از بچه گی یه مسیر اشتبه بگیری و بری و همیشه تو ذهنت اون مسیر رو برا خودت تصور کنی و هرچی سنت بالاتر بره ببینی که همه اونایی که فکر کردی شده الان دیگه نخوای اما وقتی راهه برگشتی نداری جیکار باید بکنی ؟ میدونی باید بمیری اما نمیری با قرص سرپا بمونی و روز به روز تو باتلاقی که برا خودت دوروس کردی غرق بشی چی کار باید بکنی ؟ ؟ ؟ وقتی حتی میگی خدا هم باهام کاری نداره و باید بشه هرچی که قراره بشه و تباهی ........