نوشته اصلی توسط
خدا ممنون
سلام دختری هستم 29 ساله .امسال عقد کردم . قبل ازدواج خواستار ازدواج با شخص دیگری بودم ولی به اجبار خانواده با این شخص ازدواج کردم . بعد از ازدواج خانواده من متوجه شدند تمام معیارهایی که برای ازدواج ما داشتند دروغ بوده . و سر ناسازگاری با ما گذاشتند . به مرور انقدر فشار روی من و اون زیاد شد که مدام دعوا داشتیم و خانواده ها خیلی دخالت میکردن . و من فقط به خاطر اینکه بعد ازدواج بهش علاقه مند شده م همه چیز و تحمل میکردم تا اینکه یه شب دعوا بالا گرفت ولی من هیچی نگفتم و اون بشقاب و توی صورتم شکست و بعد به راحتی من و ول کرد و رفت و از این موضوع 4 ماه میگذره که من هفته دوم باهاش تماس گرفتم و خواستار حرف زدن شدم که در کمال ناباوری به من گفت که نمیتونه بیاد و من متوجه شدم که به من دروغ گفته و به مسافرت با دوستاش رفته دیگه خبری نشد تا اینکه خانواده اش زنگ زدن و باز خانواده من جواب ندادن این لجبازی ها تا اینجا ادامه پیدا کرد که 4 ماه گذشته و من هیچ خبری ازش ندارم و حتی یک نفر و سراغش فرستادم اما تا اسم من اومده گوشی و روی طرف قطع کرده من نمیدونم باید چی کار کنم مدام فکر برگشتنشم با اینکه میدونم خیلی راحت ولم کرده و رفته و تنهام گذاشته و الان نمیدنم ان احساس چیه ؟! من راه درست و نمیدونم لطفا کمکم کنید آیا زندگی با کسی که هیچ اختیار و اراده ای از خودش نداره درسته ؟!!!!! لطفا کمکم کنید من عقد کردم ولی باکره هستم و همه میگن که میتونم از اول شروع کنم اما خودم حس میکنم دیگه توان هیچ کاری و ندارم