فکرکردن به نفس کشیدن و خوابیدن

[amir23451976]

سلام دوستان
پسری هستم هفده ساله که امسال دقیقا همین موقع امتحانات نهایی دارم
بدبختی من از اولین امتحانمون دینی شروع شد وقتی رفتم که بحوابم همش استرس داشتم چون
ممکنه دیرخوابم بره و فردا هم باید زودبیدار شم اسنرس داشتم که زود خوابم بره و معمولا کمی دیرتر میخابم
درحالت کلی. اونشب خیلی دیرخوابم برد )ساعت 3 ()وساات 5 هم نخوداگاه بیدار شدم و فکر کردم
که من اصلا نخابیدم صبح وقتی از امتحان برگشتم گفتم دیگه خیلی خستمه و راحت خابم میره اما همش فکر این بودم
گه خوابم نره و اسنرس میگرفتم وفتی به مرحله ای که ادم بعدش بخاب میره میره میزسیدم همش میگفتم
مثلا ادم چطوری خابش میره و میگفتم که ا داره خابم میره بعد ظهرم نخابیدم و خوابم مبرد
ازاون روز شبا همش فکر اینم که خوابم نبره یا نخوابم یا مثلا میگم ادم چطوری بخواب میره و اما در بین این مشکل
یه مشکل عجیب و بچگانه پیدا کردم این که همش موقع که دارم هرکاری میکنم به نفس کشیدن فگر میکنم و مثلا میگم نفس
کشیدن ادم چطوری ودکار و اتوماتیک میشه و این خیلی اعصابمو خورد میگنه مثلا دارم تلیویزیون میبینم یهو فکرم میره سمت نغس کشیدن وخودم نفس بکشم بعد که حواسم پرت میشه دوباره یادم بهش میفته و اعصابم خورد میشه و همش فکر میکنم چطور باید نفس بکشم

[رزمریم]

سلام دوستان
پسری هستم هفده ساله که امسال دقیقا همین موقع امتحانات نهایی دارم
بدبختی من از اولین امتحانمون دینی شروع شد وقتی رفتم که بحوابم همش استرس داشتم چون
ممکنه دیرخوابم بره و فردا هم باید زودبیدار شم اسنرس داشتم که زود خوابم بره و معمولا کمی دیرتر میخابم
درحالت کلی. اونشب خیلی دیرخوابم برد )ساعت 3 ()وساات 5 هم نخوداگاه بیدار شدم و فکر کردم
که من اصلا نخابیدم صبح وقتی از امتحان برگشتم گفتم دیگه خیلی خستمه و راحت خابم میره اما همش فکر این بودم
گه خوابم نره و اسنرس میگرفتم وفتی به مرحله ای که ادم بعدش بخاب میره میره میزسیدم همش میگفتم
مثلا ادم چطوری خابش میره و میگفتم که ا داره خابم میره بعد ظهرم نخابیدم و خوابم مبرد
ازاون روز شبا همش فکر اینم که خوابم نبره یا نخوابم یا مثلا میگم ادم چطوری بخواب میره و اما در بین این مشکل
یه مشکل عجیب و بچگانه پیدا کردم این که همش موقع که دارم هرکاری میکنم به نفس کشیدن فگر میکنم و مثلا میگم نفس
کشیدن ادم چطوری ودکار و اتوماتیک میشه و این خیلی اعصابمو خورد میگنه مثلا دارم تلیویزیون میبینم یهو فکرم میره سمت نغس کشیدن وخودم نفس بکشم بعد که حواسم پرت میشه دوباره یادم بهش میفته و اعصابم خورد میشه و همش فکر میکنم چطور باید نفس بکشم

سلام

جواب شما دقیقا تو عنوانی هست که انتخاب کردین

شما اگه موقع خواب فقط و فقط به نفس کشیدنتون فکر کنین راحت خوابتون میبره

موقع خواب بدنتون رو ریلکس کنین و به هیچ چیز جز نفس کشیدنتون فکر نکنین...نفس هاتون رو بشمارید خیلی راحت خوابتون میبره

اما نه با عصبانیت و فکر کردن...گفتم که ریلکس کنین و به تنفستون تمرکز کنین

درمورد نحوه ی نفس کشیدن من خودم گاهی اینجوری میشم...میگم چطور یادم نمیره نفس بکشم

دو سه تا مقاله تو این زمینه بخونید هم اطلاعات عمومیتون میره بالا هم از فکرش راحت میشید

[amir23451976]

مرسی که جواب دادین
والا ما یه شبی قبل امتحان خوابمون نبرد زندگیمون از اون روز ریخته بهم
هرکاری که میکنم هرجایی که هستم این فکر و اظطراب میاد تو زهنم و چاشنیش هم یه حس خیلی بده
وقتی سرمو میزارم رو بالشت همش اظطراب میگیرم مخضوصا اون مرحله ای که دیگه مخ ادم خیلی خسته
میشه درمورد نفس کشیدن تا یادم میره دوباره یادم میاد

[amir23451976]

اگه مقاله ای دارید بی زحمت بفرستین چون هرچی میگردم چیزی نیست

[رزمریم]

مرسی که جواب دادین
والا ما یه شبی قبل امتحان خوابمون نبرد زندگیمون از اون روز ریخته بهم
هرکاری که میکنم هرجایی که هستم این فکر و اظطراب میاد تو زهنم و چاشنیش هم یه حس خیلی بده
وقتی سرمو میزارم رو بالشت همش اظطراب میگیرم مخضوصا اون مرحله ای که دیگه مخ ادم خیلی خسته
میشه درمورد نفس کشیدن تا یادم میره دوباره یادم میاد

اگه مقاله ای دارید بی زحمت بفرستین چون هرچی میگردم چیزی نیست

میدونی اینا بیشتر وسوسه های فکری هست که باید بتونی ذهنت رو کنترل کنی

ممکنه برای هرکسی هم پیش بیاد کسی موفق میشه که بتونه مدیریت کنه ذهنشو...

نباید به این چیزا توجه کنی...فقط ریلکس کن و بخواب

نه متاسفانه مقاله ی مرتبطی ندارم...

شاید دوستان تاپیکت رو بخونن و بتونن کمک کنن

[amir23451976]

دقیقن همین وسوسه است همینجوری راه میرم. همش به این فکر میکنم. فکر
میکنم که ادم بعدا ذهنش خسته میشه از این فکرها و وسوسه ها و دیگه خودش خودبخودی خوب ب
میشه مشکل من اینه امتحان نهایی هم دارم و بیشتر اوقات تنها باید باشم و تنهای برای فکر خیلی بده

[رزمریم]

دقیقن همین وسوسه است همینجوری راه میرم. همش به این فکر میکنم. فکر
میکنم که ادم بعدا ذهنش خسته میشه از این فکرها و وسوسه ها و دیگه خودش خودبخودی خوب ب
میشه مشکل من اینه امتحان نهایی هم دارم و بیشتر اوقات تنها باید باشم و تنهای برای فکر خیلی بده

میدونی چرا؟؟؟

چون ذهن انسان به خودی خود تنبله

و دنبال چیزای راحته و نمیخواد به خودش سختی بده

حالا وقتی تو میخوای تمرکز کنی رو یه کاری...ذهنت تو رو میبره به یه سمتی که نیاز به تمرکز نباشه و همینجور پیش میری که میبینی زمان رو هم از دست دادی و هیچ کار با ارزشی نکردی

مثلا وقتی میخوایم درس بخونیم...هی ذهنمون میگه حالا برو فلان کارو بکن بعد بیا بخون...

خب این نتیجش فقط وقت تلف کردنه

ولی تو باید ذهنت رو تشویق و تنبیه براش قرار بدی و مدیریت کنی

هرکسی هم خودش بهتر میدونه که چه تشویق ها و تنبیه هایی براش مناسب تره.

پس بسم الله بفرما ذهنت رو مدیریت کن...قبل از اینکه امتحانات تموم بشه و تو پشیمون بشی

[amir23451976]

واقعن مرسی که جواب دادین
اگه این مشکلم حل شه هیچی از دنیا نمیخام. بدترین جاش وقتیه میخام تلویزن ببینم همش نفسه میاد تو مخم

[bahar-22]

شاید یه حالت وسواس ذهنی بهتون دست داده قبلا شنیده بودم ذکر یا غفور خیلی خوبه اما نمیدونم به چه تعدادباید بخونی

[amir23451976]

این وسواس فکری درمانی هم داره ؟ بگمونم همونه ذهنم همش درگیرشه
مدام بهش فکر میکنم این زکر چی هست؟استرسم میگیرمu

[رزمریم]

این وسواس فکری درمانی هم داره ؟ بگمونم همونه ذهنم همش درگیرشه
مدام بهش فکر میکنم این زکر چی هست؟استرسم میگیرمu

تنها راهش اینکه ذهنت رو مدیریت کنی

مثلا وقتی این فکرا میاد سراغت به خودت بگو خب که چی؟؟؟ چه فایده ای داره به این چیزا فک کنم جز اینکه وقتمو میگیره و اعصابم خورد میشه

باید خودت کمک کنی به خودت جلوی افکاری که عصبیت میکنه رو بگیری

راهش همینه

مدیریت ذهن و فکرت...تو افسار فکرت رو در دست بگیر

نذار فکرت تو رو در دست بگیره

[amir23451976]

میتونه این وسواس فکری اجبازی هم باشه ؟ پدرم هم این بیماریو داره
این افکار دست من نیست خودشون میان من قبلا هم یه حسایی شبیه این داشتم وبا گزشت زمان خوب شدنممکنه این حسا با گزر زمان خوب شن؟

[شهرام2014]

سلام دوستان
پسری هستم هفده ساله که امسال دقیقا همین موقع امتحانات نهایی دارم
بدبختی من از اولین امتحانمون دینی شروع شد وقتی رفتم که بحوابم همش استرس داشتم چون
ممکنه دیرخوابم بره و فردا هم باید زودبیدار شم اسنرس داشتم که زود خوابم بره و معمولا کمی دیرتر میخابم
درحالت کلی. اونشب خیلی دیرخوابم برد )ساعت 3 ()وساات 5 هم نخوداگاه بیدار شدم و فکر کردم
که من اصلا نخابیدم صبح وقتی از امتحان برگشتم گفتم دیگه خیلی خستمه و راحت خابم میره اما همش فکر این بودم
گه خوابم نره و اسنرس میگرفتم وفتی به مرحله ای که ادم بعدش بخاب میره میره میزسیدم همش میگفتم
مثلا ادم چطوری خابش میره و میگفتم که ا داره خابم میره بعد ظهرم نخابیدم و خوابم مبرد
ازاون روز شبا همش فکر اینم که خوابم نبره یا نخوابم یا مثلا میگم ادم چطوری بخواب میره و اما در بین این مشکل
یه مشکل عجیب و بچگانه پیدا کردم این که همش موقع که دارم هرکاری میکنم به نفس کشیدن فگر میکنم و مثلا میگم نفس
کشیدن ادم چطوری ودکار و اتوماتیک میشه و این خیلی اعصابمو خورد میگنه مثلا دارم تلیویزیون میبینم یهو فکرم میره سمت نغس کشیدن وخودم نفس بکشم بعد که حواسم پرت میشه دوباره یادم بهش میفته و اعصابم خورد میشه و همش فکر میکنم چطور باید نفس بکشم

سلام

پسر گل مطلبت رو خواندم, حالتهایی رو که توصبف میکنی وسواسیه و میتونه مسئله ارثی باشه با توجه به سن و سالت.

عزیز بهترین راه اینه که به یکی از همکاران حاذق روانپزشک ما رجوع کنی.

موفق باشی

سپاس
دکتر

[قیامت]

سلام دوستان
پسری هستم هفده ساله که امسال دقیقا همین موقع امتحانات نهایی دارم
بدبختی من از اولین امتحانمون دینی شروع شد وقتی رفتم که بحوابم همش استرس داشتم چون
ممکنه دیرخوابم بره و فردا هم باید زودبیدار شم اسنرس داشتم که زود خوابم بره و معمولا کمی دیرتر میخابم
درحالت کلی. اونشب خیلی دیرخوابم برد )ساعت 3 ()وساات 5 هم نخوداگاه بیدار شدم و فکر کردم
که من اصلا نخابیدم صبح وقتی از امتحان برگشتم گفتم دیگه خیلی خستمه و راحت خابم میره اما همش فکر این بودم
گه خوابم نره و اسنرس میگرفتم وفتی به مرحله ای که ادم بعدش بخاب میره میره میزسیدم همش میگفتم
مثلا ادم چطوری خابش میره و میگفتم که ا داره خابم میره بعد ظهرم نخابیدم و خوابم مبرد
ازاون روز شبا همش فکر اینم که خوابم نبره یا نخوابم یا مثلا میگم ادم چطوری بخواب میره و اما در بین این مشکل
یه مشکل عجیب و بچگانه پیدا کردم این که همش موقع که دارم هرکاری میکنم به نفس کشیدن فگر میکنم و مثلا میگم نفس
کشیدن ادم چطوری ودکار و اتوماتیک میشه و این خیلی اعصابمو خورد میگنه مثلا دارم تلیویزیون میبینم یهو فکرم میره سمت نغس کشیدن وخودم نفس بکشم بعد که حواسم پرت میشه دوباره یادم بهش میفته و اعصابم خورد میشه و همش فکر میکنم چطور باید نفس بکشم

منم دقیقا مثل خودتم شدید وسواسی هستم البته نه تو نفس کشیدن
به نظرم بیکاری -نداشتن دوست -اجتماعی نبودن -قبول نداشتن خود- اعتماد به نفس کم - باعث این وسواس میشه
من خیلی تلاش میکنم این حالت رو برطرف کنم نمیشه
به نظرم یه حالت کمال گرایی هم هست که باعث وسواس میشه ینی دوست داریم یه کاریو به نحو احسن انجام بدیم و همیشه درگیریم که نکنه جایی اشتباه کنیم
یه ذره ریلکس باش و بزار زمان همه چیو حل کنه
تمرین کن که این فکر رو از امروز از ذهنت دور کنی و به محض اینکه فکر سراغت اومد سریع پاکش کنی چند ثانیه اصلا فکر نکن و بعد به چیزای دیگه فکر کن
وسواسی بد دردیه ولی درمان میشه

[آرش67]

به نظرم بیکاری -نداشتن دوست -اجتماعی نبودن -قبول نداشتن خود- اعتماد به نفس کم - باعث این وسواس میشه

تا اونجا که من می دونم این چیزایی که گفتی نتیجه وسواس و افسردگیه نه علت اون


علت ممکنه ارثی باشه - ممکنه به خاطر ترس باشه - اضطراب - تربیت والدین وسواسی و چیزهای دیگه اگه هست نمی دونم

[قیامت]

تا اونجا که من می دونم این چیزایی که گفتی نتیجه وسواس و افسردگیه نه علت اون


علت ممکنه ارثی باشه - ممکنه به خاطر ترس باشه - اضطراب - تربیت والدین وسواسی و چیزهای دیگه اگه هست نمی دونم

من حسم رو گفتم از دید روانشناس صحبت نکردم
تو خونواده ما کسی وسواسی نیست البته تربیت که میگی خودش یه بحث کلی هست تربیت ما کمال گرایی بوده ینی انجام درست یه کار برامون خیلی مهمه تو خونواده

[آرش67]

انجام درست یه کار برامون خیلی مهمه تو خونواده

به نظرم همین نوعی وسواس هست مطمئن نیستم

[amir23451976]

من تا قبل دینی حالم خوب بود بنظرم فقط مال استرسه استرس شدید
سوال من ایه که با گزشت زمان خوب میشه یا نه؟

[amir23451976]

گزشت زمان خوب میشه؟

[farokh]

اضطراب و استرس همیشه با برخی از فراگیران بویژه دانش‌آموزان در هنگام امتحانات همراه بوده و این عامل موجب می‌شود که دانش‌آموز در عین آمادگی، نتایج مطلوبی بدست نیاورد.

به عقیده کارشناسان، اضطراب و استرس در میان فراگیران و دانش‌آموزانی که به طور نسبی خود را برای روز امتحان آماده می‌کنند، بیشتر دیده می‌شود.

پیروی از یک برنامه منظم و صحیح، آرامش در مکان مطالعه، مطالعه دقیق کتاب‌های درسی و آمادگی درسی دانش‌آموزان در طول سال تحصیلی، از عوامل کاهش اضطراب در دانش‌آموزان است.

چنانچه دانش‌آموزان از نظر روحی خود را برای آزمون آماده کنند، هرگز دچاراین مشکل نمی‌شوند و نتیجه مطلوبی در امتحانات بدست خواهند آورد.

به عقیده صاحب نظران، اگر دانش‌آموزان مهارت‌های مقابله با این استرس‌ها و اضطراب‌ها را فراگیرند، ضریب موفقیت و غلبه برتلاطم‌های روحی در زمان آزمون افزایش می‌یابد.


* هنگام تحویل گرفتن ورقه امتحان، به تمام پرسش‌ها توجه نکنید و پرسش‌ها را به ترتیب و یک به یک جواب دهید و ذهن خود را مشغول سوالاتی که جواب آن‌ها رانمی‌دانید، نکنید.


* پرسش‌ها را به دقت بخوانید و اگر متوجه نشدید دوباره آن را بخوانید و پیش ازاین که به سوالات پاسخ دهید به مفهوم آن خوب توجه کنید.


* زمان امتحان را به تمام پرسش‌هاتقسیم کنید،اگر پرسشی را ندانستید، زمان برای آن صرف نکنید.


* در نوشتن پاسخ‌ها دقت کنید، همیشه یک پاسخ ضعیف و ناقض بهتر از هیچ است.


* در تحویل ورقه امتحانی عجله نکنید و درپایان یک بار، پاسخ‌ها و پرسش ها را بخوانید.


* بااعتماد به نفس و آرامش کامل در صندلی خود قرار بگیرید و به خود تلقین کنید که امتحان ساده‌ای در پیش رو دارید و موفق می‌شوید.


* امتحان را با یاد خدا آغاز کرده و برای آرامش خود، آیه‌ای از قرآن کریم و دعا بخوانید.


* پس از امتحان توقع و انتظار بیش از توانایی خود نداشته باشید.


* پس از هر آزمون، دیگر به آن فکر نکنید و سعی کنید خودتان را برای امتحان بعدی آماده کنید.


* در صورت موفقیت در امتحان خود را تشویق و تمجید کنید.


* عدم موفقیت در یک آزمون به معنای شکست در همه امتحانات نیست و قبل از مقصردانستن دیگران، تلاش کنید به نقاط ضعف خود پی‌برده و در جهت رفع مشکل اقدام کنید.

[رزمریم]

من تا قبل دینی حالم خوب بود بنظرم فقط مال استرسه استرس شدید
سوال من ایه که با گزشت زمان خوب میشه یا نه؟

خب بله قابل حله

اگه خودت بیش از حد بهش بها ندی و بزرگش نکنی

با یه برنامه ریزی درست و مدیریت ذهن!!! ( چندمین باره که میگم ) میتونی درستش کنی

حالا دیگه تصمیم با خودته بخوای چیکار کنی بازم به این افکار ادامه بدی یا جلوشو بگیری و به درست برسی

[amir23451976]

خیلی سعی میکنم مدیریت کنم و بهش بها ندم ولی متاسفانه شبا موقع خواب اشترس
میگریم و نمیتوتم بخوابم و دوباره گنده میشه میره تو زهنم
دیشب فقط 3 ساات خوابیدم همش به این فکر میکنم ادم چطوری میخابه
یا میگم ا داره خابم میره و این موجب میشه نتونم ریلکس کنم و تمزکز کنم واروم باشم
و از خاب ترسیده شدم

[amir23451976]

با تشکر مشکل من اصلا استرس کم گرفتن نمره نبود اصن ده هم میشدم فدای
سرم دلم میخاست کامل بخونم و برسم امتحان بعدیو کامل بخونم واسه همین
موقع خواب همش استرس دلشتم زودخابم بره و بتونم بخابم و از اون شب دیگه
همش موقع خاب بهمین فکر میکنم و نمیتونم ریلکس باشم. وشب روز مث یه وسواس تو فکرمه

[رزمریم]

خیلی سعی میکنم مدیریت کنم و بهش بها ندم ولی متاسفانه شبا موقع خواب اشترس
میگریم و نمیتوتم بخوابم و دوباره گنده میشه میره تو زهنم
دیشب فقط 3 ساات خوابیدم همش به این فکر میکنم ادم چطوری میخابه
یا میگم ا داره خابم میره و این موجب میشه نتونم ریلکس کنم و تمزکز کنم واروم باشم
و از خاب ترسیده شدم

میفهمم

باور کن چیز اصلا عجیبی نیست

منم برا امتحانم همینجوری شده بودم....کنکور ارشد داشتم

شاید در طول روز دو ساعت میخوابیدم

وقتی هم میخواستم بخوابم سخت به خواب میرفتم چون استرسم بالا بود

ولی الان خوبم...اصن نمیدونم کی خوابم میبره

اون لحظه انگار همه چیز عجیب میشه

دقیقا منم همینو به خودم میگفتم که عه انگار دارم میخوابم وحتی با خودم میگفتم چقد باحاله که میدونم دارم میخوابم

اون لحظه رو باید رها کنی...درگیرش نشو...فقط همین.

[amir23451976]

وای مرسی اجرتون باخدا
ایشالا درست میشه
همبن که گفتبن ارومم کرد

[رزمریم]

وای مرسی اجرتون باخدا
ایشالا درست میشه
همبن که گفتبن ارومم کرد

[Name12]

با سلام
دقیقا من مشکل شما دااشتم با مراجعه به چندین روان شناس و روان پزشک خواستم ببینم مشکل حادی هست یا خیر که اصلا چیز مهمی نیست این افکار و استرس به دلیل فکر کردن زیاد هست که استرس هم نقش دارد ک ی جورایی تبدیل به حملات پانیک و وسواس میشه من خودم بدون دارو و روان شناس حالم بهتر کردم تنعا راهشم اینه بهشون فکر نکنید و خودتون سرگرم کنید زیادی هم به خودتون استرس وارد نکنید و از زندگی لذت ببرید همین

[روزبه1]

تنها راهش اینکه ذهنت رو مدیریت کنی

مثلا وقتی این فکرا میاد سراغت به خودت بگو خب که چی؟؟؟ چه فایده ای داره به این چیزا فک کنم جز اینکه وقتمو میگیره و اعصابم خورد میشه

باید خودت کمک کنی به خودت جلوی افکاری که عصبیت میکنه رو بگیری

راهش همینه

مدیریت ذهن و فکرت...تو افسار فکرت رو در دست بگیر

نذار فکرت تو رو در دست بگیره

لطفا شرایطی که خودتون تجربه نکردید مشاوره ندید به هیچ وجه نمیشه افکارت رو کنترل کنی چون افکار منشا در ناخوداگاه داره و کنترل اون ها به صورت هوشیار غیر ممکنه و نتیجه چیزی جز وسواس بیشتر نیست بهتره اون هارو رها کرد تسلیم شد و دوستانه ان هارا مشاهد و درک کرد.سرکوب هر نوع چیزی باعث وسواس بیشتر روی اون موضوع میشه

[روزبه1]

سلام دوستان
پسری هستم هفده ساله که امسال دقیقا همین موقع امتحانات نهایی دارم
بدبختی من از اولین امتحانمون دینی شروع شد وقتی رفتم که بحوابم همش استرس داشتم چون
ممکنه دیرخوابم بره و فردا هم باید زودبیدار شم اسنرس داشتم که زود خوابم بره و معمولا کمی دیرتر میخابم
درحالت کلی. اونشب خیلی دیرخوابم برد )ساعت 3 ()وساات 5 هم نخوداگاه بیدار شدم و فکر کردم
که من اصلا نخابیدم صبح وقتی از امتحان برگشتم گفتم دیگه خیلی خستمه و راحت خابم میره اما همش فکر این بودم
گه خوابم نره و اسنرس میگرفتم وفتی به مرحله ای که ادم بعدش بخاب میره میره میزسیدم همش میگفتم
مثلا ادم چطوری خابش میره و میگفتم که ا داره خابم میره بعد ظهرم نخابیدم و خوابم مبرد
ازاون روز شبا همش فکر اینم که خوابم نبره یا نخوابم یا مثلا میگم ادم چطوری بخواب میره و اما در بین این مشکل
یه مشکل عجیب و بچگانه پیدا کردم این که همش موقع که دارم هرکاری میکنم به نفس کشیدن فگر میکنم و مثلا میگم نفس
کشیدن ادم چطوری ودکار و اتوماتیک میشه و این خیلی اعصابمو خورد میگنه مثلا دارم تلیویزیون میبینم یهو فکرم میره سمت نغس کشیدن وخودم نفس بکشم بعد که حواسم پرت میشه دوباره یادم بهش میفته و اعصابم خورد میشه و همش فکر میکنم چطور باید نفس بکشم

دوست خوبم راستش رو بخوای باهات یکم همزاد پنداری کردم تنها تفاوت اینه که من خیلی شدید تر و طولانی تر از تو این مشکل را دارم میتونی تاپیک منم بخونی

[Xx5431DxX]

سلام دوست عزیز جالب اینه که منم موقع جستجو در یکی از همین سایت ها در مورد وسواس(البته برای من منشأ افسردگی داشت)به نظرات شما برخوردم ولی دریک سایت دیگر چون مطمئن هستم اینجا نبود
وقتی نظر شما رو خوندم منم دقیقا به چیزهایی که گفتی وسواس پیدا کرده بودم حتی که گاهی مجبور بودم نفی عمیق بکشم
حقیقتا از اینکه نظرتو خون ه بودم خیلی پشیمون شده بودم چون بدجور وسواس پیدا کرده بودم
همه دکتری که فک کنی رفتم ولی جواب نداد
دکتر مغزاعصاب
اعصاب روان
حتی آنقدر زندگیم تلخ شده بود که شب ها تنهایی می کنم با دکتر بیمارستان حرف می دم میگفتم چیکار کنم من بالاخره خواهم کرد با این افکار
شب و روزم شده بود تفکر در مورد مرگ همش میگفتم میمیرم
تا اینکه به یک دکتر دیگه رفتم که خیلی پیر بود تو شهرستان مشگین شهر بود خداروشکر همون روز اول که آمپول و قرص نوشته بود من بعد زدن آمپول زبونم باز شد
قرص های ساده ای نوشته بود ولی دکتر بسیار باهوشی بود
یک ماه نشده بود که کامل کامل خوب شدم جوری که اصلا بهش فک نمی‌کردم اونموقع هم که یادم میومد بهش بها نمی‌دادم خیلی راحت
اگر کمکی راهنمایی کسی خواست در خدمتم
اللهم اشفع کل مریض 🤲🌸

[کریمی نسب]

میشه خواهش کنم لطفا دکترشو بهم معرفی کنی خواهش میکنم

[Xx5431DxX]

سلام
اسم دکتر آقای محسن جوادی تو شهرستان مشگین شهر هستن
خیلی معروف هستن از هرکسی بپرسین میگن آدرسش مطبشون هم تو کوچه برق هست
همسایه ای داشتیم ک دخترش اصلا نمیتونست راه بره رفت پیش همین دکتر الحمدلله الان کاملا خوب شده درحالی که رفته بود تهران تبریز جواب نگرفته بود
خداوند طول عمرش و زیاد کنه فقط همینو میتونم بگم
درضمن من خودم مجددا بازم درمان رو شروع کردم چون یکسال قطع کرده بودم مجددا اون افکار اذیتم میکرد من فکر میکردم این بیماری نیست و فقط تقصیر افکارمونه ولی درحالیکه دکتر گفت ی نوع بیماریه
داروهای ک‌ تجویز می‌کنه کمک می‌کنه ب افکارت ک استرس وو اضطراب نمی‌گیری دیگه
در ضمن شما چجوری میشین دقیقا شاید بتونم راهنمایی کنم واقعا تجربه خیلی بدیه خدا نصیب دشمنانم هم نکنه

[کریمی نسب]

سلام
اسم دکتر آقای محسن جوادی تو شهرستان مشگین شهر هستن
خیلی معروف هستن از هرکسی بپرسین میگن آدرسش مطبشون هم تو کوچه برق هست
همسایه ای داشتیم ک دخترش اصلا نمیتونست راه بره رفت پیش همین دکتر الحمدلله الان کاملا خوب شده درحالی که رفته بود تهران تبریز جواب نگرفته بود
خداوند طول عمرش و زیاد کنه فقط همینو میتونم بگم
درضمن من خودم مجددا بازم درمان رو شروع کردم چون یکسال قطع کرده بودم مجددا اون افکار اذیتم میکرد من فکر میکردم این بیماری نیست و فقط تقصیر افکارمونه ولی درحالیکه دکتر گفت ی نوع بیماریه
داروهای ک‌ تجویز می‌کنه کمک می‌کنه ب افکارت ک استرس وو اضطراب نمی‌گیری دیگه
در ضمن شما چجوری میشین دقیقا شاید بتونم راهنمایی کنم واقعا تجربه خیلی بدیه خدا نصیب دشمنانم هم نکنه

میشه ایمیلتونو بدی بعد بیایم خصوصی صحبت کنیم
خیلی راحت تره تو واتساپ یا اینستا باهم حرف بزنیم
دقیقا همین حرفای شما مشکل منم هست

[کریمی نسب]

میشه ایمیلتونو بدی بعد بیایم خصوصی صحبت کنیم
خیلی راحت تره تو واتساپ یا اینستا باهم حرف بزنیم
دقیقا همین حرفای شما مشکل منم هست

راستی ممنونم بابت توضیحاتت امیدوارم زودتر خوب شیم همینکه همدرد پیدا میکنیم خودش کلی کمک میکنه

[Xx5431DxX]

دوست عزیز من از این سایت سر در نمیارم اصلا نمی‌دونم اینجا باید پیام بزارم یا نه
این آیدی تلگراممه خوشحال میشم کمک کنم
Xx5431DxX
ایمیل
saeid.imani2014@gmail.com

[کریمی نسب]

دوست عزیز من از این سایت سر در نمیارم اصلا نمی‌دونم اینجا باید پیام بزارم یا نه
این آیدی تلگراممه خوشحال میشم کمک کنم
Xx5431DxX
ایمیل
saeid.imani2014@gmail.com

دست گلت درد نکنه الان پیام میدم

[mmobii]

منم دقیقا الان همینطوری شدم .نمیدونم باید چیکار کنم☹️

[mmobii]

دوست خوبم راستش رو بخوای باهات یکم همزاد پنداری کردم تنها تفاوت اینه که من خیلی شدید تر و طولانی تر از تو این مشکل را دارم میتونی تاپیک منم بخونی

شما بهتر شدی؟ سر این قضیه
ممنون میشم بگی چجوری🤦🏼‍♀️