و این حس من از رو شهوت نیست از روی احساساته و... که از طرف اونم جواب میشنوه که منم همینطورم اما خودمو همیشه سعی کردم کنترل کنم. دوست من بهش میگه ازت میخوام یه بار که شده بیا پیشم من تو بغلت بخوابم فقط میخوام یه شب تا صب تو بغلت بخوابم. اونم میگه باشه. میگه کی؟ اونم میگه همین فردا! خلاصه از 4 صب تا ساعت 8 صب اینا داشتم تلفنی صحبت میکردن.
    فردا میشه و به اصطلاح دامادشون میاد خونه اینا پیش دوستم که تنها بوده و تو بغل هم بدون هیچ رابطه ای میخوابن و فقط چندتا بوسه از هم میگیرن. اما این احساس که یک سال و نیم مخفی مونده بوده حالا با این حرکت سر باز میکنه و رابطه هاشون به تعداد بیشتر میرسه تا اینکه باهم بعد از مدتی متاسفانه ************ کامل رو تجربه میکنن. و این علاقه بین اونها بیشتر میشه. تا اینکه کم کم دامادشون خودشو کنار میکشه و خودشو کنترل میکنه و به قول دوستم میگفت هروقت یخواست بهش نزدیک شه سریع به سمت خواهرش تغییر سمت میداده.
    الان خواهرش با این دوست صمیمی ازدواج کردن. اما دوست من داره تو تب عشقش که هر روز جلو چشمشه داره میسوزه، و با کنترل کردن خودس داره خودشو آب میکنه. میگفت اینقد بدبخت شدم که به خواهرم دارم به چشم رقیب نگاه میکنم.
    دوستان از وقتی من این داستان رو شنیدم واقعا دلم براش سوخته و هرکاری از دستم بربیاد حاضرم براش بکنم با کمک شما. خودشم دیگه به مشاوره قصد رفتن نداره میگفت یک و نیم میلیون خرج روانشناس کرده ولی نتیجه ای نگرفته
    اگه منو کمک کنید که بتونم به دوستم کمک کنم متشکر میشم
    با تشکر از همه و ببخشید که طولانی شد

    در ضمن دوستم پسر هست و منم یک پسر 25 ساله هستم

    دوست عزیز نیازی به این همه نقل قول کردن نیست

    در ضمن مشاوره و هر متخصصی هم که باشه تا خود دوست شما نخواد که از این وضعیت بیرون بیاد هیچ اتفاقی نخواهد افتاد

    ایشون فقط یک راه داره و اونم پذیرش واقعیت ... وقتی کسی بتونه اتفاقات این دنیا رو همونطور که هست بپذیره راحت تر میتونه با موضوعات کنار بیاد

    و گرنه خودش رو در مسیری مبهم و معلق قرار داده که هیچ روزنه امیدی در اون وجود نداره
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22073
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    دوست عزیز نیازی به این همه نقل قول کردن نیست

    در ضمن مشاوره و هر متخصصی هم که باشه تا خود دوست شما نخواد که از این وضعیت بیرون بیاد هیچ اتفاقی نخواهد افتاد

    ایشون فقط یک راه داره و اونم پذیرش واقعیت ... وقتی کسی بتونه اتفاقات این دنیا رو همونطور که هست بپذیره راحت تر میتونه با موضوعات کنار بیاد

    و گرنه خودش رو در مسیری مبهم و معلق قرار داده که هیچ روزنه امیدی در اون وجود نداره
    خودش میخواد اما هیچکاری از دستش بر نمیادو میگفت 1 و نیم میلیون خرج مشاوره کرده ولی هیچ نتیجه ای نداشته
    بعد اومده حرف دلشو بمن زده فقط به این امید که شاید من بتونم کمکش کنم

  16. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22111
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    سلام
    ببخشید یه موضوع خیلی وخیم برا یکی از دوستام پیش اومده
    جریانش دقیقا مثل فیلم "هیس دخترها فریاد نمیزنن"
    بعد حدود 14 سال تونست فاشش کنه.وضعیتش خیلی خرابه خوابش همیشه با استرسه و زیاد نمیتونه بره تو جمع
    میشه کمک کنید؟نمیدونم چیکار کنم ک فراموش کنه و بتونه روحیه شو ترمیم کنه

  17. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    چقدر آدما كثيف شده افكارشون همه اينها تاثير فيلمهاي پورنه واقعا متاسفم واسش

  18. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22111
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    چقدر آدما كثيف شده افكارشون همه اينها تاثير فيلمهاي پورنه واقعا متاسفم واسش
    فیلم پورن؟؟؟
    مثل اینکه متوجه جریان نشدین شما

  19. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط rebvar.m نمایش پست ها
    سلام
    ببخشید یه موضوع خیلی وخیم برا یکی از دوستام پیش اومده
    جریانش دقیقا مثل فیلم "هیس دخترها فریاد نمیزنن"
    بعد حدود 14 سال تونست فاشش کنه.وضعیتش خیلی خرابه خوابش همیشه با استرسه و زیاد نمیتونه بره تو جمع
    میشه کمک کنید؟نمیدونم چیکار کنم ک فراموش کنه و بتونه روحیه شو ترمیم کنه

    ی تاپیک جدا بزن عزیزم
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  20. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22111
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط شقایقم نمایش پست ها
    ی تاپیک جدا بزن عزیزم
    واقعا شرمنده اما من زیاد سر از اینا در نمیارم
    اگه میشه راهنماییم کنید

  21. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : فراموش کردن گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط rebvar.m نمایش پست ها
    واقعا شرمنده اما من زیاد سر از اینا در نمیارم
    اگه میشه راهنماییم کنید
    http://forum.moshaver.co/newthread.p...ewthread&f=145

    خاهش میکنم
    اینجا تایپ کن
    دوستان راهنمایی کنن
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  22. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد