نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: مشکل برخورد با دیگران

1428
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23279
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    4
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل برخورد با دیگران

    سلام من 24 سالمه .مشکلی که من دارم اینه که با هر کی که روبرو میشم تپش قلب پیدا می کنم و انگار که لبام می لرزه و بعد از یه مدت که دارم باش حرف میزنم دیگه نمیتونم تو چشاش نگاه کنم.(اگه اون شخص رو از قبل بشناسم اینحالت خیلی شدیدتره). تو جمع هم مشکل حرف زدن دارم و حس می کنم صورتم بهم ریخته(فک می کنم حالت ناراحتی تو چهرم مشخصه) .اگه یکی هم ازم انتقاد کنه(حتی به شوخی) به شدت ناراحت میشم.(زودرنجم).لطفا راهنماییم کنین.قربون همتون

  2. کاربران زیر از efns بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23279
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    4
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمک کنید

    کسی واسه کمک نیست؟

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20605
    نوشته ها
    431
    تشکـر
    132
    تشکر شده 251 بار در 163 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : کمک کنید

    سلام دوست عزیز......من فک میکنم شاید شما نظر دیگران بیش ازحد براتون مهمه....اینکه میگید موقع حرف زدن فکر میکنید صورتتون بهم ریخته خب مشخصه فقط یه فکره....مطمئن باشین دیگرن اینقدر تو جزئیات نمیرن..راحت حرفتونو بزنید....دیگران هر برداشتی میخوان داشته باشن....اون افرادی هم که با اعتماد بنفس حرف میزنن مطمئنا از همه لحاظ اوکی نیستن...من خودم تا حدی اینجوری بودم ولی دیدم این زندگی منه چرا باید همش به واکنش دیگران فکر کنم...یه مقدر طپش قلب هم طبیعیه.....امیدوارم تونسته باشم کمکی کنم

  5. کاربران زیر از delaram1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22424
    نوشته ها
    61
    تشکـر
    34
    تشکر شده 36 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : کمک کنید

    با سلام
    1- برای حل این مشکل قیافه اعتماد بنفس به خودتون بگیرین.یک نوع تلقین هست که واقعا هم اثر میکنه.
    2- در کلاس سعی کنین کنفرانس بزارین.شاید این سخت ترین کار برای شما باشه ولی بهترین کار هست برای از بین بردن استرس.در واقع وقتی تو جایی که چندین نفر دارن شما رو نگاه میکنن شما به صورت تکی حرف بزنین به مرور اعتماد بنفس شما بالا میره ( خیلی خیلی بالا ). قرار گرفتن در موقعیت استرس زا به از بین رفتن اون کمک میکنه بخصوص اگر فکری باشد.
    3 - سعی کنین از چسبودندن دست ها و پاهاتون به همدیگه یا به بدنتون خودداری کنین. این کار باعث میشه شما در حین گفت و گو فکرتون به سمت خودتون بره که باعث تشدید استرس میشه.از خاروندن و لمس کردن سر و بدن هم پرهیز کنین.همیشه راحت و بدون چسبیدگی اعضا بشینین یا بایستین.
    4 - در حین گفت و گو به این فکر کنین که چه طرف مقابل حرف من رو قبول کنه و چه نکنه من با اعتماد بنفس کامل حرفم رو میزنم.چه خوشش بیاد و چه نیاد.
    5 - در جمع به این فکر کنین افرادی که میخوایین براشون سخن رانی کنین چند تیکه گوشت و استخوان بهم چسبیده هستن و هیچ اهمیتی نداره که الان در چه فکری هستن ( درواقع هم آدم چند تیگه گوشت و استخوان بهم چسبیده هست ) البته فکرهای دیگه ای هم میتونید درباره اونها داشته باشین که به علت رعایت احترام از گفتن اونها صرف نظر میشود.
    6 - از تحقیر کردن خود و افکار منفی هم کاملا پرهیز کنین که اعتماد بنفستون رو به صفر میاره.
    ویرایش توسط Tiger : 10-22-2015 در ساعت 07:09 AM

  7. کاربران زیر از Tiger بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل برخورد با دیگران

    نقل قول نوشته اصلی توسط efns نمایش پست ها
    سلام من 24 سالمه .مشکلی که من دارم اینه که با هر کی که روبرو میشم تپش قلب پیدا می کنم و انگار که لبام می لرزه و بعد از یه مدت که دارم باش حرف میزنم دیگه نمیتونم تو چشاش نگاه کنم.(اگه اون شخص رو از قبل بشناسم اینحالت خیلی شدیدتره). تو جمع هم مشکل حرف زدن دارم و حس می کنم صورتم بهم ریخته(فک می کنم حالت ناراحتی تو چهرم مشخصه) .اگه یکی هم ازم انتقاد کنه(حتی به شوخی) به شدت ناراحت میشم.(زودرنجم).لطفا راهنماییم کنین.قربون همتون



    يكي از ويژگيهاي انسان سالم و موفق، مهارت و توانايي برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران است. آيا شما اين ويژگي را داريد؟ كسب اين مهارت مهم و ضروري در زندگي اجتماعي خيلي مشكل نيست. فقط بايد بخواهيد و تمرين كنيد. در اين نوشتار ما به هفت گام اساسي براي يادگيري اين مهارت اشاره مي كنيم.



    گام اول: گوش دادن




    درحالي كه به نظر مي‌رسد گوش دادن به ديگران بسيار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستي به‌كار ببندد ارتباط دچار مشكل مي شود. گوش دادن فقط شنيدن كلامي كه طرف مقابل به زبان مي آورد نيست، بلكه شامل برخي موارد به شرح زير است:


    - اينكه گوينده كيست؟
    - ديدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چيست؟
    - چه مسائلي او را نگران مي كند، احساساتش چگونه است و چه انتظاري از ما دارد؟
    علاوه به اينها يك شنونده موفق بخوبي مي تواند هماهنگي لازم بين ارتباط كلامي و غيركلامي برقرار نمايد، قادر است به كليه ژستها و حالات بدني گوينده توجه كند و خود نيز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدني مناسب جهت تاييد و اعلام درك طرف مقابل استفاده كند. او هيچگاه با خميازه كشيدن و يا با نگاه كردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوينده نمي گيرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمي مناسب اين موضوع را به گوينده منتقل نمايد كه علاقمند است به حرفهاي او گوش دهد.
    به خاطر داشته باشيد تا زماني كه شما به جاي تمركز و دقت در سخنان ديگران به افكار دروني خود گوش مي دهيد، قادر نخواهيد بود شنونده خوبي باشيد.



    گام دوم: صريح و صادق بودن



    صراحت و صادق بودن فرايندي است كه در ارتباطات انساني به شكل نامحسوس اما بسيار موثر نقش بازي مي كند. تاكيد ميشود اين فرآيند قابل ديدن يا شيندن نمي باشد. بلكه دو طرف درگير ارتباط، آن را حس مي كنند.
    اگر ارتباطي فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شك، يا قطع خواهد شد و يا به شكل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه مي يابد. اگر نتوانيم يا نخواهيم منظور خود را با صراحت بيان نماييم طرف مقابل به اشتباه مي افتد و به حدس و گمان متوسل مي شود و از واقعيت دور مي گردد.
    به خاطر داشته باشيم ابهام و عدم صدات در ارتباطات انساني سرمنشاء بسياري از مسائل و مشكلات در ارتباطات فردي است.


    گام سوم: همدلي و همدردي




    اغلب ما زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم همواره افكار، آرزوها ، تمايلات، نگرانيها و ترسهاي خود را آشكار مي سازيم. بدين جهت نياز داريم كه ديگران اولا” درك درستي از ما داشته باشند و ثانيا” با ما در زمينه نگرانيها، ترسها و مشكلاتمان همدلي و همدردي كنند. همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنيازي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم. در همدلي شما مي توانيد سخن طرف مقابل را تكرار كنيد تا بداند كه شما منظور او را دريافته ايد. مثال: دوستتان به شما مي گويد: هم اتاقي‌ام اعصاب من را خرد كرده است به هيچ وجه نمي توانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه مي توانيد به او بگوييد: ( مثل اينكه از دست او خيلي عصباني هستي، اين طور نيست؟ )
    به خاطر داشته باشيد كه در برخورد همدلانه مجبور نيستيد در جهت موفقيت با طرف مقابل خود حرف بزنيد. به جاي آن با تكرارصحبت او احساساتش را تصديق كنيد. در ضمن لازم نيست در مقابل حرفهاي طرف مقابل قضاوت و نتيجه گيري كنيد. نكته قابل ذكر اينكه ميان همدلي و همدردي تفاوت وجود دارد، در همدردي شنوندنه سعي مي كند با احساسات و عواطف گوينده همنوايي داشته باشد. بدين معني كه خوشحال شدن به خوشحالي او و متاسف شدن به ناراحتي او منجر مي شود ولي همانطور كه اشاره شد در همدلي، شما الزاما” درصدد تاييد و موافقت با طرف مقابل خود نمي باشيد.


    همدلي و همدردي هر دو در تداوم ارتباط نقش بازي مي كنند، با اين تفاوت كه در همدلي نقش منطق قوي‌تر از احساس است و شنونده با همدلي به خوبي به حرفهاي گوينده گوش ميدهد تا بتواند براي حل مسئله به او كمك كند، ولي در همدردي صرفا” با تخليه هيجانات و عواطف منفي به او كمك مي كند.



    گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل




    ما اغلب در ارتباطات خود با ديگران درصدد ارزيابي آنها برمي آييم و گاه فكر مي كنيم يا بايد نظرات و احساسات آنها را رد كنيم و يا به نوعي (مستقيم و غيرمستقيم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحميل نماييم. ارتباطاتي كه بر پايه اين روش شكل مي گيرد غالبا” تداوم نمي يابد و هر دو طرف درگير در ارتباط را دچار مشكل مي سازد. همانطور كه قبلا” نيز اشاره شد، ما بدين دليل با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم تا از طريق آن به حل مسائل و مشكلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل كردن اطلاعات ، درك بهتر خود و رفع نيازهاي اجتماعي دست يابيم، در روابطي كه (( ارزيابي ديگران )) عنصر اصلي آن مي باشد نه تنها اهداف مذكور تحقق نمي يابد، بلكه آرامش لازم در ارتباطات انساني نيز از بين مي رود. بايد به خاطر داشته باشيم همه ما مي‌خواهيم ديگران با نظرات ما موافقت كنند و يا حداقل به افكار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تاييد كنند، زير عقايد و نظرات ما براي خودمات كاملا” اهميت ندارند، اگر در ارتباط با ديگران اين تصور پيش آيد كه به نظرات آنها احترام نمي گذاريم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طي نمي نمايد.
    در نظر گرفتن اين نكته كه اغلب مردم مانند ما فكر نمي كنند، احساس نمي كنند و به روش خود به دنيا نگاه مي كنند بسيار اساسي است.



    گام پنجم: مخالفت نمودن به شيوه مناسب




    اگر بتوانيم بپذيريم كه ديگران مانند ما نيستند آن وقت مي توانيم به شيوه مناسب با نظرات و عقايد آنها كه به نظر ما صحيح نيستند مخالفت كنيم. به عبارت ديگر بدون بحث و جدل مخرب كه غالبا” همراه با بلند كردن صدا، داد و فرياد، خشم و غضب است مي توانيم به نتيجه مناسب دست يابيم. يكي از مناسب‌ترين شيوه‌ها براي مخالفت كردن با نظرات و عقايد ديگران روش خلع سلاح است. در اين روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقيقتي را پيدا مي كند (حتي اگر با مجموعه سخنان او موافق نيست ) و سپس در مقام موافقت و تاييد آن حرف مي زند.. اين روش بر طرف مقابل تاثير آرام بخش عجيبي مي گذارد.
    ممكن است روش خلع سلاح را نپذيرد ولي جدل، بي فايده و هميشه بي سرانجام است، با اين شيوه در واقع شما پيروز از بحث خارج مي شويد و طرف مقابل نيز احساس پيروزي مي كند و با آمادگي بيشتري به حرفهاي شما گوش مي دهد.
    مثال: همكلاسي شما مي گويد: اصلا” حرفهاي تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق باتوست، ما هميشه نبايد دربست و به صورت صددرصد حرفهاي ديگران را نپذيريم.
    بايد به خاطر داشت كه لحن پاسخ شما نيز مهم است. اگر پاسخ تحقيرآميز باشد اين روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.



    گام ششم: خودشناسي و افزايش آگاهي




    شناسايي دنياي ذهني ديگران، همدلي و همدردي كردن با آنها و يا به نتيجه رسيدن بحثهاي ما با ديگران نيازمند خوشناسي و تلاشي براي افزايش اطلاعات و آگاهيهاي خود جهت شناسايي ديگران و محيط زندگي است.
    آگاهي از نقاط قوت و ضعف، ترسها، اميال،‌ آرزوها و نيازهاي خود و پذيرش صادقانه آنها، كمك مي كند ويژگيها و وخصوصيات ديگران را واقع بينانه‌تر ببينيم و آنها را بپذيريم.
    در خودشناسي پاسخ دادن به سئوالاتي نظير پرسشهاي زيركمك كننده است:
    -دوست دارم دوستان و افرادي كه با آنها ارتباط نزديك دارم چه ويژگيهايي داشته باشند؟
    -آيا مي توانم رابطه صميمانه و بدون قيد و شرط را با ديگران برقرار نمايم؟
    -از درگير شدن در يك رابطه دوستانه چقدر لذت ميبرم؟
    -ميزان تعهد من در ارتباطات اجتماعي چقدر است؟
    -در مواقع ضروري چقدر مي توانم به دوستانم كمك كنم؟
    -آيا در دوستي و ارتباط با ديگران پيش قدم مي شوم؟
    -زماني كه مسئله يا مشكلي در ارتباط با ديگران پيدا مي كنم چگونه عمل مي كنم؟
    -آيا انتظارات من از ديگران واقع بينانه است؟
    بايد به خاطر داشت خوشناسي و افزايش آگاهي مستلزم صرف وقت، صبوري و تلاشي در جهت تغيير ويژگيهاي منفي خود است. علاوه بر عوامل فوق كمك گرفتن از افراد متخصص نظير روانشناسان و مشاوران نيز ضروري است.


    گام هفتم: شناسايي افكار تحريف شده





    اكثر ما در ارتباط با ديگران در چارچوب افكار خود و احساسات از پيش تعيين شده و كليشه‌اي خود رفتار مي كنيم. در بسياري از اين افكار، تصوير صحيحي از واقعيتها موجود نمي باشد. بدين معني كه ما در فرآيند پردازش اطلاعاتي كه نسبت به ديگران داريم دستخوش خطاي شناختي مي شويم. براي روشن‌تر شدن مطلب مثالي بيان مي كنيم:
    آيا تاكنون براي شما پيش آمده است كه سايه يك شيء مثل يك تكه چوب باريك و بلند يا ريسماني را روي ديوار به شكل مار ببينيد؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگي بارها تجربياتي از اين دست داشته‌ايم به اين قبيل تجربيات در علم روانشناسي احساس و ادراك، (( خطاي حسي )) گفته ميشود.
    سيستم شناختي ما نيز بعضا” دچار خطا و تحريف ميشود. اين خطاها را روانشناسان شناختي (( تحريف شناختي يا خطاي شناختي )) مي نامند. تحريفهاي شناختي مثل آينه و يا دوربيني هستند كه اشكال را به همان گونه كه هستند بازنمايي نمي‌كنند، بلكه شكلهاي عجيب و غريب و نادرستي را نشان مي دهند.
    تحريفهاي شناختي در ارتباطات انساني مشكلات فراواني ايجاد مي‌كنند، لذا بايد آنها را شناخت و در جهت تصحيح آنها گام برداشت. در اينجا به برخي از مهمترين تحريفهاي شناختي همراه با مثال اشاره مي كنيم.
    مثال: يكي از همكلاسي‌ها را در دانشكده مي‌بينيد و سلام مي كنيد، اما او جواب سلام شما را نمي دهد و بي تفاوت از كنار شما مي گذرد.
    در اين حادثه: ذهني كه دچار تحريف و خطاي شناختي است، امكان دارد به يكي از شيوه‌هاي زير اين رفتار را تعبير و تفسير نمايد.
    -او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پيش داوري )
    -حتما” من كاري كرده‌ام ( شخصي سازي )
    -هميشه ديگران را ناديده مي گيرد ( تعميم مبالغه آميز )
    -رابطه‌ام را بايد با او قطع كنم ( نتيجه گيري و يا تصميم گيري شتابزده )
    همانطور كه مي بينيد، هر كدام از شيوه‌هاي مذكور به نوعي منجر به قطع يا مخدوش شدن ارتباط ما با ديگران ميشود، در حالي كه شايد مسئله اساسي، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحيح و مبتني بر واقعيت باشد، كه باعث بوجود آمدن اين مسئله شده است.
    بايد به خاطر داشت زير بناي تحريفهاي شناختي باورهاي غيرمنطقي است. براي شناسايي اين دسته باورها و مبارزه با تحريفهاي شناختي علاوه بر آگاهي، كمك گرفتن از افراد متخصص نظير روانشناسان بسيار كمك كننده است.
    سعي مي كنيم اين گامها را به خاطر بسپاريم، آنها را به كار بنديم تا بتوانيم روابط اجتماعي موثر و مستحكم تري با ديگران برقرار كنيم

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل برخورد با دیگران

    نقل قول نوشته اصلی توسط efns نمایش پست ها
    سلام من 24 سالمه .مشکلی که من دارم اینه که با هر کی که روبرو میشم تپش قلب پیدا می کنم و انگار که لبام می لرزه و بعد از یه مدت که دارم باش حرف میزنم دیگه نمیتونم تو چشاش نگاه کنم.(اگه اون شخص رو از قبل بشناسم اینحالت خیلی شدیدتره). تو جمع هم مشکل حرف زدن دارم و حس می کنم صورتم بهم ریخته(فک می کنم حالت ناراحتی تو چهرم مشخصه) .اگه یکی هم ازم انتقاد کنه(حتی به شوخی) به شدت ناراحت میشم.(زودرنجم).لطفا راهنماییم کنین.قربون همتون
    سلام

    عزیزم شما مشکلت کمپلکسه( اختلال در حرمت و عزت نفس+ هراس اجتمایی).

    حتما نیاز به مشاوره داری اونم توسط یک مشاور حاذق و هم جنستون(نمیدونم پسرید یا دختر).

    موفق باشید

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  11. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد