نمایش نتایج: از 1 به 33 از 33

موضوع: مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

2640
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    سلام به همگی.

    من یه پسر 32 ساله از تهرانم.

    من بدجوری از مشکل عدم رفت و آمد و نداشتن فامیل و اقوام رنج میبرم. از بچگی همینطوری بود هیچ رفت و آمدی نبود هیچ مهمونی نبود. پدر و مادرم هم گوشه گیر و منزوی هستند. خیلی دوست دارم رفت و آمد کنم. آرزو دارم یه مهمونی برم. پسرخاله دخترخاله داشته باشم. خیلی بد دردیه. مردمو میبینم همه با هم میگردن رفت و آمد دارن غصم میگیره. بعضی مواقع دوست دارم سوار ماشین مردم بشم باهاشون برم مهمونی!

    یه مشکل دیگه هم که دارم اینکه از نظر عقاید و رفتار آدم متعادلی هستم که مثل خودم تو این جامعه نیست. کلا 2 دسته هستن مردم یا مذهبی خشک یا کلا بی بند و بار و اهل همه چی! تو محیط کار هم بودم همین بود.
    تو یه وضع بدی گیر کردم. حتی یه دوست خوب و سالم هم پیدا نمیشه برای یه رابطه ساده و بی حاشیه.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    این همه پسر و دختر خوب ساده در اجتماع هست...
    پس چرا ما هر کیو دیدیم جزو همون 2 دسته بود؟!
    شاید شما زیادی مثبت اندیش هستید.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    شاید تعریفمون از آدم متعادل یا به قول شما خاکستری با هم فرق داره.

    تعریف من از آدم متعادل:

    1 - اهل فضولی و خاله زنک بازی نباشه اهل یادگیری باشه و واقعا وقتی باهاش حرف بزنی متوجه بشی یه چیزی بارشه دری وری نمیگه.

    2 - سر و وضعش عین آدمیزاد باشه و هر چی میپوشه یا مدل موهاش و .... انتخاب و سلیقه خودش باشه نه اینکه هر چی مد شد سریع بره بپوشه مثل شلوارهای تنگ و پاره و ریش های عجیب و غریب! به عنوان مثال شما خارجیا رو که می بینید در عین اینکه زیبا میپوشن بسیار ساده هستن و تیپ های جلف و مضحک توشون کم پیدا میشه.

    3 - هر عقیده ای داره مال خودش باشه دنبال تقلید از مردم یا عقاید غلطی که متاسفانه تو عرف جامعه دیده میشه نباشه.

    4 - به عقاید دیگران احترام بذاره مثلا یکی نماز میخونه یا یکی حجاب داره مسخرش نکنه!

    5 - با هر کسی که دوست میشه چه دختر چه پسر دنبال رابطه سالم باشه نه دنبال انواع سو استفاده.

    واقعا چند نفر پیدا میشن این خصوصیات رو داشته باشن؟!
    ویرایش توسط Depression : 05-20-2017 در ساعت 07:34 PM

  4. کاربران زیر از Depression بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    شاید تعریفمون از آدم متعادل یا به قول شما خاکستری با هم فرق داره.

    تعریف من از آدم متعادل:

    1 - اهل فضولی و خاله زنک بازی نباشه اهل یادگیری باشه و واقعا وقتی باهاش حرف بزنی متوجه بشی یه چیزی بارشه دری وری نمیگه.

    2 - سر و وضعش عین آدمیزاد باشه و هر چی میپوشه یا مدل موهاش و .... انتخاب و سلیقه خودش باشه نه اینکه هر چی مد شد سریع بره بپوشه مثل شلوارهای تنگ و پاره و ریش های عجیب و غریب! به عنوان مثال شما خارجیا رو که می بینید در عین اینکه زیبا میپوشن بسیار ساده هستن و تیپ های جلف و مضحک توشون کم پیدا میشه.

    3 - هر عقیده ای داره مال خودش باشه دنبال تقلید از مردم یا عقاید غلطی که متاسفانه تو عرف جامعه دیده میشه نباشه.

    4 - به عقاید دیگران احترام بذاره مثلا یکی نماز میخونه یا یکی حجاب داره مسخرش نکنه!

    5 - با هر کسی که دوست میشه چه دختر چه پسر دنبال رابطه سالم باشه نه دنبال انواع سو استفاده.

    واقعا چند نفر پیدا میشن این خصوصیان رو داشته باشن؟!
    راستش منم مثه شما درگیر پیدا کردن همچین کسی هستم و با تمام مواردی که گفتید موافقم

    ولی هر روز تنها تر میشم... شاید توقع ما خیلی بالاست

    الان مشکل شما نداشتن فامیل هست؟ آخه گفتید دوس داشتید دختر خاله و پسرخاله و...داشته باشید

    یا اینکه فامیل دارید اما رفت و آمد ندارید؟؟؟

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    راستش منم مثه شما درگیر پیدا کردن همچین کسی هستم و با تمام مواردی که گفتید موافقم

    ولی هر روز تنها تر میشم... شاید توقع ما خیلی بالاست

    الان مشکل شما نداشتن فامیل هست؟ آخه گفتید دوس داشتید دختر خاله و پسرخاله و...داشته باشید

    یا اینکه فامیل دارید اما رفت و آمد ندارید؟؟؟
    دقیقا درسته منم هم به این دلیل و هم به دلیل نبود روابط فامیلی هست که تنها شدم.

    متاسفانه جامعه ای داریم که اکثر افرادش فاسد هستن (البته بلانسبت هم باید گفت چون هنوز آدمهای نرمال و سالم انگشت شمار هستن)

    فامیل داریم ولی کاش نداشتیم! همشون یا پیر و سن بالا هستن یا اینکه آدمهای بدذات و بدخواه و حسود و کینه ای هستن که فقط از زمین خوردن آدم خوشحال میشن و اصلا به درد رفت و آمد نمیخورن و مدتهاست قطع رابطه کردیم و در ضمن بچه هم سن من هم خیلی کم پیدا میشه تو فامیل اکثرا سن بالا هستن.

    واقعا روزی نیست که حسرت داشتن فامیل و اقوام خوب رو نخورم. متاسفانه مشکلی هم هست که حل شدنی نیست. فامیل رو که نمیشه عوض کرد یا تولیدش کرد! آرزو به دل موندم یه مهمونی ساده فامیلی برم حتی ماهی یه بار! شاید برای بعضیا مسخره باشه این حرف و آرزوی من. با خودشون بگن فامیل چیه بابا! چیز خاصی نیست ولی چون خودشون این درد تجربه نکردن درکش نمیکنن.

    مشکل دیگه هم اینکه من متاسفانه آدم سالمی هستم و نمی تونم همرنگ این جماعت بشم که اهل هر چیزی هستن جز رابطه سالم. واقعا مایه تاسفه که تو دوره زمونه ای هستیم که سالم بودن یه ویژگی منفی محسوب میشه و منحرف بودن نشونه تمدن و بزرگ شدنه!
    ویرایش توسط Depression : 05-20-2017 در ساعت 07:51 PM

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    دقیقا درسته منم هم به این دلیل و هم به دلیل نبود روابط فامیلی هست که تنها شدم.

    متاسفانه جامعه ای داریم که اکثر افرادش فاسد هستن (البته بلانسبت هم باید گفت چون هنوز آدمهای نرمال و سالم انگشت شمار هستن)

    فامیل داریم ولی کاش نداشتیم! همشون یا پیر و سن بالا هستن یا اینکه آدمهای بدذات و بدخواه و حسود و کینه ای هستن که فقط از زمین خوردن آدم خوشحال میشن و اصلا به درد رفت و آمد نمیخورن و مدتهاست قطع رابطه کردیم و در ضمن بچه هم سن من هم خیلی کم پیدا میشه تو فامیل اکثرا سن بالا هستن.

    واقعا روزی نیست که حسرت داشتن فامیل و اقوام خوب رو نخورم. متاسفانه مشکلی هم هست که حل شدنی نیست. فامیل رو که نمیشه عوض کرد یا تولیدش کرد! آرزو به دل موندم یه مهمونی ساده فامیلی برم حتی ماهی یه بار! شاید برای بعضیا مسخره باشه این حرف و آرزوی من. با خودشون بگن فامیل چیه بابا! چیز خاصی نیست ولی چون خودشون این درد تجربه نکردن درکش نمیکنن.

    مشکل دیگه هم اینکه من متاسفانه آدم سالمی هستم و نمی تونم همرنگ این جماعت بشم که اهل هر چیزی هستن جز رابطه سالم. واقعا مایه تاسفه که تو دوره زمونه ای هستیم که سالم بودن یه ویژگی منفی محسوب میشه و منحرف بودن نشونه تمدن و بزرگ شدنه!
    من درکتون میکنم...اینکه میگم درکتون میکنم برای همدردی نیست...چون واقعا درکتون میکنم و شرایطتون کاملا برام مسجل هست

    هیچوقت بخاطر دیگران برای خودتون تاسف نخورید

    واقعا جامعه به آدمای سالمی مثه شما احتیاج داره تا روحش رو زنده نگهداره

    ما مجبوریم که اینجوری طی کنیم...چون واقعا شرایطی نیست که بشه تغییرش داد

    تنها کاری که میشه کرد دست از سالم بودن خودمون نکشیم

    منم خیلی از دوستامو از دست دادم...چون دوست پسر ندارم، چون مشروب خوردن برام تعریف نشدست..چون دوست ندارم زندگیمو به رخ دیگران بکشم یا تحقیر و متلک و مسخره بازی های بیخود

    نتیجش اینکه خیلی دور و خیلی کم از دوستام خبر دارم...اما حداقلش خودمو سالم نگه میدارم...ارزششو داره.

    چون نهایت هم خودم هستم که زندگی خودمو میسازم...

    شما هم به نظرم یه کمی تو فامیلتون بیشتر تامل کنین...بهرحال هیچکس کامل نیست...باید یه کمی هم راه اومد ولی نه در حدی که شما تاثیر بپذیرید

    یا برید تو محیط های که مورد علاقتون هست تا بتونین دوستان خوبی پیدا کنین...دوست خوب سخت پیدا میشه ولی ارزششو داره دنبالش بگردید

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    سلام
    البته جامعه ما بیش از حد مادیگرا شده است در تمام روابط متاسفانه چرتکه می اندازند و اکثرا تا زمانی بتوانی به آنها کمک کنید با شما خوب هستند بلافاصله شما در یک موضوعی ازش کمک بخواهی طفره میروند در حقیقت دوستیها بیشتر بده بستانی شده است متاسفانه مذهبی غیر مذهبی ندارد یک عیب جامعه ما هم این هست که همیشه میخواهد تقلید کند خود آنها دنبال حقیقت نمی گردند اطلاعات عمومیشان در حدصفر است کسی می تواند درست زندگی کند که اقلا دید کاملی به زندگی داشته باشد هرگز دید کاملی نسبت به زندگی و نحوه تصمیم گیری نمی توان داشت مگر اینکه واقعا آگاه و مطلع باشید آگاهی هم به جزء تحقیق و مطالعه بدست نمی آید و همچنین خواندن و یا شنیدن نظرات و آرا گوناگون.
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    هیچوقت بخاطر دیگران برای خودتون تاسف نخورید

    واقعا جامعه به آدمای سالمی مثه شما احتیاج داره تا روحش رو زنده نگهداره

    ما مجبوریم که اینجوری طی کنیم...چون واقعا شرایطی نیست که بشه تغییرش داد

    تنها کاری که میشه کرد دست از سالم بودن خودمون نکشیم
    بله فرمایش شما کاملا درسته و عقایدتون هم خیلی شبیه به منه. منم دارم تاوان سالم زندگی کردن خودمو میدم. ولی خب تا کی باید تحمل کرد. شما یه نفر هستید و این جامعه داغون میلیونها نفر! یه نفر در برابر این جمعیت همیشه بازنده هست و سرافکنده! از یه طرف میگن آدم موجود اجتماعیه ولی کو اجتماع سالم که آدم بره توش؟

    یا برید تو محیط های که مورد علاقتون هست تا بتونین دوستان خوبی پیدا کنین...دوست خوب سخت پیدا میشه ولی ارزششو داره دنبالش بگردید
    مثلا کدوم محیط ها؟ هر محیطی میری این جماعت اعصاب خورد کن لات و لوت در حال لولیدن هستند!

    شاید به نظر شما کسی که تفکر فاحشه داشته باشد ولی چادر سر بکند آدم مناسبی باشد!
    مسلما اینطور نیست. از نظر من کسی که با عقیده خودش و اختیار خودش چادر سر کنه و چادری واقعی باشه براش احترام قائلم. یعنی چادری واقعی باشه و چادر ساده بپوشه و خودش چادر دوست داشته باشه نه از این ملی پوش های الکی که بیشتر هم به اصرار دیگران میپوشند و اعتقادی بهش ندارند. کسی که به چادری بودنش افتخار کنه اون یعنی چادری.

    درمورد گزینه 3 این نسبیست ,مثلا چه عقایدی؟ غلط را چه میدانید؟ بعضی تقلیدها خوب است (مثلا فلان دوست کسی مهندس شده این هم به تقلید از آن درس میخواند مهندس بشود)
    منظورم تقلید های غلط بود مثال هم زدم.
    مثلا مردم ما خیلی از خارجیا تقلید میکنن ولی فقط جنبه های منفیشونو تقلید میکنن! فکر میکنن صبح تا شب عرق و الکل و ویسکی بخورن شدن اروپایی! یا لخت بگردن شدن آمریکایی! ولی هیچ وقت ویژگیهای خوب خارجیارو تقلید نمیکنن. مثلا نمیبینن که خارجیه تو خیابون آشغال نمیریزه، محیط زیست آلوده نمیکنه، تو خیابون عین حیوون رانندگی نمیکنه سر مردم کلاه نمیذاره به دیگران کمک میکنه وجدان کاری داره، دنبال پیشرفت فکری و علمیه. این چیزارو نمی بینن فقط همون مواردی که گفتم رو میبینن که اونا میشه تقلید غلط از نظر من.

    هرچقدر ریزبین تر باشید طبیعتا این افراد از دوره تان هی خط میخورند و خط میخورند و نهایت تنها میشوید.
    فرمایش شما درسته ولی با توجه به مواردی که گفتم فکر نمیکنم توقع زیادی از یه دوست ساده داشته باشم این جامعه ما هستن که متاسفانه کوچیکترین استانداردهای انسانیت رو پاس نمیکنن. من میگم یه دوست ساده باشه فقط یه روز در هفته مثلا باهاش برم موزه کاخ سعد آباد بیام! این انتظار و توقع زیادی نیست!


    البته جامعه ما بیش از حد مادیگرا شده است در تمام روابط متاسفانه چرتکه می اندازند و اکثرا تا زمانی بتوانی به آنها کمک کنید با شما خوب هستند بلافاصله شما در یک موضوعی ازش کمک بخواهی طفره میروند در حقیقت دوستیها بیشتر بده بستانی شده است متاسفانه مذهبی غیر مذهبی ندارد یک عیب جامعه ما هم این هست که همیشه میخواهد تقلید کند خود آنها دنبال حقیقت نمی گردند اطلاعات عمومیشان در حدصفر است کسی می تواند درست زندگی کند که اقلا دید کاملی به زندگی داشته باشد هرگز دید کاملی نسبت به زندگی و نحوه تصمیم گیری نمی توان داشت مگر اینکه واقعا آگاه و مطلع باشید آگاهی هم به جزء تحقیق و مطالعه بدست نمی آید و همچنین خواندن و یا شنیدن نظرات و آرا گوناگون.
    دقیقا موافقم با شما خیلی قشنگ بیان کردید! فقط دنبال نفع مادی هستن تو اکثر روابط.
    ویرایش توسط Depression : 05-20-2017 در ساعت 09:45 PM

  10. کاربران زیر از Depression بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    35018
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    18
    تشکر شده 14 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    شاید تعریفمون از آدم متعادل یا به قول شما خاکستری با هم فرق داره.

    تعریف من از آدم متعادل:

    1 - اهل فضولی و خاله زنک بازی نباشه اهل یادگیری باشه و واقعا وقتی باهاش حرف بزنی متوجه بشی یه چیزی بارشه دری وری نمیگه.

    2 - سر و وضعش عین آدمیزاد باشه و هر چی میپوشه یا مدل موهاش و .... انتخاب و سلیقه خودش باشه نه اینکه هر چی مد شد سریع بره بپوشه مثل شلوارهای تنگ و پاره و ریش های عجیب و غریب! به عنوان مثال شما خارجیا رو که می بینید در عین اینکه زیبا میپوشن بسیار ساده هستن و تیپ های جلف و مضحک توشون کم پیدا میشه.

    3 - هر عقیده ای داره مال خودش باشه دنبال تقلید از مردم یا عقاید غلطی که متاسفانه تو عرف جامعه دیده میشه نباشه.

    4 - به عقاید دیگران احترام بذاره مثلا یکی نماز میخونه یا یکی حجاب داره مسخرش نکنه!

    5 - با هر کسی که دوست میشه چه دختر چه پسر دنبال رابطه سالم باشه نه دنبال انواع سو استفاده.

    واقعا چند نفر پیدا میشن این خصوصیات رو داشته باشن؟!

    درود بر شما

    خب نمیدونم من آدم خوش‌شانسی بودم یا دید من و دوستانم فرق داره. در حال حاضر که دارم با شما حرف میزنم قریب به ده دوست دارم که نمیگم دقیقا همه‌ی این خصوصیت‌ها رو دارن اما یاد گرفتیم که بهتر باشیم و در مواردی هم که با هم اختلاف نظر داریم حتی در موارد سیاسی زیاد کشش نمی‌دیم چون می‌دونیم دوستی‌مون ارزشش خیلی بیشتر از این بحث‌ها هست. (عمر این دوستی‌ها از ۵ سال هست تا ۱۰ سال. پس مطمئنا شناخت کاقی از دوستانم دارم و دوستیِ دو روزه نیست).

    خلاف شما، جز دوستانم آدم‌های خوب زیادی دیدم که اکثر این خصوصیت‌ها رو دارن.

    در ضمن یه نکته هم بگم. خیلی وقتا میتونیم با گفتن نقطه‌نظرهامون روی بقیه و رفتارشون تأثیر بذاریم. مثلا من و یک سری از دوستانم در کنار هم یاد گرفتیم مردم رو قضاوت نکنیم و هر بار که باز یکیمون ناخودآگاه شروع میکنه به قضاوت یکی دیگه بهش گوشزد میکنه که داری قضاوت میکنی...

    نظرم اینه یه‌کم دیدتون رو مثبت کنید. یه‌کم به آدم‌ها فرصت بدید. کسی رو که فکر می‌کنید انعطاف بیشتری نشون میده باهاش رفیق بشید. بالاخره هر آدمی یه سری رفتارهای خوب داره و یه سری رفتارهای بد. ارتباط آدم‌ها با همدیگه به خاطر اینه که بتونن همدیگه رو بهتر کنن. پس شما از اون چیزهای خوبش رو یاد بگیرین و رفتارهای خوب خودتون رو هم به اون شخص منتقل کنید. مطمئنم نتیجه می‌گیرید...

  12. کاربران زیر از ninamoon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    آدم‌های خوب زیادی دیدم که اکثر این خصوصیت‌ها رو دارن
    از کجا پیدا کردید؟ به ما هم معرفی کنید!


    نظرم اینه یه‌کم دیدتون رو مثبت کنید. یه‌کم به آدم‌ها فرصت بدید. کسی رو که فکر می‌کنید انعطاف بیشتری نشون میده باهاش رفیق بشید. بالاخره هر آدمی یه سری رفتارهای خوب داره و یه سری رفتارهای بد. ارتباط آدم‌ها با همدیگه به خاطر اینه که بتونن همدیگه رو بهتر کنن. پس شما از اون چیزهای خوبش رو یاد بگیرین و رفتارهای خوب خودتون رو هم به اون شخص منتقل کنید. مطمئنم نتیجه می‌گیرید...
    من به بعضی از افراد حتی چندین سال فرصت دادم و بعد از چند سال رفتم سراغشون دیدم بهتر که نشدن هیچ بدتر هم شدن!
    سعی کردم قضاوت نکنم مثبت باشم خوب فرض کنم ولی در اکثر موارد اونایی که خوب فرض کردمشون آدمهای فوق العاده وحشتناکی بودن از نظر باطن و درون! یعنی خصوصیاتی داشتن که از گفتنش شرم دارم.

    به نظر من سرنوشتم این بوده شاید قراره این دنیا سختی بکشم ولی عوضش اون دنیا زندگی خوبی داشته باشم! نمی دونم!

    یکی به حرفی بهم زد رفتم تو فکرش. گفت سعی کن به تنهایی عادت کنی و به مردم کاری نداشته باشی. سخته ولی کم کم عادت میکنی و برات عادی میشه.
    الان که فکر میکنم میبینم من از جنس این مردم نیستم اصلا انگار یه جونور کاملا متفاوت هستم وسط این همه آدم نما. اگه بتونم با این مسئله کنار بیام خیلی خوب میشه. از شر تنهایی و معاشرت خلاص میشم.

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    35018
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    18
    تشکر شده 14 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    از کجا پیدا کردید؟ به ما هم معرفی کنید!
    در دانشگاه و خوابگاه! و یه عده دیگه‌شون رو از جمع‌های کتابخوانی. ببینید من هم زمانی مثل شما فکر میکردم. زمانی که مدرسه میرفتم. اون زمان هیچ دوستی نداشتم که با روحیات من جور در بیاد. به نظرم همه عجیب و غریب میومدن. علایق و حرفایی که اونا میزدن برای من چندش و مزخرف بود. فاز و فکرهایی که اونا داشتن، من نداشتم. به قولی عادت کرده بودم فقط برای خالی نبودن عریضه باهاشون حرفی داشته باشم ولی هیچ کدوم صمیمی نبودن و چندان راحت نبودم باهاشون.

    اما دانشگاه که رفتم دوستانی که پیدا کردم فهمیدم که دنیا و آدم‌هاش همیشه یه شکل نیستن. من آدمی بودم که از وابسته شدن میترسیدم به خاطر همین زیاد ارتباط برقرار نمیکردم اما به تدریج فهمیدم وابستگی بخشی از ارتباطه. درست مثل شادی و غم که با هم بودنشون به یکدیگه مفهوم میده. البته حالا این تیکه وابستگی ربطی به شما نداره فقط میخواستم مثال بزنم که از کجا به کجا رسیدم. وارد گروه هایی شدم که از نظرم با من همفکر بودن.

    من عاشق انجام کارهای عام‌المنفعه بوده (و شاید هنوز هم باشم) به خاطر همین دنبال گروه‌هایی رفتم که کارهای عام‌المنفعه انجام میدادن. اونجا با آدمهای جالبی آشنا شدم اما خب خط فکری اونا با من جور نبود. گشتم و گشتم تا بالاخره کار عام‌المنفعه‌ای رو پیدا کردم که گروه آدم‌هاش با من هم‌فکر باشن. این گروه داستان ترجمه میکرد و به رایگان برای بقیه میذاشت تا استفاده کنن. سریع جذبش شدم و با دانشم سعی کردم کاری رو که دوست دارم انجام بدم و از اون طرف با آدم‌هایی آشنا شدم که توی این قضیه و خیلی چیزهای دیگه با من همفکر بودن....

    باید بگردین و بگردین تا جای مناسبتون و آدم‌های مناسبتون رو پیدا کنین. سخته ولی نیافتنی نیست.

  15. کاربران زیر از ninamoon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    بله فرمایش شما کاملا درسته و عقایدتون هم خیلی شبیه به منه. منم دارم تاوان سالم زندگی کردن خودمو میدم. ولی خب تا کی باید تحمل کرد. شما یه نفر هستید و این جامعه داغون میلیونها نفر! یه نفر در برابر این جمعیت همیشه بازنده هست و سرافکنده! از یه طرف میگن آدم موجود اجتماعیه ولی کو اجتماع سالم که آدم بره توش؟


    مثلا کدوم محیط ها؟ هر محیطی میری این جماعت اعصاب خورد کن لات و لوت در حال لولیدن هستند!
    میگم که خیلی نباید سخت گرفت

    ببینید من الان از بین چهل پنجاه نفری که قبلا باهاشون روابط خوبی داشتم

    فقط سه تا دوست صمیمی دارم که همیشه باهم در ارتباطیم!!!

    با بقیشون واقعا قطع ارتباط کردم چون دیگه تحملشون در توانم نبود...

    این سه تا دوستم که میگم تو خیلی از مسائل عقیدتی باز هم با هم اختلاف داریم

    ولی سعی میکنیم همیشه با شوخی و خنده حرف بزنیم که باعث کدورت بینمون نشه

    حتی شده خیلی وقت ها هم دعوا کردیم و قهر و... ولی آخرش با وساطت همدیگه دوباره خوب شدیم

    چیزی که هست...ما اگه بخوایم رو بدی های دیگران زوم کنیم همیشه تنها میمونیم چون هیچ آدمی نیست که سرتا پا خوبی باشه

    پس تنها کاری که باید بکنیم اینکه خوبی هاشون رو برجسته تر کنیم نسبت به بدی هاشون...

    مثلا من از دوستم به خاطر یه مسائلی ناراحتم...ولی در عوض میدونم دختر پاکی هست و میشه بهش اعتماد کرد و حرف دل زد

    پس ترجیح میدم باهاش بمونم...و ناراحتی ها رو فاکتور بگیرم...چون مسلما منم یه ایراداتی دارم که اون نمیپسنده...

    این دوستی که میگم بیشتر از هفت هشت ساله...و کاملا دیگه همو میشناسیم...

    شما هم باید خوبی های دیگران رو بیشتر ببینی...

    قبول دارم یه خورده سخته...ولی باید کنار اومد...

    دیگه بهتر از هیچیه...

    حتی من تو بحث ازدواج با این قضیه مشکل دارم و هنوز کسی رو پیدا نکردم که مثل خودم فکر کنه

    که به قول شما اصل روابط انسانی براش مهم باشه دنبال یادگیری و فهم بیشتر باشه...اکثرا دنبال زد و بند و پول و ... هستن

    ولی خب چه میشه کرد...نمیشه که زانوی غم بغل کنیم و تنهایی بپوسیم

    حداقل اینکه کسایی رو که یه کم خوبی دارن پیدا کنیم و خوبی های خودمون رو بهشون منتقل کنیم تا بهتر بشن و ماهم بهتر بشیم...

    باور کنین الان که دارم مینویسم حس شما رو کاملا درک میکنم که آخه مگه میشه؟؟؟ ولی خب بهتره که بشه...از تنهایی خیلی بهتره

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها


    مسلما اینطور نیست. از نظر من کسی که با عقیده خودش و اختیار خودش چادر سر کنه و چادری واقعی باشه براش احترام قائلم. یعنی چادری واقعی باشه و چادر ساده بپوشه و خودش چادر دوست داشته باشه نه از این ملی پوش های الکی که بیشتر هم به اصرار دیگران میپوشند و اعتقادی بهش ندارند. کسی که به چادری بودنش افتخار کنه اون یعنی چادری.

    منظورم تقلید های غلط بود مثال هم زدم.
    مثلا مردم ما خیلی از خارجیا تقلید میکنن ولی فقط جنبه های منفیشونو تقلید میکنن! فکر میکنن صبح تا شب عرق و الکل و ویسکی بخورن شدن اروپایی! یا لخت بگردن شدن آمریکایی! ولی هیچ وقت ویژگیهای خوب خارجیارو تقلید نمیکنن. مثلا نمیبینن که خارجیه تو خیابون آشغال نمیریزه، محیط زیست آلوده نمیکنه، تو خیابون عین حیوون رانندگی نمیکنه سر مردم کلاه نمیذاره به دیگران کمک میکنه وجدان کاری داره، دنبال پیشرفت فکری و علمیه. این چیزارو نمی بینن فقط همون مواردی که گفتم رو میبینن که اونا میشه تقلید غلط از نظر من.
    خدا خیرت بده برادر

    خدا سلامتی به پدر ومادرت بده

    خدا ان شاءالله هرچی میخوای بهترینش رو بهت بده

    بالاخره یکی هم پیدا شد که حرف دلمو نگفته زد...واقعا دستت درد نکنه...مرسی خیلی مرسی.

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    در دانشگاه و خوابگاه! و یه عده دیگه‌شون رو از جمع‌های کتابخوانی. ببینید من هم زمانی مثل شما فکر میکردم. زمانی که مدرسه میرفتم. اون زمان هیچ دوستی نداشتم که با روحیات من جور در بیاد. به نظرم همه عجیب و غریب میومدن. علایق و حرفایی که اونا میزدن برای من چندش و مزخرف بود. فاز و فکرهایی که اونا داشتن، من نداشتم. به قولی عادت کرده بودم فقط برای خالی نبودن عریضه باهاشون حرفی داشته باشم ولی هیچ کدوم صمیمی نبودن و چندان راحت نبودم باهاشون.
    بله درست میگید. البته من تو دانشگاه هم که بودم چند تا آدم سالم بودن ولی خیلی کوته فکر بودن و فقط دنبال این مسائل بودن که ببینن فلان دختره با کدوم پسره دوسته اون یکی زنه کیه اون پسره خوش هیکله!! یعنی بلانسبت عین حیوونا فقط فکرشون تو مسائل غریزی و جنسی بود! این بود که تنهایی رو ترجیح دادم تا اینکه همین یه ذره مخ از دست بدم و صبح تا شب تو فکر این باشم که کی ازدواج کرده کی زایمان کرده کی دوست دختر داره کی دوست پسر داره!

    بالاخره یکی هم پیدا شد که حرف دلمو نگفته زد.
    حرف دل شما چی بود مگه؟

    چیزی که هست...ما اگه بخوایم رو بدی های دیگران زوم کنیم همیشه تنها میمونیم چون هیچ آدمی نیست که سرتا پا خوبی باشه
    منم همیشه سبک سنگین کردم ولی متاسفانه آخرش بدی های فرد مورد نظر از خوبیهاش خیلی بیشتر شد کار به جدایی کشید.

    مثلا یکی بهم گفت برو تور گردشگری اونجا پر از آدمه. رفتم دیدم یه مشت آهنگ مزخرف گذاشتن صداشم در حد مرگ زیاد کردن فقطم بزن برقص و وحشی بازی! مارم متهم کردن به اینکه چرا قاطی ما نمیشی برقصی؟ همین کم مونده بود رقاص هم بشیم!

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    بله درست میگید. البته من تو دانشگاه هم که بودم چند تا آدم سالم بودن ولی خیلی کوته فکر بودن و فقط دنبال این مسائل بودن که ببینن فلان دختره با کدوم پسره دوسته اون یکی زنه کیه اون پسره خوش هیکله!! یعنی بلانسبت عین حیوونا فقط فکرشون تو مسائل غریزی و جنسی بود! این بود که تنهایی رو ترجیح دادم تا اینکه همین یه ذره مخ از دست بدم و صبح تا شب تو فکر این باشم که کی ازدواج کرده کی زایمان کرده کی دوست دختر داره کی دوست پسر داره!


    حرف دل شما چی بود مگه؟


    منم همیشه سبک سنگین کردم ولی متاسفانه آخرش بدی های فرد مورد نظر از خوبیهاش خیلی بیشتر شد کار به جدایی کشید.

    مثلا یکی بهم گفت برو تور گردشگری اونجا پر از آدمه. رفتم دیدم یه مشت آهنگ مزخرف گذاشتن صداشم در حد مرگ زیاد کردن فقطم بزن برقص و وحشی بازی! مارم متهم کردن به اینکه چرا قاطی ما نمیشی برقصی؟ همین کم مونده بود رقاص هم بشیم!
    همین حرفایی که میگید

    در مورد چادری بودن

    در مورد تقلید رفتارهایی که درست نیستن و ندیدن رفتارهای درست...به اسم غربی بودن...

    یا همین که میگید به فکر اینن که کی دوست پسر داره کی ازدواج کرده...و....

    واقعا اینا هیچوقت برای منم دغدغه فکری نبوده...شاید واسه همینه که خیلی روزها حس میکنم دلم گرفته

  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    همین حرفایی که میگید

    در مورد چادری بودن

    در مورد تقلید رفتارهایی که درست نیستن و ندیدن رفتارهای درست...به اسم غربی بودن...

    یا همین که میگید به فکر اینن که کی دوست پسر داره کی ازدواج کرده...و....
    کلا اعتقادات مردم ارزشمند هستن به شرطی که اعتقاد واقعی باشن نه اجباری و به خاطر به دست آوردن تایید دیگران.
    به نظر من حتی اگه یه نفر یه اعتقاد غلط داشته باشه ولی مال خودش باشه بهتر از اینکه 3 تا کار خوب از دیگران تقلید کنه ولی اعتقادی بهشون نداشته باشه.
    به خاطر همینکه کسی که مانتو بپوشه و بهش اعتقاد داشته باشه بهتر از یه چادریه که فقط به اصرار دیگران سرش میکنه و هر جا فرصت گیر بیاره درش میاره که اینجور افراد زیاد هم هستن.
    ولی یه سری هم هستن که به خاطر خودشون چادری شدن و حرف 100 نفر هم روشون تاثیر نمیذاره و همیشه سفت و محکم با دست و دندون پوشش خودشونو حفظ میکنن. یعنی در این حد اعتقاد دارن. به اینا میگن چادری واقعی و قابل احترام.

    ولی الان داشتم یه مقاله ای میخوندم راجع به تنهایی جالب بود. مقالش انگلیسیه من چون رشتم زبان بوده از اینجور مقاله ها زیاد خوندم. ولی این یکی جالب بود نوشته بود:

    نداشتن دوست دلیل اصلی تنهایی آدمها نیست دلیل اصلیش اینکه فکر میکنن عامل رهایی از تنهایی داشتن دوسته. تو یکی از کامنت ها هم یه نفر گفته بود هیچکس واقعا شاد نیست مگر اینکه موقع تنهایی هم شاد باشه.

    در کل میخواست بگه تنهایی چیزی نیست جز یه سری افکار غلط که تو ذهن شما میاد اگه این افکار کنار بذارید بدون نیاز به هیچکس میتونید شاد باشید و احساس تنهایی نکنید.

    این هم لینک مقالش:
    http://www.omnipositive.com/dealing-...king-friends/#

    فکر کنم باید به این سمت برم.
    ویرایش توسط Depression : 05-21-2017 در ساعت 12:57 AM

  21. کاربران زیر از Depression بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    منم مشکل شما تنهایی رو دارم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  23. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    کلا اعتقادات مردم ارزشمند هستن به شرطی که اعتقاد واقعی باشن نه اجباری و به خاطر به دست آوردن تایید دیگران.
    به نظر من حتی اگه یه نفر یه اعتقاد غلط داشته باشه ولی مال خودش باشه بهتر از اینکه 3 تا کار خوب از دیگران تقلید کنه ولی اعتقادی بهشون نداشته باشه.
    به خاطر همینکه کسی که مانتو بپوشه و بهش اعتقاد داشته باشه بهتر از یه چادریه که فقط به اصرار دیگران سرش میکنه و هر جا فرصت گیر بیاره درش میاره که اینجور افراد زیاد هم هستن.
    ولی یه سری هم هستن که به خاطر خودشون چادری شدن و حرف 100 نفر هم روشون تاثیر نمیذاره و همیشه سفت و محکم با دست و دندون پوشش خودشونو حفظ میکنن. یعنی در این حد اعتقاد دارن. به اینا میگن چادری واقعی و قابل احترام.

    ولی الان داشتم یه مقاله ای میخوندم راجع به تنهایی جالب بود. مقالش انگلیسیه من چون رشتم زبان بوده از اینجور مقاله ها زیاد خوندم. ولی این یکی جالب بود نوشته بود:

    نداشتن دوست دلیل اصلی تنهایی آدمها نیست دلیل اصلیش اینکه فکر میکنن عامل رهایی از تنهایی داشتن دوسته. تو یکی از کامنت ها هم یه نفر گفته بود هیچکس واقعا شاد نیست مگر اینکه موقع تنهایی هم شاد باشه.

    در کل میخواست بگه تنهایی چیزی نیست جز یه سری افکار غلط که تو ذهن شما میاد اگه این افکار کنار بذارید بدون نیاز به هیچکس میتونید شاد باشید و احساس تنهایی نکنید.

    این هم لینک مقالش:
    Dealing With Loneliness Without Making Friends

    فکر کنم باید به این سمت برم.
    بله اصلش هم اینکه آدم خود واقعیش باشه...اینجوری دلنشین تر هم هست.

    خوشبحالتون که زبانتون خیلی خوبه...به نظرم کسی که زبانش خوبه دیگه اصلا نباید احساس تنهایی داشته باشه

    آدم اگه بتونه تو تنهایی خودش شاد باشه و دلیل داشته باشه دیگه هیچوقت غمگین نمیشه

    ببخشید من یه سوال داشتم...البته میتونین جواب هم ندین

    شما تک فرزند هستین؟

  24. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    خیر من دو تا برادر دارم. خودم وسطی هستم.

    به نظرم کسی که زبانش خوبه دیگه اصلا نباید احساس تنهایی داشته باشه
    چطور؟

    آدم اگه بتونه تو تنهایی خودش شاد باشه و دلیل داشته باشه دیگه هیچوقت غمگین نمیشه
    سعی میکنم مردم فراموش کنم.

  25. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    خیر من دو تا برادر دارم. خودم وسطی هستم.

    چطور؟

    سعی میکنم مردم فراموش کنم.
    خب خداروشکر پس خیلی هم تنها نیستین

    میتونین با برادراتون برنامه بذارید و باهم تفریح داشته باشید...دیگه از برادر آدم که نزدیک تر نمیشه

    مردم رو فراموش نکنین...بگردید حتما خوبشون رو پیدا میکنین...حتی اونایی که میگین بدن...شاید به راهنمایی شما احتیاج داشته باشن.

    در مورد زبان هم...من خودم خیلی کتاب و البته زبان رو دوست دارم

    به نظرم کسی بتونه این دوتا رو پررنگ کنه تو زندگیش...دیگه حتی وقت خالی هم پیدا نمیکنه که بخواد به فکر بودن با دیگران باشه

    بخصوص زبان که شما میتونید ترجمه کنین و کلی سرگرم بشید..زبان مثه بازی میمونه...مثه حل یه جورچین...واسه من که خیلی لذت بخشه.

    من خو گرفتم به کتابام...تنها چیزایی هستن که نه از آدم توقع بیجا دارن..اهل فهم و یادگیری هم هستن، هروقت بخوایشون در دسترسن، هیچوقت مسخرت نمیکنن، بدی کسی رو نمیگن، آدمو مجبور به چیزای بد نمیکنن...هروقت هم بخوای میتونی ببندی و دیگه بهش گوش ندی،تازه اگه به یه زبون دیگه هم باشن که خودش کلی مزایای دیگه محسوب میشه

    به قول حضرت علی کسی که با کتاب آرامش بیابد...هیچ آرامشی را از دست نداده.

  26. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    والا با برادرام رابطه خاصی ندارم اونام علاقه ای ندارن خشک هستن.

    در مورد کتاب و زبان هم همون کاری که شما گفتید میکنم ولی اول و آخرش بازم داغ و حسرت داشتن فامیل و معاشرت خوب رو دارم و همیشه باهامه.

  27. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    والا با برادرام رابطه خاصی ندارم اونام علاقه ای ندارن خشک هستن.

    در مورد کتاب و زبان هم همون کاری که شما گفتید میکنم ولی اول و آخرش بازم داغ و حسرت داشتن فامیل و معاشرت خوب رو دارم و همیشه باهامه.
    خب شما که خواهانش هستید برید سمت برادراتون...بالاخره شما این روابط رو دوست دارید باید یه استارتی بزنید

    شاید اونا هم تو دلشون بخواد و منتظر جرقه باشن...من فک نمیکنم فامیل از برادر نزدیک تر وجود داشته باشه..

    من خودم زیاد اهل رفتن به خونه ی برادر و خواهر نیستم...کلا زیاد مهمونی رفتن رو دوست ندارم

    ولی وقتی اونا میان خونه ی ما من انقدر باهاشون شوخی میکنم و میخندیم که همیشه که میان اول سراغ منو میگیرن...

    یا اصلا خونه ی عمو و عمه و ... نمیرم...ولی همیشه از بچهاشون پیام دارم که دلشون برام تنگ شده و حتما میخوان بیان یکی دو روز خونمون بمونن..چون وقتی هستن رفتار من باهاشون خیلی خوب و گرمه...این کشش رو ایجاد میکنم

    ببینین شما نه طرف کسی نمیرید همینجوری منتظر نشستید ببینین کی میاد سراغتون که خوب هم باشه

    شما باید از یه جایی شروع کنین دیگه...مثلا فیلم بگیرید با برادراتون ببینید..ورزش و کوه و ....شما باید این گرما و شادی رو از خودتون ساطع کنین

    نه انرژی به کسی میدین نه از کسی انرژی دریافت میکنین...خب اینجوری که نمیشه...

    شما اگه میخواید باید خودتون یه یا علی بگید دست به کار شید ...رفت و آمد کنین این شور و هیجان رو ایجاد کنین تو خانوادتون

    اگه هرکسی به امید دیگری باشه که اصلا نمیشه و به قول شما میشه حسرت

    پس یه حرکتی بکنین ...نه فقط یکی دو روز...یه هفته دو هفته یک ماه سه ماه..حتی یک سال...شما بشید هسته ی اصلی و دیگران رو بهم وصل کنین...

    شما که انقدر علاقه دارید نذارید حسرتش به دلتون بمونه...یه کم از خودتون هم مایه بذارید

  28. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    این کارهارو چند ساله انجام دادم و همش بی نتیجه بوده. پس از سالها تلاش تازه وضعم اینه.
    ویرایش توسط Depression : 05-21-2017 در ساعت 10:57 AM

  29. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    این کارهارو چند ساله انجام دادم و همش بی نتیجه بوده. پس از سالها تلاش تازه وضعم اینه.


    متاسفم واقعا...من دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه

    حالا شاید دوستان بیان نظرات بهتری داشته باشن

    ولی همون کتاب هم بد نیست...شاید بتونید آدم کتابخون خوبی پیدا کنین

  30. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    شاید تعریفمون از آدم متعادل یا به قول شما خاکستری با هم فرق داره.

    تعریف من از آدم متعادل:

    1 - اهل فضولی و خاله زنک بازی نباشه اهل یادگیری باشه و واقعا وقتی باهاش حرف بزنی متوجه بشی یه چیزی بارشه دری وری نمیگه.

    2 - سر و وضعش عین آدمیزاد باشه و هر چی میپوشه یا مدل موهاش و .... انتخاب و سلیقه خودش باشه نه اینکه هر چی مد شد سریع بره بپوشه مثل شلوارهای تنگ و پاره و ریش های عجیب و غریب! به عنوان مثال شما خارجیا رو که می بینید در عین اینکه زیبا میپوشن بسیار ساده هستن و تیپ های جلف و مضحک توشون کم پیدا میشه.

    3 - هر عقیده ای داره مال خودش باشه دنبال تقلید از مردم یا عقاید غلطی که متاسفانه تو عرف جامعه دیده میشه نباشه.

    4 - به عقاید دیگران احترام بذاره مثلا یکی نماز میخونه یا یکی حجاب داره مسخرش نکنه!

    5 - با هر کسی که دوست میشه چه دختر چه پسر دنبال رابطه سالم باشه نه دنبال انواع سو استفاده.

    واقعا چند نفر پیدا میشن این خصوصیات رو داشته باشن؟!

    1- شما دوست می خواهید یا استاد به هر حال دنبال آدمای اهل مطالعه و متفکر بگردید

    2-چرا ظاهر افراد برایتان اینقدر مهمه ؟ قبول دارم ظاهر و طرز فکر ب هم مرتبطه و معمولا یک گروه دوست رو که نگاه کنی ظاهرشون با هم تناسب داره ولی همیشه اینجور نیست و کسی میتونه از سز علاقه یا هر چیز دیگیه ای با مد پیش بره این نباید در دوستی مشکل ایجاد کنه

    3- هدفتان از دوستی چیست خیلی از اختلاف عقیده ها رو میشه در نظر نگرفت

    4-از این جور آدما زیاد هستن تا دلت بخواد

    5-این مسئله اخلاقیه و از این مدل آدما هم هستن

    کلا شما تا چه حد تحمل عقیده مخالف رو دارید و چه قدر انعطاف پذیر هستید
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  31. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    متاسفم واقعا...من دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه

    حالا شاید دوستان بیان نظرات بهتری داشته باشن

    ولی همون کتاب هم بد نیست...شاید بتونید آدم کتابخون خوبی پیدا کنین

    تنها راهش اینکه دست از عقایدم بردارم و همرنگ جماعت بشم و هر کاری محبوب اونا بود منم بکنم. در این صورت دور و برم اینقدر شلوغ میشه که وقت سر خاروندن هم ندارم!


    1- شما دوست می خواهید یا استاد به هر حال دنبال آدمای اهل مطالعه و متفکر بگردید

    2-چرا ظاهر افراد برایتان اینقدر مهمه ؟ قبول دارم ظاهر و طرز فکر ب هم مرتبطه و معمولا یک گروه دوست رو که نگاه کنی ظاهرشون با هم تناسب داره ولی همیشه اینجور نیست و کسی میتونه از سز علاقه یا هر چیز دیگیه ای با مد پیش بره این نباید در دوستی مشکل ایجاد کنه

    3- هدفتان از دوستی چیست خیلی از اختلاف عقیده ها رو میشه در نظر نگرفت

    4-از این جور آدما زیاد هستن تا دلت بخواد

    5-این مسئله اخلاقیه و از این مدل آدما هم هستن

    کلا شما تا چه حد تحمل عقیده مخالف رو دارید و چه قدر انعطاف پذیر هستید
    دوست عزیز اون 5 موردی که نوشتم تعریف من از آدم متعادل بود من هیچ وقت نگفتم که فقط معیارم تو دوستی ظاهر طرفه. چنین چیزی نگفتم. بحث تعریف آدم متعادل شد منم معیارهامو گفتم.

    من تحمل عقیده مخالف رو دارم ولی نه در حدی که طرف کلا سر تا پا باهات مخالف باشه! اونجوری دیگه بیشتر به دشمن شبیه تا دوست!

  32. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    تنها راهش اینکه دست از عقایدم بردارم و همرنگ جماعت بشم و هر کاری محبوب اونا بود منم بکنم. در این صورت دور و برم اینقدر شلوغ میشه که وقت سر خاروندن هم ندارم!


    مثلا چه اعتقادی؟
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  33. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    تنها راهش اینکه دست از عقایدم بردارم و همرنگ جماعت بشم و هر کاری محبوب اونا بود منم بکنم. در این صورت دور و برم اینقدر شلوغ میشه که وقت سر خاروندن هم ندارم!
    خب اینجوری دیگه خودتون هم نیستید...

    راهی که من انتخاب کردم...

    ارتباط محدود با دو سه تا از دوستام

    چسبیدن به خانوادم که میدونم دلسوزتر از اونا ندارم

    و خلوت و خلوت و خلوت..خلوتم رو هم با کتاااااااب، فیییییلم، مقاااله...و ... پر میکنم

    به ندرت هم پیش میاد بیرون برم...

    اینجوری راحت ترم...حداقل حرص دیگران رو نمیخورم

    نمیدونم شاید شما نپسندین اینجوری رو

    ولی به عنوان کسی که عقایدمون شبیه بهم هست...من اینجوری راحتم خیلی...اگه خواستید امتحانش کنین.

  34. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    مثلا چه اعتقادی؟
    خیلی اعتقادها هست. مثلا من تو خیلی از جمع ها به خاطر اینکه اهل الکل و ویسکی و عرق نبودم طرد شدم! یا اهل سیگار نبودم. یا حتی اهل دروغ نبودم!
    یا مثلا شده با کسی رفتم بیرون طرف گفته چرا یواش میری 140 تا برو! بعد من 100 تا بیشتر نرفتم بدش اومده بهم گفته ترسو!
    من نماز هم میخونم که اینو تو جمع آدمهای امروزی بگی همه بدشون میاد اکثرا. فکرای بد راجع به آدم میکنن.
    مردم در این حد داغون هستن.

    راهی که من انتخاب کردم...

    ارتباط محدود با دو سه تا از دوستام

    چسبیدن به خانوادم که میدونم دلسوزتر از اونا ندارم

    و خلوت و خلوت و خلوت..خلوتم رو هم با کتاااااااب، فیییییلم، مقاااله...و ... پر میکنم
    خب شاید عقایدمون یکی باشه ولی شما خیلی جلوتری! 3 تا دوست داری که من یکیشم ندارم! چه برسه به صمیمی بودن!
    شما هم بدون اون 3 تا دوست شاید زیاد دووم نیاری.

  35. کاربران زیر از Depression بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها

    خب شاید عقایدمون یکی باشه ولی شما خیلی جلوتری! 3 تا دوست داری که من یکیشم ندارم! چه برسه به صمیمی بودن!
    شما هم بدون اون 3 تا دوست شاید زیاد دووم نیاری.
    من خیلی وقته که باهاشون ارتباطی ندارم فقط گاهی ( منظورم از گاهی چن ماهی یکبار..شاید پنج ماه ) اونم از طریق نت و غیره از هم خبر داشته باشیم...

    من خواستم که دیگه باهاشون در ارتباط نباشم...چون تنهاییمو خیلی دوست دارم

    اینو به جدیت میگم...قبلا خیلی دنبال دوست و ... بودم ولی الان هرچیزی که بخواد تنهاییمو ازم بگیره به شدت ازش دوری میکنم

    شاید باورتون نشه ولی من میشه که روزها تو اتاقم میمونم جوری که مامانم میگه حداقل برو تو حیاط هوا بخوری

    من برخلاف شما از تنهاییم لذت میبرم...گاهی هم پیاده روی میرم و تو پارک میشینم...آدما رو از دور میبینم..اینجوری بیشتر دوسشون دارم تا وقتی که بخوان خلوتم رو ازم بگیرن...

    اگه کسی بیاد سمتم باهاش خوبم و گرم میگیرم ولی خودم سمت کسی نمیرم...

    هیچوقت خودمو به کسی وابسته نمیکنم که بدونش دووم بیارم یا نه..اونم دوست!!!! من فقط به خانوادم وابستم.. که اونا هم دیگه میدونن نباید خلوت منو بهم بزنن...

  37. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    اتفاقا منم جز خانواده به کسی وابسته نیستم و نخواهم شد.

    ولی چون از بچگی تنهایی شدید کشیدم برام مشکل شده تحملش.

  38. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Depression نمایش پست ها
    اتفاقا منم جز خانواده به کسی وابسته نیستم و نخواهم شد.

    ولی چون از بچگی تنهایی شدید کشیدم برام مشکل شده تحملش.
    بهتر نیست به فکر ازدواج باشید؟...البته جدی گفتم...

  39. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25321
    نوشته ها
    22
    تشکـر
    6
    تشکر شده 11 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکل عدم معاشرت و رفت و آمد

    بهتر نیست به فکر ازدواج باشید؟...البته جدی گفتم
    ازدواج تنهایی رو حل نمیکنه هیچ کلی هم دردسر اضافه میکنه. اونم با قوانین مسخره که تو ایران هست. نمیخوام از چاله بیفتم تو چاه!

    من انتظار زیادی ندارم یه فامیل میخواستم که متاسفانه از بدشانسیم ندارم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد