نمایش نتایج: از 1 به 21 از 21

موضوع: وسواس فکری عملی

5296
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7534
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    7
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    وسواس فکری عملی

    بعد نوشت: میدونم متنش خیلی زیاد شد. خودم وقتی پستای اینجارو میخوندم میگفتم چرا پرسشگرا سعی نمیکنن کوتاه و خلاصه حرف بزنن ولی وقتی شخصا اقدام به نوشتن کردم دیدم که چقدر دشواره این کار پس امیدوارم دوستان حصله بخرج بدن و کامل بخوننش


    اول مشخصات رو میگم،مذکر 18 ساله
    حتی درست نمیدوم از کجا شرو کنم
    مشکل اینه که من بخاطر وجوده انبوهی از مشکلات در زندگی که هم زندگی رو برام بسیار دشوار کرده و هم باعث شده شخص خودم حدعقل مثل یک ادم نرمال نباشم قصد مراجعه به روانشناس رو دارم!
    ولی بدبختی ای که حتی با این مسئله هم بوجود اومده چندینو چند مورده که شرحش میدم
    1.این بار اولم نیست که به مشاور مراجعه میکنم و درواقع یه فرد اماتور نیستم. قبل مراجعه به شخص فعلی به یه آقایی مراجعه میکردم که به درد هر غلطی میخورد الا مشاوره دادن. کل مسائلیی رو که مطرح میکردم دیکته میکرد توی یک کاغذ و بعد از این که در حدود 800 900 تومن پول ویزیت گرفت و حرفهای من رو دیکته کرد گفت خب اقا جان من دیگه مشکلی توی تو نمیبینم برو خونتون که خوب شدی :| . بی پدر یکی از مشکلات من رو هم داد به یه ستونی از روزنامه ی حوادث که باعث تنفره شدیده من از اون شخصه فلان شده شد . قبل اون هم به یه چند تا مددکار و مشاور دیگه مراجعه کرده بودم که مال چند ساله قبلش بوده که صرفا جهت اطلاع گفتم. خب همونطور که گفتم پس یه مشکلم اینه که پول میلیونی برای ویزیت با روانشناس ها شده . این اخرین شخص هم که یه خانومه هم یه مقدار بهتر از افراد قبلی به نظر میرسه ولی تا اینجای کار که نزدیک ده جلسه باهاش ویزیت داشتم تغییر خاصی تو زندگیم نمیبینم! دیگه نمیدونم چیکار کنم.از جهت مالی واقعا توی مزیقه ایم و توان پرداخت پیش از این هم دیگه واقعا صلب شده. این مشاور هم که از جهت فاصله 200ک.م از من دورتره و سختی های حملو نقل هم یه بخش ماجراست! مشکلات من هم ریشه ایه و یکی دوتا نیستو حتی خواب و خراک رو هم ازم گرفته! یه مدت گفتم ولش کن دیگه مشاور هم نمیرم من سخت گرفتم مشکلاتم درست میشه خودش. ولی وقتی یه بررسی کردم متوجه شدم که دو تا چیز این تصورم رو مردود میکنه. یک این که دیدم که الان سال هاست به لطف این مشکلات اسیبهای زیادی دیدم و با گذر زمان بدتر هم میشه چون تجربه ثابت کرده.دو هم این که وقتی افرادی رو که دارای اختلالات و مشکلات روانی و این چنینی در زندگیشون هستن و چند ده سالی هم از من بیشتر سن دارن رو وقتی بررسی کردم دیدم که همشون تو زندگی بدجوری زمین خوردن و نصف عمرشون هم تلف شده وو هیچی نشدن درنتیجه فهمیدم که اگر با این تصور که گذر زمان همه چی رو درست میکنه ادامه بدم عمر رو از دست میدم و همه چیز هم مثل سرطان بدتر میشه فقط
    2.. همونطور که گفتم بعد از تقریبا ده جلسه مشاوره با این شخص حتی نیمی از مسائلم هم اینطور که میبینم حل نشده و رو چاه نفت هم نشستم که ده جلسه دیگه هم ادامه بدم.. ویل واقعا مشکلات زندگیم زمین گیرم کرده و موندم چیکارکنم
    تا اینجا مشکلات مالی و وجود مسائل زیاد اشکار شد
    3. یه مشکل دیگه هم برای مشاوره با مشاور دارم اون هم این که یه وقتایی دلم میخواد یه سری مسائل رو به مشاور بگم،یه وقت هایی هم نمیخواد.ببینید درواقع یه بخش نه چندان کوچیکی از مشکلاتم مسائل جنسیه که یجورایی باید بگم خجالت میکشم مطرحش کنم. شاید چون طرف هم خانومه و نصف اعضای اون کیلینیک ائم از دوستان و منشی این شخص هم خانوم هستن یه مقدار به این مسئله دامن میزنه! منوسواس فکری عملی هم دارم که با ادغام شدنش با این معزلات جنسی یه چیز خیلی دستوپاگیرو بیچاره کننده ای ازاب در اومده :| .حتی گاهی این مسائل جنسی رو حقیر قلم داد میکنم و میگم که من الکی بزرگش کردم چیز خصای نیستن ولی باز میبینم که نه واقعا مشکلات مهمین و بین این که بالاخره مهم هستن یا نه میمونمو سر درد میگیرم :| (همون سرت میگه به دلت گوش کن دلت میگه به سرت) همونطور که یک بار هم گفتم یه چیزی مثل خجالت و تعذب هم مانع این میشه که این مشکلات رو عنوان کنم . حتی وقتی هم این شخص خودش یه سوالایی میپرسه به دلیل همین مسئله ی خجالت گاهی اطلاعات درست هم حتی بهش نمیدم و این هم کار رو بدتر از بد میکنه!




    تاجایی که خاطرم هست مشکلاتم(در زمینه ی مشاوه با روانشناس) همینا بود .اساتید اگر حتما همش رو با دقت بخونن و به 3 تاش هم پاسخ بدن و بگن که چیکار باید بکنم واقعا عالی میشه! واقعا دیگه خودم موندم چیکار کنم و هیچی به فکرم نمیرسه. بعد این همه مشاور عوض کردنو معارفه و هزینه وو اینا دیگه واقعا موندم!




    دوستان دیگه وقتی ندارم فردا صبح باید مراجعه کنم چون وقت گرفتم و باید تا اخر امشب یه راهی پیدا کنم

  2. 3 کاربران زیر از zion بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    خب همیشه تاکید میشه به مشاوری متعهد مراجعه بشه چون این تعهده که میتونه مرزی بین

    این مشاور و مشاورای که شما مراجعه کردید باشه ... به هرحال ...

    احساس یک سردرگمی در شما هست که نشون میده هدفی در زندگی نداری چون به چیزی علاقه نداشتی

    اگه بتونی براساس علاقه ات هدفی مشخص رو تعیین کنی ...

    وجود شما برای رسیدن به اون نیاز به برنامه ریزی خواهد داشت ... برنامه ریزی میتونه شمارو از این پراکندگی خارج کنه ...

    از طرفی این وسواستون بخاطر اینه که یخوایت کاراتونو بدون نقص انجام بدید .. نوعی کمالگرایی ...

    خب اگه قرار بود گذشتگان کاریو که انجام میدن درست و بدون نقص باشه مسلما" تا الان هنوز چیزی اختراع نشده بود

    و دیگه اینکه شما اونقدر به مشکلتون فکر کردید که تبدیل به سدی از تلقین در برابر شما شده

    ولی درمان اختلال وسواس اجباری از جمله درمان وسواس فکری شامل سه مرحلهٔ روان‌درمانی شناختی رفتاری...

    رفتاردرمانی و دارودرمانی است. درمانهای رفتاری اختلال وسواس اجباری شامل پیشگیری از عادات و رویارویی است...

    در مرحلهٔ پیشگیری از عادات، یک متخصص به فرد بیمار مبتلا به OCD کمک می‌کند

    تا در بازه‌های زمانی طولانی و طولانی‌تری از رویارویی با شرایط استرس‌زایی قرار بگیرد

    که در آن احساس اجبار برای انجام کاری را می‌کند که استرس و اضطراب او را از بین می‌برد.

    در این شرایط، بیمار اصطلاحاً با خود درگیر می‌شود و هرچه قدر که زمان می‌گذرد

    و او بیشتر به انجام آن کار احساس نیاز می‌کند، او همچنان در مقابل میل وسواسیایستادگی می‌کند

    تا مرحله‌ای که دیگر هیچ اجباری برای انجام آن کار خاص احساس نکند.


    به گفتهٔ پژوهشگران و پزشکان، درمان رویارویی و پیشگیری از پاسخ در یک فرایند ۲۰ تا ۹۰ دقیقه‌ای اتفاق می‌افتد

    و احساس اجبار برای انجام کاری که از اضطراب جلوگیری می‌کند، حداکثر ۹۰ دقیقه به طول می‌انجامد

    در نتیجه بیمار در صورتی که بتواند ۹۰ دقیقه در برابر فکر وسواسی خود مقابله کند،

    بر بخش اعظمی از بیماری خود غلبه کرده است.

    درمان دارویی برای اختلال وسواس اجباری نیز یکی از مراحل مهم در فرایند بهبودی بیمار است....

    برای درمان اختلال وسواس اجباری از داروهایی در گروه Selective Serotonin Reuptake Inhibitor (SSRI)

    استفاده می‌شود....

    این داروها که اصطلاحاً آنها را مهارکنندهٔ انتخابی بازجذب سروتونین می‌نامیم،

    مقدار ترشح سروتونین در مغز را افزایش می‌دهند...

    در مغز بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری، سروتونین بسیار کمی ترشح می‌شود ...

    و یا مقدار ترشح شده توسط عصب‌های presynaptic جذب و نابود می‌شود...


    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    نقل قول نوشته اصلی توسط zion نمایش پست ها
    بعد نوشت: میدونم متنش خیلی زیاد شد. خودم وقتی پستای اینجارو میخوندم میگفتم چرا پرسشگرا سعی نمیکنن کوتاه و خلاصه حرف بزنن ولی وقتی شخصا اقدام به نوشتن کردم دیدم که چقدر دشواره این کار پس امیدوارم دوستان حصله بخرج بدن و کامل بخوننش


    اول مشخصات رو میگم،مذکر 18 ساله
    حتی درست نمیدوم از کجا شرو کنم
    مشکل اینه که من بخاطر وجوده انبوهی از مشکلات در زندگی که هم زندگی رو برام بسیار دشوار کرده و هم باعث شده شخص خودم حدعقل مثل یک ادم نرمال نباشم قصد مراجعه به روانشناس رو دارم!
    ولی بدبختی ای که حتی با این مسئله هم بوجود اومده چندینو چند مورده که شرحش میدم
    1.این بار اولم نیست که به مشاور مراجعه میکنم و درواقع یه فرد اماتور نیستم. قبل مراجعه به شخص فعلی به یه آقایی مراجعه میکردم که به درد هر غلطی میخورد الا مشاوره دادن. کل مسائلیی رو که مطرح میکردم دیکته میکرد توی یک کاغذ و بعد از این که در حدود 800 900 تومن پول ویزیت گرفت و حرفهای من رو دیکته کرد گفت خب اقا جان من دیگه مشکلی توی تو نمیبینم برو خونتون که خوب شدی :| . بی پدر یکی از مشکلات من رو هم داد به یه ستونی از روزنامه ی حوادث که باعث تنفره شدیده من از اون شخصه فلان شده شد . قبل اون هم به یه چند تا مددکار و مشاور دیگه مراجعه کرده بودم که مال چند ساله قبلش بوده که صرفا جهت اطلاع گفتم. خب همونطور که گفتم پس یه مشکلم اینه که پول میلیونی برای ویزیت با روانشناس ها شده . این اخرین شخص هم که یه خانومه هم یه مقدار بهتر از افراد قبلی به نظر میرسه ولی تا اینجای کار که نزدیک ده جلسه باهاش ویزیت داشتم تغییر خاصی تو زندگیم نمیبینم! دیگه نمیدونم چیکار کنم.از جهت مالی واقعا توی مزیقه ایم و توان پرداخت پیش از این هم دیگه واقعا صلب شده. این مشاور هم که از جهت فاصله 200ک.م از من دورتره و سختی های حملو نقل هم یه بخش ماجراست! مشکلات من هم ریشه ایه و یکی دوتا نیستو حتی خواب و خراک رو هم ازم گرفته! یه مدت گفتم ولش کن دیگه مشاور هم نمیرم من سخت گرفتم مشکلاتم درست میشه خودش. ولی وقتی یه بررسی کردم متوجه شدم که دو تا چیز این تصورم رو مردود میکنه. یک این که دیدم که الان سال هاست به لطف این مشکلات اسیبهای زیادی دیدم و با گذر زمان بدتر هم میشه چون تجربه ثابت کرده.دو هم این که وقتی افرادی رو که دارای اختلالات و مشکلات روانی و این چنینی در زندگیشون هستن و چند ده سالی هم از من بیشتر سن دارن رو وقتی بررسی کردم دیدم که همشون تو زندگی بدجوری زمین خوردن و نصف عمرشون هم تلف شده وو هیچی نشدن درنتیجه فهمیدم که اگر با این تصور که گذر زمان همه چی رو درست میکنه ادامه بدم عمر رو از دست میدم و همه چیز هم مثل سرطان بدتر میشه فقط
    2.. همونطور که گفتم بعد از تقریبا ده جلسه مشاوره با این شخص حتی نیمی از مسائلم هم اینطور که میبینم حل نشده و رو چاه نفت هم نشستم که ده جلسه دیگه هم ادامه بدم.. ویل واقعا مشکلات زندگیم زمین گیرم کرده و موندم چیکارکنم
    تا اینجا مشکلات مالی و وجود مسائل زیاد اشکار شد
    3. یه مشکل دیگه هم برای مشاوره با مشاور دارم اون هم این که یه وقتایی دلم میخواد یه سری مسائل رو به مشاور بگم،یه وقت هایی هم نمیخواد.ببینید درواقع یه بخش نه چندان کوچیکی از مشکلاتم مسائل جنسیه که یجورایی باید بگم خجالت میکشم مطرحش کنم. شاید چون طرف هم خانومه و نصف اعضای اون کیلینیک ائم از دوستان و منشی این شخص هم خانوم هستن یه مقدار به این مسئله دامن میزنه! من وسواس حاد فکری عملی هم دارم که با ادغام شدنش با این معزلات جنسی یه چیز خیلی دستوپاگیرو بیچاره کننده ای ازاب در اومده :| .حتی گاهی این مسائل جنسی رو حقیر قلم داد میکنم و میگم که من الکی بزرگش کردم چیز خصای نیستن ولی باز میبینم که نه واقعا مشکلات مهمین و بین این که بالاخره مهم هستن یا نه میمونمو سر درد میگیرم :| (همون سرت میگه به دلت گوش کن دلت میگه به سرت) همونطور که یک بار هم گفتم یه چیزی مثل خجالت و تعذب هم مانع این میشه که این مشکلات رو عنوان کنم . حتی وقتی هم این شخص خودش یه سوالایی میپرسه به دلیل همین مسئله ی خجالت گاهی اطلاعات درست هم حتی بهش نمیدم و این هم کار رو بدتر از بد میکنه!




    تاجایی که خاطرم هست مشکلاتم(در زمینه ی مشاوه با روانشناس) همینا بود .اساتید اگر حتما همش رو با دقت بخونن و به 3 تاش هم پاسخ بدن و بگن که چیکار باید بکنم واقعا عالی میشه! واقعا دیگه خودم موندم چیکار کنم و هیچی به فکرم نمیرسه. بعد این همه مشاور عوض کردنو معارفه و هزینه وو اینا دیگه واقعا موندم!




    دوستان دیگه وقتی ندارم فردا صبح باید مراجعه کنم چون وقت گرفتم و باید تا اخر امشب یه راهی پیدا کنم
    سلام

    عزیز تو همه چی گفتی از آفتاب و مهتاب بجز بیماریت!!!!! شما وقتی سر درد داری میری پهلوی پزشگ میگی سرم درد میکنه(پیشانی-طرفین ویا...) .

    اولا کی تشخیص وسواس داده؟ چند مدته درگیری؟ حالاتتو تعریف کن؟ سابقه در خانواده؟ دارو هم میخوردی یا خیر؟ لطفا از توضیحات اضافه نیز بپرهیز.

    لطفا نقل قول.سپاس

  6. 4 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7501
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    سلام . اولا این که مشاور در واقع پزشک شماست و باید صادقانه باهاش صحبت کنی بدون خجالت و حتی اگر نمی تونی می شه از قبل براش بنویسی و روز مشاوره بهش بدی تا آروم آروم باهاش راحت تر بشی. در مورد مسطله که فکر می کنم تمایلات شدید جنسی باشه فکر می کنم بایدد خودت برای خودت شرایط ترک را فراهم کنی و در این موارد که بسیار خصوصی و در کشور ما بازگو کردنش سخته باید خود درمانی کنی و سعی کن به این مسائل فکر هم نکنی و هیچ مسئله تحریک آمیزی برای خودت بوجود نیاری . سعی کن ورزش کنی و کتاب بخونی . فکر می کنم باید خودت به خودت کمک کنی . هیچ کس تا تو نخوای نمی تونه کمکت کنه . گرفتی ؟

  8. کاربران زیر از n.r بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7403
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    سلام کاش مشکلت رو میگفتی شاید اینجا میتونستیم کمک کنیم اما در هر حال به نظر من بعضی از مشکلات هستند که به نظر خیلی بزرگ میان ولی وقتی با یکی در موردشون صحبت میکنیم خود به خوذ بدون اینکه حتی اون طرف کمکی کرده باشه با گفتن حل میشن مثلا من خیلی وقتا شده ی سوال درسی برام پیش اومده و وقتی پرسیدم خودم به جواب رسیدم به نظر من اون مشکلت رو بی پروا مطرح کن حتی از نظر من بهترین مشاورز و همدرد خانواده ادمه پس بهشون بگو اونا دلسوزتر از هر کسی برای تو هستند

  10. کاربران زیر از ارزو22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7092
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 9 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    تا اونجا که من متوجه شدم شما با خودت هم رودر وایسی داری آدم برای چی به نظرت میره پیش روانشناس؟برای اینکه در مورد مشکلش صحبت کنه وآروم بشه تا بلکه راهی هم پیدا کنه اگر این همه خرج کردی وپول ویزیت دادی به جایی نرسیدی برای این است که راحت حرفات رو نزدی اول اینکه پیش مشاور جنس مخالف نرو چون این خودش مانع از صحبت کردن شما با ایشان میشه .دوم اینکه با خودت حل کن این مسئله رو که میخواهی مشکلت حل بشه یا نه اگر میخواهی پس باید همه چیز رو به مشاور بگی تا بتونی درست نتیجه بگیری وبدون هیچ کس از احوال ما به خودمان آگاهتر نیست پس تا زبان باز نکنیم کسی واقعیت زبان دل ما رو نمیدونه .پس تلاشتو بکن هیچ مشکلی حل ناشدنی نیست

  12. کاربران زیر از eshgh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    سلام
    چون دعوت کرده بودید به رسم ادب اومدم
    ترجیح میدادم نظری ندم به خاطر اینکه خیلی خوب متوجه داستانتون نشدم
    فقط یه نکته رو میتونم بگم معمولا افرادی که وسواس فکری دارن افرادی هستند کمال طلب و ریز بین
    این چیزی که شما درباره مسائل جنسی عنوان کردید (البته من نمیدونم چیه چون درباش چیزی نگفتید) اما ممکنه برای خیلی ها اتفاق بیافته اما معمولا افراد وسواسی خیلی روی هر چیزی که براشون مسئله باشه زوم میکنن نقاط کوچیک رو بزرگ میکنن ، مدام چکش میکنن و بعد هم ناراحت میشن که چرا نمیتونن ازش خلاص شن
    من بهتون توصیه میکنم دربارش با متخصصی که مراجعه میکنید صحبت کنید
    رازداری یک اصل بینادی هست در روانشناسی
    و مسائل جنسی یک چیز عادی برای روانشناسها
    اگر خیلی حساس هستید یک قسمتی رو بگید ببینید چطور باهاش برخورد میکنه اون متخصصی که بهش مراجعه کردید
    یه سوال که ازتون داشتم اینه میدونید با چه رویکردی کار میکنن کسی که بهش مراجعه کردید؟ یا اینکه در طول این مدتی که مراجعه کردید چه کارهای انجام دادن ایشون؟

  14. کاربران زیر از yahoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6608
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    15
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    من متوجه نشدم چرابرایمن پیام اومدکه به اینحادعوت شدم برای حل یک مشکل،البته شخصی بنامzionفرستاده بود؟درست متوجه نشدم!!!

  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6608
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    15
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    الان دیدمyahooهم دعوت شده...چرافکرکردیدمن متونم کمک کنم جنابzion??بهرحال دقیقامثل یاهواصلامتوجه مطلب نشدم

  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6486
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    42
    تشکر شده 125 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب همیشه تاکید میشه به مشاوری متعهد مراجعه بشه چون این تعهده که میتونه مرزی بین

    این مشاور و مشاورای که شما مراجعه کردید باشه ... به هرحال ...

    احساس یک سردرگمی در شما هست که نشون میده هدفی در زندگی نداری چون به چیزی علاقه نداشتی

    اگه بتونی براساس علاقه ات هدفی مشخص رو تعیین کنی ...

    وجود شما برای رسیدن به اون نیاز به برنامه ریزی خواهد داشت ... برنامه ریزی میتونه شمارو از این پراکندگی خارج کنه ...

    از طرفی این وسواستون بخاطر اینه که یخوایت کاراتونو بدون نقص انجام بدید .. نوعی کمالگرایی ...

    خب اگه قرار بود گذشتگان کاریو که انجام میدن درست و بدون نقص باشه مسلما" تا الان هنوز چیزی اختراع نشده بود

    و دیگه اینکه شما اونقدر به مشکلتون فکر کردید که تبدیل به سدی از تلقین در برابر شما شده

    ولی درمان اختلال وسواس اجباری از جمله درمان وسواس فکری شامل سه مرحلهٔ روان‌درمانی شناختی رفتاری...

    رفتاردرمانی و دارودرمانی است. درمانهای رفتاری اختلال وسواس اجباری شامل پیشگیری از عادات و رویارویی است...

    در مرحلهٔ پیشگیری از عادات، یک متخصص به فرد بیمار مبتلا به OCD کمک می‌کند

    تا در بازه‌های زمانی طولانی و طولانی‌تری از رویارویی با شرایط استرس‌زایی قرار بگیرد

    که در آن احساس اجبار برای انجام کاری را می‌کند که استرس و اضطراب او را از بین می‌برد.

    در این شرایط، بیمار اصطلاحاً با خود درگیر می‌شود و هرچه قدر که زمان می‌گذرد

    و او بیشتر به انجام آن کار احساس نیاز می‌کند، او همچنان در مقابل میل وسواسیایستادگی می‌کند

    تا مرحله‌ای که دیگر هیچ اجباری برای انجام آن کار خاص احساس نکند.


    به گفتهٔ پژوهشگران و پزشکان، درمان رویارویی و پیشگیری از پاسخ در یک فرایند ۲۰ تا ۹۰ دقیقه‌ای اتفاق می‌افتد

    و احساس اجبار برای انجام کاری که از اضطراب جلوگیری می‌کند، حداکثر ۹۰ دقیقه به طول می‌انجامد

    در نتیجه بیمار در صورتی که بتواند ۹۰ دقیقه در برابر فکر وسواسی خود مقابله کند،

    بر بخش اعظمی از بیماری خود غلبه کرده است.

    درمان دارویی برای اختلال وسواس اجباری نیز یکی از مراحل مهم در فرایند بهبودی بیمار است....

    برای درمان اختلال وسواس اجباری از داروهایی در گروه Selective Serotonin Reuptake Inhibitor (SSRI)

    استفاده می‌شود....

    این داروها که اصطلاحاً آنها را مهارکنندهٔ انتخابی بازجذب سروتونین می‌نامیم،

    مقدار ترشح سروتونین در مغز را افزایش می‌دهند...

    در مغز بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری، سروتونین بسیار کمی ترشح می‌شود ...

    و یا مقدار ترشح شده توسط عصب‌های presynaptic جذب و نابود می‌شود...


    این گفته درست است: داروهایی که حاوی سروتونین هستند، مانع از تمرکز فرد میشوند و بی قراری بهمراه داره. یعنی فرد نمیتونه یکجا آرام بشینه و نیاز به راه رفتن و حرف زدن داره.

  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7534
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    7
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    تک تک دوستانی که پست گذاشتند

    دوستان پاسخ تک تکتون رو دادم با نقل قول و پاسخ های جامع و شفاف کننده ای هم بود.. ولی با یه حرکت اشتباه موس(drage) همشون پاک شد و نتیجه ی تایپ و تلاش فکریه یه ساعته ی من راحت حرووم شد! یه ذره امید هم پیدا کرده بودم که اونم لای تلاشم پرید و الان خیلی خودم رو کنترل کردم که هرچی از دهنم بیرون میاد رو بار این اتفاقه اشغاله بی پدر نکنم
    من یه بار دیگه خیلی کلی و خلاصه متن پیشین رو عنوان میکنم .. تک تک دوستانی که پست گذاشتن امیدوارم این پست رو بخونن و نظراتشون رو بگن
    اول این که باید بگم مشکل من اینه که میخوام با مشاور برای رفع مشکلات زندگی (که الان اینجا و در این تاپیک نمیخوام طرحشون کنم تا موضوع پیچیده نشه) میخوام به روانشناس مراجعه کنم اما با همین کار هم یه سری مسئله دارم !توی دو تا مورد راحت خلاصه اش میکنم

    1. این که نمیتونم برخی مشکلات رو عنوان کنم، مثلا راجب همین مسائل جنسیش خجالت باعث میشه درستو کامل مطلب رو به مشاور ادا نکنم!یکی از دوستان به نکته ی کلیدی ای اشاره کرد در تکستم اشاره کرد ک بهتره به مشاور جنس مخالف رجوع نشه. راستش این فرد رو هم با معرفیه یکی از دوستانه خانواده معرفی کرد که خب شخص بدی هم نیست و راستش از سایر اشخاصی که دیدم بهتره؛برای تغییر مشاور هم دیر شده چون هم باس خوبشو پیدا کرد و هم این شخص از کل جیکو پیک زندگی من اگاهی داره و اشنا شده .
    درادامه ، یا مثلا ممکنه یه مسئله ای رو حس کنم بی اهمیته و تصور کنم طرح کردنش پیش این شخص باعث میشه که یجورایی هم نزد اون و هم نزد خودم مسخره بنظر بیام . به خودم میگم " برو بابا توام خودتو گرفتی؛ این مسئله که میخوای بهش بگی که چیزی نیست،چرا از کاه کوه میسازی ؟" ولی بعدتر میفهمم که نه مسئله جدی تر از این حرف هاست و من بخاطر طرز فکر غلطم مشکلم رو با شخص مشاور درمیون نگذاشتم.یا اگر هم گذاشتم کامل با جزیات نبوده.
    پس تا اینجا دو تا مشکل اساسی داشتم:

    1. همون خجالت. که گاهی باعث میشه مسائل رو حتی ناقص و با سانسور طرح کنم.درواقع طبق گفته یکی از دوستان به یه بی پروایی احتیاج دارم که نمیدونم چطوری باید کسبش کنم تا با استواری مسئله رو بی کمو کسر و با رسا ترین صدای ممکن به میز طرف بکوبم
    2. تصور این که برخی موضوعاتی که لازمه با فرد درمیون گذاشته بشه در نظرم حقیر و کم اهمیت (بیشتر برای دیگران) جلوه میکنه

    2.یه مسئله دیگه ای هم هست اونم اینکه،مسائل خیلی زیادن و چطوری همه ی این مسائل رو سریعا با مشاور در میان بزارم تا سریعا کار تموم بشه. من اصلا توان تکرر مراجعت رو ندارم!از جهت مالی؛مسافت و.. ممکن نیست واقعا و باید سریعا تو یه جلسه ی دیگه همه چی حل بشه.. من همینطوریش چندین جلسه میتینگ داشتم..
    درسته مشاور هم کارش اینه ولی این چند وقت بیشترپیرامون مسائل روانی صحبت شد و طرف شفاف سازی میکرد تا این که بخواد راه کار بده!واقعا نمیدونم چیکار کنم.. میتونید بهم بگیدچطور توی یه جلسه ی عاطی که فردا صبح اول وقت برگذار میشه جطوری همه ی مشکلات رو مطرح کنم و راه حل بگیرم؟؟ مشکل اصلیم اینه چون دیگه وقتی هم نیست!

    همونطور که در ابتدا گفتم متاسفانه نقل قول دوستان که اختصاصی جواب داده بودم به طرز تراژدیکی حذف شد و مجدد این خلاصه رو نوشتم. امیدوارم همه دوستان مطالعه اش کنن

  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5901
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    247
    تشکر شده 46 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    Exclamation پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    It's not possible!!to 1jalase!!!delet khoshehaa

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    نقل قول نوشته اصلی توسط zion نمایش پست ها
    تک تک دوستانی که پست گذاشتند

    دوستان پاسخ تک تکتون رو دادم با نقل قول و پاسخ های جامع و شفاف کننده ای هم بود.. ولی با یه حرکت اشتباه موس(drage) همشون پاک شد و نتیجه ی تایپ و تلاش فکریه یه ساعته ی من راحت حرووم شد! یه ذره امید هم پیدا کرده بودم که اونم لای تلاشم پرید و الان خیلی خودم رو کنترل کردم که هرچی از دهنم بیرون میاد رو بار این اتفاقه اشغاله بی پدر نکنم
    من یه بار دیگه خیلی کلی و خلاصه متن پیشین رو عنوان میکنم .. تک تک دوستانی که پست گذاشتن امیدوارم این پست رو بخونن و نظراتشون رو بگن
    اول این که باید بگم مشکل من اینه که میخوام با مشاور برای رفع مشکلات زندگی (که الان اینجا و در این تاپیک نمیخوام طرحشون کنم تا موضوع پیچیده نشه) میخوام به روانشناس مراجعه کنم اما با همین کار هم یه سری مسئله دارم !توی دو تا مورد راحت خلاصه اش میکنم

    1. این که نمیتونم برخی مشکلات رو عنوان کنم، مثلا راجب همین مسائل جنسیش خجالت باعث میشه درستو کامل مطلب رو به مشاور ادا نکنم!یکی از دوستان به نکته ی کلیدی ای اشاره کرد در تکستم اشاره کرد ک بهتره به مشاور جنس مخالف رجوع نشه. راستش این فرد رو هم با معرفیه یکی از دوستانه خانواده معرفی کرد که خب شخص بدی هم نیست و راستش از سایر اشخاصی که دیدم بهتره؛برای تغییر مشاور هم دیر شده چون هم باس خوبشو پیدا کرد و هم این شخص از کل جیکو پیک زندگی من اگاهی داره و اشنا شده .
    درادامه ، یا مثلا ممکنه یه مسئله ای رو حس کنم بی اهمیته و تصور کنم طرح کردنش پیش این شخص باعث میشه که یجورایی هم نزد اون و هم نزد خودم مسخره بنظر بیام . به خودم میگم " برو بابا توام خودتو گرفتی؛ این مسئله که میخوای بهش بگی که چیزی نیست،چرا از کاه کوه میسازی ؟" ولی بعدتر میفهمم که نه مسئله جدی تر از این حرف هاست و من بخاطر طرز فکر غلطم مشکلم رو با شخص مشاور درمیون نگذاشتم.یا اگر هم گذاشتم کامل با جزیات نبوده.
    پس تا اینجا دو تا مشکل اساسی داشتم:

    1. همون خجالت. که گاهی باعث میشه مسائل رو حتی ناقص و با سانسور طرح کنم.درواقع طبق گفته یکی از دوستان به یه بی پروایی احتیاج دارم که نمیدونم چطوری باید کسبش کنم تا با استواری مسئله رو بی کمو کسر و با رسا ترین صدای ممکن به میز طرف بکوبم
    2. تصور این که برخی موضوعاتی که لازمه با فرد درمیون گذاشته بشه در نظرم حقیر و کم اهمیت (بیشتر برای دیگران) جلوه میکنه

    2.یه مسئله دیگه ای هم هست اونم اینکه،مسائل خیلی زیادن و چطوری همه ی این مسائل رو سریعا با مشاور در میان بزارم تا سریعا کار تموم بشه. من اصلا توان تکرر مراجعت رو ندارم!از جهت مالی؛مسافت و.. ممکن نیست واقعا و باید سریعا تو یه جلسه ی دیگه همه چی حل بشه.. من همینطوریش چندین جلسه میتینگ داشتم..
    درسته مشاور هم کارش اینه ولی این چند وقت بیشترپیرامون مسائل روانی صحبت شد و طرف شفاف سازی میکرد تا این که بخواد راه کار بده!واقعا نمیدونم چیکار کنم.. میتونید بهم بگیدچطور توی یه جلسه ی عاطی که فردا صبح اول وقت برگذار میشه جطوری همه ی مشکلات رو مطرح کنم و راه حل بگیرم؟؟ مشکل اصلیم اینه چون دیگه وقتی هم نیست!

    همونطور که در ابتدا گفتم متاسفانه نقل قول دوستان که اختصاصی جواب داده بودم به طرز تراژدیکی حذف شد و مجدد این خلاصه رو نوشتم. امیدوارم همه دوستان مطالعه اش کنن
    نه عزیزم تو حالت اصلا خوب نیست. اگر بدون دارو و فقط داری مشاوره میگیری اصلا فایده نداره.

    میدونم میخوای بگی دارو خوب نیست دوست ندارم عوارض داره و...............!!!!

    ولی اینو بدون که نفس کشیدن هم عوارض داره!! ولی میشه نفس نکشید؟؟

    دارو عوارضش از عوارض بیماریت کمتره, گلم

    موفق باشی

    سوالی داشتی حتما نقل قول کن. سپاس

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    واقعا بعضی چیزا رو بی دلیل توضیح دادی.ببین اقا این که تو الان اومدی تو سایت ینی به مشاوره احتیاج داشتی که اومدی وقتی هم میری پیش مشاور باید از مشکلت بگی نه این که داستان تعریف کنی.خیلی ببخشید ولی تقریبا 80 درصد پستت خاطره بود.وقتی هم میری پیش مشاور باید راستشو بگی و بتونی حرفتو بزنی اگرم نمیتونی پیش مشاور خانوم نرو وادعا هم نکن که نتونسته کمکت کنه اون اگه نتونسته کمکت کنه مقصرش خودت بودی که مشکلتو نگفتی نه اون
    اما در مورد سوالت باید بگم فقط عنوانشو گفتی و در مورد اون مشکل توضیح ندادی.مثلا میگی یه سری از مشکلاتت مربوط به مسائل جنسیه.کدوم مشکلات؟از نظر جنسی چه مشکلی داری؟اصن مشکلی داری یا احساس میکنی که مشکل داری؟مشکلی که داری رو یه مشاور میتونه حل کنه یا پزشک؟
    در مورد مشکلت توضیح بده وگرنه هیچکس نمیتونه بهت کمک کنه.تو اگه بری پیش یه پزشک بگی سرت درد میکنه نمیگه بیا برو این داروها رو بگیر و بخور تا خوب شی.ازت سوالایی میپرسه یا اینکه خودت به اون سوالا قبل از پرسش جواب میدی.شاید مشکل اصلی تو چیز دیگه ای بوده که دردش تو سرت پیدا شده.این یه مثال بود امیدوارم متوجه منظورم شده باشی.موفق باشی

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4579
    نوشته ها
    109
    تشکـر
    8
    تشکر شده 103 بار در 58 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    سلام لطف کنیدمشکلتون رودقیق بگید چشم تاجایی که بتونم کمک میکنم

  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    Guest
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7601
    نوشته ها
    83
    تشکـر
    27
    تشکر شده 53 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    نقل قول نوشته اصلی توسط zion نمایش پست ها
    بعد نوشت: میدونم متنش خیلی زیاد شد. خودم وقتی پستای اینجارو میخوندم میگفتم چرا پرسشگرا سعی نمیکنن کوتاه و خلاصه حرف بزنن ولی وقتی شخصا اقدام به نوشتن کردم دیدم که چقدر دشواره این کار پس امیدوارم دوستان حصله بخرج بدن و کامل بخوننش


    اول مشخصات رو میگم،مذکر 18 ساله
    حتی درست نمیدوم از کجا شرو کنم
    مشکل اینه که من بخاطر وجوده انبوهی از مشکلات در زندگی که هم زندگی رو برام بسیار دشوار کرده و هم باعث شده شخص خودم حدعقل مثل یک ادم نرمال نباشم قصد مراجعه به روانشناس رو دارم!
    ولی بدبختی ای که حتی با این مسئله هم بوجود اومده چندینو چند مورده که شرحش میدم
    1.این بار اولم نیست که به مشاور مراجعه میکنم و درواقع یه فرد اماتور نیستم. قبل مراجعه به شخص فعلی به یه آقایی مراجعه میکردم که به درد هر غلطی میخورد الا مشاوره دادن. کل مسائلیی رو که مطرح میکردم دیکته میکرد توی یک کاغذ و بعد از این که در حدود 800 900 تومن پول ویزیت گرفت و حرفهای من رو دیکته کرد گفت خب اقا جان من دیگه مشکلی توی تو نمیبینم برو خونتون که خوب شدی :| . بی پدر یکی از مشکلات من رو هم داد به یه ستونی از روزنامه ی حوادث که باعث تنفره شدیده من از اون شخصه فلان شده شد . قبل اون هم به یه چند تا مددکار و مشاور دیگه مراجعه کرده بودم که مال چند ساله قبلش بوده که صرفا جهت اطلاع گفتم. خب همونطور که گفتم پس یه مشکلم اینه که پول میلیونی برای ویزیت با روانشناس ها شده . این اخرین شخص هم که یه خانومه هم یه مقدار بهتر از افراد قبلی به نظر میرسه ولی تا اینجای کار که نزدیک ده جلسه باهاش ویزیت داشتم تغییر خاصی تو زندگیم نمیبینم! دیگه نمیدونم چیکار کنم.از جهت مالی واقعا توی مزیقه ایم و توان پرداخت پیش از این هم دیگه واقعا صلب شده. این مشاور هم که از جهت فاصله 200ک.م از من دورتره و سختی های حملو نقل هم یه بخش ماجراست! مشکلات من هم ریشه ایه و یکی دوتا نیستو حتی خواب و خراک رو هم ازم گرفته! یه مدت گفتم ولش کن دیگه مشاور هم نمیرم من سخت گرفتم مشکلاتم درست میشه خودش. ولی وقتی یه بررسی کردم متوجه شدم که دو تا چیز این تصورم رو مردود میکنه. یک این که دیدم که الان سال هاست به لطف این مشکلات اسیبهای زیادی دیدم و با گذر زمان بدتر هم میشه چون تجربه ثابت کرده.دو هم این که وقتی افرادی رو که دارای اختلالات و مشکلات روانی و این چنینی در زندگیشون هستن و چند ده سالی هم از من بیشتر سن دارن رو وقتی بررسی کردم دیدم که همشون تو زندگی بدجوری زمین خوردن و نصف عمرشون هم تلف شده وو هیچی نشدن درنتیجه فهمیدم که اگر با این تصور که گذر زمان همه چی رو درست میکنه ادامه بدم عمر رو از دست میدم و همه چیز هم مثل سرطان بدتر میشه فقط
    2.. همونطور که گفتم بعد از تقریبا ده جلسه مشاوره با این شخص حتی نیمی از مسائلم هم اینطور که میبینم حل نشده و رو چاه نفت هم نشستم که ده جلسه دیگه هم ادامه بدم.. ویل واقعا مشکلات زندگیم زمین گیرم کرده و موندم چیکارکنم
    تا اینجا مشکلات مالی و وجود مسائل زیاد اشکار شد
    3. یه مشکل دیگه هم برای مشاوره با مشاور دارم اون هم این که یه وقتایی دلم میخواد یه سری مسائل رو به مشاور بگم،یه وقت هایی هم نمیخواد.ببینید درواقع یه بخش نه چندان کوچیکی از مشکلاتم مسائل جنسیه که یجورایی باید بگم خجالت میکشم مطرحش کنم. شاید چون طرف هم خانومه و نصف اعضای اون کیلینیک ائم از دوستان و منشی این شخص هم خانوم هستن یه مقدار به این مسئله دامن میزنه! من وسواس حاد فکری عملی هم دارم که با ادغام شدنش با این معزلات جنسی یه چیز خیلی دستوپاگیرو بیچاره کننده ای ازاب در اومده :| .حتی گاهی این مسائل جنسی رو حقیر قلم داد میکنم و میگم که من الکی بزرگش کردم چیز خصای نیستن ولی باز میبینم که نه واقعا مشکلات مهمین و بین این که بالاخره مهم هستن یا نه میمونمو سر درد میگیرم :| (همون سرت میگه به دلت گوش کن دلت میگه به سرت) همونطور که یک بار هم گفتم یه چیزی مثل خجالت و تعذب هم مانع این میشه که این مشکلات رو عنوان کنم . حتی وقتی هم این شخص خودش یه سوالایی میپرسه به دلیل همین مسئله ی خجالت گاهی اطلاعات درست هم حتی بهش نمیدم و این هم کار رو بدتر از بد میکنه!




    تاجایی که خاطرم هست مشکلاتم(در زمینه ی مشاوه با روانشناس) همینا بود .اساتید اگر حتما همش رو با دقت بخونن و به 3 تاش هم پاسخ بدن و بگن که چیکار باید بکنم واقعا عالی میشه! واقعا دیگه خودم موندم چیکار کنم و هیچی به فکرم نمیرسه. بعد این همه مشاور عوض کردنو معارفه و هزینه وو اینا دیگه واقعا موندم!




    دوستان دیگه وقتی ندارم فردا صبح باید مراجعه کنم چون وقت گرفتم و باید تا اخر امشب یه راهی پیدا کنم
    ای بابا

  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4579
    نوشته ها
    109
    تشکـر
    8
    تشکر شده 103 بار در 58 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    سلام وخسته نباشیدخدمت شما که مشکلتون روگفتید وهمه ی کاربران واقعا اینی که میخوای مشکلت روحل کنی وبرای حلش میخوای راه حل درست وحسابی پیداکنی ورفتی پیش روانشناس یعنی میخوای خوب باشی ودرست زندگی کنی پس این جای خوشحالی داره ونشون میده ادم روبه رشد وکمال هستید راجب مشکلاتت هم باید بگم وقتی میری پیش روانشناس باید مشکلت روبگی لزومی نداره خودخوری بکنید ومشکل روباهاشون درمیان نزارید مطمان باش افکارعمومی حافظه ضعیفی دارن واون اقایاخانم روانشناس هم که شماپیششون میرید اونقدباموردهایی مثل شما برخوردداشتن که اصلا براشون عادیه ویهدشون هم نمیمونه برای بعدها که کی چی گفته عزیز من برای خود سازی ودرست زندگی کردن باهیچکس رودربایستی نداشته باش وهرچی روکه فکر میکنی درراه خودسازیت بهت کمک میکنه یاهرکسی ازش کمک بگیر ویه نکته دیگه شاید به این بحث ربط نداشته باشه بگم ودیگه سرتون رودرد نمیارم همیشه کاری کن روسفیددرگاه خداوند باشید

  25. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    سلام . ببخشید ک دیر متوجه پیغام شدم. خوب نوشتن رو کاغذ کار خوبی بهر حال شما باید خودت بخای تا بشه واس اون مشکل جنسیم ک گفتی سعی کن انرژیتو واس کارایه دیگه صرف کنی و تموم روزتو تنها نباشی سعی کن همش تو ی جمع باشی یاد خدا رو از یاد نبر غذاهایه پروتین دار مصرف کم کن تا اون عادت بد ازت دور بش چون عوارضش بعدا معلوم میش ممکن ایندتو بخطر بندازه لباس های تحریک امیزم نپوش . ورزش کن تا با ورزش انرزیت تخلیه بش افکارت اعمالتو میسازه پس قشنگ فکر کن موفق باشی .

  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6620
    نوشته ها
    203
    تشکـر
    122
    تشکر شده 252 بار در 118 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره در راستای مشاوره با مشاوره .."فرصت خیلی کم"..

    نقل قول نوشته اصلی توسط zion نمایش پست ها
    تک تک دوستانی که پست گذاشتند

    دوستان پاسخ تک تکتون رو دادم با نقل قول و پاسخ های جامع و شفاف کننده ای هم بود.. ولی با یه حرکت اشتباه موس(drage) همشون پاک شد و نتیجه ی تایپ و تلاش فکریه یه ساعته ی من راحت حرووم شد! یه ذره امید هم پیدا کرده بودم که اونم لای تلاشم پرید و الان خیلی خودم رو کنترل کردم که هرچی از دهنم بیرون میاد رو بار این اتفاقه اشغاله بی پدر نکنم
    من یه بار دیگه خیلی کلی و خلاصه متن پیشین رو عنوان میکنم .. تک تک دوستانی که پست گذاشتن امیدوارم این پست رو بخونن و نظراتشون رو بگن
    اول این که باید بگم مشکل من اینه که میخوام با مشاور برای رفع مشکلات زندگی (که الان اینجا و در این تاپیک نمیخوام طرحشون کنم تا موضوع پیچیده نشه) میخوام به روانشناس مراجعه کنم اما با همین کار هم یه سری مسئله دارم !توی دو تا مورد راحت خلاصه اش میکنم

    1. این که نمیتونم برخی مشکلات رو عنوان کنم، مثلا راجب همین مسائل جنسیش خجالت باعث میشه درستو کامل مطلب رو به مشاور ادا نکنم!یکی از دوستان به نکته ی کلیدی ای اشاره کرد در تکستم اشاره کرد ک بهتره به مشاور جنس مخالف رجوع نشه. راستش این فرد رو هم با معرفیه یکی از دوستانه خانواده معرفی کرد که خب شخص بدی هم نیست و راستش از سایر اشخاصی که دیدم بهتره؛برای تغییر مشاور هم دیر شده چون هم باس خوبشو پیدا کرد و هم این شخص از کل جیکو پیک زندگی من اگاهی داره و اشنا شده .
    درادامه ، یا مثلا ممکنه یه مسئله ای رو حس کنم بی اهمیته و تصور کنم طرح کردنش پیش این شخص باعث میشه که یجورایی هم نزد اون و هم نزد خودم مسخره بنظر بیام . به خودم میگم " برو بابا توام خودتو گرفتی؛ این مسئله که میخوای بهش بگی که چیزی نیست،چرا از کاه کوه میسازی ؟" ولی بعدتر میفهمم که نه مسئله جدی تر از این حرف هاست و من بخاطر طرز فکر غلطم مشکلم رو با شخص مشاور درمیون نگذاشتم.یا اگر هم گذاشتم کامل با جزیات نبوده.
    پس تا اینجا دو تا مشکل اساسی داشتم:

    1. همون خجالت. که گاهی باعث میشه مسائل رو حتی ناقص و با سانسور طرح کنم.درواقع طبق گفته یکی از دوستان به یه بی پروایی احتیاج دارم که نمیدونم چطوری باید کسبش کنم تا با استواری مسئله رو بی کمو کسر و با رسا ترین صدای ممکن به میز طرف بکوبم
    2. تصور این که برخی موضوعاتی که لازمه با فرد درمیون گذاشته بشه در نظرم حقیر و کم اهمیت (بیشتر برای دیگران) جلوه میکنه

    2.یه مسئله دیگه ای هم هست اونم اینکه،مسائل خیلی زیادن و چطوری همه ی این مسائل رو سریعا با مشاور در میان بزارم تا سریعا کار تموم بشه. من اصلا توان تکرر مراجعت رو ندارم!از جهت مالی؛مسافت و.. ممکن نیست واقعا و باید سریعا تو یه جلسه ی دیگه همه چی حل بشه.. من همینطوریش چندین جلسه میتینگ داشتم..
    درسته مشاور هم کارش اینه ولی این چند وقت بیشترپیرامون مسائل روانی صحبت شد و طرف شفاف سازی میکرد تا این که بخواد راه کار بده!واقعا نمیدونم چیکار کنم.. میتونید بهم بگیدچطور توی یه جلسه ی عاطی که فردا صبح اول وقت برگذار میشه جطوری همه ی مشکلات رو مطرح کنم و راه حل بگیرم؟؟ مشکل اصلیم اینه چون دیگه وقتی هم نیست!

    همونطور که در ابتدا گفتم متاسفانه نقل قول دوستان که اختصاصی جواب داده بودم به طرز تراژدیکی حذف شد و مجدد این خلاصه رو نوشتم. امیدوارم همه دوستان مطالعه اش کنن
    دوست محترم سلام
    از اونجایی که منو دعوت به مشاوره کردید من تنها چیزی که به ذهنم میرسه رو میگم.اولش بگم من مشاور نیستم و تحصیلاتم هم اصلا در حیطه مشاوره و کلا علوم انسانی نیست.من طبق نظر شخصی خودم فکر میکنم بهتره موضوعاتی که به ذهنتون رو میاد رو بنویسید تو یه کاغذی.قبل از اینکه به نظرتون بی اهمیت جلوه بده.در مورد مسائلی هم که روتون نمیشه بازم بنویسید.وقتی رفتید مشاوره بهش بگید که شما چون نمیتونید بعضی مسائل رو عنوان کنید نوشتید.فکر نکنم از قبول خوندن نوشته تون دریغ کنه.اینجوری هم حرفاتون میزنید و هم جلسات شفاف سازیتون سریعتر طی میشه و به مرحله راهکار میرسید.امیدوارم بهتر شید.در ضمن میتونید از مشاوره خود سازمان بهزیستی که تلفنی هست و هزینه کمی رو قبض تلفنتون میاد هم کمک بگیرید.با شماره 1480
    بیشتر از این راهنمایی به ذهنم خطور نمیکنه.ببخشید

  27. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27816
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره کردن

    با سلام و خسته نباشيد نميدونستم از كي و كجا كمك بگيرم اميدوارم كمك فكرم باشين. من يكسالو خرده ايه با يه نفر رابطه دارم و رابطمونم كاملا جديه و از اولم قصدمون ازدواج بود و هست. مشكل من بدبينيه منه شكاك شدم و ازين رنج ميبرم اينجور نبودم خودش باعث شد يه بار ب طور اتفاقي فهميدم تو دنياي مجازي همصحبت دخترا ميشه اما بخشيدمش گفتم علاقمون قويتره . يه مدتم تلگرامشو يه جوري هك كردم چيز خاصي ازش نديدم . اما دلم خيلي شك ميكنه بهش ذهنم خيلي درگير ميشه خيلي عذاب ميكشم و رو اخلاقمم اثر ميزاره و بداخلاقي باش ميكنم من دوسش دارم و نميخوام از دستش بدم چيكار كنم ذهنم دلم اروم شه عذاب ميكشم از ذهن مسمومم

  28. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشاوره کردن

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar72 نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشيد نميدونستم از كي و كجا كمك بگيرم اميدوارم كمك فكرم باشين. من يكسالو خرده ايه با يه نفر رابطه دارم و رابطمونم كاملا جديه و از اولم قصدمون ازدواج بود و هست. مشكل من بدبينيه منه شكاك شدم و ازين رنج ميبرم اينجور نبودم خودش باعث شد يه بار ب طور اتفاقي فهميدم تو دنياي مجازي همصحبت دخترا ميشه اما بخشيدمش گفتم علاقمون قويتره . يه مدتم تلگرامشو يه جوري هك كردم چيز خاصي ازش نديدم . اما دلم خيلي شك ميكنه بهش ذهنم خيلي درگير ميشه خيلي عذاب ميكشم و رو اخلاقمم اثر ميزاره و بداخلاقي باش ميكنم من دوسش دارم و نميخوام از دستش بدم چيكار كنم ذهنم دلم اروم شه عذاب ميكشم از ذهن مسمومم
    سلام دوست عزیز تایپک جدا ایجاد کنید

    http://forum.moshaver.co/newthread.p...newthread&f=83
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل وسواس
    توسط نیکسم در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 07-19-2016, 11:12 PM
  2. وسواس فکری
    توسط دیوید در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 07-17-2016, 12:00 AM
  3. وسواس فکری من
    توسط Mohsen94 در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 22
    آخرين نوشته: 06-16-2016, 11:44 PM
  4. وسواس فكري
    توسط saramirza در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-05-2016, 05:02 PM
  5. وسواس فکری
    توسط Mohsen_j در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 08-20-2015, 10:14 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد