نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: مشکل حضور در جمع

823
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38297
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل حضور در جمع

    خجالت میکشم ، حرفی برای گفتن پیدا نمیکنم ، جواب یه سوال ساده رو نمی تونم بدم ، نا مفهوم و بی ربط جواب میدم ، با صدای بسیار پایین جواب میدم ، خودمم نمی فهمم چی میگم ، بشدت از این حالت متنفرم ، احمق به نظر می رسم ، گاهی همه اتفاقات بد و اینجوری پشت سر هم اتفاق می افتند ، من حتی با خونواده خودمم راحت نیستم ، در نتیجه از بیرون و آدما بشدت میترسم فقط دنبال یه جای تنها میگردم ، از کار کردن میترسم از آدما میترسم ، من یه احمقم ، من حرف زدن بلد نیستم ، بعضی مشکلات خیلی جدی بنظر میرسند گاهی زندگی آدمو عوض میکنند ، هیچ وقت به ازدواج فکر نمی کنم ، یقینن شاید الان نه ولی بعد از چند بار افراد دیگه هم به این رفتار واکنش نشون میدن و قضاوت هایی در مورد آدم میکنن ، من خودمو یه آدم احق قضاوت میکنم ، اخه چرا اینطوری حرف میزنم ، بی معنی ، بریده بریده ، بی ربط ، با صدای خیلی کم ، فقط آدمای احمق اینطوری ان ، البته خاب راه ساده تر اینه که حرفی نزنی که منم همیشه ساکتم اما خواب نمیشه در مقابل سوال های دیگران ساکت موند باید یه واکنشی نشون داد ، من حتی توی جاهای عمومی نمی تونم با خیال راحت وایسم همش فکر میکنم که مثلا باید دستامو چیکار کنم تو جیبم کنم یا دست به سینه بشینمیا حالتای دیگه تا عادی به نظر برسم ، یه درصد امید دارم اونم نیاز به ادمای جدید دارم تا خودمو دوباره امتحان کنم ، میخوام از همه دوستام فاصله بگیرم ، حس میکنم اونا هم از این رفتار پی بردن که من یه احمق ، خاب این چیزا خیلی روی زندگی تاثیر میزاره ، چیکار باید کنم ، گاهی فکر میکنم دیگه نباید توی جمعی حضور پیدا کنم ، امروز یه حرفی زدم وقتی بهش فکر میکنم دیونه میشم، این کاری که امروز کردم فکر نمیکنم هیچ وقت فراموش کنم بدترین اتفاقی بود که واسم افتاد، یه جواب در مقابل سوال دوستم بود ، حرف زدم مکث کردم ، یه چیز بی ربط گفتم ، نتونستم ادامه بدم با چندتا کلمه بی معنی و صدای کم جمله رو تموم کردم ، این اشتباه داره منو دیونه میکنه ، خاب ۱۰۰ درصد اطرافیان قضاوت میکنن ، بنظرت اونا چه فکری میکنن در مورد یه آدم احمق ، اونا معمولا کمتر با آدم حرف میزنن ، چرا حرف بزنن وقتی من یا سکوت میکنم یا حرفای بی ربط و بریده بریده میزنم ، هیچکس جز خودم بی تقصیر نیست ، همه آدما رفتار طبیعی رو نشون میدن نسبت به یه آدم احمق کم حرف ، وضعیت خوب نیست ، یه بدرد نخور که دیگه دلشم نمیخواد بدرد بخوره ، ینی بقیه آدما هم از این مشکلات دارن ، ینی اونا هم احمقند ، کیا اصلا تا حالا به همچین مشکلاتی بر خوردند ، ادمای احمق فقط؟ ، من ۲۰ سالمه یه بچه نیستم که مردم اشتباهاتم رو نادیده بگیرن قطعا اونا قضاوت های زیادی میکنن نسبت به این رفتار ، جدیدا دانشگاه هم نمیرم ، هر بارم که میرم پیش دوستام تا خودمو دوباره امتحان بدتر خراب تر میکنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکل حضور در جمع

    مهارت‌ های اجتماعی با گام ‌های كوچک


    با افرادی كه رو به رو می‌ شوید، با لبخند و تكان دادن سر سلام كنید. با یكی از افراد كه در نزدیكی شما می‌ نشیند.
    درباره موضوعاتی مانند مسایل اجتماعی و یا حتی شرایط جوی و ترافیک و .. صحبت كوتاهی كنید.
    این كار را تا زمانی ادامه دهید كه آن ها برای شما آشناتر شوند و صحبت با آن ها برای شما طبیعی تر جلوه كند.
    شركت در انجمن و گروههای مورد علاقه تان را در نظر بگیرید.
    هیچ چیز نمی تواند بهتر از كار كردن با یكدیگر در طرحی مشترک، به شناخت افراد از یكدیگر كمک كند.

