مشکل شکاک بودن

[willi]

سلام خسته نباشید
من پسری هستم 24ساله و دوستی دارم از خودم بزرگتر است 2سالی هست باهم هستیم فسط ازدواج داریم...
مشکلی که ما باهم داریم شک های زیاد و بی مورد ایشون به من نسبت دادن دختران یا چسباندن آنها به من است و تهمت زدن زیاد ایشان به من
به طور مثال وقتی در خیابان باهم قدم میزنیم کافیست من سرمو کمی بچرخونم و خدایی نکرده دختری از آنجا رد شود فورا منو بهش وصل میکنه و هزار جور تهمت و من هر چقدر توضیح میدهم باور نمیکنند حتی اتفاقاتی ازین دست اگر مربوط به یکسال قبل نیز باشد سر صحبتش که باز شود دوباره همان حرفا تهمت ها وصل کردن ها را میزند

مثلا یکبار با دختر خاله ش بیرون رفتیم من فقط گفتم کمی شبیه هستید نمیدونید چه الم شنگه ای به پا کرد کار به جایی رسید که شماره دختر خالش هم برام اس ام اس کرد و خواست رابطرو قطع کنه

یا یک اتفاق دیگر
چند هفته ی پیش من برای کاری به شرکتی رفته بودم چند باری بمن زنگ زده بودن من گوشیم روی سایلنت بود و متوجه نشدم و جالب اینجاس که در عرض کمتر از 3 4 دقیقه بعد از تماساشون بهشون زنگ زدم حرف منو اصلا باور نکردن و به من فحش دادن سر آخرم دوباره خواستن رابطرو تمام کنن من نذاشتم
به من میگه اگه یکباره دیگه بیرون بودی جواب تلفن منو ندادی ی هفته گوشیمو خاموش میکنم که ازم بی خبر باشی
من حتی وقتی با پدر و مادرم بیرون میرم شک میکنه
خیلی منو چک میکنه تقریبا هر دفعه که پیش همیم گوشیمو چک میکنه
تازه الان بهتر شده اوایل رابطمون که خیلی بدتر بود
بسیار فکر میکنه که من میخوام اذیتش کنم و ازین کار لذت میبرم
بیشتر اوقات ناراضی هست سخت گذشت میکنه
سریعا تا انتقادی میکنم شروع به پرخاش میکنند دعوا راه میاندارد
ارتباطات اجتماعی من بسیار محدود شده تقریبا منزوی شدم کنار اومدم تا شک های ایشون برطرف بشه اما بعد مدتی باز هم...
سر کوچکترین اتفاق به من شک میکنه در صورتی تا الا نه از من چیزی دیده نه شنیده اصلا اعتماد نداره
همین چندروز پیش سر یکی دیگه از شک هاش گفت میخام بیام محل کارتو ببینم اونجا چه خبره که تا میری اونجا جواب منو نمیدی (اصلا اینجوری نیستا )بعد از شرکت روز قبل اینکه قرار بود بیان شرکت تماس گرفتن گفتن فردا شرکت تعطیله تا با ایشون مطرح کردم با لحن بد گفتند تا من گفتم میام تعطیل شد؟ سر آخر به شرکت زنگ زدن خیالش راحت شد...

من ویزگی های شخصیت پارانویید را خواندم به نظرم خیلی شبیه شه
من دوستش دارم خیلی باهاش راه اومدم هر چی گفتی قبول کردم خیلی محدود شدم
دارم اذیت میشم اما دوسش دارم که تا الان تحمل کردم ولی دیگه تحمل نمیتونم کنم
نظر شما چیه ایشون پارانویید هستند؟
بهتره رابطمو قطع کنم؟

خیلی حرف ها و اتفاقات دیگه ای برای مثال زدن بود ببخشید که طولانی شد من خودم را خالی از اشکال نمیبینم اما تحمل این شرایط دیگه آزار دهندس توی این مدت همش به خودم گفتم کوتاه بیام زمان بگذره درست میشه اما نشد منو راهنمایی کنید لطفا

[saeed021]

سلام دوست عزیز..ازدواج با همچین شخصی اصلا به صلاح نیست..
ایشون قبلا دوست پسر داشتن؟؟

[willi]

سلام دوست خوبم... ممنون از پاسخ سریع شما
بله دوس پسر داشتن که میگن بهشون خیانت کردند
البته اینجور که به من گفتند پسره اول با ایشون رابطشو تمام میکنه با کس دیگه دوس میشه بعد پشیمون میشه و برمیگرده ایشونم قبول میکنن...

[پریماه.]

به نظر خودت میتونی با همیچن کسی بسازی ؟؟؟


اینو مطمعن باش هر رفتاری که الان ببینی تو ازدواج هم میبینی صد برابر بدترش شک که بیاد تو زندگی ادم همه چیز نابود میشه

[saeed021]

دقیقا همون چیزی که فکر میکردم ایشون خیانت دیده و بی اعتماد شده ..به نظرم این رابطه قطع کنید

[سمیراه]

مثل نامزده من شکاکه خیلی سخته زندگی با ادمهای شکاک[replacer_img]
و متاسفانه سوظن و شکاکی درمانی نداره ولی خب شاید کمتر بشه
این متن رو مطالعه کنید اگر تونستید کنترلش کنید رابطرو ادامه بدید

_ خیلی اوقات بدبینی و شك بین زوجین از علاقه و عشق زیاد به یكدیگر نشات می‌گیرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود می‌داند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برایش سخت و غیر قابل هضم است. بتدریج این عشق و علاقه به نوعی احساس شكست از دیدگاه خودش تبدیل می‌شود و هر آن فكر می‌كند كه زندگی اش در حال فروپاشی است._ عدم شناخت كافی از همسر، اساس بدبینی و شك به وی است. وقتی مرد از همسر آینده‌اش تصویری دیگر را در ذهن می‌پرورانده با ورود به زندگی مشترك متوجه می‌شود كه درانتخابش اشتباه كرده و این خود نوعی نفرت و انزجار را در وی نسبت به همسرش ایجاد می‌كند و طبیعتا این موضوع مهم‌ترین دلیل می‌شود برای پیدایش بهانه گیری‌ها و بدبینی‌های بیمار گونه._ فرزندان والدین بدبین و شكاك در طول زندگی یاد می‌گیرند كه در آینده نیز نسبت به همسرشان و اطرافیان خود بدبین و شكاك باشند. این موضوع نقش تربیت خانواده را براحتی روشن می‌كند، این‌گونه كه فرزندتان از شما بدبینی و شك به همسرش را یاد می‌گیرد._ مراقبت از خانواده در مقابل سنگ اندازی و حسادت‌های دشمنان خانوادگی كه عموما به شكل یك دوست وارد زندگی می‌شوند نیز اساس خیلی از بدبینی‌ها و سوءتفاهم‌هاست. دوست شما نسبت به زندگیتان حسادت می‌كند و بر همین اساس پروژه‌ای را پیاده می‌كند كه اطمینان شما را نسبت به همسرتان سلب كند.چه باید كرد؟
1 - همیشه سعی كنید در هر موضوعی با همسر خود صادق باشید

ریشه بسیاری از بدبینی‌ها عدم صداقت در ابتدای زندگی است. زن یا مرد رازی را در زندگی دارد كه می‌كوشد آن را از همسرش پنهان كند كه البته در بیشتر مواقع موفق نمی‌شود و خود این پنهانكاری نقطه شروع بدبینی‌ها می‌شود.

2 - نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خیلی حساس باشید

این موضوع برای مردها باید بیشتر رعایت شود، چرا كه خانم‌ها هر نوع تاخیر را در رسیدن به قرار مثبت نگاه نمی‌كنند و طبیعتا افكار منفی در آنها شكل می‌گیرد.

3 - در مراودات اجتماعی خود خیلی مراقب باشید بویژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد

هر نوع صحبت غیركاری، تماس‌های بی‌مورد و روابط آزاد در محیط‌های كاری نتیجه‌ای شوم در بردارد كه اگر شما هم فكری در سر نداشته باشید، همسرتان جور دیگری برداشت می‌كند.

4 - از غافلگیری‌های احساسی كه نیازمند پروژه‌ای پیچیده باشد، پرهیز كنید


مثلا برای سالگرد ازدواجتان بخواهید همسرتان را غافلگیر كنید و نوعی پنهانكاری داشته باشید. دیده شده كه بسیاری از زوجین به این نوع كارها با بدبینی نگاه می‌كنند كه اگر هم به خیر و خوشی ختم شود، گمان می‌كنند كه پایان خوش كار هم در حقیقت قسمتی از یك پروژه خطرناك برای خیانت به وی بوده است.


منبع : jamejamonline.ir

[willi]

به نظر خودت میتونی با همیچن کسی بسازی ؟؟؟


اینو مطمعن باش هر رفتاری که الان ببینی تو ازدواج هم میبینی صد برابر بدترش شک که بیاد تو زندگی ادم همه چیز نابود میشه

شما درست میفرمایید واقعا سخت و عذاب آوره...
بعضی وقتها چند هفته خوب میشه (البته با کوتاه اومدن من و کم کردن ارتباطات اجتماعیم)من امیدوار میشم که شاید دگه اعتمادشو بدست آوردم اما باز سر کوچکترین مساله ....

[willi]

دقیقا همون چیزی که فکر میکردم ایشون خیانت دیده و بی اعتماد شده ..به نظرم این رابطه قطع کنید

بله متاسفانه بهشون خیانت شده...
مرسی از کمک و راهنماییتون

[willi]

مثل نامزده من شکاکه خیلی سخته زندگی با ادمهای شکاک[replacer_img]
و متاسفانه سوظن و شکاکی درمانی نداره ولی خب شاید کمتر بشه
این متن رو مطالعه کنید اگر تونستید کنترلش کنید رابطرو ادامه بدید

_ خیلی اوقات بدبینی و شك بین زوجین از علاقه و عشق زیاد به یكدیگر نشات می‌گیرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود می‌داند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برایش سخت و غیر قابل هضم است. بتدریج این عشق و علاقه به نوعی احساس شكست از دیدگاه خودش تبدیل می‌شود و هر آن فكر می‌كند كه زندگی اش در حال فروپاشی است._ عدم شناخت كافی از همسر، اساس بدبینی و شك به وی است. وقتی مرد از همسر آینده‌اش تصویری دیگر را در ذهن می‌پرورانده با ورود به زندگی مشترك متوجه می‌شود كه درانتخابش اشتباه كرده و این خود نوعی نفرت و انزجار را در وی نسبت به همسرش ایجاد می‌كند و طبیعتا این موضوع مهم‌ترین دلیل می‌شود برای پیدایش بهانه گیری‌ها و بدبینی‌های بیمار گونه._ فرزندان والدین بدبین و شكاك در طول زندگی یاد می‌گیرند كه در آینده نیز نسبت به همسرشان و اطرافیان خود بدبین و شكاك باشند. این موضوع نقش تربیت خانواده را براحتی روشن می‌كند، این‌گونه كه فرزندتان از شما بدبینی و شك به همسرش را یاد می‌گیرد._ مراقبت از خانواده در مقابل سنگ اندازی و حسادت‌های دشمنان خانوادگی كه عموما به شكل یك دوست وارد زندگی می‌شوند نیز اساس خیلی از بدبینی‌ها و سوءتفاهم‌هاست. دوست شما نسبت به زندگیتان حسادت می‌كند و بر همین اساس پروژه‌ای را پیاده می‌كند كه اطمینان شما را نسبت به همسرتان سلب كند.چه باید كرد؟
1 - همیشه سعی كنید در هر موضوعی با همسر خود صادق باشید

ریشه بسیاری از بدبینی‌ها عدم صداقت در ابتدای زندگی است. زن یا مرد رازی را در زندگی دارد كه می‌كوشد آن را از همسرش پنهان كند كه البته در بیشتر مواقع موفق نمی‌شود و خود این پنهانكاری نقطه شروع بدبینی‌ها می‌شود.

2 - نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خیلی حساس باشید

این موضوع برای مردها باید بیشتر رعایت شود، چرا كه خانم‌ها هر نوع تاخیر را در رسیدن به قرار مثبت نگاه نمی‌كنند و طبیعتا افكار منفی در آنها شكل می‌گیرد.

3 - در مراودات اجتماعی خود خیلی مراقب باشید بویژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد

هر نوع صحبت غیركاری، تماس‌های بی‌مورد و روابط آزاد در محیط‌های كاری نتیجه‌ای شوم در بردارد كه اگر شما هم فكری در سر نداشته باشید، همسرتان جور دیگری برداشت می‌كند.

4 - از غافلگیری‌های احساسی كه نیازمند پروژه‌ای پیچیده باشد، پرهیز كنید


مثلا برای سالگرد ازدواجتان بخواهید همسرتان را غافلگیر كنید و نوعی پنهانكاری داشته باشید. دیده شده كه بسیاری از زوجین به این نوع كارها با بدبینی نگاه می‌كنند كه اگر هم به خیر و خوشی ختم شود، گمان می‌كنند كه پایان خوش كار هم در حقیقت قسمتی از یك پروژه خطرناك برای خیانت به وی بوده است.


منبع : jamejamonline.ir

باور کنید من همه اینکاراو کردم به هر چی حساس بوده سعی کردم اون کارو نکنم ... گاهی بهتر میشه چند روز یا چند هفته نمیدونم چه اتفاقی میوفته دوباره که بم شک میکنه

[سمیراه]

باور کنید من همه اینکاراو کردم به هر چی حساس بوده سعی کردم اون کارو نکنم ... گاهی بهتر میشه چند روز یا چند هفته نمیدونم چه اتفاقی میوفته دوباره که بم شک میکنه

من دقیقا مشکل شمارو دارم
متاسفانه سوظن درمانی نداره
بنطرتون چقدر میتونید تحمل کنید؟
یکسال ؟ دوسال ؟ ده سال ؟
بلا خره صبرتون تموم میشه! زندگی بر پایه اعتماد بنا میشه !
من اگر جای شما بودم اصلا توی این شرایطی که الان دارم قرار نمیگرفتم! و هرچه زودتر ارتباط رو تموم میکردم
میدونم و درک میکنم که درگیری عاطفی بینتون هست اما ادامش عوارض بدتری خواهد داشت
بعدشم روانشناسا میگن صفات منفی طرف مقابلتون رو همیشه 25% بدتر ببینید چون قبل ازدواج فرد سعی میکنه تا حدی نکات منفیشو بروز نده
پحالا شما فکر کن میتونی باهاش ازدواج کنی؟؟؟؟

[شقایقم]

ب نظرم باهاش اتمام حجت کنید
بگید دوسش دارید ولی این کاراش خستتون کرده
بگید اگ ادامه بده ب این کارا
مجبورید با همه عشق و علاقه ای ک دارید
تنهاش بزارید

بهش فرصت بدید
اگ درست نشد
واس ازدواج جلو نرید
رابطرو تموم کنید

[willi]

من دقیقا مشکل شمارو دارم
متاسفانه سوظن درمانی نداره
بنطرتون چقدر میتونید تحمل کنید؟
یکسال ؟ دوسال ؟ ده سال ؟
بلا خره صبرتون تموم میشه! زندگی بر پایه اعتماد بنا میشه !
من اگر جای شما بودم اصلا توی این شرایطی که الان دارم قرار نمیگرفتم! و هرچه زودتر ارتباط رو تموم میکردم
میدونم و درک میکنم که درگیری عاطفی بینتون هست اما ادامش عوارض بدتری خواهد داشت
بعدشم روانشناسا میگن صفات منفی طرف مقابلتون رو همیشه 25% بدتر ببینید چون قبل ازدواج فرد سعی میکنه تا حدی نکات منفیشو بروز نده
پحالا شما فکر کن میتونی باهاش ازدواج کنی؟؟؟؟

متاسفانه خیلی بده که هیچجوره اعتمادشون جلب نمیشه
همین حالاشم دیگه نمیتونم تحمل کنم
دقیقا حرفاتون درسته باهاتون موافقم
باید سریع تر رابطمو قطع کنم
باز هم امشب این تهمت ها و شکها گفته شد
ایشون سرکار میرن شبها زودتر از من می خوابن
میگه شبا که من زودتر میخوابم تو بم خیانت میکنی بعد میگه عصبانی شدم ببخشید
واقعا خسته شدم

[willi]

ب نظرم باهاش اتمام حجت کنید
بگید دوسش دارید ولی این کاراش خستتون کرده
بگید اگ ادامه بده ب این کارا
مجبورید با همه عشق و علاقه ای ک دارید
تنهاش بزارید

بهش فرصت بدید
اگ درست نشد
واس ازدواج جلو نرید
رابطرو تموم کنید

همه اینکارارو کردم یه مدتی کوتاه خوب شد بهتر شد اما باز روز از نو روزی از نو

[ramesh]

متاسفانه خیلی بده که هیچجوره اعتمادشون جلب نمیشه
همین حالاشم دیگه نمیتونم تحمل کنم
دقیقا حرفاتون درسته باهاتون موافقم
باید سریع تر رابطمو قطع کنم
باز هم امشب این تهمت ها و شکها گفته شد
ایشون سرکار میرن شبها زودتر از من می خوابن
میگه شبا که من زودتر میخوابم تو بم خیانت میکنی بعد میگه عصبانی شدم ببخشید
واقعا خسته شدم

واسه شما ناراحت شدم که تو این شرایط هستید
ولی
بیشتر واسه اون خانم ناراحت شدم
فک میکنم خیلی باید حال بدی داشته باشه و
الان فقط سهمش جدایی از شماس
واقعا انگار شکاکی و بد بینی درمانی نداره
اونم خیلی عذاب میکشه
فکر کردن به چیزهای منفی آدم رو پیر میکنه

[پریماه.]

به نظر من این رابطه رو تموم کن

مهمتر از دوست داشتن تو یه رابطه اول اعتماد داشتن به هم دیگه هست

که بین شما اصلا اعتمادی نیست. شکاکی بدجور هست

[willi]

مطمئن باشید این بدبینی ها بخشیش از روی علاقست اون خانم خیلی شمارو دوس داره.فکر نکنم جدایی راه حل درستی باشه .
تهدید کنید که ترکش میکنید و شاید بهتر باشه یه مدت باهم درارتباط نباشید.خیلی قاطع باهاش صحبت کنید و بگید بخاطر این رفتاراش نیاز داری یه مدت تنها باشی.
امیدوارم رفتارش تغییر کنه .

مرسی از پاسختون
من خودم قبلا همین فکر را میکردم و خودشم همین را میگفت: همش از روی عشقه...
برای همین باور کنید تک تکه اینکارارو کردم تهدید به جدایی و حتی مدتی باهاش حرف نزدم بهتر که نشد بدترم شد

[willi]

واسه شما ناراحت شدم که تو این شرایط هستید
ولی
بیشتر واسه اون خانم ناراحت شدم
فک میکنم خیلی باید حال بدی داشته باشه و
الان فقط سهمش جدایی از شماس
واقعا انگار شکاکی و بد بینی درمانی نداره
اونم خیلی عذاب میکشه
فکر کردن به چیزهای منفی آدم رو پیر میکنه

منم خدا شاهده دلم بیشتر برا اون میسوزه که همش تمام فکرش اینه که من دارم بهش خیانت میکنم یا زیر زیرکی کاری میکنم
هرکاری که باعث بشه حساسیت و شک هاش کم شه یا تمام شه انجام دادم
جوری شدم که خودم اگه یکی دوساعت بخوام با دوستام برم بیرون استرس میگیرم الا باز شک نکنه فک نکنه دور از چشمش کاری میکنم
ممنون از پاسختون

[willi]

به نظر من این رابطه رو تموم کن

مهمتر از دوست داشتن تو یه رابطه اول اعتماد داشتن به هم دیگه هست

که بین شما اصلا اعتمادی نیست. شکاکی بدجور هست

من هم تقریبا به این جمع بندی رسیدم که بهتره رابطمو قطع کنم
چون هر چی تلاش کردم نشد
مخصوصا حرف دیشبش که بم گفت وقتی شبا من میخوابم تو بهم خیانت میکنی فک نکن من نمیفهمم
بله تو رابطه اعتماد گذشت خیلی مهمه که متاسفانه ...

[پریماه.]

من هم تقریبا به این جمع بندی رسیدم که بهتره رابطمو قطع کنم
چون هر چی تلاش کردم نشد
مخصوصا حرف دیشبش که بم گفت وقتی شبا من میخوابم تو بهم خیانت میکنی فک نکن من نمیفهمم
بله تو رابطه اعتماد گذشت خیلی مهمه که متاسفانه ...

پس جداشو ازش بهترین کار همین

[ramesh]

منم خدا شاهده دلم بیشتر برا اون میسوزه که همش تمام فکرش اینه که من دارم بهش خیانت میکنم یا زیر زیرکی کاری میکنم
هرکاری که باعث بشه حساسیت و شک هاش کم شه یا تمام شه انجام دادم
جوری شدم که خودم اگه یکی دوساعت بخوام با دوستام برم بیرون استرس میگیرم الا باز شک نکنه فک نکنه دور از چشمش کاری میکنم
ممنون از پاسختون

شما هم حق داری دوستم

[willi]

پس جداشو ازش بهترین کار همین

اینکارو کردم بعد ازینکه گفت تو بهم خیانت میکنی گفت:میخام برم با کس دیگه ای دوست شم
بعدش البته کلی معذرت خواهی کرد که عصبانی شدم اما من دیگه نتونستم تحمل کنم رابطمو قطع کردم
حالا باز زنگ زده من بدون تو نمیتونم و این حرفا اما من قاطع گفتم امیدی به این رابطه ندارم

تنها ترس من اینه که باز بهم زنگ بزنه یا من باز دلم بسوزه برگردم به رابطه ای که میدونم اشتباس
راهنماییم کنین چطوری فراموش کنم چون واقعا وابستکیو علاقه بهشون دارم...
ببخشید من انقد سوال میپرسم

[پریماه.]

اینکارو کردم بعد ازینکه گفت تو بهم خیانت میکنی گفت:میخام برم با کس دیگه ای دوست شم
بعدش البته کلی معذرت خواهی کرد که عصبانی شدم اما من دیگه نتونستم تحمل کنم رابطمو قطع کردم
حالا باز زنگ زده من بدون تو نمیتونم و این حرفا اما من قاطع گفتم امیدی به این رابطه ندارم

تنها ترس من اینه که باز بهم زنگ بزنه یا من باز دلم بسوزه برگردم به رابطه ای که میدونم اشتباس
راهنماییم کنین چطوری فراموش کنم چون واقعا وابستکیو علاقه بهشون دارم...
ببخشید من انقد سوال میپرسم

خواهش میکنم

ببین دوست داشتنی که توش زجر و اعصاب خوردی و تحمل حرفهای هم دیگه شک و بی اعتمادی باشه همون بهتر که نباشه و عاقلانه تصمیمیم بگیر که بعد ها نگی کاش زودتر تموم کرده بودم چون این رفتاراش خود به خود سردی هم میذاره



به نظر من کامل براش توضیح بده و همین فردا خطت عوضض کن و همه راه های ارتباطی ( لاین اینستگرام .و و و .) قطع کن هیچ ردی هم از خودت نذاره



ارامش تو زندگی خیلی مهم

[willi]

خواهش میکنم

ببین دوست داشتنی که توش زجر و اعصاب خوردی و تحمل حرفهای هم دیگه شک و بی اعتمادی باشه همون بهتر که نباشه و عاقلانه تصمیمیم بگیر که بعد ها نگی کاش زودتر تموم کرده بودم چون این رفتاراش خود به خود سردی هم میذاره


به نظر من کامل براش توضیح بده و همین فردا خطت عوضض کن و همه راه های ارتباطی ( لاین اینستگرام .و و و .) قطع کن هیچ ردی هم از خودت نذاره



ارامش تو زندگی خیلی مهم

ممنون از راهنماییتون حتما همین کارو میکنم به امید خدا
با آرزوی موفقیت برای شما و دوستان