    با صدایی نسبتا بلند صحبت كنید و نگران نباشید از این كه گفته شما كمی با صحبت ‌های گوینده قبلی همپوشی دارد.
    در ارتباطات امروزی تماس چشمی، عنصری ضروری در گفتگو محسوب می ‌شود.
    در گفتگو، حالت بدنی هوشیاری و آرامی از حالت خشک و غیر منعطف خوشایندتر است.
    موضوعی برای گفتن داشته باشید.
    از رویدادهای جاری و اخبار مطلع شوید.
    اگر شما علاقه‌ ای تخصصی نسبت به موضوعی دارید،‌ درباره آن صحبت كنید.
    به طوری كه هم مبتدیان و هم متخصصان بتوانند گفته‌ های شما را درک كنند.
    داستان یا لطیفه ‌های جالب برای گفتن گرد آورید.
    راه درمان مشکل شما این است که خطاهای شناختی خود را شناخته و سعی در اصلاح آنها داشته باشید.

    افكار منفی خود را بنویسید تا نوع خطای شناختی خود را بیابید.
    با این كار به راحتی می توانید مثبت تر و واقع بینانه تر با موضوع برخورد كنید.
    به جای آنكه فرض را بر درست بودن افكار خود بگذارید، نشانه های واقعی را بررسی كنید .
    مثلا اگر احساس می كنید كه هرگز كاری را درست انجام نمی دهید .
    می توانید بسیاری از كار هایی را كه با موفقیت انجام داده اید فهرست كنید.
    به جای آنكه خود را بی رحمانه تحقیر و سرزنش كنید .
    با همان مهر و محبتی كه با دوست خود گفتگو می كردید، برخورد كنید.


    به جای آنكه در جو تفكر همه یا هیچ به مشكل خود بیاندیشید.
    برای مشكل پیش آمده امتیازی از صفر تا صد در نظر بگیرید.
    وقتی اوضاع آنطور كه مایل نیستید بر وفق مراد شما نیست.
    به جای آنكه خود را شكست خورده تمام عیار بدانید، موضوع را به طور نسبی بررسی كنید.
    ببینید از این موقعیت چه درسی می آموزید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28420
    نوشته ها
    156
    تشکـر
    412
    تشکر شده 104 بار در 78 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل حضور در جمع

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ali177 نمایش پست ها
    خجالت میکشم ، حرفی برای گفتن پیدا نمیکنم ، جواب یه سوال ساده رو نمی تونم بدم ، نا مفهوم و بی ربط جواب میدم ، با صدای بسیار پایین جواب میدم ، خودمم نمی فهمم چی میگم ، بشدت از این حالت متنفرم ، احمق به نظر می رسم ، گاهی همه اتفاقات بد و اینجوری پشت سر هم اتفاق می افتند ، من حتی با خونواده خودمم راحت نیستم ، در نتیجه از بیرون و آدما بشدت میترسم فقط دنبال یه جای تنها میگردم ، از کار کردن میترسم از آدما میترسم ، من یه احمقم ، من حرف زدن بلد نیستم ، بعضی مشکلات خیلی جدی بنظر میرسند گاهی زندگی آدمو عوض میکنند ، هیچ وقت به ازدواج فکر نمی کنم ، یقینن شاید الان نه ولی بعد از چند بار افراد دیگه هم به این رفتار واکنش نشون میدن و قضاوت هایی در مورد آدم میکنن ، من خودمو یه آدم احق قضاوت میکنم ، اخه چرا اینطوری حرف میزنم ، بی معنی ، بریده بریده ، بی ربط ، با صدای خیلی کم ، فقط آدمای احمق اینطوری ان ، البته خاب راه ساده تر اینه که حرفی نزنی که منم همیشه ساکتم اما خواب نمیشه در مقابل سوال های دیگران ساکت موند باید یه واکنشی نشون داد ، من حتی توی جاهای عمومی نمی تونم با خیال راحت وایسم همش فکر میکنم که مثلا باید دستامو چیکار کنم تو جیبم کنم یا دست به سینه بشینمیا حالتای دیگه تا عادی به نظر برسم ، یه درصد امید دارم اونم نیاز به ادمای جدید دارم تا خودمو دوباره امتحان کنم ، میخوام از همه دوستام فاصله بگیرم ، حس میکنم اونا هم از این رفتار پی بردن که من یه احمق ، خاب این چیزا خیلی روی زندگی تاثیر میزاره ، چیکار باید کنم ، گاهی فکر میکنم دیگه نباید توی جمعی حضور پیدا کنم ، امروز یه حرفی زدم وقتی بهش فکر میکنم دیونه میشم، این کاری که امروز کردم فکر نمیکنم هیچ وقت فراموش کنم بدترین اتفاقی بود که واسم افتاد، یه جواب در مقابل سوال دوستم بود ، حرف زدم مکث کردم ، یه چیز بی ربط گفتم ، نتونستم ادامه بدم با چندتا کلمه بی معنی و صدای کم جمله رو تموم کردم ، این اشتباه داره منو دیونه میکنه ، خاب ۱۰۰ درصد اطرافیان قضاوت میکنن ، بنظرت اونا چه فکری میکنن در مورد یه آدم احمق ، اونا معمولا کمتر با آدم حرف میزنن ، چرا حرف بزنن وقتی من یا سکوت میکنم یا حرفای بی ربط و بریده بریده میزنم ، هیچکس جز خودم بی تقصیر نیست ، همه آدما رفتار طبیعی رو نشون میدن نسبت به یه آدم احمق کم حرف ، وضعیت خوب نیست ، یه بدرد نخور که دیگه دلشم نمیخواد بدرد بخوره ، ینی بقیه آدما هم از این مشکلات دارن ، ینی اونا هم احمقند ، کیا اصلا تا حالا به همچین مشکلاتی بر خوردند ، ادمای احمق فقط؟ ، من ۲۰ سالمه یه بچه نیستم که مردم اشتباهاتم رو نادیده بگیرن قطعا اونا قضاوت های زیادی میکنن نسبت به این رفتار ، جدیدا دانشگاه هم نمیرم ، هر بارم که میرم پیش دوستام تا خودمو دوباره امتحان بدتر خراب تر میکنم
    باسلام
    بنده برداشتی که از نوشته ی شما داشتم این بود که: خیلی خیلی و بیش از حد به قضاوت مردم اهمیت میدید و اینکه مرذم چی فکر میکنن ذهن شمارو کاملا درگیر کرده... تلاش کنید این افکار و نگرش رو از ذهن و روحتون خارج کنید همه چی حل میشه
    شما احمق نیستید خودتون رو اینطور خطاب نکنید وقتی دنبال راه حل این مسئله هستید پس ذکاوت دارید
    امضای ایشان


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکل حضور در جمع

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ali177 نمایش پست ها
    خجالت میکشم ، حرفی برای گفتن پیدا نمیکنم ، جواب یه سوال ساده رو نمی تونم بدم ، نا مفهوم و بی ربط جواب میدم ، با صدای بسیار پایین جواب میدم ، خودمم نمی فهمم چی میگم ، بشدت از این حالت متنفرم ، احمق به نظر می رسم ، گاهی همه اتفاقات بد و اینجوری پشت سر هم اتفاق می افتند ، من حتی با خونواده خودمم راحت نیستم ، در نتیجه از بیرون و آدما بشدت میترسم فقط دنبال یه جای تنها میگردم ، از کار کردن میترسم از آدما میترسم ، من یه احمقم ، من حرف زدن بلد نیستم ، بعضی مشکلات خیلی جدی بنظر میرسند گاهی زندگی آدمو عوض میکنند ، هیچ وقت به ازدواج فکر نمی کنم ، یقینن شاید الان نه ولی بعد از چند بار افراد دیگه هم به این رفتار واکنش نشون میدن و قضاوت هایی در مورد آدم میکنن ، من خودمو یه آدم احق قضاوت میکنم ، اخه چرا اینطوری حرف میزنم ، بی معنی ، بریده بریده ، بی ربط ، با صدای خیلی کم ، فقط آدمای احمق اینطوری ان ، البته خاب راه ساده تر اینه که حرفی نزنی که منم همیشه ساکتم اما خواب نمیشه در مقابل سوال های دیگران ساکت موند باید یه واکنشی نشون داد ، من حتی توی جاهای عمومی نمی تونم با خیال راحت وایسم همش فکر میکنم که مثلا باید دستامو چیکار کنم تو جیبم کنم یا دست به سینه بشینمیا حالتای دیگه تا عادی به نظر برسم ، یه درصد امید دارم اونم نیاز به ادمای جدید دارم تا خودمو دوباره امتحان کنم ، میخوام از همه دوستام فاصله بگیرم ، حس میکنم اونا هم از این رفتار پی بردن که من یه احمق ، خاب این چیزا خیلی روی زندگی تاثیر میزاره ، چیکار باید کنم ، گاهی فکر میکنم دیگه نباید توی جمعی حضور پیدا کنم ، امروز یه حرفی زدم وقتی بهش فکر میکنم دیونه میشم، این کاری که امروز کردم فکر نمیکنم هیچ وقت فراموش کنم بدترین اتفاقی بود که واسم افتاد، یه جواب در مقابل سوال دوستم بود ، حرف زدم مکث کردم ، یه چیز بی ربط گفتم ، نتونستم ادامه بدم با چندتا کلمه بی معنی و صدای کم جمله رو تموم کردم ، این اشتباه داره منو دیونه میکنه ، خاب ۱۰۰ درصد اطرافیان قضاوت میکنن ، بنظرت اونا چه فکری میکنن در مورد یه آدم احمق ، اونا معمولا کمتر با آدم حرف میزنن ، چرا حرف بزنن وقتی من یا سکوت میکنم یا حرفای بی ربط و بریده بریده میزنم ، هیچکس جز خودم بی تقصیر نیست ، همه آدما رفتار طبیعی رو نشون میدن نسبت به یه آدم احمق کم حرف ، وضعیت خوب نیست ، یه بدرد نخور که دیگه دلشم نمیخواد بدرد بخوره ، ینی بقیه آدما هم از این مشکلات دارن ، ینی اونا هم احمقند ، کیا اصلا تا حالا به همچین مشکلاتی بر خوردند ، ادمای احمق فقط؟ ، من ۲۰ سالمه یه بچه نیستم که مردم اشتباهاتم رو نادیده بگیرن قطعا اونا قضاوت های زیادی میکنن نسبت به این رفتار ، جدیدا دانشگاه هم نمیرم ، هر بارم که میرم پیش دوستام تا خودمو دوباره امتحان بدتر خراب تر میکنم
    سلام

    پسر گل مطلب شما را خواندم و میتونم به قدرت بهت بگم یکی از بزرگترین مشکلات و سخترین کار برای اکثریت مردم دنیا صحبت کردن در جمع بخصوص سخنرانی میباشه!! پس عزیز این رو بدون که تو تنها نیستی!! و خیلیها به مانند تو هستند!!

    و این نه ناشی از خنگی , نه بدی , و نه احمقی و.... است. بلکه فقط و فقط ناشی از اختلالات شخصی و آسیب دوران کودکیست که حتما میتونه توسط یکی از همکاران حاذق مشاور ما,آنالیز و کنترل و حل شه.

    پس راه حل مشکل نیست: به یکی از همکاران حاذق ما جهت ویزیت بالینی رجوع کنید.


    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38110
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    47
    تشکر شده 23 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : مشکل حضور در جمع

    سلام
    متاسفانه عرتی نفسی شما کمه و همچنین اعتماد به نفس ندارین
    همچنین خجالتی هم هستین که این مشکل ایجاد شده
    حرف مردم رو چیزی حساب نکن مردم دهنشون بازه و حرف زیاد میزنن
    بزار هرچی میخان بگن
    این مهارت ها شاید مشاور بتونه بهت کمک کنه ولی یه چیز اکتسابیه و باید خودت به دست بیاری

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد